امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
آن روزها كه مرا در حرا با خدا خلوتی دوست داشتنی بود، جبرئیل؛ این قاصد میان عاشق و معشوق، این رابط میان عابد و معبود، این ملك خوب و پاك و صمیمی، این امین رازهای من و پیامهای خداوند، پیام آورد كه معبود، چهل شبانه روز تو را میخواند، یك خلوت مدام چهل روزه از تو میطلبد… و من كه جان میسپردم به پیامهای الهی و آتش اشتیاقم زبانه میكشید بادم خداوندی، انگار خدا با همه بزرگیاش از آن من شده باشد، بال درآوردم و جانم را در التهاب آن پیام عاشقانه گداختم.
آری، جز خدا و جبرئیل و شوی تو كسی چه میدانست حرا یعنی چه؟ كسی چه میداند خلوت با خدا یعنی چه؟ اما… اما كسی بود در این دنیا كه بسیار دوستش میداشتم- خدا همیشه دوستش بدارد- دل نازكش را نمیتوانستم نگران و آزرده ی خویش ببینم.
افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود، طرفهای غروب جبرئیل، آن ملك نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و كنار نشست. سلام حیات آفرین خدا را به من رساند و گفت كه افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب جل و علا- از بهشت برایت هدیه كرده است.
همان كه در وقت بی پناهی پناهم شد و در وقت تنگدستی، گشایشم و در سرمای سوزنده ی تكذیب دشمنان، تن پوش تصدیقم؛ مادرت خدیجه.
خدا هم نمیخواست او را در دل نگران و مشوش ببیند.
در آن پیام شیرین، در آن دعوت زلال، آمده بود كه این چهل روز مفارقت از خدیجه را برایش پیغام كنم. و كردم، عمار، آن صحابی وفادار را گسیل كردم:
“جان من! خدیجه! دوریام از تو، نه بواسطه ی كراهت و عداوت و اندوه است، خدا تو را دوست دارد و من نیز، خدا هر روز، بارها و بارها، تو را به رخ ملائكه خویش میكشد، به تو مباهات میكند و… من نیز.
این دیدار چهل روزه ی من با آفریدگار و… ضمنا فراق تو، هم فرمان اوست. این چهل شبانه روز را تاب بیاور، آرام و قرار داشته باش و در خانه را به روی هیچكس نگشای.”
من چهل افطار در خانه ی فاطمه بنت اسد میگشایم تا وعده ی الهی سرآید و دیدار تازه گردد.« پیام كه به مادرت خدیجه رسید، اشك در چشمهایش حلقه زد و آن حلقه بر در چشمها ماند تا من در شام چهلم، حلقه از دربرداشتم و وقتی صدای دلنشین خدیجه از پشت پنجره انتظار برآمد كه:
- كیست كوبنده ی دری كه جز محمد (صلیاللهعلیهوآله) شایسته كوفتن آن نیست؟ گفتم:
-محمدم.
دخترم! شادی و شعفی كه از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشمایش درخششی آشكار میگرفت. افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان آمده بود، طرفهای غروب جبرئیل، آن ملك نازنین خداوند، با طبقی در دست، آمد و كنار نشست. سلام حیات آفرین خدا را به من رساند و گفت كه افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب جل و علا- از بهشت برایت هدیه كرده است.
در پی او میكائیل و اسرافیل هم آمدند- خدا ارج و قربشان را افزون كند- جبرئیل با ظرفی كه از بهشت آورده بود، آب بر دست هایم میریخت، میكائیل شستشویشان میداد و اسرافیل با حوله لطیفی كه از بهشت همراهش كرده بودند، اب از دستهایم میسترد.
ببین دخترم! جان پدرت به فدایت كه همه ی مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تكوین مییافت.
این را هم بازبگویم كه تو اولین كسی هستی كه به بهشت وارد میشوی. تویی كه بهشت را برای بهشتیان افتتاح میكنی…
یك بار عایشه گفت: چرا اینقدر فاطمه را میبویی؟ چرا اینقدر فاطمه را میبوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره میگیری؟ گفتم: » خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه كوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت میشنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضای من در گروی رضای فاطمه است، رضای خدا در گروی رضای فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضای فاطمه بهشت خدا.« فاطمه جان! خاطر تو را نه فقط بدین خاطر میخواهم كه تو دختر منی، تو سیده ی زنان عالمیانی، تو برترین زن عالمی، خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق میورزد.
