حضرت رسول (ص) فرمودند:
هر كس از خدا چيزي را بخواهد كه هرگز آفريده نشده، خودش را مسخره كرده است!
پرسيدند: يا رسولالله، خداوند چه چيزي را نيافريده است؟
فرمود: آسايش در دنيا.
موضوعات: "معرفی اساتید" یا "تدریس" یا "زندگینامه" یا "تحصیلات" یا "فعالیتهای علمی" یا "مقاله" یا "پایان نامه" یا "کتاب"
ﭼﻘﺪر ﺧﻨﺪه دار است ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳــﺎﻋﺖ ﺧﻠﻮت ﮐﺮدن ﺑﺎ ﺧﺪا ﻃﻮﻻﻧﯽ و ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎﺳﺖ، وﻟﯽ 90 دﻗﯿﻘﻪ ﺑﺎزی ﯾﮏ ﺗﯿﻢ ﻓﻮﺗﺒﺎل ﻣﺜﻞ ﺑﺎد ﻣﯽ ﮔﺬرد!
ﭼﻘــﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺻﺪ ﻫﺰار ﺗﻮﻣــﺎن ﮐﻤﮏ در راه ﺧﺪا ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺴــﯿﺎر هنگفتی است، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤان ﻣﻘﺪار ﭘﻮل ﺑﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽ روﯾﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ می آید!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳــﺎﻋﺖ ﻋﺒﺎدت، ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می آید، وﻟﯽ دو ﺳﺎﻋﺖ ﻓﯿﻠﻢ دﯾﺪن ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯽ ﮔﺬرد!
ﭼﻘــﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاهیم دﻋﺎ ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﺮ چه ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﭼﯿــﺰی ﺑﻪ ذهن ما نمی آید، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ خواهیم ﺑﺎ دوستمان ﺣﺮف ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻫﯿﭻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪارﯾﻢ!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﺴــﺎﺑﻘﻪ ورزﺷــﯽ ﺗﯿــﻢ ﻣﺤﺒﻮبمان ﺑﻪ وﻗﺖ اﺿﺎﻓــﯽ ﻣﯽ کشد، ﻟﺬت ﻣﯽ ﺑﺮﯾــﻢ و از ﻫﯿﺠــﺎن در ﭘﻮﺳــﺖ ﺧﻮد ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﯿﻢ، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﻣﺮاﺳــﻢ دﻋﺎ و ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﯽ شود، ﺷــﮑﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ و آزرده ﺧﺎﻃﺮ ﻣﯽ شویم!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺧﻮاندن ﯾﮏ ﺻﻔﺤﻪ و ﯾﺎ ﺑﺨﺸــﯽ از ﮐﺘﺎب آﺳﻤﺎﻧﯽ سخت است، اﻣﺎ ﺧﻮاﻧﺪن ﺻﺪ ﺳﻄﺮ از ﭘﺮﻓﺮوﺷﺘﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎب رﻣﺎن دﻧﯿﺎ آسان!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺳــﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎی ردیف ﺟﻠﻮ در ﯾﮏ ﮐﻨﺴــﺮت ﯾﺎ ﻣﺴــﺎﺑﻘﻪ را رزرو ﮐﻨﯿﻢ، اﻣﺎ در نماز جماعت تمایل به صف آخر داریم!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺷــﺎﯾﻌﺎت روزﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ﻣﺠــﻼت را ﺑﻪ راﺣﺘﯽ ﺑﺎور ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، اﻣﺎ ﺳﺨﻨﺎن ﺧﺪا را ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎور ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺮدم ﻣﯽ ﺧﻮاهند ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﭼﯿﺰی اﻋﺘﻘﺎد ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ و ﯾﺎ ﮐﺎری در راه ﺧﺪا اﻧﺠﺎم ﺑﺪهند ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮوند!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺟﻮﮐﯽ را از ﻃﺮﯾﻖ ﭘﯿﺎم ﮐﻮﺗﺎه و ﯾﺎ اﯾﻤﯿﻞ ﺑﻪ دﯾﮕﺮان ارﺳــﺎل ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ آﺗﺸــﯽ ﮐﻪ در ﺟﻨﮕﻠﯽ اﻧﺪاﺧﺘﻪ شده، ﻫﻤﻪ ﺟﺎ را ﻓﺮا ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﺳــﺨﻦ و ﭘﯿﺎم اﻟﻬﯽ را ﻣﯽ ﺷــﻨﻮﯾﻢ دو ﺑﺮاﺑﺮ در ﻣﻮرد ﮔﻔﺘﻦ ﯾﺎ ﻧﮕﻔﺘﻦ آن ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺧﻨﺪه دارد، اﯾﻨﻄﻮر ﻧﯿﺴﺖ؟
دارﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ؟
دارﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
اﯾﻦ ﺣﺮف ها را ﺑﻪ ﮔﻮش ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ برسانید و از ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﭙﺎﺳــﮕﺰار ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ او ﺧﺪای دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﯽ و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ اﺳﺖ.
