رمضان می روی واشک نیازم مانده
این دلم دروسط وآخرآن جامانده

رمضان می روی ودست طلب وامانده
رخصت ذکر خدا درسحرآیا مانده؟

دلنوشته:ز-میراحمدی


موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 15 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السلام نقل كرد، روزى در مسجد كوفه شخصى به على علیه السلام گفت خدا را آنگونه توصيف كن كه گويا با چشم سر او را ديده ايم، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از مردم شد، در حالى كه خشمناك بود و رنگ صورت امام تغيير كرده بود فرمود:…..

اى پرسش كننده، درست بنگر، آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مى دارد، به آن اعتماد كن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن وامي‌دارد، كه كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده، و در سنت پيامبر (ص) و امامان هدايتگر (ع) نيامده، رها كن  و علم آن را به خدا واگذار، كه اين نهايت حق پروردگار بر تو است.

بدان، آنها كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمى دانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بى نياز ساخته است، و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمى دانند اعتراف مى كنند، ستايش فرمود، و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است.
پس به همين مقدار بسنده كن! و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى مكن، تا از تباه شدگان نباشى….

متن حدیث:

…فَانْظُرْ اءَيُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ وَ مَا كَلَّفَكَ الشَّيْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ فِى الْكِتَابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ وَ لاَ فِي سُنَّةِ النَّبِيِّ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ اءَئِمَّةِ الْهُدَى اءَثَرُهُ فَكِلْ عِلْمَهُ إ لَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مُنْتَهَى حَقِّ اللَّهِ عَلَيْكَ.
وَ اعْلَمْ اءَنَّ الرَّاسِخِينَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ اءَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللَّهُ تَعالى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْما وَ سَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخا فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِكَ وَ لاَ تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ….

«نهج البلاغه؛ خطبه 91 »




موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 15 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفّقیت چیست.  سقراط به او گفت، “فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم.”

صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند.  جوان با او به راه افتاد.

به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.  جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.

مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.

سقراط از او پرسید، “زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟"  گفت، “هوا."سقراط گفت، “هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد.”


موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 15 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیآت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)درماه مبارک رمضان

روايتي را از امام صادق (علیه¬السلام) مي‌خوانم که به چندتا از اين حقوق اشاره کرده است. يک توضيحي مي‌دهم و ديگر عرضم را تمام مي‌کنم. امام صادق(علیه¬السلام) در روايتي که، البته شبيه اين روايت هم از پيغمبر نقل شده است با يک تفاوت جزئي، در يک روايتي مي‌فرمايد، للمؤمن علي المؤمن سبع حقوق واجبة من الله عزوجل ، هر مؤمني بر مؤمن ديگر هفت حق واجب دارد. حقوق واجبه، حقوقي که واجب است، لازم است. البته در بين حقوق بعضي‌ها واجب هم نيست. حالا اينکه چه فرقي مي‌کند بين حقوق واجب و حقوق غير واجبه برای بعد. اما اين هفت حق، حق لازم و واجب است که وجوب آن و حتمي بودن آن از طرف خدا است يعني خدا اين هفت حق را براي هر مؤمني نسبت به مؤمن ديگر واجب کرده است. والله سائله عن ما صنع فيها و خداوند در روز قيامت از اين هفت حق از مؤمن سوال مي‌کند مي‌گويد چه کار کرديد در مورد اين هفت حق چه کار کرديد؟


