فهرست مطالبتماس ورود
حضرت علی (ع) با شور و شعف زندگی می‏کرد(تمنای وصال14)
ارسال شده در 9 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مؤسس مدرسه, سخنرانی, ماه رمضان, تمنای وصال

مؤسس مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان آیت الله نورمفیدی حضرت علی (ع) در دوران عمر با برکت خویش همیشه با شورف شعف و تلاش زندگی می‏کرد.

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی فقیه در استان گلستان و امام جمعه گرگان، آیت الله سید کاظم نورمفیدی در نوزدهمین روز ماه مبارک رمضان در جلسه تفسیر سوره مومنون در مسجد جامع گلشن گرگان اظهار داشت: آن حضرت از 10 سالگی همراه پیامبر گرامی اسلام (ص) بود و فراز و نشیب‏های مکه و مدینه و انواع جنگ‏ها را تجربه کرده بود.

وی با بیان این که امیرالمومنین (ع) با ملکوت این عالم آشنا بود و آن را می‏دید، افزود: شخصیت‏های بزرگ برای انسان‏ها قابل شناخت نیستند.

نماینده مردم استان گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: ملکوت به معنی حاکمیت مطالق و بی قید و شرط ذات اقدس الهی است و حضرت علی (ع) به خوبی با آن آشنا بود و حتی با آن زندگی می‏کرد.

آیت الله نورمفیدی ادامه داد: شخصیت‏های بزرگ همواره در فضای دیگری قرار دارند و از این نظر قابل شناخت نیستند. به گفته وی، نبی کرم اسلام (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند هیچ‏کس جز من و پروردگار تورا نشناخت.

امام جمعه گرگان اظهار داشت: انسان‏های بزرگ دنیا را متفاوت از سایر انسان‏ها می‏بینند و متفاوت از آنها نیز زندگی می‏کنند. آیت الله نورمفیدی خاطرنشان کرد: آن حضرت حتی در مورد مرگ خود نیز گفته بود هرگاه زمان مرگ من فرا برسد اجل خواهد آمد و ریش مرا به خون فرق سرم آغشته می‏کند.

وی ادامه داد: عارفی گفته بود من به جایی رسیده بودم که زمزمه موجودات را احساس می‏کردم، ما واقعا چگونه زندگی می‏کنیم؟ آنهایی که روزه می‏خورند منطقشان چیست؟

نماینده ولی فقیه در استان گلستان با بیان اینکه کافران ملکوت عالم را متعلق به پروردگار می‏دانند، گفت: ذات اقدس الهی درباره حضرت ابراهیم (ع) فرمود ابراهیم به جایی رسید که ما ملکوت آسمان‏ و زمین را به او نشان دادیم تا نسبت به آن یقین یابد.

‏ آیت الله نورمفیدی با بیان اینکه یکی از روزهای قیامت یوم‏التلاق نام دارد، خاطرنشان کرد: در این روز انسان‏ها پروردگار را بدون پرده ملاقات می‏کنند.

وی توضیح داد: ما تا زمانی که در دنیا هستیم حقیقت عالم را نمی‏توانیم ببینیم برای مثال روزی خود را از ملک و املاک خود می‏دانیم، اما فردای قیامت سلطنت و حاکمیت ذات اقدس الهی برای همه مشخص و تعلق جهان از ذره تا کهکشان به ذات اقدس الهی به خوبی درک می‏شود.


نظر دهید »
پنجره اي به نور
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

غرق در تفكراتم بودم كه استاد از من سوال كرد به چه فكر مي كني چرا حواست به درس نيست. از جايم بلند شدم و در جواب استاد گفتم، مدتي است يك سري سوالات ذهنم را به خود مشغول كرده است ولي با اينكه از چند نفر پرسيدم پاسخ قانع كننده اي نيافتم. با خودم فكر كردم شايد شما بتوانيد جواب سوالاتم را بدهيد.

استاد گفت : خوب سوالاتت را مطرح كن شايد بتوانم پاسخ بدهم.