آﯾﺎ اﯾﻦ ﺧﻨﺪه دار ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ اﯾﻦ حرف ها را را ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ را از ﻟﯿﺴﺖ ﺧﻮد ﭘﺎک ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ این که مطمئن هستید که آنها ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ اﻋﺘﻘﺎد ﻧﺪارﻧﺪ.
اﯾــﻦ اﺷــﺘﺒﺎه بزرگی است، اگر ﻓﮑــﺮ می کنید که دﯾﮕــﺮان اﻋﺘﻘﺎدشان از ﻣﺎ ﺿﻌﯿﻒ تر است!!
یکی از حکما از طفلی پرسید: اگر به من بگویی که خدا کجا است، یک عدد پرتقال به تو می دهم. آن پسر در جواب گفت: من دو عدد پرتقال به شما می دهم، که بگویی خدا کجا نیست.
نماینده ولی فقیه در استان گلستان با انتقاد از کسانی که به عشق امام حسین (ع) مجالش عزاداری سیدالشهداء را به انحراف می کشند، تاکید کرد: عشق به امام حسین (ع) باید از روی عقل و منطق باشد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان ، آیت الله سیدکاظم نورمفیدی در گفت وگو با برنامه شکوه نی شبکه 3 سیما افزود: برخی از مجالس عزاداری که در شبکه های افراطی پخش می شوند، مجلس شور و نشاط و در راستای انحراف در عاشورا هستند.
وی با بیان اینکه شبکه های افراطی، عزاداران عاشورا را تشویق به قمه زدن می کند، خاظرنشان کرد: در برخی از این صحنه های دیده شده که مادری به عشق امام حسین (ع) به فرزند شیرخوار خود قمه می زند.
نماینده مردم استان گلستان در مجلس خبرگان رهبری با تاکید مجدد بر اینکه عشق به سیدالشهداء باید با عقل و منطق همراه باشد، ادامه داد: متاسفانه در برخی از عزاداری هایی که شبکه های افراطی مروج آنها هستند، عزاداری کف می زنند و صدای سگ در می آورند.
آیت الله نورمفیدی با تاکید بر اینکه امام حسین (ع) به سگ نیاز ندارد، سگ برای خانه یزید است، نه امام حسین (ع)، اظهار کرد:
سیدالشهداء برای زنده ماندن دین جدش به افراد اندیشمند و اهل علم نیاز دارد.
وی افزود: سیدالشهداء تا جایی برای کرامت انسان ها ارزش قائل بود که حتی نمی خواست کسی به اجبار در این قیام او را همراهی کند، شب عاشورا اگر احساس می کرد کسی تمایل به حضور ندارد، به او اجازه رفتن می داد.
امام جمعه گرگان، چنین تبلیغات افراطی درباره عزاداری امام حسین (ع) را توهین به عزاداری با هدف انحراف در فلسفه عاشورا دانست و گفت: چنین انحرافی در تاریخ بی سابقه بوده و به تازگی پیدا شده است.
آیت الله نورمفیدی توضیح داد: دشمنان اسلام برای انحراف در عاشورا، شعارهای جذاب می دهند و عده ای افراد نادان و غافل هم فریب این شعارها را می خورند.
وی با افتخار از اینکه روضه خوان امام حسین (ع) است، گفت: گاهی اوقات برای بیان حقایق عاشورا و خواندن روضه، سه ساعت مطالعه می کنم تا بتوانم پیام واقعی عاشورا را به مردم منتقل کنم.