حق اول
الاجلال له في عينه و الودّ لهو في صدره، الاجلال لهو في عينه يعني يکي از حقوق يک مؤمن نسبت به مؤمن ديگر اين است که آن مؤمن در نظر اين مؤمن بزرگ باشد. در چشم او انسانِ خوار و حقيري نباشد. او را بزرگ ببيند. اين يک حق است. يعني من بايد نسبت به مؤمنين و برادران ديني خودم نگاهم اين باشد که اينها انسان‌هاي بزرگي هستند. او را بزرگ بشمارم حتی در ذهن خودم. هيچ کسي را حقير نبينم، هيچ کسي را کوچک نبينم، اين به مناسب دنيايي و به امکانات و ثروت و مکنت و برو و بيا کاري ندارد. اينطور نباشد که ما فقط کسي را که حالا مثلاً موقعيتي دارد، در ذهنمان بزرگ باشد. همه‌ي مؤمنين و مسلمين بايد در ذهن ما بزرگ باشند. اين خيلي مهم است. شما در تمام سند حقوق بشر که اينقدر در دنيا به آن افتخار مي‌کنند بگرديد يک چنين جمله‌اي پيدا نمي‌کنيد. که حق واجب اين است که تو انسان‌ها را در ذهنت بزرگ ببيني، و الوُدّ له في صدره در دل، آنها را دوست بداري. يعني دوست دار قلبي آنها باشي. آنها را در چشمت بزرگ ببيني، اين يک حق است خوب انساني که به برادران ديني‌اش اينطور نگاه کند، همه را بزرگ ببيند، همه را محترم، همه را داراي ارزش، داراي کرامت، و قلباً هم دوست بدارد. اين خودش علل حل همه‌ي مشکلات است. ديگر تحقير نمي‌کند، توهين نمي‌کند، بد خواهي ندارد، کينه ندارد، وقتي انسان کسي را دوست دارد برايش چه کار مي‌کند؟ همه کاري مي‌کند.
ببينيم ما واقعاً اينطور هستيم. در ذهن ما مردم و برادرانمان چه جايگاهي دارند؟ حقير هستند؟ خوار هستند؟ بي ارزش هستند؟ در روايتي از پيغمبر اکرم وارد شده است که پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و اله و سلم اذلّ الناس من اهان الناس. خوار ترين مردم کسي است که مردم را خوار و حقير بشمارد. هر کسي مردم را خوار و حقير بشمارد خودش از همه خوارتر و حقيرتر است. چه جايگاهي به يک انسان، در اين نگاه داده مي‌شود. اينقدر بزرگ! همه يکديگر را بزرگ و باعظمت ببينند. الاجلال له في عينه و الودّ له في صدره


حق دوم

و المواسات له في ماله، اين است که با مالَش، با داراييش به برادرش کمک کند. اين يک توصيه‌ي اخلاقي صرف نيست. نمي‌گويد بهتر آن است که اگر برادر ديني‌تان مشکلي دارد، گرفتاري داشت، به او کمک کنيد، حق است. اين بالاتر از يک توصيه‌ي اخلاقي است. حق يک مؤمني که گرفتار است، مشکل دارد، اين است که، کسي که تمکّن دارد به او کمک کند. اگر اندوه¬ گين است او را از اندوه گين بودن در بياورد. اگر مشکل دارد مشکل او را حل بکند.


حق سوم
حق سوم، و يحب له ما يحب لنفسه، آن چيزي را که براي خودش دوست دارد، براي آن برادر ديني‌اش هم دوست داشته باشد. اين حق است.


