واژه فطرت از ریشه «فطر» مشتق شده و به معنای ابتداء کردن، ابتداع و اختراع است. فطرت ایجاد کردن و ابداع کردن خلق است توسط خداوند به گونه­ای که برای انجام فعل خاصی مناسبت داشته باشد و در اصطلاح عبارت است از جریان طبیعی و قانونی نیروهایی که در انسان به وجود می­آید. بنابراین برای هر یک از نیروهای غریزی و روانی فطرتی وجود دارد که جریان طبیعی و منطقی آن نیرو می­باشد. فطری بودن دین ممکن است در ناحیه گرایش‌ها یا در ناحیه بینش‌ها و ادراک‌ها مطرح شود. و با انکار فطریات ادراکی دیگر موضوعیتی برای فطری بودن دین در ناحیه بینش‌ها و ادراک‌ها باقی نمی‌ماند. اما «فطری بودن گرایش به دین ممکن است یکی از معانی زیر را داشته باشد :

1- خداجوئی فطری است. یعنی میل به خدا گرایش فطری است. این نظر شبیه سخن عرفا است که انسان‌ها ناخودآگاه به طرف خدا می‌روند. اگر طالب علم هستند در حقیقت به دنبال علم مطلقند که فقط خدا آن را دارد همچنین در قدرت و غیره.
2- خداپرستی فطری است یعنی در انسان میل فطری نسبت به این پرستش وجود دارد.
3- خواست‌های دین وتعلیمات آن مطابق با گرایش‌های وجودی انسان است. به عنوان مثال در انسان گرایشی به جاودانگی و ابدیت هست. او می‌خواهد با مرگ از بین نرود و حیات او ادامه یابد. دین هم می‌گوید جهان دیگری هست که حیات بشر در آنجا ادامه یابد.

آیا جمله «دین فطری است» به این معنا است که «شناخت دین و مقولات دینی فطری است؟ یا به معنای این است که گرایش به دین و انگیزه دین شناسی و دین باوری فطری است؟ یا به هر دو معناست؟» آیا همه دین یعنی مجموعه اعتقادات و مسائل عبادی و اخلاقی و دیگر گزاره‌های دینی فطری‌اند یا بخشی از آن مثل اعتقاد به خدا یا دیگر مسائل بنیادین دینی؟ این مسائل و پرسشهایی از این دست همگی محقق را بدین سو هدایت کرد تا پژوهشی در حوزه فطرت و دین انجام دهد . در این تحقیق سعی بر آن است تا به این پرسشها پاسخ دهیم.

محقق:خانم الهام شمالی

موضوعات: پایان نامه
[پنجشنبه 1392-07-25] [ 11:07:00 ق.ظ ]