گفتم : آیادرخارج از وجود ما جهانی وجود دارد یاآنچه رامی بینیم همانند رؤیاهایی است که درخواب درنظرمامجسم می شود وجهان خواب وخیالی بیش نیست؟

استاد: اولا درمورد این مسئله (یعنی وجودجهانی بیرون ازذهن واندیشه ما)فلاسفه به دوگروه تقسیم شده اند

1- «واقع گرایان»(رئالیستها)

2- «پندارگرایان»(ایدآلیستها)

گروه دوم درواقع شاخه ای ازسوفستائیان هستندکه همه حقایق رامنکرندوفقط اصل وجودخویش راقبول دارند وبقیه راخواب وخیال می دانند

به هرحال برای پی بردن به وجود خارجی اشیاء بهترین راه اینست که امر راموکول به وجدان کنیم ، وجدان عمومی مردم جهان وتمامی عقلاوخردمندان ، زیراهمه انسان‌ها وقتی تشنه می شوند سراغ آب می روند ،یعنی عملا وجودتشنگی، وجودآب ، وتاثیر آب دررفع تشنگی راهمه حتی کودکان وحتی حیوانات قبول دارند .

درتمام این امور پندارگرایان باواقع گرایان یکسان عمل میکنند یعنی همگی ازطریق درک وجدانی نسبت به بیماری خودواکنش نشان می دهند، و…… وقرآن نیزدرآیات خود به وضوح براین معنی صحه نهاده وسرتاسر آیات قرآن ازواقعیتهای عینی خارجی ، آسمان وزمین ،انسانهاوفرشتگان، و….. خبرمی دهد.

وبقدری این مطلب آشکار وروشن است که نیازبیشتری به بحث درباره آن نمیبینم .

- آیا شناخت این جهان  امکان دارد اگرامکان دارد طرق ومنابع شناخت آن کدام است بااستدلال عقل یا ازطریق تجربه ودرآخر ازراه وحی یاطرق دیگر؟

وکدام یک ازاین راه هامطمئن تراست ؟

استاد :در ابتداء باید واژه شناخت رابطور مختصر توضیح بدهم

واژه شناخت که معادل کلمه «معرفت» درعربی است کاربرد های مختلفی دارد وعام ترین مفهوم آن مساوی بامطلق علم وآگاهی واطلاع است وگاهی به ادراکات جزئی گفته می شود وگاهی نیزبه معنای علم مطابق باواقع ویقین ، استعمال می شود . مفهوم علم یکی ازروشنترین وبدیهی ترین مفاهیم است ومی توان آنرا این گونه تعریف کرد که :علم عبارت است ازحضور خودشئی یاصورت جزئی یامفهوم کلی آن نزد موجودمجرّد. پس علم شناخت شناسی علمی است که درباره شناختهای انسان وارزشیابی و ملاک صحت وخطای آنها بحث می کند.

وتنهاراهی که مارا صددرصد مارا به هدف می رساند قرآن است.

وباید این مسئله رادرنظرداشت که این عالم رافقط صانع آن می تواند به مامعرفی نماید وبس.

قران مجید نه تنها مسئله شناخت راومعرفت انسان رانسبت به جهان خارج یک امرممکن می شمرد بلکه آنرا ازاهم واجبات معرفی می کند .

قران باانواع بیانات «صریح ، ظاهر، وکنایی»پیروان خودرابه فراگیری علم ودانش وشناخت رازهای هستی واسرارعالم آفرینش دعوت می کند.

بررسی تعبیرات قرآن دراین زمینه افق تازه ای رادربرابر چشمان مامی گشاید،ومسئله معرفت وشناخت رادرسطحی بسیاربالابه عنوان یک وظیفه قطعی منعکس می کند.

جالب اینکه این دعوت درزمان ومکانی صورت گرفت که ابرهای سیاه وتاریک جهل وبی خبری افق راپوشانده بود.

دعوت به شناخت درقرآن به  صورتهای کاملا متنوعی آمده است  که به نمونه هایی ازآن اشاره می نماییم قرآن در27 آیه که بالفظ اعلموا (بدانید) آمده است دعوت صریح به فراگیری علم نموده است مانند آیه مبارکه إِعلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحیی الاَرضَ بَعدَ مَوتِها «بدانید خداوند زمین رابعد ازمردنش زنده می کند»(حدید17)وهمچنین درآیاتی سرزنشهای مکرر برترک تفکرداردمانند آیه قُل هَل یستوِی الاَعمَی وَالبَصیرُ اَفَلاتَتَفَکَّرُون «بگو آیا نابینا وبینا مساوی هستند آیا اندیشه نمی کنید»( انعام 50)

درآیاتی هم تاکید برلزوم تعلیم وتعلم شده است ،مانند آیه شریفه فَلولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَهٍ مِنهُم لِیَتَفَقَّهُوافِی الدّیِن وَلیَنذُرُواقَومَهُم اِذارَجَعُوااِلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُون «چراازهرگروهی طائفه ای ازآنان کوچ نمی کنند تادردین آگاهی یابند وبه هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنهاراانذار نمایند، شاید ازمخالفت فرمان الهی حذرنمایند »(توبه 122)

