” رميله” يكي از اصحاب اميرالمومنين عليه اسلام نقل مي كند:” سخت بيمار شده بودم تا اين كه روز جمعه قدري احساس سبكي كردم، با خودم گفتم بهتر است آبي به صورت زده و به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام نماز بخوانم . به مسجد رفتم، هنگامي كه حضرت بالاي منبر مي رفتند دوباره حالم بد شد، هنگام بازگشت حضرت علي عليه السلام از مسجد به محله قصر تشريف بردند و من نيز ايشان راهمراهي كرده و همراه ايشان به آن محله رفتم.

اميرالمؤمنين عليه السلام به من فرمودند: اي رميله، ديدم كه از درد به خود مي پيچيدي ؟!

گفتم: بله يا اميرالمومنين، و جريان بيماري خود را براي ايشان تعريف كردم و ازانگيزه حضور در نماز با آن حضرت سخن گفتم.

حضرت فرمودند: اي رميله هيچ مومني بيمار نمي شود مگر آن كه ما هم درغم او غمگين  مي شويم، و ناراحت نمي شود مگر آن كه ما هم درغم او غمگين مي شويم و هيچ دعايي نمي كند مگر آن كه به دعاي او آمين مي گوييم و سكوت نمي كند مگر آن كه ما برايش دعا مي كنيم.

عرضه داشتم يا اميرالمومنين فدايت گردم، اين مطلب مربوط به كساني است كه با شما در اين مكان هستند، اما كساني كه در اطراف و اكناف زمين زندگي مي كنند چطور؟! فرمودند: اي رميله هيچ مومني در شرق و غرب زمين از ما غائب نيست.

بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج 1 ، باب 16.


موضوعات: مناسبتهاي روز
   جمعه 9 دی 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com

«افلا یتدبرون القرآن» (محمد /۲۴) «قرآن دریایى است که ژرفاى آن درک نشود، چشمه‏هاى دانش و دریاى علوم است… خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان و باران بهارى براى قلب فقیهان و راه گسترده و وسیع براى صالحان قرار داده است.» «بدانید که در قرآن، علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاى شما و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شماست.» «قرآن ظاهرش علم و باطنش حکمت است، نوآورى هاى آن پایان نگیرد و شگفتى هایش تمام نمى‏شود» در اهمیت و عظمت و ارزش قرآن هر چه گفته شده کم است و هر چه از این پس نیز گفته شود، تنها بخشى از معارف بى‏کران این بحر عمیق و دریاى گسترده را بیان مى‏کند و نه بیشتر. سفارش اصلى قرآن به دوستان، یاران و پیروان خود «تدبّر»، «تعمّق» و «فهم دقیق» آن است. هر کس به قرآن نگاه کند و در آن تعمق نماید مفاهیمى ژرف و مباحثى کلیدى خواهد یافت که دیگران به آن دست نیافته‏اند. قرآن کتاب هدایت «ناس» است و به تعداد هر «انسان»، راه و گذرگاهى به سوى شناخت و فهم آن باز است. طبیعى است هر کس باتقواتر و عالم تر است بهتر مى‏فهمد و صحیح تر مى‏یابد.


موضوعات: مناسبتهاي روز
   چهارشنبه 7 دی 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید

-یا علی! سؤالی دارم  . علم بهتر است یا ثروت؟

-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد .

مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد.

در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

-اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید:

-علم بهتر است یا ثروت؟

-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.

در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،

-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:

-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.

نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.

-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:

-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟

امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.

در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:

-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟

-مام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.

در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،

-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…

نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:

-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:

علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.

فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

منبع

کشکول بحرانی، ج1، ص27. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص142.


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 5 دی 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

Image Hosted by Free Picture Hosting at www.iranxm.com

امام صادق ‏عليه ‏السلام  ‏به ابن جندب مى‏ فرمايند :
ياابن جندب، حق على كل مسلم يعرفنا ان يعرض عمله في كل يوم و ليلة على نفسه فيكون محاسب نفسه، فان راى حسنة استزاد منها و ان راى سيئة استغفر منها لئلا يخزى يوم القيمة‏ «اى پسـر جـنـدب ، بر هر مسلمانى كه ما را مى‏شناسد، لازم است كه در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بكشد ، اگر كار خوبى در آنها يافت ، بر آن بيفزايد و اگر كار زشتى يافت، طلب بخشايش نمايد تا در قيامت دچار رسوايى نگردد


موضوعات: مناسبتهاي روز
   جمعه 2 دی 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

یک ثانیه ازعمرهمین یک شب یلـــدا

باعث شده تا صبــح به یمـنش بنشیـنیم

ده قرن زعمر پســـر فاطمـــه طی شد

یک شب نشد ازهجرظهورش بنشینیم


موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 29 آذر 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن كرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌كردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و … هر كس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تكه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.
شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف كنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من كاری با كسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا می‌كنم. نه قیل و قال می‌كنم و نه كسی را مجبور می‌كنم چیزی از من بخرد. می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیك‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اینها فرق می‌كنی.تو زیركی و مومن. زیركی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد. اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند.
از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم كه حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.
ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا این كه چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد كه لا به لای چیز‌های دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار یك بار هم شده كسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یك بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود! فهمیدم كه آن را كنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.
تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم. عبادت دروغی‌اش را توی سرش بكوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه كردم. اشك‌هایم كه تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم كه صدایی شنیدم، صدای قلبم را.
و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شكرانه قلبی كه پیدا شده بود .
همین !!!!!!

نوشته های عرفان نظرآهاری


موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 29 آذر 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

-قال الرضا علیه السلام:

 

«اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ»

¯امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است¯ 

مسند الامام الرضا علیه السلام / ج 1/ ص 69

آقا ! پدرم ! برادرم ! مولایم !

هر روز به شوق دیدنت می آییم

 امروز تو را حلقه به گوشم که شود

لبریز صدای روشنت فردایم


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 28 آذر 1390نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 246 247 248 249 250 251 ...252 ...253 255 257

جستجو
تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31