نماینده ولی فقیه در استان گلستان با ابراز تاسف از اینکه برخی از مداحان و سخنرانان مطالبی بیان می کنند که مغایر با کلید شخصیت امام حسین (ع) است، خاطرنشان کرد: کلید شخصیت آن حضرت، عزتمندی اوست که در برابر فشارها از پای نیفتاد.
آیت الله نورمفیدی تاکید کرد: اگر عاشق امام حسین (ع) هستیم باید سخنان ایشان را فریاد بزنیم نه اینکه صدای سگ دربیاوریم و یا به خود و فرزند شیرخوارمان، قمه بزنیم.
وی تاکید کرد: امام حسین (ع) به انسان های عزیز، عاشق عاقل و شمشیرزن خالص نیاز دارد نه به افراد ذلیل، جاهل و شمشیرزن مزدور.
نماینده مردم استان گلستان در مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: سیدالشهداء (ع) به چیزهایی که در وجود انسان، فضیلت هستند به همراه خلوص نیت، نیاز دارد، روز قیامت، آن حضرت از ما انتقاد می کند که من آنگونه که شما معرفی کردید، نبودم.
آیت الله نورمفیدی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: برخی از شبکه های افراطی با هدف ایجاد شکاف بین مردم و انقلاب اسلامی اینگونه تبلیغ می کنند که یا باید حسینی باشیم یا انقلابی، این دو با یکدیگر سازگار نیستند.
وی با تاکید بر اینکه کار امام حسین (ع) انقلابی بود، تصریح کرد: آن حضرت، در تمام مصلحت ا ندیشی های خود، یک تنه در برابر تمامی فشارها و مشکلات ایستاد و فریاد زد اگر والی مردم، فردی مانند یزید باشد باید فاتحه اسلام را بخوانیم، بنابراین این کار امام حسین (ع) یک حرکت انقلابی بود نه یک کار سازشکارانه و گام به گام.
امام جمعه گرگان با بیان اینکه فلسفه انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره) در راستای نهضت عاشورا بود، ادامه داد: امام (ره) به دنبال رسیدن به اسلام ناب بود و با اینکه تمامی امکانات در قم برای ایشان فراهم، برای رسیدن به هدف خود، به تمامی آن امکانات، پشت پا زد.
آیت الله نورمفیدی خاطرنشان کرد: امام خمینی (ره)، زندان، تبعید و تمامی مشکلات و فشارها از جمله شهادت فرزند خود را به جان خرید برای اینکه در مقابل حکومتی که راه محو اسلام را درپیش گرفته بود، بایستد.
به گفته وی، بدون تردید، انقلاب اسلامی ایران نشات گرفته از قیام امام حسین (ع) است.
نماینده ولی فقیه در استان گلستان، شناخت امام حسین (ع) یک وظیفه و در عین یک توفیق برای فرد مومن دانست و تاکید کرد: نباید هر حرفی را درباره آن حضرت بپذیریم و یا بر زبان جاری کنیم.
آیت الله نورمفیدی، بهترین راه شناخت امام حسین (ع) مراجعه با سخنان آن حضرت عنوان کرد و گفت: شعرا و مداحان، سخنان ایشان را از مقاتل صحیح استخراج و به مردم عرضه کنند.
رسول گرامي اسلام (ص) در روايتي ميفرمايد: «لا خَيْرَ لَكَ فِي صُحْبَةِ مَنْ لَا يَرَى لَكَ مِثْلَ الَّذِي يَرَى لِنَفْسِهِ.» ؛ در مصاحبت کسي که براي تو مثل آنچه که براي خود ميبيند و ميپسندد، آن را براي تو نميپسندد، خيري و نيکي نيست.
از اين روايت ما چند قاعده و مطلب را ميتوانيم استفاده کنيم؛ چنانچه در جلسه فقه بيان شد يکی از گروهها و افرادی که از مکر و حيله شيطان در اماناند، کسانی هستند که برای ديگران آن چيزی را ميپسندند که برای خود ميپسندند « مَنْ رَضِيَ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ بِمَا يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ» چنين شخصی از حيله شيطان مصون است و به ادعای ابليس «ليسَ لِی فِيهِنَّ حِيلَةٌ» [1] راهی برای من شيطان در چنين افرادی وجود ندارد و راه نفوذ من مسدود است.