ونیز درآیاتی مانند آیه شریفه اللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَمِنَ الاَرضِ مِثلُهُنَّ … «خداوند کسی است که هفت آسمان راآفرید واززمین نیزمانند آنرا …. » (طلاق 12)هدف آفرینش جهان راعلم ومعرفت پیداکردن می داند ، وهمچنین بعثت انبیاء راتعلیم افراد بشرشمرده  مانند آیه شریفه  کَمَا اَرسَلنَا فِیکُم رَسُولا مِنکُم یَتلُوا عَلَیکُم آیاتِنا و…… «همانگونه که رسولی درمیان شما ازخودتان فرستادیم تاآیات مارابرشما بخواند و…. » (بقره 151)

وخداوند هدف ازنزول قرآن راتدبرواندیشه برمی شمردمانند آیه شریفه کتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرُوا اُولُوالالباب:«این کتابی است پربرکت که بتونازل کردیم تادرآیات آن تدبر کنند، وصاحبان مغز(واندیشه)متذکرشوند»(ص 29)  وباید اشاره کنم که قرآن علم راتعبیر به نور وروشنایی نموده ودرک اسرار هستی راویژه عالمان می داند مانندآیه قُل هَل یستوِی الاَعمَی وَالبَصیرُ اَم هَل تَستَوِی الظُلُماتِ والنُّورِ «بگو آیا نابینا وبینا یکسانند ؟ یاظلمات ونورمساویند»(رعد16)

قرآن درک اسرار هستی راویژه عالمان می داندمانند آیه شریفه وَتِلکَ الاَمثالُ نَضرِبُها لِلنَّاسِ وَمایَعقِلُها اِلّآ العالِمُونَ «اینها مثالهائی است که برای مردم می زنیم وجزعالمان آن رادرک نمی کنند»(عنکبوت 43)

ودرکل خداوند رااولین معلم بشردانسته است مانند آیه وَعَلَّم آدمَ الاسماءَ کُلُّها «خداوند اسماءراهمگی به آدم تعلیم داد»(بقره 31)

وامتیازبشربرسایر موجودات رابه علم اومی داند مانند قالَیاآدَمُ اَنبِئهُم بِاَسمائِهِم …………. «فرمود ای آدم انهاراازاسامی واسرار موجودات آگاه کن… »(بقره33)،ودرجات قرب به خدا رامتناسب بادرجات معرفت انسان دانسته است مانندآیه شریفه …یَرفَعُ اللهُ الَّذِی مِنکُم والَّذِینَ اُوتُوالعِلمَ دَرَجاتٍ « خداوند کسانی راکه ازمیان شما ایمان آورده اند وآنها که ازعلم بهره ای دارند به درجات عظیمی بالا میبرد »(مجادله 11)  واصولا انبیاء راخواهان علم بیشترمی داند وَقُل زِدنی عِلماً «بگو پروردگارم علم نرازیادتر کن »(طه 114) وکلید نجات انسان رامعرفت انسان می داند قُل اِنَّما اَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ اَن تَقُومُوالِلِّه مَثنی وَفُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا «بگو من تنها شمارابه یک چیز موعظه می کنم وآن اینکه دونفر دونفر یایکنفریک نفر برای خدا بپاخیزید سپس تفکرواندیشه کنید»(سبا46)

وعلم راسرچشمه تقوی وخشیت دانسته مانند آیه شریفه اِنَّمایَخشَی اللهُ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ «ازمیان بندگان خداتنها دانشمندان ازاوخشیت دارند»(فاطر28)

ودرمقابل جهل رامایه سقوط آدمی می داند مانند آیه مبارکه اِنَّ شَرَّ الدّوابِّ عِندَ الله الصُّم البُکمُ الَّذِینَ لایَعقِلُونَ «بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کرلالی هستند که تعقل نمی کنند»(انفال 22)  ودرکل می توان به این مسئله اشاره کرد که جهل راموجب پراکندگی وعامل سوظن وبدبینی وسرچشمه بی ادبی وعامل مصائب اجتماعی وندامتها ودگرگون شدن ارزشها معرفی میکند.