این را من از خودم نمیگویم، كدام حرف را من از جانب خودم گفته ام؟ آن شب كه به معراج رفته بودم، دیدم كه بر در بهشت به زیباترین خط نوشته است:
یك بار عایشه گفت: چرا اینقدر فاطمه را میبویی؟ چرا اینقدر فاطمه را میبوسی؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره میگیری؟ گفتم: » خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه كوثر من است، من از فاطمه بوی بهشت میشنوم، فاطمه عین بهشت است.
خدایی جز خدای بی همتا نیست، محمد (صلیاللهعلیهوآله) پیامبر خداست. علی مشعوق خداست، فاطمه، حسن و حسین برگزیدگان خدا هستند و لعنت خدا بر آنان كه كینه ورز این عزیزان خدا باشند. ..
آن روز كه من در خیمهای نشسته بودم و بر كمانی عربی تكیه كرده بودم یادت هست؟ تو و شوی گرامیات علی و دو نور چشمم حسن و حسین نشسته بودیم و من برای چندمین بار اعلام كردم كه:
ای مسلمانان بدانید: هر كسی كه با اینان- یعنی با شما- در صلح و صفا باشد من با او در صلح و صفایم و هر كس با اینان- یعنی با شما- به جنگ برخیزد، من با او در ستیزم، من كسی را دوست دارم كه این عزیزان را دوست بدارد و دوست نمیدارند این عزیزان را مگر پاك طینتان و دشمن نمیدارند این عزیزان را مگر آلودگان و تردامنان”
برگرفته از:
شجاعی، سید مهدی، كشتی پهلو گرفته
فاطمه،ریحانه آل طاها می آید
وعاطفه رادرسایه سارمعنویت وخدامحوری برای بشریت به ودیعه می گذارد
به مناسبت میلادحضرت زهرا(س)وامام خمینی(ره)همایشی تحت عنوان «فاطمه اسوه معنویت وخدامحوری»ازطرف مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان برگزارمی گردد.
زمان:چهارشنبه 20/2/91 ساعت9.30 الی12.30
مکان:گرگان تالارفخرالدیت اسعدگرگانی
سخنرانان همایش:
1.استادفرهیخته سرکارخانم دکترفاطمه طباطبایی(همسرحاج سیداحمدخمینی)
2.استادمعظمه سرکارخانم طاهره سادات موسوی(استادحوزه)
- ابنمسعود نقل مىكند كه، ديدم على بن ابىطالب ( عليهالسلام ) را كه مشغول نماز است و در ركوع و سجودش مىگويد: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم عبدك، اغفر للخاطئين من شيعتى»
( پروردگارا، به حق بندهى مقربت محمد خطاكاران از شيعيان مرا ببخش. )
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا ( صلى اللَّه عليه و آله و سلم ) شرفياب شدم. ايشان را در حال نماز يافتم. ديدم كه رسول خدا ( صلى اللَّه عليه و آله و سلم ) در نماز خود مىگويد:
«اللهم بحق على عليهالسلام عبدك اغفر للخاطئين من امتى»
( خداوندا، خطاكاران از امت مرا، بحق على بندهى مقربت ببخش. )
از آنچه ديده بودم، در من وحشت و ترديد بزرگى ايجاد شد. وقتى نماز رسول خدا به پايان رسيد، خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آيا كافر شدى بعد از آنكه ايمان آورده بودى؟
عرض كردم : ابداً چنين نيست يا رسولاللَّه، بلكه ديدم على ( عليهالسلام ) را كه خداوند را به حق شما طلب مىكرد و شما را ديدم كه خدا را به حق على ( عليهالسلام ) مىخوانديد . پس ترديد كردم كه كداميك از شما نزد خداى عزوجل برتريد.
پيامبر فرمودند: اى پسر مسعود ، بنشين.
پس من در مقابل رسول خدا نشستم.
آن حضرت فرمودند: خداوند من و على ( عليهالسلام ) را از نور عظمت و بزرگى خود خلق كرد ، هزار سال قبل از آنكه ساير خلائق را بيافريند . زمانى كه هيچ تسبيح و تقديسى وجود نداشت .
پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و زمين را آفريد به خداى تبارك و تعالى قسم كه من از آسمانها و زمين برترم.