حق چهارم
حق چهارم ان يحرّم غيبته. غيب او را براي خودش حرام بکند!‌ غيبت نبايد بکند. اين يک حق است. هيچ برادر مؤمني حق ندارد نسبت به برادر مؤمن خود غيبت کند. نه اینکه صرف يک تکليف باشد که فرض کنيد که اگر اين کار را بکند يک گناه مثل بقيه‌ي گناه‌ها باشد اين حق هم هست!.
پيغمبر در مسجد نشسته بودند يک مردي آمد شروع کرد به بدگويي کردن از يکي ديگر جلوي پيغمبر و جلوي جمع، يک نفر بلند شد جواب اين شخص را داد، حرف‌هاي او را رد کرد ، پيغمبر فرمود: من ردّ من ارد اخيه، کان له حجاباً من النّار ، کسي که از آبروي برادر ديني‌اش دفاع بکند، آن هم در جمع، خداوند تبارک و تعالي يک حجابي بين او و آتش قرار مي‌دهد. اين شوخي نيست ما متأسفانه از پايين ترين سطوح گرفته تا سطوح بالاتر مبتلاي به اين مسائل شده‌ايم. اينها حقوقي است که دارد ناديده گرفته مي‌شود. ايذاء مؤمن، بهتان زدن و تهمت زدن، عيب جويي کردن، غيبت کردن، يک مقدار راجع به اينها فکر کنيد! کسي که يک مؤمني را اذيت مي‌کند اين به تعبير امام صادق(علیه السلام) از قول خداوند تبارک و تعالي اعلام جنگ با خدا و رسول خدا کرده است . اذيت کردن و ايذاء مردم، يا کسي که دنبال اين است که پشت سر مردم حرف بزند.
غيبت يعني اينکه شما بياييد چيزهايي را که در شخصي وجود دارد اگر که وجود نداشته باشد که مي‌شود بهتان و تهمت.
در روايتي از امام سجاد(علیه السلام) وارد شده است من رما الناس بما فيه رموه به ما ليس فيه ، کسي که همين طوري در مورد مردم چيزهايي را که دارند بيايد بگويد مردم درباره‌ي او چيزهايي را خواهند گفت که در او نيست!. اينها اثر وضعي اين اعمال است، حالا عقاب اخروي آنها بماند. اينها حق الناس است، اينها مهمترين حقوق مردم است. نه اينکه فقط مربوط به امور مالی باشد. آن هم هست، ولي حق الناس فقط آنها نيست. يک پولی داده‌ايد، آخ نکند که حرام بشود. اما راجع به آبرو هيچ اهميتي قائل نباشيم. هرچه هم دلمان مي‌خواهد و از دهنمان در مي‌آيد بگوييم. اينها حق الناسي است که واللهُ سائلٌ عن ما صنع فيها خدا روز قيامت يک به يک اينها را مي‌آورد و سوال مي‌کند.
ما به زندگاني بزرگاني که حالا يک نوري و روحي از اهل بيت در آنها دميده شده است نگاه کنيم. مي‌بينيم آن قدر مراقب بودند. از امام برای شما مثال مي‌زنم براي اينکه امام را شما ديده‌ايد. در زندگيتان شخصيتش را درک کرده‌ايد. حالا از علماي گذشته و پيشين ما هم خيلي‌ها بوده اند.
اوايل انقلاب يا حتي قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، خوب جو انقلابي خيلي حاکم بوده است. خيلي شور و هيجان انقلاب و جوان‌ها هم، همه داغ و تند عرض به حضور شما مرحوم آيت الله خويي خوب قبل از انقلاب يک مسئله‌اي پيش آمده بود در نجف و بعد از انقلاب هم به هر حال يک مشغله‌ي فکري داشتند. که اين مشرب فکري حالا خيلي با مشرب امام سازگار نبود. نقل مي‌کنند يک آقايي از بزرگان رفته بود به خدمت امام شروع کرد به بدگويي از آقاي خويي، اين را شما در هيچ سياست مداري در دنيا پيدا نمي‌کنيد، در هيچ رهبري در دنيا پيدا نمي‌کنيد، الا کسي که در تحت تعليم اهل بيت(علیهم السلام) باشد. در حضور آن آقا با اينکه انسان محترمي هم بود امام فرمود شما خيلي آدم بدي هستيد با اين تهديد گفت. با تو چه کار خواهد کرد؟ يک روزي هم مي‌شود که ديگران از زمين خوردن تو خوشحال مي‌شوند.
کسي که آبروی مسلمين را رعايت کند خداوند هم روز قيامت از لغزشهايش مي‌گذرد. اين حق چهارم بقيه‌اش را سريع مي‌گويم و تمام مي‌کنم.


حق پنجم
حق پنجم و يعوده في مرضه وقتي مريض شد برويد عيادتش اين يک حق است. اگر برادرت مريض شد عيادت او بر شما يک حقي است که او بر شما دارد.

حق ششم
حق ششم ان يشيّع جنازته، جنازه‌ي او را تشييع بکنيد. در تشييع جنازه‌ي او شرکت بکنيد. اين يک حق است. حق يک مؤمن بر مؤمن ديگر فقط براي زندگي نيست. از زندگي تا مرگ و پس از مرگ، پس از مرگ آن هم هست.
اينقدر يک مؤمن در پيش خدا احترام دارد که در طول زندگي خود مورد احترام بايد باشد، موقع مردنش هم بايد محترم باشد. کجا يک چنين تکريمي را نسبت به انسان مي‌توانيد شما پيدا کنيد.

