فهرست مطالبتماس ورود
فاطمیه
ارسال شده در 7 اردیبهشت 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

فاطمیه قصه گوی رنجهاست

بهترین تفسیرسوزمرتضاست

فاطمیه شرح داغ لاله است

قصه زهرای هجده ساله است

فاطمیه سینه چاک دردهاست

شاهدنامردی نامردهاست

فاطمیه شرح دیوارودراست

درمقام صبرزینب پروراست

نظر دهید »
فراخوان مقاله
ارسال شده در 4 اردیبهشت 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

شقاوت جوامع ایفا می کند و حفظ و استواری آن با الگو برداری از سیره حضرت فاطمه زهرا(س) بهترین طریق دستیابی به خطوط اساسی خانواده آرمانی است.

در این راستا مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان با استعانت از درگاه الهی و هم اندیشی صاحب نظرانی که شناساندن و ارائه چنین الگویی دغدغه اصلی آنهاست به برگزاری فراخوان مقاله اقدام نموده است.بدین وسیله از همه پژوهشگران ، طلاب و دانشجویان دعوت می شود با ارسال مقالات خود بر اساس محورهای ذیل در این تلاش سهیم شوند.

الف) – خانواده در سیره فاطمی

1- راهکارهای حفظ هویت دینی خانواده در سیره فاطمه(س)

2- روش تربیت فرزند در سیره فاطمه(س)

3- جلوه های مهر و محبت به خانواده در سیره فاطمه(س)

4- نقش زن در مدیریت اقتصادی خانواده با توجه به سیره علمی ، عملی حضرت فاطمه زهرا(س)

ب) – زن و خانواده

1- بررسی نقش زن در استحکام بنیان خانواده

2- بررسی نقش زن در بهداشت روانی افراد خانواده

3- نقش مادر در تربیت دینی فرزندان

4- جایگاه خانواده از دیدگاه امام خمینی (ره)

شرایط  مهلت ارسال آثار:

1- مقاله دارای فرم و ساختار علمی و منابع معتبر باشد.

2- ذکر آدرس ، تلفن و سوابق علمی – پژوهشی صاحبان مقاله ضروری است.

3- براساس ارزیابی هیئت علمی همایش به مقالات برگزیده جوائز نفیسی اهدا خواهد شد.

4- آخرین مهلت ارسال مقالات حداقل 10و حداکثر 20 صفحه A4 و به صورت تایپ شده باشد که یا از طریق پست به دبیر خانه همایش و یا از طریق پست الکترونیک به آدرس info@m-alzahra.ir ارسال شود.

دبیر خانه همایش: گرگان، میدان مفتح، خیابان حوزه 2 ، مدرسه علمیه الزهراء(س)

زمان برگزاری همایش: 20/2/91

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> henUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

1 نظر »
مظلومیت فاطمه(س)
ارسال شده در 4 اردیبهشت 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

 

از مسائل مهم و حزن انگيز زندگى فاطمه عليهاالسلام كه در عين حال نكته آموز و سازنده است مسأله مظلوميت فاطمه عليهاالسلام است. او مظلومه اى است فداكار، و شهيده اى است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمرى براى مردم كار كردند و مردم را به سر و سامانى رساندند، از بدبختى نجاتشان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.

مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدينت و اخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از بركت چه كسى بود؟ جز از بركت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه عليهاالسلام به جائى رسيد كه از همين مردم كتك مى خورد و به بستر مى افتد.

از نظر ما فاطمه عليهاالسلام از على عليه السلام هم مظلوم تر است. زيرا او مرد بيروت بود و با صحابه راستينى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و كميل هم سخن و آشنا. آنها در بسيارى از موارد به پا خاسته و از حق دفاع مى كردند. اما درباره فاطمه عليهاالسلام مسأله چنين نبود. او در جامعه كمتر ظاهر مى شد. عزادار بود.

حامله بود. و كتك خوردن و به خاك افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناكى است بويژه كه او نسبت به غيرت على عليه السلام آگاه است و مى داند كه على عليه السلام از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مى كشد.