حال باتوجه این آیات این امربه خوبی روشن می شود که راه شناخت به روی همه انسانهابازاست وهرکس به فراخور استعداد وتلاش وکوشش خودمی تواند این راه رابپیماید . ارزش انسانها رابطه مستقیمی بامیزان معرفت وشناخت آنها ازخداواسرارجهان هستی وخویش داردوعلی رغم ضعفهای جسمانی انسان بزرگترین افتخار وموهبت اوهمین آمادگی برای شناخت بیشتراست

راه وصول به پیروزیهاوغلبه برانواع مشکلات وتزکیه وساختن خویش راه علم ومعرفت است ، برای مبارزه باانواع مفاسد وبدبختیهاوناکامیها قبل ازهرچیز باید به سراغ معرفت رفت.

وباید اشاره کنم که قران ابزاری است که می‌شود به کمک آن  این جهان راشناخت .

انشاءالله در جلسه بعدي اين بحث را ادامه مي دهيم .

-          متشكرم از اينكه چند تا از سوالاتم را پاسخ داديد.

1 نظر »
مهارت زندگي در قرآن
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

حمد و سپاس خدای راست که عالم به دست اوست خداوند بلند مرتبه ای که با فرستادن رسولان و سفیران هدایت انسان را از ظلمت جهل به نور دانایی رهنمون ساخت. خداوندی که کلام نورانی خود را در قالب مصحفی عظیم ، قرآن کریم برای ما فرستاد تا بتوانیم از فرش زمین به عرش برین راه پیدا کنیم. قرآن کریم دریای بی کرانه است که هر کس در حد توان خود از این بهر گوهر صید می کند.

آب دریا را گر نتوان کشید                              م به قدر تشنگی باید چشید (1)

در این مقاله ی مختصر می خواهیم به بررسی «مهارت برقراری ارتباط موثر» از دیدگاه قرآن کریم بپردازیم یکی از ده مهارتی که انسان برای زندگی بهتر بدان نیازمند است.

انسان به عنوان یک موجود اجتماعی محتاج آن است که بیاموزد چگونه با دیگر افراد جامعه تعامل برقرار کند آن هم تعامل و ارتباطی که بتواند او را به هدف اصلی خلقت که همان تکامل انسان برای عبودیت و بندگی است برساند.

ابتدا به تعریف مختصری از ارتباط سالم و موثر می پردازیم، سپس ارتباط انسان را از 3 منظر در آیات مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) ارتباط همسران با همدیگر        ب) ارتباط فرزندان و والدین         ج) ارتباط انسان در جامعه

ارتباط یعنی یک روند مداوم از تبادل اطلاعات ، عقاید و تجربیات که میان افراد و گروه ها برای رسیدن به درک مشترک و تفاهم رخ می دهد. این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند نظرها، عقاید، خواسته  و نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز از دیگران درخواست کمک کند.

الف. ارتباط همسران با همدیگر: از آنجایی که اجتماع خانواده به عنوان اولین و مهمترین و مقدس ترین اجتماع تعریف شده است روابط موجود در این اجتماع نیز پایه ی تقدس و احترام خاصی بنا نهاده شده است.

زن و شوهر به عنوان اولین کسانی که خانواده را تشکیل می دهند باید روابط بسیار عاطفی و مناسبی داشته باشند تا هم زن و شوهر و هم فرزندان در این محیط سالم رشد و تکامل یابند. تشکیل بنای خانواده بسیار مهم است تا جایی که ازدواج را کامل شدن نصف دین تعریف کرده اند. خداوند عالم خلقت زن و مرد و زوج بودن را نشانه ای از نشانه های خود معرفی می کند تا جایی که آرامش و سکینه را نتیجه ی این تزویج بیان می کند «و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه»(2)

اولین راه برقراری ارتباط سالم در خانواده شناخت همسر است. شناختی که هم جنبه ی فیزیولوژیکی و جسمی و هم جنبه ی روان شناختی را در بر گیرد. در جایی دیگر قرآن کریم زن و مرد را همچون لباس معرفی می کند که همدیگر را می پوشانند و زیبا می کنند چون لباس هم عریان بودن بدن را می پوشاند و هم زینتی است برای بدن «هن لباس لکم و انتم لباس لهن»(3) . یکی از دعاهایی که خداوند عالم به انسان می آموزد تا تکرار کند آیه شریفه سوره فرقان است که می فرماید: «ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره العین» (4) خداوندا همسران و فرزندان مرا روشنی چشم من قرار بده.