حق هفتم
و ان لا يقول فيه بعد موته الا خيرا، بعد از مردن او هم جز خير وخوبي از او چيزي نگويد. بگويند پشت سر مرده حرف نزنيد. حالا اگر بديي هم داشته است ديگر بعد از مرگ و مردن، خير و خوبي بگوييد. بدي نگوييد. اين است که حريم يک انسان مؤمن در تمام لحظات زندگي‌اش بايد حفظ شود. اينها جزء حقوق است.
حقوق خيلي زياد است. کسي که اينها را رعايت کند، کسي که رکن اول را من گفتم معرفت الله، ايمان قلبي به اينکه خدا دارد او را مي‌بيند و کنترل مي‌کند، محضر خدا است. کسي که اخلاص داشته باشد که ستون دوم بود واقعاً اعمالش را براي خدا انجام دهد. دنبال تمجيد و ستايش اين و آن نباشد. رکن سوم رعايت حق الناس بکند آن هم با اين وسعتي که من گفتم‌ها! نه فقط درحقوق مالي، حفظ الغيبش را هم بکند. وهمينطور در حضور هم که به هم مي‌رسيم خيلي با عزت و احترام، تا يک قدم پايش را مي‌گذارد آن طرف تر مي‌گويد عجب انسان فلان جوری است. اين يعني زير پا گذاشتن حقي از حقوق مردم. هنوز پايش را نگذاشته است بیرون، يک متر دور نشده است مي‌گويد ديديد اين فلاني عجب انسان فلان، فلان شده‌اي است! حفظ الغيب،
حفظ الغيب يعني چه؟ يعني وقتي که نيست او را حفظش کنيم، حفظ غيب مسلمان يعني در غياب او، او را حفظ کنيم، محترم باشد، بزرگ بداريم. تضميني است کسي که اين کارها را بکند هم در اين دنيا زندگي سعادتمندانه دارد و هم در آخرت قطعاً در بهشت است و قطعاً در درجات عالي بهشت و با اولياء الله.



موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 15 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند: «من ساس نفسه ادرک السياسة». کسي که نفس خودش را سياست کند، سياست را درک کرده است.

آنچه که متفاهم از لفظ سياست است تدبير ديگران است حال اين سياست مي­تواند در حد يک جمع کوچک خانوادگی باشد يا در يک مدرسه يا در يک شهر و يا در يک مملکت باشد بالاخره سياست فارغ از آن معنای مصطلح امروزی آن در واقع به معنای اين است که کسی با فکر و تدبير برای اداره امور برنامه ريزی کند و اهدافش را تعقيب کند. اينجا حضرت علی (ع) بر يک نکته اساسی تأکيد مي­کنند و آن اينکه سياست النفس هم سياست است بلکه بالاتر حقيقت سياست را کسی درک مي­کند که خودش را سياست کند. سياست النفس يک معنای وسيعی دارد و هم به امور معنوی ارتباط دارد و به امور مادی هم به امور دنيايی انسان مربوط مي­شود و هم به امور آخرتی انسان اين خيلی مهم است کسی خودش را سياست کند نه از جنس سياست­های معمول و متعارف و رايج در دنيا بلکه سياست نفس يعنی نفس و قوای نفس و تمايلات آن را بشناسد و نفس اماره و نفس لوامه را بشناسد و مديريت کند هوای نفس و خواسته­های نفس را؛ اصل و اساس سياست اين است.

لذا امير المؤمنين (ع) گاهی که گفته مي­شد معاويه خيلی سياست مدار و زيرک است مي­فرمود اگر من بخواهم آن گونه عمل کنم از همه آنها بيشتر مي­توانم ولی من اهل آن گونه سياست نيستم. سياست نفس يک مبنايی است برای سياست بر ديگران. کسی که خودش را سياست کند طبق فرموده امام(ع) سياست را درک کرده، کسانی که خود را سياست نمي­کنند و به نام سياستمدار شهرت دارند سياست بازند ولی حقيقت سياست را درک نکرده­اند و تصور مي­کنند اهل سياستند و سياست مي­فهمند چرا که حقيقت سياست، سياست نفس است.