و چون نور على ( عليهالسلام ) را منتشر ساخت عرش و كرسى از نور او خلق گرديد ؛ به پروردگار قسم كه على ( عليهالسلام ) از عرش و كرسى افضل است.
سپس نور حسن ( عليهالسلام ) را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن ( عليهالسلام ) به وجود آمد و به خدا قسم كه حسن ( عليهالسلام ) از لوح و قلم نيز برتر است.
و چون هستى را از نور حسين ( عليهالسلام ) معطر كرد، بهشت و حوريان زيباروى از نور او پديدار گشتند؛ واللَّه حسين از حورالعين برتر است.
سپس همهى هستى از شرق تا به غرب تاريك ماند. ملائكه بر پروردگار از آن همه تاريكى و ظلمت شكايت كردند و خواستند كه پروردگار تاريكى را از ايشان برطرف كند. پروردگار در اجابت خواستهى آنان كلمهاى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گرديد، سپس كلمهاى ديگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترين مكان عرش قرار داد . همهى عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آميخته به نور خلق شده از لطف پروردگار كسى نيست ، جز فاطمه زهرا ( عليهاالسلام ) و به همين دليل او را زهرا ناميدند زيرا نورش آسمانها را روشن ساخت.
۲- پیامبر اکرم فرمودند :
“ آفریدگار هستی نور فاطمه ( سلام الله علیها ) را به سان مشعلی فروزان آفرید . و آن را بر کنگره های عرش آویخت و آن گاه بود که آسمان ها و زمین های هفتگانه به نور او نورباران گردد و به همسن جهت او زهرا نامیده شد . “
بحارالانوار / ج ۴۳ / ص ۱۷
موضوع: ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
نوشته عالم بزرگوار احمد رحمانی همدانی علیه الرحمة در 40 فصل درباره ابعاد شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مطالب بسیار مفید و مستند را بیان داشته است.
- در این كتاب سخنانی از 13 محقق برجسته پیرامون عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها ذكر شده است؛ هم چنین فضایل مشترك میان حضرت زهرا سلام الله علیها با سایر ائمه با استفاده از احادیث آمده است.
- در فصل 4 این كتاب روایاتی در مناقب حضرت زهرا سلام الله علیها كه همراه با قسم می باشد. (در این روایات یا حدیث قدسی است كه خداوند متعال به عزت و جلالش قسم می خورد و منقبتی را به حضرت نسبت می دهد یا نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام كه در ذكر منقبتی از حضرت سوگند یاد نموده اند). در این فصل 20 روایت (با كیفیت ذكر شده) آمده است.
- در فصل 5 مناقب حضرت زهرا سلام الله علیها كه در كتاب های اهل سنت ذكر شده است كه شامل 11 روایت می باشد.
- فصل 6 به مناقبی از حضرت زهرا سلام الله علیها در احادیثی كه آن احادیث در كتاب های شیعه آمده است، اختصاص یافته است. در این فصل نیز 11 روایت ذكر شده است.
- فصل 7 شامل روایاتی است كه دلالت دارند حضرت زهرا سلام الله علیها از سایر مخلوقات حتی انبیاء برتری دارد. (البته برتری وجود نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر علیه السلام در این بین مستثنی گشته اند.)
- فصل 8: در ذكر روایاتی است كه دلالت دارند بر این كه ایشان سرور بانوان اهل بهشت است.
- در این كتاب پیرامون اخلاص عبادت حضرت، تسبیحات و نماز حضرت زهرا سلام الله علیها، احادیث و كلمات حضرت كه از طریق سنی و شیعه رسیده است مطالبی جالب و خواندنی آمده است.
- در ادامه مباحثی درباره مذمت بخل و مدح سخاوتمندی و بیان ویژگی بدترین مردم است اسلام و خشمگین شدن حضرت با شیخین و بیان ویژگی بهترین مردم از امت اسلام و علت قیام نكردن امیرالمومنین علیه السلام به اخذ حقش پس از رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، حدیثی كه نص در امامت امیرالمومنین علیه السلام دارد. و حدیث لوح و حدیث كساء ذكر شده است؛
- هم چنین درباره صفات شیعه و حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راجع به زنان اهل جهنم و علت عذاب شدن، سخن حضرت فاطمه سلام الله علیها هنگام رحلت پدرش، احتجاج حضرت فاطمه سلام الله علیها با عمر و… اشعار منسوب به حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز مطالبی آمده است.
