« دهه فجرمبارکگناهی که شیطان را برانسان مسلط می کند »

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 alse” LatentStyleCount="156″>

e="font-size: 10.5pt; font-family: Tahoma; color: black;” lang="FA">روایت است مولا علی (ع) در سفری رو به کوفه می آمدند در میان راه ، یک نفر با حضرت همراه شد ، در راه حضرت از اسم و رسم و مذهبش پرسید

گفت : من اهل فلان روستا نزدیک کوفه هستم و مذهبم یهودی است.

حضرت فرمود : من هم عربی ساکن کوفه هستم و و مسلمانم.

در هنگام راه ، یهودی شروع به صحبت کرد ، بر سر دو راهی که رسیدند ، راهی که به کوفه و راهی که به روستای یهودی می رفت ، حضرت هم همراه یهودی در راه روستایش به راه ادامه دادند

.ناگهان یهودی متوجه شد ، گفت : مگر شما به کوفه نمی روی ؟

فرمود : چرا ، گفت راه کوفه از طرف دیگر بود مگر شما متوجه نشدید ؟

فرمود : چرا همانجا متوجه بودم ولی چون با تو همسفر بودم خواستم حق هم صحبتی و هم سفری را رعایت کرده باشم و چند قدمی تو را بدرقه کرده باشم .

یهودی تعجب کنان پرسید آیا این مسلک شخص شما است یا وظیفه دین شما است ؟ این طور حقوق را رعایت کردن مربوط به دین شما است ؟

فرمود مسلک و دین ما است.

یهودی در فکر فرو رفت که این چه دینی است که تا این حدّ حقوق را رعایت می نماید.

روز دیگر به کوفه آمد نزدیکیهای مسجد کوفه دید عرب دیروز که هم سفرش بود ، جمعیت انبوهی اطرافش را گرفته اند و مورد احترام همگان است ،

پرسید این آقا کیست گفتند : خلیفه مسلمین و امیرالمومنین (ع) است.

فکری کرد این آقا رئیس مسلمین بود که دیروز این قدر با من تواضع می کرد ؟ روی دست و پای علی (ع) افتاد و مسلمان شد و از شیعیان خاص گردید.


موضوعات: مناسبتهاي روز
   یکشنبه 9 بهمن 1390


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31