رسول گرامی اسلام (ص) ميفرمايد: در مصاحبت با کسانی که اين چنين نيستند، خير و برکتی نيست؛ البته حضرت نهی نفرموده به اين صورت که بفرمايد با کسانی که اين ويژگی را ندارند مصاحبت نکنيد “اياک و مصاحبة من يری لک …” بلکه ميفرمايد: مصاحبت با چنين افرادی برای تو خير و منفعتی ندارد. اين خير اعم از خير و منفعت دنيوی و اخروی است.
اما بر اساس مفهوم اين روايت اگر کسی اين چنين باشد که مثل آنچه را که برای خود ميپسندد برای تو بپسندد، در مصاحبت با چنين فردی خير وجود دارد؛ چون چنين فردی از حيله شيطان در امان است و مصاحبت با کسی که راه شيطان به سوی او بسته است، قطعاً برای انسان نفع به همراه دارد.
در روايات زيادی داريم که ما را از مصاحبت با بعضی از افراد نهی کردهاند؛ چون مصاحبت با آنها راه شيطان را به سوی انسان باز ميکند؛ مصاحبت با چنين فردی چه خيری ميتواند برای ما داشته باشد؟ کسی که تو را به اندازه خودش دوست ندارد و برای انسان آن چيزی که برای خود ميخواهد، نميپسندند؛ اينچنين فردی در رده بندی و قرار دادن رتبه در ردههای پايين قرار ميگيرد نسبت به کسی که اين چنين نيست و آنچه برای خود ميپسندد برای انسان هم ميپسندد؛ چون يکی از مهمترين اصول و ارکان در دوستی و مصاحبت، دل سوزی و علاقهمندی به سرنوشت و آينده دوست است اما اينکه محبت يک دوست به دوست ديگر به حدی برسد که واقعاً فراز او را، فراز خود و فرود او را، فرود خود و شکست او را شکست خود ببيند؛ معلوم است که در مصاحبت با چنين دوستی ارزش نهفته است؛ چون در مصاحبت با چنين دوستی جز خير خواهي، محبت و نفع چيزی نصيب انسان نميشود؛ اگر مشورتی به انسان ميدهد، اين مشورت معلوم است که با آن هدف و نگاه صورت گرفته و اگر خطری را احساس کند که متوجه شما شود آن فرد اين خطر را متوجه خودش ميبيند و به شما هشدار ميدهد و انسان را آگاه ميکند.
پس در مصاحبت و هم نشينی و دوستی اين يک ملاک مهمی است؛ نميگوييم کسانی را که اين چنين نيستند، به طور کلی با آنها قطع رابطه بشود؛ نه بلکه انسان با افراد مختلف ارتباط دارد که مراتب معرفتي، عاطفي، محبت افراد به هم متفاوت است و در حدی که اقتضاء ميکند بايد رابطه باشد اما اين را بايد دانست که بهترين مصاحب و بهترين شخص برای دوستی و رفاقت کسی است که اين ويژگی را دارد و بايد برای چنين اشخاصی اهميت قائل شد و قدرشان را دانست.
إن شاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق مصاحبت با چنين افرادی را عنايت کند افرادی که يرون لنا مثلَ الَّذِی يَرون لِانَفسِهم. لذا از گفتهها و تذکرات و هشدارهای اين افراد ولو تلخ باشد، بايد استقبال کرد و بايد به جان خريد و انسان نبايد شيرينی افرادی که به ظاهر خير خواهند را بر تلخی چنين افرادي، ترجيح دهد.
[1] . الخصال، ج1، ص285، حديث37.