مصائب وارده

فاطمه عليهاالسلام در عمر كوتاهش با مصائب بسيار مواجه شد، مصائبى بودند كه اگر بر كوه وارد مى آمدند آنها را از هم مى پاشاندند. ما را توان آن نيست كه مشكلات و مصائب او را ليست كنيم. ولى به عنوان ذكر مورد چند نمونه را معرفى مى كنيم:

1- مرگ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله

كه پيامبر عزيزتر از جانش بود و وقتى كه از دنيا رفت همه زندگى در برابر چشمانش تيره و تار شده بود. او اوقات خود را به گريه و اشك ريزى مى گذراند و به زحمت مى توانست آرام بگيرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از قبل او را تسليت داد و از چهره هاى مهم تسليت او اين بود كه به او خبر داده بود نخستين كسى است كه به او ملحق مى شود و فاطمه عليهاالسلام از شنيدن آن خوشحال شد و خنديد. [به نقل از عايشه.]

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به او در مرض فوت فرموده بود: فاطمه عليهاالسلام جان گريه مكن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گيسوان پريشان نكن، واويلا مگو، مجلس گريه و نوحه سرائى برپا مكن… و بعد فرمود خدايا اهل بيتم به تو مى سپارم… [بحار 22 ص 460.]

2- دستبرد به حرمت ها:

فاطمه عليهاالسلام مظلومه است از آن بابت كه به حرمت او دستبرد زدند و شأن او را كه آن همه مورد سفارش و توصيه پيامبر بود ناديده گرفتند و كار به جائى رسيد كه مسعودى مى نويسد: در را بر فاطمه عليهاالسلام انداختند، او را در بين در و ديوار فشردند، محسن او را سقط كردند، شوهر او را به زور وادار به بيعت كردند… [ص 262 اثبات الوصيه.]

در انديشه فاطمه عليهاالسلام دستبرد به حرمت على عليه السلام و ولايتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمى توانست اين مسأله را براى على عليه السلام بپذيرد كه شوهرش را به زور وادار به بيعت كنند و يا بگفته مسعودى او را تهديد به مرگ نمايند. مسعودى گويد دست على عليه السلام را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبكر به نشانه بيعت اصطكاك دهند و على عليه السلام مشت خود را فشرد [ص 262 اثبات الوصيه.] و فاطمه عليهاالسلام نگران و متأثر از اين امر كه اين هوى پرستان چرا چنين مى كنند؟ و چرا توصيه هاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ناديده مى گيرند؟

3- آتش زدن در خانه او:

اين هم مسأله دردناكى براى فاطمه عليهاالسلام بود كه به در خانه اش آتش افروختند و اين امر توسط عمر انجام شد. [العقدالفريد ج 2 ص 197 و ص 240 شافى سيد مرتضى.] سخن اين است كه براى بردن على عليه السلام به مسجد به او پيام فرستادند، على عليه السلام اطاعت نكرد، بار ديگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هياهوئى كه دم به دم نزديكتر مى شد كه اين خانه را با اهلش آتش مى زنم،

- پرسيدند كه حتى اگر فاطمه عليهاالسلام در آن باشد؟ گفت آرى و… [ص 64 طرائف.]

- الباقى را از زبان فاطمه عليهاالسلام بشنويم: فَجَمعُوالْحَطب الجَزَل عَلى بابى بر در خانه ام هيزم و خاشاك آوردند

- و آتوا بالنَّار ليُحرقُوهُ وَ يَحُرِقُوْنا

- آتش آوردند كه آن را شعله ور سازد و ما بسوزانند

- فَوَقَعْتُ بِعضادَةِ الباب من در آستانه در قرار داشتم

- وَ ناشَدْتُمُ بِاللّهِ وَ بَابِى اَنْ يَكّفُو وَ يَنْصُروُنا

- آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم كه دست از ما برداريد و به دادمان برسيد فَاخَذ عُمَر السوط مِنْ يَدِقُنْقُذ مَولى اَبُوبكر عمر تازيانه را از دست قنفذ علام ابوبكر گرفت فَضَرَبَ بِهَ عَلى عليه السلام عَضُدى حِتى صار كالدِمْلجِ آن را بر بازويم زد، چنانكه كبود شد. وَ رَكَل البابَ بِرِجله فَردَّهُ عَلىَّ وَ اَنا حامِلٌ لگد محكمى بر در زد و آن را بر رويم انداخت در حالى كه حامله بودم فَسقَطْتُ بِوَجهى به رو در خاك افتادم، والنار تَسْعُرُو يَسْفَح فِى وَجْهى آتش زبانه مى كشيد و چهره ام را داغ مى كرد. فَيَضر بُنِى بِيَدِهِ حَتى اِنتِثَر قِرَطَى مِنْ اُذُنى، مرا چنان سيلى زد كه گوشواره از گوشم فروافتاد فجاءنِى المُخاضِ فَاسقَطْتُ مُحسناً بِغَيرِ جُرمْ درد زايمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم [ص 97 بيت الاحزان.]