حضرت علی (ع) که به عنوان بهترین الگو و اسوه ی بهترین مرد و همسر عالم است می فرماید : «فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه» (5) زن گل بهاری است نه قهرمان . طبیعتاً برخورد و فتار با یک گل باید با شرایط و ظرافت  خاصی همراه باشد

ب) ارتباط فرزندان و والدین: انسان در محیط خانواده متولد می شود و رشد می کند و اولین ارتباط را با پدر و مادر خود برقرار می کند. خداوند عالم اطاعت از پدر و مادر را واجب کرده و حتی این اطاعت را دقیقاً بعد از اطاعت خود قرار داده است. «لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا»(6) که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید، و یا در جای دیگر می فرماید «واعبدوالله و لا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا» (7) خداوند را پرستش کنید و برای او شریک و همتایی قرار ندهید و به پدر و مادر احسان کنید.

در آیه ی شریفه سوره ی اسراء حجت بر انسان ها تمام شده است: «ولا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما» (8) بر پدر و مادر اف نگویید و نهیب نزنید و با ایشان با گفتار گرامی سخن بگویید. احترام به پدر و مادر و برقراری ارتباط مناسب  و عاطفی با والدین از دستورات موکد قرآن کریم و احادیث ائمه علیهم السلام است. یکی از موارد بسیار ارزشمند دعای 24 صحیفه سجادیه امام الساجدین زین العابدین علیه السلام است که می فرماید: «خداوندا چنان کن که به پدر و مادرم چون مادری مهربان نیکی نمایم و اطاعت از آنان و خوش رفتاری با آنان را در نظرم از لذت خواب در چشم خواب آلود شیرین تر و برای سینه ام از شربت گوارا در ذائقه ی تشنه گواراتر گردان تا خواسته ی ایشان را برخواست خویش ترجیح دهم. خدایا صدایم را رد محضر آنان ملایم کن و قلبم را بر آنان مهربان ساز. … »(9)

ج) ارتباط انسان در جامعه:

وسیع ترین و جامع ترین بخش ارتباط در جامعه است که نیاز به مهارت بالایی دارد تا بتواند با افراد جامعه با خلقیات و روحیات مختلف ارتباط سالم ، مفید و سازنده بر قرار کند. در ابتدا به هفت گام اساسی برای یادگیری مهارت برقراری ارتباط موثر را بیان می کنیم:

1-       گوش دادن 2-صریح و صادق بودن 3- همدلی و همدردی 4- حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل 5-مخالفت نمودن به شیوه مناسب 6- خودشناسی و افزایش آگاهی 7- شناسایی افکار تحریف شده

قرآن کریم در این بخش هم توصیه ها و رهنمودهای بسیار جالب توجهی دارد. ابتدا از نحوه ی سخن گفتن با دیگران که مهمترین بخش این مهارت است آغاز می کنیم. در اولین بخش قرآن کریم انسان ها را به سخن گفتن به بهترین نحو امر می کند: «قل لعبادی یقولوا التی هی احسن»(10) همیشه باید در ارتباط کلامی خود با دیگران از بهترین عبارت ها و کلمه ها استفاده کنیم. مولانا می فرماید:

از خدا جوییم توفیق ادب         بی ادب محروم ماند از لطف رب (11)

کلام خوش و نرم و با محبت آنقدر مهم و تأثیر گذار است که خداوند عالم در مأموریت حضرت موسی علیه السلام از او می خواهد که با فرعون طغیانگر با لحنی نرم سخن بگوید شاید در او تأثیر کند «فقولا له قولا لیِِّنا»(12)

علاوه بر اینکه نوع کلام مهم است تن صدا و بلند و کوتاه بودن صدا هم مورد تأکید قرآن کریم است تا جایی که در دستورات ، حضرت لقمان به فرزندش می فرماید: «واغضن من صوتک»(13) آرام صحبت کردن چرا صدای بلند گوش خراش است.

همان طور که در این مقاله ی به غایت مختصر ملاحظه شد تأکید بر برقراری ارتباط سالم و موثر کلامی وو غیر کلامی در چندین جای قرآن کریم دستورات دین آمده است و یکی از مشخصه های انسان های موفق ادب آنها در گفتار و رفتار و تواضع آنها در برقراری با دیگران می باشد . امید است که با تأثیرپذیری از این دریای بی کران معرفت در زندگی فردی و اجتماعی روز به روز موفق تر و مفیدتر باشیم.