امير المؤمنين علی (ع) ميفرمايند: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَ بِهِ صَاحِبُهُ» [1]
شايد در ذهن ما شدت گناه و بزرگی گناه فقط محصور باشد به برخی گناهان و آنچه در دايره شرع تبيين شده؛ مثل شراب خواري، زنا، خوردن مال يتيم و ظلم که از محرمات شرعيه و گناهانی هستند که عقاب و عذاب دردناکی برای آنها مطرح شده، اگر به جامعه دينی هم مراجعه شود در بين همه فرق اسلامی به هر حال يکسری از گناهان به عنوان گناهان بزرگ مطرح هستند، اما يک نکته لطيفی که در اين روايت وجود دارد و امام (ع) آن را فرمودند و بسيار هم مهم است اين است که شديدترين گناهان آن گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
سرش اين است: کسی که گناه را کوچک ميشمارد، جرأت بر تجری و نافرمانی در او تقويت ميشود؛ معلوم است يک شخصی که مشغول به تحصيل در حوزه هست هيچ وقت هيچ کدام از گناهان کبيره را از جمله شراب خواری مرتکب نميشود اما در مورد برخی گناهان صغيره اين زياد اتفاق ميافتد که آنها را کوچک ميشمارد گناهانی مانند تهمت، غيبت، دروغ و يکسری از گناهان را کوچک ميشماريم که اگر اين گناهان کوچک شمرده شوند مطمئن باشيد که جسارت انسان را در برابر مولا و خداوند بيشتر ميکند و وقتی قبح يک گناهی بريزد آن عبد هر گناهی را مرتکب ميشود. همه کسانی که بدترين کارهای ممکن مانند قتل و کارهای فجيع و زشت را انجام ميدهند از ابتدا که در اين مرحله نبودهاند بلکه با انجام کارها و گناهان کوچک و به ظاهر کوچک و کوچک شمردن آنها جرأت و جسارت پيدا کردند و به اين نقطه رسيدند.
لذا بايد هر گناهی را بزرگ شمرد و از هر گناهی بايد توبه کرد که اين توبه باب لطف و عنايت خداوند را به روی ما باز نگه ميدارد. اما اگر توبه نشود و گناه کوچک و بی اهميت شمرده شود طبق فرمايش حضرت امير(ع) شديدترين گناهان خواهد بود. کوچک شمردن گناه آثار بسيار مخرب و خطرناکی بر روح انسان دارد و باعث ميشود انسان خودش را مصون بداند و گنه کار نداند و گمان کند گناه مرتکب نميشود و آنگاه روز به روز اعمالی را که به زعم او مهم نيست انجام ميدهد و اين باعث ميشود که در يک سراشيبی قرار بگيرد که آخر و عاقبت آن معلوم نيست. إن شاء خداوند به همه ما توفيق ترک گناه و معصيت را عنايت بفرمايد.
«الحمد لله رب العالمين»
[1] . بحار الانوار، ج73، ص364، حديث 96.
آن بخشي که ايشان به عنوان يک زن عرب در يک دورة تاريخي خاص، زندگي معمولي خود را به پايان رساند يا نه … آن زينبي که مدير واقعة عظيم عاشورا در کربلاست. اين زينب بايد الگوي همه باشد.
زن و مرد بايد از او الگوبرداري کنند. اصلاً قرار نيست که امامان مرد، الگوي مردان شوند و امامان زن، نمونة زنان! زن و مرد هر دو بايد به هدايت نهايي و سقف تکاملي خود برسند. فرقي ميان زن و مرد در اين مسئله نيست.
متأسفانه در گذشته اين تفکر همگان ترويج ميشد که زن الگو و مورد نظر، زينب(س) و فاطمه(س) هستند که در تمام طول عمر خود به دور از انظار تلاش کردند.
اين نوع تفکر که در دورههاي ابتدايي انقلاب و سالهاي پس از آن تا حدودي به فراموشي سپرده شده بود، معالاسف دوباره در دورة کنوني بر آن اصرار و پافشاري ميشود. اما آيا اين رفتار همان هدايت و تکامل نهايي منظور نظر خداوند است؟
به طور مسلم، عقل هم حتي اين تفکر را نميپذيرد، چه رسد به اصول و مباني ديني که اين تعداد امام و پيشوا را براي هدايت بشر تعيين کرده است.
آيا زينبي که ما او را امام (به معناي اعم آن) ناميدهايم، تمام عمر خود را در پستوي خانه گذرانده و حال بايد زنان ما چنين باشند؟ اگر قرار بر اين بود که ديگر نيازي به فرستادن هادي و راهنما نبود، ديگر نيازي به الگوبرداري از زندگي انساني خاص و کامل و نمونه نيست.
خداوند از همان ابتدا همين مسئله را گوشزد ميکرد و ما هم سمعاً و طاعتاً پذيراي آن بوديم. اما وقتي که قرار است به زندگي زينب(س) براي ادارة صحيح زندگي خود نگاه کنيم، نقاط شفاف و واضح بسياري ميبينيم که ايشان بيهيچ پروايي از دستگاه حکومت وقت انتقاد ميکند.