موضوعات: نکات اخلاقی
   سه شنبه 15 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

پیامبراکرم (ص) : «مامن مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالی له سبع خصال: اوّلها یذوب الحرام من جسده، والثّانیه یقرّب من رحمه الله عزّوجل، و الثلاثه قد کفر خطیئه ابه آدم، والرّابعه یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسه امان من الجوع و العطش یوم القیمه و السّادسه بطعمه الله عزوجل من طیبات الجنه، والسابعه یعطیه الله عزوجل برائه من النار
هیچ مومنی نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خدای تبارک و تعالی هفت خصلت را برای او واجب و لازم می گرداند:
1- هر چه حرام در پیکرش باشد محو و ذوب می گرداند.
2- به رحمت خدای عزوجل نزدیک می شود.
3- با روزه خویش خطای پدرش حضرت آدم را می پوشاند.
4- خداوند لحظات جان کندن را بر وی آسان می گرداند.
5- از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان خواهد بود.
6- خدای عزّوجلّ از خوراکی های لذیذ بهشتی او را بهره مند می گرداند.
7- خدای عزّوجلّ آزادی و بیزاری از آتش دوزخ را به او عطا می فرماید.
اِنّ مَن تَمَسّک فی شهرِ رمضانِ بِسِتَّ خِصال،غَفَر الله لَهُ ذُنُوبَهُ:اَن یَحفَظ دینَهُ وَیَصُونَ نَفسَهُ وَیَصِلَ رَحِمَهُ وَلا یُؤدِی جارَهُ ویَرعَی اِخوانَهُ وَیُخَزِنَ لَسانَهُ اَمّا الصّیام فَلا یَعلَمُ تَوابَ عامِلِه اِلّا الله
هرکس در ماه مبارک رمضان شش ویژگی رامراعات کند،خداوندگناهانش رامی آمرزد
1- دین خودراحفظ کند    2-  هوای نفس خویش راکنترل کند      3  -  صله رحم انجام دهد.      4-  همسایه اش راآزارنده
5-  مراعات برادران مؤمن خودرابکندواحترام آنان رانگه دارد               .6-  زبانش رادردهان پنهان کندوکم حرف بزند.
اماپاداش وثوابی که به خاطرروزه گرفتن به انسان روزه دارمی رسد،جزخداهیچ کس اندازه اش رانمی داند( الصوم لی وانا اجزی به )


موضوعات: مناسبتهاي روز
   سه شنبه 15 مرداد 13921 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: lمحمد [بازدید کننده]
lمحمد
3 stars

سلام با تشکر از روایات خوبی که میگذارید.ولی آدرسشو بنویسید لطفا که برای مراجعه مستندی داشته باشد

1398/03/11 @ 12:12


فرم در حال بارگذاری ...

قرآن کتاب بیداری وانذاربرای همه مردمان است: سُبحان الذی أنزَلَ الفُرقانَ علی عبدِهِ لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نذیراً.بیانی برای همه مردم است :هذابیانٌ لِلنّاسِ ؛ اماهدایت واندرزآنبرای آنانی است که خودرادرمعرض هدایت آن قراردهند : وهدی ومَوعِظَهً لِلمُتَّقین.

پیامبرعالی مقام اسلام حضرت محمد مصطفی صلواه الله فرمودند:حکایت قرآن ومردم حکایت زمین وباران است:درحالی که زمین مرده وخشکیده است ،ناگاه خداوند برآن باران می فرستدوزمین تکان می خورد ، سپس باران های تند را فرومی ریزاند وزمین تکان دیگری می خورد ورشد می کند،آن گاه پشت سرهم نهرهاراازدره هاجاری می سازد نا آن که زمین می روید وگیاهانش بالیدن می گیرند وخداوند آنچه رامایه آراستگی زمین وخوراک مردم وحیوانات ازدل آن بیرون می آورد. قرآن نیز بامردمی که آن رابپزیرند چنین می کند.

کنز العمال


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 14 مرداد 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 165 166 167 ...168 ... 170 ...172 ...173 174 175 ... 257

جستجو
تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
 
مداحی های محرم