- هجرت حضرت زهرا سلام الله علیها (از مكه به مدینه) و ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها كه به امر پروردگار انجام شده است، و مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها از دیگر موضوعات این كتاب است كه پرحجم ترین فصل كتاب بدان پرداخته است.
- در فصل پایانی حدود 260 كتاب پیرامون شخصیت عظیم حضرت فاطمه سلام الله علیها كه به زبان های فارسی یا عربی نوشته شده اند معرفی شده است.
آزمون ورودی حوزه های علمیه خواهران باحضورداوطلبان روزجمعه 15 اردیبهشت برگزارشد
به گزارش روابط عمومی مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان درحاشیه برگزاری این آزمون درمدرسه علمیه الزهرا(س)این آزمون به تحصیل متقاضیان بامدرک دیپلم وبالاتردرمقطع سطح2حوزه های علمیه خواهران اختصاص داردوتعداد250 نفر مجازبه امتحان درسطح2وتعداد28 نفرمجاز به امتحان بازپذیری بودند.
داوطالبان دراین آزمون به100سؤال چهارگزینه ای درمحدوده کتابهای درسی عمومی سال های دوم وسوم متوسطه درمدت 100دقیقه پاسخ دادند.
نتایج آزمون ورودی 10خردادازطریق پایگاه اینترنتی مدیریت سنجش وپذیرش مرکزمدیریت حوزه های علمیه خواهران به نشانی www.whc.ir/paziresh اعلام خواهدشدوقبول شدگان به مصاحبه دعوت خواهندشد.
ملاک و معیار سنجش انسان ، خروج از انانیت و نفسانیت است.
حضرت آیت الله نورمفیدی ( نماینده محترم ولی فقیه در استان گلستان و امام جمعه شهر گرگان ) در مراسم هفته مقام شکوهمند معلم در جمع طلاب و اساتید مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان ، ضمن عرض تبریک و تشکر از زحمات کلیه اساتید که در جهت اعتلای مکتب اهل بیت ( ع) کوشش می نمایند اظهار داشتند: همه ما در هر مقطعی که باشیم به عنوان شاگردان مکتب ائمه اطهار (ع) باید واقف براین امر باشیم که معیار سنجش انسان در چیست؟ آیا معیار و ملاک عظمت انسان ، علم اوست که هر چه علمش بیشتر باشد بزرگ تر و هر چه علمش کمتر باشد کوچکتر است؟ یا معیار انسان سنج، چیز دیگری است؟ مسلما علم معیار سنجش آدمی نیست چرا که در روایتی از پیامبر (ص) آمده که علم ممکن است به عنوان حجاب اکبر قرار گیرد ( العلم هو الحجاب الاکبر) لذا ملاک و معیار سنجش انسان این است که انسان خود را از انانیت و نفسانیت خارج نموده و جز خدا را نبیند.هر چه خدا را بیشتر در کارها لحاظ کند و به خدا نزدیکتر شود عظمتش نیز بیشتر خواهد شد، چرا که بزرگ واقعی خداوند است و هر انسانی به اندازه قربش به ذات اقدس الهی بزرگ می شود.
وی ادامه داد: در کلام ائمه اطهار خصوصا امیر مومنان علی (ع) نیز این مسئله به روشنی بیان گردیده که حضرت می فرمایند: خدایا اگر بهشت و جهنمی هم نبود ، من تو را بندگی می نمودم و این نشانگر این است که عظمت انسان به سعه وجودی اوست . هر چه انسان خدا را در امورات خود لحاظ نماید ، سعه وجودی اش بیشتر شده و گسترده تر گردیده و هر چه گستر ده تر گردد از خویشتن بیرون می آید.
وی همچنین سعه وجودی حضرت فاطمه (س) را مورد بحث قرار داده و در این زمینه به بیان حکایاتی از امام حسن مجتبی (ع) و روایات عدیده ای اشاره نمودند که خدامحوری و عظمت و گستردگی وجودی ایشان را به نمایـــش می گذارد.
موسس این مدرسه خطاب به کلیه اساتید بیان داشتند: فرق است بین معلم بودن و مدرس بودن ، معلم کسی است که در صدد نجات و رشد دیگران باشد و منظور و مراد امام راحل از اینکه می فرمایند: معلمی شغل انبیاست اِعمال این مطلب است حال آن که یک مدرس فقط انتقال دهنده آموخته هاست.
