« حسن ظن | چرا غيبت از بدترین گناهان است ؟ » |
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمايند: «لکل داءٍ دواء و دواء الذنوب الإستغفار».
بر اساس اين روايت گناه يک بيماري است که علاج هم دارد؛ اينکه پيامبر اکرم (ص) گناه را به عنوان داء مطرح فرمودند نکته ي مهمي دارد.
رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله وسلم ميفرمايند: «لکل داءٍ دواء و دواء الذنوب الإستغفار». [1] بر اساس اين روايت گناه يک بيماری است که علاج هم دارد؛ اينکه پيامبر اکرم (ص) گناه را به عنوان داء مطرح فرمودند نکتهی مهمی دارد. ببينيد اگر جسم انسان آسيب ببيند و مرضی در آن پيدا شود اين در واقع يک نقصی است که جسم را از نقطه کمال دور ميکند. کمال هر شيء به اين است که در آن مسيری که بايد حرکت بکند و ادامهی مسير دهد در آن مسير قرار داشته باشد. حال فرض کنيد در اجزاء يک چيز آفت پيدا شود اين نقص است و باعث دور ماندن از کمال شيء است. در مواقعی که جسم گرفتار داء و مرض و بيماری ميشود دواء برايش تجويز ميکنند دواء طبيعتاً اين نقص را جبران ميکند ولی يک نکته است و آن اينکه اگر اين بيماری زياد تکرار شود و اگر زياد مصرف شود کم کم بنيهی بدنی ضعيف ميشود و بازگرداندن آن به نقطهی کمال و سلامت مشکلتر است. پيامبر اکرم (ص) ميفرمايد: گناه برای روح يک بيماری است البته علاج آن استغفار است. اگر کسی گناه ميکند حتماً بايد استغفار کند و اگر کسی استغفار نکند اين بيماری در روح او ميماند و علاج نميشود. و در صورت تکرار، روح سلامت و طروات خود را از دست ميدهد و ديگر آن قوت و طراوت و شادابی خودش را به زحمت بدست ميآورد. لذا توجه داشته باشيم به اينکه درست است که استغفار علاج گناه است ولی اگر زياد استفاده شود اين طبيعتاً ممکن است انسان را از مرگ نجات بدهد ولی ديگر روح آن روحی که بايد به مراتب اعلی سفر کند، نيست. توجه هم داشته باشيد که همانطوری که بيماری مراتب دارد گناه هم مراتب دارد و يک بيماری مثل سرماخوردگی با يک دارو بهبود پيدا ميکند اما بعضی از گناهان مثل سرطان است. بعضی گناهان است که انسان توفيق علاج آن را پيدا نميکند و روح انسان را ميميراند. خداوند إن شاء الله به همه ما توفيق دهد که روحمان بيمار نشود و اگر بيمار شد توفيق بدهد که إن شاء الله بتوانيم علاجش کنيم. [1] . مستدرک الوسائل، ج5، ص316، حديث5972. |
سلام
مطلب استاد جالب و قابل تامل است. اما بیانات ایشان:«…درست است که استغفار علاج گناه است ولی اگر زياد استفاده شود اين طبيعتاً ممکن است انسان را از مرگ نجات بدهد ولی ديگر روح آن روحی که بايد به مراتب اعلی سفر کند، نيست.» سوالاتی را در ذهنم ایجاد کرده این که روایت در مورد بیماری و دوا دارای اطلاق است و با عبارت کل عمومیت پیدا کرده اندو با عطف موجود می توان استغفار را برای همهءگناهان با درجاتش درمان است.مطلب دیگر این که درک من از روایت این است که:روایت ناظر بر گناه است نه تکرار و اصرار بر گناه(عنایت بفرمائید)لذا استغفار برای گناه درمان است نه برای اصرار و تکرار گناه.
از سوی دیگر ما به استغفار زیاد سفارش شدیم تکلیف این دست از روایات چه می شود؟آیا ما بسان همان داروهای مسکن فقط خود را تسکین می دهیم؟گویی روایت ورای درک ما از دارو به عنوان یک رفع نقص سطحی باشد.
واینکه ما در روایات داریم که از بهترین هدیه ها به میت (مرده)که سبب نجات او حتی بعد از مرگ است استغفار کردن برای مرده است چنان که«
بسند قوى منقولست كه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّٰه عليه كه حضرت فاطمه صلوات اللّٰه عليها هر صباح شنبه زيارت قبور شهدا مىآمدند و به زيارت حمزه مىآمدند و طلب مرحمت مىكردند از جهت او و استغفار مىكردند از براى او.چنانكه زنده خوشحال مىشود به هديه كه از جهت او بياورند بلكه به مراتب بهتر است چون سبب نجات از عذاب و دخول جنت است و تشبيه به اعتبار اصل خوشحالى است.
اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى، لوامع صاحبقرانى، 8 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم - ايران، دوم، 1414 ه ق،ج2ص468وص485»
گویی روایت ناظر به شفا بخش بودن و نجات بخش بودن دارد.
در آخر این که بهتر نیست خوشبینانه تر به روایت نگاه کنیم و از سر بشارت نه انذار بندگان را امیدوار سازیم که استغفار حتی برای سختترین گناهان هم راه علاج است؟و البته نه علاج اصرار برگناه و تکرارش.
درک اندک من سوال ساز بود حتما استاد بزرگوار پاسخ های مستدل و قانع کننده دارند.مشتاقانه منتظر دلایل استاد و تصحیح معایب درک خود هستم.
متشکرم
فرم در حال بارگذاری ...