4- غصب فدك:

هنوز چند صباحى از مسأله سقيفه نگذشته بود كه حادثه ديگرى رخ داد و آن اخراج كارگزاران فاطمه عليهاالسلام از مزرعه فدك و تصرف آن توسط ابوبكر بود كه گفتيم طرح و نقشه آن را عمر ريخته بود. در اين مشى سياسى هدف ورشكست كردن على عليه السلام و پراكنده ساختن ياران او بود، بويژه مستمندانى كه به علت طرفدارى از على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام از بيت المال محروم شده بودند.

اين كار بر فاطمه بسيار گران آمد مخصوصاً از آن بابت كه صاحب حق بود و بر اساس زور و عوام فريبى آن را از دستش ربودند و فرياد او بجائى نرسيد. او باور نمى كرد كه دشمن تا بدين حد بى شرم و حيا باشد. البته فدك سالها در دست ابوبكر و بعد عمر بود، ولى پاره اى از اسناد نشان مى دهند عمر پس از چندى آن را به على عليه السلام پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه عليهاالسلام بود و پس از او مجدداً دست به دست مى شد. ولى واقعيت اين است روح فاطمه عليهاالسلام از اين امر شديداً متألم بود. و اين عدم رعايت حق را يك مصيبت تلقى مى كرد فرزندان فاطمه عليهاالسلام مادر را از دست داده بودند ديگر فدك را مى خواستند چه كنند؟

6- نگرانى از عوامفريبى:

از موارد مظلوميت فاطمه عليهاالسلام اين بود كه خصم عوامفريبى مى كرد. مثلاً فدك را كه حق فاطمه عليهاالسلام بود از او گرفت ولى براى حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مايل باشى اموال شخصى من در اختيار تو باشد

- يا به صورت مستقيم ميراث او را گرفت بدين بهانه كه پدرت دستور داده و من نمى توانم تخلف كنم.

براى فاطمه عليهاالسلام اين شگفتى وجود داشت كه خدا و انسانيت و اخلاق چه شدند؟ چرا چيزى را به پدرش نسبت مى دهند كه روح پيامبر از آن آزرده است؟ چگونه مى شود مسأله اى توسط پيامبر صورت گرفته باشد و فاطمه عليهاالسلام از آن بى خبر باشد؟ فاطمه اى كه مركز اسرار پيامبر بود چگونه از حديث ميراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام مى كند بى خبر است؟ و اين عوامفريبى روح فاطمه عليهاالسلام را آزرده مى ساخت زيرا بخاطر تقوا و انسانيت توان مقابله به مثل را نداشت.

7- اهانت ها:

فاطمه عليهاالسلام در مورد شخصيت خود از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سندها داشت. جمله معروف فاطمه عليهاالسلام بِضْعةٌ مِنّى بر سر زبانها بود و يا عبارت پيامبر هر كه فاطمه عليهاالسلام را اذيت كند مرا اذيت كرده همگان شنيده بودند. بدين سان بسيار شگفت آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام آميز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نسبت به او به فاطمه عليهاالسلام اهانت كنند و يا او را تحقير نمايند.

ابوبكر پس از خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان ركيكى درباره او گفت. پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ باللَّه به روباه پيرى تشبيه كرد كه شاهد او دم او مى باشد. و هم گفت فاطمه عليهاالسلام براى اثبات حقانيت خود به ضعيفه ها متمسك شده و از زنان يارى مى طلبد… [ص 362 الزهراء.]

ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آيا درباره فردى چون فاطمه عليهاالسلام اين سخنان رواست؟ او كه روز تولد ملائكة او را در بر گرفتند در خور اين سخنان است؟ آيا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را از ميراث محروم كرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما

- زود است بر خدا وارد شويد و ثمره تلخ كردار خود را بچشيد (و بر اثر اين سخنان ابوبكر مقررى ام سلمه را قطع كرد) [ص 363 الزهراء.]

البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود عليه فاطمه عليهاالسلام پشيمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده ام كه اى كاش نمى دادم:… اى كاش وارد خانه فاطمه عليهاالسلام نمى شدم اگر چه عليه من به جنگ مى ايستادند… [ص 286 و رياحين الشريعه ج 1.]

برگرفته ازکتاب درمکتب فاطمه(س)

 

1 نظر »
مقام علمی امام هادی(ع)
ارسال شده در 30 فروردین 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

 

فضایل و قدرت علم امام هادی (ع)

 


امام هادى (ع) مى‏فرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و تصورات به کنه او پى نبرند و در دیده‏ها نگنجد. در نزدیکى‏اش دور است و در دورى‏اش نزدیک. چگونگى را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانى داشته باشد، از چگونگى و از مکان برکنار است‏ ، یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نام هایش پاک است.


مقام علمی حضرت


امام هادی علیه السلام مرجع دانشمندان، فقیهان و متکلمان عصر خویش به شمار می آمد و کتاب های حدیث، تفسیر و کلام آن دوره، مدیون علوم و معارف آن بزرگوار است. امام هادی علیه السلام با برخورداری از دانش سرشاری که خداوند متعالی بدیشان عنایت کرده بود، همواره به پاسخگویی پرسش ها در هر زمینه ای می پرداخت. در این زمینه، آثار متعددی از ایشان به یادگار مانده که از آن جمله می توان به رساله ای در ردّ جبر و تفویض، رساله ای در پاسخ به پرسش های یحیی بن اکثم و رساله ای در احکام دین اشاره کرد. همچنین از آن حضرت، پاسخ هایی درباره مسائل فقهی و غیر فقهی به طور پراکنده در کتاب های حدیث دیده می شود.

نظر دهید »
درس اخلاق حضرت آیت الله نورمفیدی
ارسال شده در 29 فروردین 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز


Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

کند. این دعا نشانه توجه به روح و دل است به عنوان ظرفیت حقیقی آدمی.در زندگی چیزهای زیادی وجود دارد که متعلق به خود فرد است مانند مال ، ثروت ، فرزند و …..که از همه اینها مراقبت و محافظت می نماییم و وقتی آنها را از دست می دهیم آرامش از ما سلب می شود. در کنار مراقبت و محافظت این موارد ، مهمترین مساله توجه و مراقبت از روح آدمی است.مراقبت بدین معنا که حواسمان باشد گناه و معصیتی در خانه دل ما وارد نشود، چرا که طبق روایات بسیار ، وقتی گناه وارد دل و روح آدمی می شود دل را زیر و رو می کند و باعث ویرانی آن می شود همچون بنایی که هر چه خشت آن بیشتر باشد دوامش بیشتر خواهد بود.

وی افزود: در امور عبادی باید مراقب باشیم آیا این عبادت عامل قرب ما به خدا می شود یا خیر؟انسان نسبت به آنچه به خودش مربوط می شود همچون مال و ثروت و فرزند و ….مواظبت دارد.آیا سزاوار است آدمی از حال خود و درون خود غافل باشد ، وقتی میزان سنجش آدمی روح و دل اوست.

موسس این مدرسه در ادامه افزود: وقتی آدمی به دعای ائمه مراجعه می کند مراقبت عجیبی داشتند .با رجوع به مناجات خمسه عشر و دیگر ادعیه ماثوره این مراقبت فهمیده می شود ، از جمله فرازهایی از مناجات خمسه عشر که در آن از خدا طلب آمرزش می کنند که با توجه به فرازهای دیگر فهمیده خواهد شد.آمرزش خواستن ائمه به خاطر گناه و معصیت نبوده چرا که آنان اهل گناه نبودند بلکه از هر لذتی که در دنیا چشیده اند ولو مباح که توام با ذکر و یاد خدا نباشد و هر راحتی که دیده اند اما با انس خداوند همراه نبوده و هر خوشحالی که خالی از قرب خداوند بوده و هر کاری که مبادرت به انجام آن نموده ولی طاعت پروردگار در آن نباشد ، از اینها طلب آمرزش و مغفرت می نمودند.در نهایت عظمت ، مراقبت داشتند و این نشانگر اهمیت بر این امر است همچنانکه بسیاری از علماء و دانشمندان بر این مسئله اهتمام وافر داشتند ، از جمله جناب محقق میرداماد که می فرمودند: من 40 سال است که کار مباح انجام ندادم . آنچه انجام دادم یا واجب بوده یا مستحب.