محمد جواد خداجو

منابع و مآخذ:

1- مثنوی معنوی /   2 - سوره روم - آیه ی 21 /     3 - سوره بقره - آیه ی 187 / 4- سوره فرقان - آیه 74/    5  - نهج البلاغه - نامه 31 / 6- سوره بقره - آیه 83  /     7-سوره نساء - آیه 36  /      8   -سوره اسراء - آیه 23 /      9 - صحیفه سجادیه - دعای 24 /    10  -اسراء- 53 /      11 - مثنوی معنوی  /       12- سوره طه - آیه 44  /       13  - سوره لقمان - آیه 19


1 نظر »
پرسش و پاسخ قرآني
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در باقرآن, پرسش وپاسخ قرآنی

تهیه کننده:مریم علیجانی ازمبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)

قرآن کریم نوری است که بر اندیشه ی بشری تأیید و راه انسان ها را روشن ساخت . این کتاب منبع عظیم معرفتی و سفری الهی است که می تواند نسل های بشر را از زلال معرفت خویش سیراب سازد. این کتاب به مقام دانش و دانشمندان ارج می نهد و عالمان و جاهلان را مساوی نمی داند.

پرسش کلید دانش است و ذهن پرسشگر ارجمند است وظیفه دانشمندان استخراج پاسخ از منابع قرآن، حدیث، عقل و علوم تجربی و ارائه آن به تشنگان حقیقت است.

از این رو لازم دانستیم در هر یک از شمارگان جزوه نورانی «گلستان آیه ها» به پرسشی از پرسش های نورانی قرآن پاسخ دهیم.


سوال: شک در مورد خدا نقطه آغاز است یا توقف؟ و آیا اگر انسان در مورد خدا شک کرد و فکر نمود مرتکب گناه می شود یا خیر؟

پاسخ: انسان برای جستجوی حقیقت دارای حالتی به نام حس کنجکاوی می باشد. این حس یک «محرک درونی» است که با هر چیزی تماس پیدا کند نظرش جلب می شود و می خواهد آن را بفهمد و درک کند. همین جاست که مسئله ی شک مطرح می شود، یعنی در برابر انسان یک سلسله مجهولات قرار می گیرد که نمی تواند به آنها علم پیدا کند ، این را شک می گویند.

منشأ شک:

ما دو نوع نیاز داریم:

1. نیاز عقلی که به خاطر قرار گرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقیقت جویی، او را به دنبال حل مجهولات می کشاند و شک عقلی نمایانگر این نیاز است.

2. نیاز قلبی: بشر در برخی موارد با وجود دلیل های فراوان عقلی، قلباً مطلب را نمی پذیرد، و گاهی تردید می کند. احساس نیاز قلبی انسان در برخی پدیده ها با ویژگی های خاص نمایانگر می شود مانند اینکه با صدها دلیل ثابت شده است که شخص مرده، قدرت هیچ کاری را ندارد و نباید از او ترسید، ولی هنوز در انسان ترس وجود دارد و یاور عقلی به قلب او راه نیافته است. در حقیقت عقل او مطمئن است ولی قلب او هنوز مطمئن نشده است.

دررابطه با قسم اول عرض می کنیم که شک هم خوب است هم خوب نیست. شک خوب است چون انسان وقتی متولد می شود با یقین و ایمان متولد نمی شود . زمانی که بالغ می شود با یقین و علم بالغ نمی شود . یقین چیزی است که باید برای انسان پیدا شود اما تا انسان شک نکند به سوی یقین رانده نمی شود. شک برای بشر خوب است اما نه اینکه هدف خوب و منزل خوبی باشد. بلکه دالان و محل عبور خوبی برای رسیدن به علم و یقین است تا انسان از این دالان عبور نکد، به آن سر منزل بسیار عالی که یقین نام دارد نمی رسد.

مثال:

ممکن است به ظاهردرد دندان بد باشد اما در عین حال خوب است . زیرا وقتی داندان درد گرفت، انسان به پزشک مراجعه می کند و به علت وجود درد پی می برد و از فساد آن دندان و دندان های مجاور نیز جلوگیری می کند. حالا اگر درد نبود ما از فساد و خرابی پنهانی دندان بی خبر ماندیم و بقیه دندان ها هم خراب می شدند، شک نیز چنین موقعیتی در مورد باورهای انسان دارد.