آنچنان خطبهاي در دارالامارة عبيدا… بر زبان ميراند و او را با آنچنان پاسخ دندانشکني روبهرو ميکند که ترس بر اندام عبيدا… بن زياد مستولي ميشود.
حال آيا باز هم ميگوييد که تنها نقش زن، ماندن در خانه و دوري از اجتماع تا آنجا که ميتواند است؟
حالا اگر زينب ميخواست با اين شکل زندگي کند، اصلاً نبايد با کاروان اباعبدا… (ع) به کربلا ميآمد. او که همسر عبدا… جعفر بود و وظيفهاي در قبال برادر خويش نداشت. پس چرا در شمار کاروان ايشان درآمد و به آن مصيبت عظمي تن داد؟
اگر ميخواست با همين نگاه موجود به زن در ديد برخي افراد ساده اندیش زندگي کند، بايد تمام عمر خود را در خانه ميماند و پس از آنکه خبر شهادت برادرش را هم به او دادند تا انتهاي عمر در سکوت و خلوت خود در کنج خانه به عزاداري و گريستن بر برادر بزرگوار خود روزگار ميگذراند.
حال آنکه خطبههاي عزاي ايشان در دستگاه عبيدا… بن زياد و دربار يزيد آنچنان خروشي در جامعه و ترس در دل دشمنان ایجاد کرد که همة کوفيان را به ياد خطبهها و فريادهاي علي(ع) ميانداخت.
شبيه اين قضيه در زندگي حضرت زهرا(س) هم قابل تطابق است. ايشان در زماني که پدر بزرگوارشان به جوار حق شتافتند و همسر گراميشان را به زور خانهنشين کرده بودند، بايد وقتشان را بر اساس تفکر فعلي به عزاداري و گريه ميگذراندند و حال آنکه ايشان در خانه مهاجرين و انصار ميرفتند و غدير خم را يادآور ميشدند.
در مسجد پيغمبر(ص) سخنراني ميکردند و جواب خلفا را به صراحت ميدادند؛ هر چند که زواياي پنهان از زندگي فاطمه زهرا(س) بسيار بيشتر از زينب کبري (س) است.
اما هر دو در کار خود مثالهايي بسيار مناسب براي احقاق حقوق زنان توسط خودشان هستند، ولي ميبينيم که زينب(س) در مدينه نماند و همراه برادر خود راهي کربلا شد.
از همسر (عبدا… جعفر) و فرزندان خود دست کشيد تا به ياري برادر و نجات دين جد خويش بشتابد. اين است نشانه ديگر زن مسلمان و شيعه و اگر تنها و تنها همين حضور زينب(س) را در نبرد عاشورا و نبردهاي بعدي با عبيدا… و يزيد را از زندگي اجتماعي ايشان انتخاب کنيم، مدال نخستين فعال حقوق زنان را نصيب زينب(س)به عنوان یک زن مسلمان واقعي خواهيم کرد.
البته نبايد از مديريت زينب(س) در روز عاشورا عجولانه برداشتهايي چون امکان ولايت و حکومت توسط زن را استنباط کرد؛ چه اين مهم خود نياز به ساعتها و بلکه روزها مباحثه و بررسي فراوان در متون ديني و فقهي دارد و اصلاً به اين بحث مربوط نيست.
اما آنچه قصد گفتن آن را داريم اين است که اگر وضعيت زينب(س) در عاشورا و پس از آن را در کنار وضع امروزي زنان و حقوق شهروندي آنان بگذاريم، نتيجهاي که حاصل است، مطلوب نمودن وضع حقوق زنان در دورة فعلي است.
اگر آن دسته از زنان تحصيلکرده و اقشار متوسط و بالاي جامعه را استثنا کنيم، حقيقت اين است که بسيار با آنچه مدنظر دين است و آنچه ميبينيم، فاصله داريم.
مايي که چون زينب(س) و فاطمه زهرا(س) الگويي براي معرفي يک زن مسلمان مبارز داريم، نبايد وضع زنان امروزمان اينگونه باشد.
بهتر است نگاهي دوباره به فقه سرشار و بيبديل شيعه بيندازيم تا متوجه شويم که با همين قوانين و احکام و دستورات موجود هم ميتوان به وضعيتي بسيار مطلوبتر از حال حاضر دست يافت.