وی در پایان در جمع بندی مباحث خود اظهار نمودند: دعای حول حالنا  الی احسن الحال به ما این را می گوید که مراقب حالمان باشیم. مرگ فاصله ای با ما ندارد در چند قدمی ماست. باید توجه کنیم در عبادات آیا ادب حضور رعایت می شود و آیا احساس حضور می کنیم ؟

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

1 نظر »
گل حجاب،عطرعفاف
ارسال شده در 27 فروردین 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نمي ماند.
هيچ كس هم با نام و بهانه «آزادي» ديوار خانه خود را بر نمي دارد و شبها در حياطش را باز نمي گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدي است.
هيچ صاحب گنج و گوهري هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمي گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مي شود.
هر چيز كه قيمتي تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مي رود.
هر چه كه نفيس تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت لازمتر.
مگر نه اينكه آثار نفيس خطي را در موزه ها و ويترينها مي گذارند، تا با لمس دستهاي اين و آن، خراب نشود و از ارزش نيفتد؟!
اينها همه، فرمان عقل است و اقتضاي تجربه.
اگر در شيشه عطر را باز بگذاري، عطرش مي پرد.
اگر رشته مرواريد را در كمد و صندوق نگذاري و در آن را نبندي، گم مي شود.
اگر در مقابل پنجره خانه ات، توري نزني، از نيش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهي بود.
وقتي راه ورود پشه ها را مي بندي، خود را «مصون» ساخته اي، نه «محدود» و زنداني.
وقتي در خانه را مي بندي، يا پشت پنجره اتاقت پرده مي آويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاههاي مزاحم در پناه قرار داده اي، نه كه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشي.
اين را هم عقل و تجربه ات فرمان مي دهد.
قرآن هم مي گويد: زنان خودآرايي و خودنمايي و عشوه گري نكنند، تا مورد آزار بيماردلان قرار نگيرند. (ر.ك: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الّذي في قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آيه 32 و 33 ؛ نيز نور آيه 30 و 31)
اگر براي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشانيم، نه كسي ايراد مي گيرد، و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مي كني چرا كه سخنش را بي منطق و ناآگاهانه مي داني و مي بيني.
اينكه: «دل بايد پاك باشد»، بهانه اي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه «لاقيدي»، وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد.
ظاهر، آيينه باطن است و … «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
زن، به خاطر ارزش و كرامتي كه دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد.
زن به خاطر لطافتي كه دارد، نبايد در دست هاي خشن كامجويان ديوسيرت، كه نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنكه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند يا زير پايش له كنند.
زن به خاطر عصمتي كه دارد و ميراث دارِ پاكي مريم است، نبايد بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه شود.
گوهر عفاف و پاكي، كم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست.
دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند.
سادگي و خامي است كه كسي خود را در معرض ديد و تماشاي نگاه هاي مسموم و چشم هاي ناپاك قرار دهد و به دلبري و جلوه گري بپردازد و خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نيم اندازد و از زهر نگاه ها و نيش پشه هاي شهوت در امان مي ماند.
هر شاخه كه از باغ برون آرد سر در ميوه آن طمع كند راهگذر
بعضي از «نگاه»ها، ويروس «گناه» منتشر مي كنند و بعضي از چهره ها حشره مزاحمت جمع مي كنند.
تاريخچه اندلس و شكست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامي در اسپانيا، مگر جز به خاطر هجوم فساد غربي به كانون عفاف و تقوي مسلمانان بود؟!
خراب كردن همه ديوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تيره انديشي است، نه روشن فكري! علامت جاهليت است، نه تمدن.
مي گويي نه؟ به طومار كساني نگاه كن كه پس از رسوايي و بي آبرويي با دو دست پشيماني بر سر غفلت خويش مي زنند و بر جهالت خود لعنت مي فرستند.
كسي كه از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواي جماعت» مي شود!
آنكه ايمان را به لقمه اي نان مي فروشد،
آنكه يوسف زيبايي را با چند سكه قلب عوض مي كند،
آنكه «كودك عفاف» را جلوي صدها گرگ گرسنه مي برد و به تماشا مي گذارد، روزي هم «پشت ديوار ندامت»، اشك حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بي پروايي خود خواهد سوخت.
از اول كه جامه عفاف، سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چرك آبه گناه بر آن بپاشد.
از اول بايد مواظب بود اين كاسه چيني نشكند و اين جام بلورين تَرَك برندارد.
از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، كه بوته هاي نورس عصمت را لگدمال كند.
ولي … گريه بي حاصل است و بي ثمر، وقتي شاخه شكست و گل چيده شد!!
به نقل از كتاب «از همدلي تا همراهي»