قرآن کریم وقتی دعوت می کند به اینکه رشته ی تقلید از گذشتگان را از گردن باز کنید یعنی در آنچه که از پدران و مادران و محیط خودتان فرا گرفته اید و به آن باور دارید, تردید کنید تا بتوانید تحقیق کنید و به یقین برسید. زیرا انسان تا زمانی که در داشته های خود شک نکند، از راهی که می رود بر نمی گردد، و به داشته های خود دلخوش می باشد. همان طور که اگر درد دندان نباشد، انسان به دندان های فاسد خود دلخوش می باشد و از این رو قرآن از زبان مردم می گوید: «ما گذشتگان و اسلاف خود را بر یک طریقه ای یافته ایم و دنبال همان عقاید و باورهای پدران خودمان می رویم.» (زخرف، 23) و در جاهای دیگر می فرماید: «ممکن است پدران اینها اهل تعقل و هدایت نبوده باشند . باز هم باید از پدران شان پیروی کنند؟» (بقره ، 170)

اما شک بد است چون علائم نبودن علم و آگاهی است. و نشان می  دهد که انسان به هدف اصلی که یقین است نرسیده است و در راه سرگردان مانده است. با این حال ، باید تلاش کند و خود را به یقین و سر منزل مقصود برساند.

در رابطه با قسم دوم یعنی، نیاز قلبی باید گفت: بعضی از انسان ها در مورد وجود خدا و وحدانیت خدا و اعتقاد به عالم غیب سوالاتی دارند که موجب شک آنان شده است که هر چه زودتر باید به افراد آگاه و متخصص در این باره رجوع کنند. و خود را از درد این شک ابتدایی نجات دهند. و از فاسد شدن بقیه باورها و عقاید جلوگیری کنند و عقل خود را از دلایل عقلی سیراب نمایند و بعد نوبت به عمل می رسد که اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقاید و باورهای خود مدیریت کند و به دانسته های خود عمل نماید، نور تقوی همه وجود او را فرا می گیرد و اگر شکی هم وجود داشته باشددر پرتو تقوی بر طرف می شود. چنانچه قرآن کریم می فرماید: تقوا پیشه کنید تا خداوند به شما علم عطا کند (بقره، 282) و اگر تقوی نباشد و نافرمانی شود کار آنها به شک در مورد خداوند و شرک و کفر می انجامد . چنان که قرآن می فرماید: «سپس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند، تکذیب آیات الهی شد.» (روم، 10) خلاصه آن که باید ببینیم که شخص در قبال شک به وجود آمد ، چه کند؟ اگر شک را چراغ قرمز قرار دهد برای توقف و در جا زدن این شک تخریب  کننده عقاید و بد است  و اگر شک را چراغ سبز قرار دهد برای عبور و بالا بردن سطح آگاهی نه تنها گناه نیست ، بلکه سبب کمال انسان نیز می باشد. در پایان راه کارهایی در این باره پیشنهاد می کنیم:

1. اگر شک پیدا شد سعی کنیم در اسرع وقت با سوال کردن از متخصصین فن آن را رفع کنیم. زیرا باقی ماندن شک در ذهن انسان موجب نابودی ایمان و به وجود آمدن شک های دیگر است.

2. با تفکر در خلقت آسمان و زمین و نظم آنها و تفکر در مورد انسان سعی کنیم اعتقادات خود را در مورد خداوند، استحکام بخشیم و با تذکر و یادآوری نتایج تفکرات خود را به درجه یقین روز به روز نزدیک کنیم. در روایات اهل بیت و به ویژه قرآن کریم به طور متعدد، به تفکر در آمد و رفت شب و روز و دقایق و لطایفی که در شب و روز است توصیه شد. (سوره یونس، آیه 6)

3. انجام عبادت به همراه با دقت و خلوص نیت موجب می شود باورهای ما تقویت شود و به درجه یقین برسیم. قرآن کریم می فرماید: واعباد ربک حقی یأتیک الیقین (حجر، 99)

4. در پایان باید عرض کنیم همان طور که وسوسه های شیطانی و نا فرمانی خدا و تعلقات مادی و بی تقوایی و غیره باعث ایجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب می شود، رعایت تقوی ، ذکر خدا و قرائت و تدبر در ایات قرآن، و شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و مجالست با علماء و هم نشینی با دوستان عاقل و با تقوی و … باعث جلای قلب و در نتیجه بر طرف شدن شک و رسیدن به یقین می شود.

منابع و مآخذ: نرم افزار پرسش های قرآنی جوانان

نظر دهید »
حضرت علی (ع) و روزه
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

امام در قسمتی از یکی از خطبه ها می فرماید: با روزه گرفتن‌های دشوار، در روزهایی که واجب است، اندام‌ها با این کار آرام میگیرد و دیده ها خاشع و جان‌ها خوار می‌گردد و دل‌ها سبک می‌شود و خودبینی از ایشان به وسیله این عبادت‌ها زدوده می‌گردد. و با گزاردن چهره های شاداب با تواضع بر خاک و با نهادن مواضع سجده بر زمین خود را در مقابل خدا خرد می نمایند و اینکه با روزه داری شکم‌ها به پشت می رسند.