وی در پایان با اشاره به مقام شامخ و رفیع استاد بزرگ شهید مرتضی مطهری ، از جمله امتیازات برجسته و ممتاز ایشان را ، تلاش در جهت رفع مشکلات عقیدتی ، معرفتی ، اخلاقی و اجتماعی و … از حوزه دین و شریعت دانستند و ایشان را به عنوان الگوی تمامی معلمان برشمردند.
ای معلم ازلابه لای کلماتت طنین صدای انبیابه گوش می رسد
آغازبه سخن که می کنی کلمه هاهم به پرواز درمی آیندوبالامی روندومی پیوندندبه کانون هرچه کلمه طیبه است.می ستایمت که دل دریایی ات لبریزازآرامش است وهمچون کوه استوار
می ستایمت که نگاه نافذت گرمابخش وجودم است
چشمهای توپاسخ تمام پرسشهای بی جوابم بودودستهایت آرامش توفان درونی ام
ازیادنمی برم آنچه ازعشق برایم خواندی
ازیادنمی برم زمانی که دربرابرت زانومی زدم وتوبرایم ازمهربانی میگفتی
ومهربانی می کاشتی وتامی توانستی چیزی راناگفته نمی گذاشتی
موج برداشتی وخودرابه آب وآتش می زدی تاعشق رابرایم ترجه کنی
ازیادنمی برمزمانی که ازنازنمازشب می گفتی وازقراربی قراری
ازیادنمی برم که به قلبم الهی تپیدن وبه چشمم آسمانی دیدن وبه دستم،دست ازغیرکشیدن ودست دردست خداگذاشتن وبه زبان تکلم بالهجه عبودیت راآموختی
به من آموختی اگر درون آلوده باشد آرایش ظاهر بی ثمر است
به من آموختی جسم را نردبان تعالی جان کنم نه روح را فدای تمنیات تن
به من آموختی که به سیرت بیندیشم نه به صورت
چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشا ر از عشق ویقین است
چگونه سپاس گویم تا ثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه محقر وجودم فروزان ساختهای در مقابل این همه عظمت وشکوه تو مرا نه توهن سپاس است ونه کلام را توان وصف
درانتهاازحضورت اجازت می طلبم تابه معلم معلمان ودردانه دوران وصاحب دلمان به امام عصرعرض کنم:
توآیینه درتجلی کدام صفت خداوندی که همواره درمرزمیان ظهورواختفاگام می زنی
تودرپشت پرچین آسمانی کدام معنویت پنهان شدهای که چشم مادی نمی تواندپیدایت کند
توچگونه آشکاری که دست دیدارهیچ چشمی به قامت بلندتونمی رسدوچگونه پنهانی که همه وجودجزازحضورتومی رهد
توچگونه پنهانی که حیات مامرهون تنفس توست وآسمان بردستهای توایستاده وزمین باگامهای تواستوارمانده است
توچگونه پنهانی که ماتنهائیمان رابه تواقتدامی کنیم
عزیزازمین دلتنگ است
ای ولی ماخودت بیاوببین موریانه غربت باچهرچوب دلمان چه می کند؟
بیاوببین که تنهایی جانمان رامی کاودوچنگ برجگرمان می زند
بیاوببین که سوزبی کسی دراین برهوت غربت چه برسراین نهال نازک به وجودمی آوردبیاوببین داغ بادل شقایق چه می کند
مهدیابیاوببین که پلکهایم رابستم وبه تماشای تونشستم وباخدااینگونه نجوامی کنم:
الهی چنانمان بدارکه درآمدنش سرافکنده نباشیم
خدایابه توپناه می بریم ازآنکه کردارمان دل مهربانش رابرنجاندویاعملمان ازاودورمان کند
مهرباناچنان پاکمان کن که شایسته عشق به اوشویم آنگونه که مایه مباهاتش گردیم آنچنان که دوستمان بدارد.
جزبه یاری تو به این آرزوی شیرین راه نخواهیم یافت
ای امیدناامیدان دستمان رابگیر.
دل نوشته طلاب
<< 1 ... 242 243 244 ...245 ...246 247 248 ...249 ...250 251 252 ... 256 >>