 

نويسنده : جواد محدثي



نظر دهید »
امام زمان(عج)
ارسال شده در 25 فروردین 1391 توسط معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) در مناسبتهاي روز

سلام بر تو اى پرچم برافراشته و دانش ريزان و فريادرس خلق رحمت وسيع حق ، و آن وعده اى كه دروغ نشود

ازعمق ناپيداي مظلوميت ما، صدايي آمدنت را وعده مي داد.

صدا را، عدل خداوندي صلابت مي بخشيد و مهر رباني گرما مي داد. و ما هرچه استقامت، از اين صدا گرفتيم و هرچه تحمل از اين نوا دريافتيم.

در زير سهمگين ترين پنجه هاي شكنجه تاب مي آورديم  كه شكنج زلف تو را مي ديديم. در كشاكش تازيانه ها و چكاچك شمشيرها، برق نگاه تو تابمان مي داد و صداي گامهاي آمدنت توانمان مي بخشيد.

رايحه ات كه مژده حضور تو را بر دوش مي كشيد مرهمي بر زخم هاي نو به نو مان بود و جبرهاي جانهاي شكسته مان. دردها همه از آن رو تاب آوردني بود كه آمدني بودي.

تحمل شدائد از آن رو شدني بود كه ظهورت شدني بود و به تحقق پيوستني. انگار تخم صبر بوديم كه در خاك انتظار تاب مي آورديم تا در هرم حورشيد تو به بال و پر بنشينيم.

سنگيني بار انتظار بر پشت ما، يك سال و دو سال نيست سنگيني يك قرن و دو قرن نيست. حتي از زمان توديع يازدهمين خورشيد نيست.

تاريخ انتظار و شكيبايي ما به آن ظلم كه در عاشورا بر ما رفته است بر مي گردد، به آن تيرها كه از كمان قساوت برخاست و بر گلوي مظلوميت نشست، به آن سم اسبهای كفر كه ابدان مطهر توحيد را مشبك كرد. به آن جنايتي كه دست و پاي مردانگي را بريد.

از آن زمان تا كنون ما به آب حياتِ انتظار زنده ايم، انتظار ظهور منتقم خون حسين.

تاريخ استقامت ما از آن هم دورتر مي رود، از عاشورا مي گذرد و به بعثت پيامبر اكرم مي رسد. هم او در مقابل همه جهل و ظلم و كفر و شرك و عناد و فسادي كه جهانِ آن زمانه را پوشانده بود، وعده مي فرمود كه كسي خواهد آمد. نامش نام من، كنيه اش كنيه من، لقبش لقب من، دوازدهمين وصي من خواهد بود و جهان را از توحيد و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود.

اما تاريخِ صبر و انتظار ما به دورترها بر مي گردد، به مظلوميت و تنهايي عيسي، به غربت موسي، به استقامت نوح  و از همه اينها گذر مي كند


تا به مظلوميت هابيل مي رسد.

انتظار و بردباري ما را وسعتي است از هابيل تا كنون و تا برخاستن فرياد جبرئيل در زمين و آسمان و آوردن مژده ظهور امام زمان.

آري و در آن زمان هستي حيات خواهد يافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهاي خشكيده علم، خون تازه خواهد دويد. پشت هيولاي ظلم و جهل با خاك، انس جاودان خواهد گرفت، شيطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مركب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد كرد.

” سيد مهدي شجاعي

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 247
  • 248
  • 249
  • ...
  • 250
  • ...
  • 251
  • 252
  • 253
  • ...
  • 254
  • ...
  • 255
  • 256
  • 257
  • ...
  • 259

معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      
سرویس وبلاگ نویسی بانوان