نظر دهید »
پیامبر اکرم (ص) و روزه
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

با تشنگي و گرسنگي خود در آن، گرسنگي و تشنگي روز قيامت را بياد آوريد. به فقيران خود صدقه بدهيد؛ بزرگان خود را در آن احترام كنيد؛‌ كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهيد و صله رحم بجا آوريد. زبانهاي خود را حفظ كرده، ديدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نيست، نگهداريد.


نظر دهید »
فضائل علي (ع)
ارسال شده در 7 مرداد 1392 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در نکات اخلاقی

بیان حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

چرا پيامبر گرامي(ص) علي (ع) به عنوان جانشين خود انتخاب کرد؟ مسئله نبوت مسئله ي مهمي است؛ پيامبر گرامي اسلام(ص) يک جايگاه خاصي در بين انبياء ديگر دارند وقتي پيامبر دعوت خود را آغاز کرد و اسلام را تبليغ کرد گروهايي از مسلمين پيرامون او شکل گرفت و ياراني به کمک حضرت شتافتند و البته کم هم نبودند و عدد صحابه علي رغم اختلاف در تعريف صحابه عدد کمي نيست اما چه شده که علي را به عنوان ولي و جانشين و خليفه تعيين شده است؟

در اينکه اين مشيت الهی است اراده الهی به اين تعلق گرفته که از نسل پيامبر فرزندان پيامبر در سمت جانشينان پيامبر و اوصياء بعد از او را قرار گيرند، بحث زياد است اما قطعاً در خود امير الؤمنين (ع) يک شايستگي­ها و قابليت­هايی بوده که اين شايستگي­ها و قابليت­ها موجب شده اراده الهی و مشيت الهی به اين امر تعلق بگيرد و خود پيامبر هم اين را به عنوان جانشين خود قرار دهد.

 

شخصيت امير المؤمنين (ع) اين گونه نيست که همه فضائل آن حضرت غير اکتسابی باشد. بله بعضی فضيلت­ها غير اکتسابی هستند يعنی ما نبايد تصور کنيم امير المؤمنين مجبور بوده به اين خوب بودن و اين درجه از شايستگی که اگر او باشد اين ديگر ارزشی نيست و اگر اين باشد هر کسی را اين گونه بيافرينند او اينگونه خواهد بود و از اين حيث ارزشی ندارد و اين ارزش سجده کردن ملائکه را ندارد. اينها هم اراده و مشيت الهی است و هم ضرورت وجود يک انسان کامل که الگوی انسان­ها در زندگی باشد و شايستگي­هايی داشته باشد مانند آنجا که حضرت ابراهيم مأمور به ذبح اسماعيل شد اين يک نمايش نبود و از ابتدا نمي­دانست که اين ذبيح جايگزينی دارد لذا از اين گونه امتحانات سر بلند بيرون آمدن خيلی کار مهمی است و شايستگي­هايی را مي­طلبد. آنجا که از خوديت و تبعيت از خود و بريدن از تعلقات نفسانی بشود آن وقت است که اين شايستگي­ها بروز پيدا مي­کند و به اين واسطه مقامات اعطاء مي­گردد. اين گونه نبوده که همه فضائل اعطائی باشد چه اينکه اگر اين گونه مي­بود صلاحيت الگو شدن را نداشتند. اگر ما فکر کنيم که اينها انسان­هايی بودند که مجبور بودند به اين امور و فضائل آنها اعطائی صرف باشد ديگر الگو شدن برای انسان­ها معنی نداشت.

 

لذا در مورد فضائل امير المؤمنين هم عنايات و هم توفيقات و هم مشيت الهی و هم شايستگي­های خود حضرت مي­باشد.

 

در مورد اين مطالب مي­توان به کلماتی از رسول خدا استشهاد کرد به اينکه ديگران اصلاً قابل قياس با امير المؤمنين نبودند که در اين وقت کم نمي­توان آنها را بيان کرد.­

 

« والحمد لله رب العالمين»

 


2 نظر »
  • 1
  • ...
  • 177
  • 178
  • 179
  • ...
  • 180
  • ...
  • 181
  • 182
  • 183
  • ...
  • 184
  • ...
  • 185
  • 186
  • 187
  • ...
  • 259

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      
سرویس وبلاگ نویسی بانوان