ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو!
ای نامت عمیق تر ازدریا!
فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند
چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را،
بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان،
ای پیشانی تو به بلندای افق!
ای بر دمیده از مشرق نور،
ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن،
در قرن مجسمه های بیروح، در قرن آد مهای کوکی،
ساعتهای دیواری و شمّاطه دار منظم بی روح؛
دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی!
در نگاهت یخ قرن ذوب میشود
و در نسیم رفتارت هوای عشق میوزد.
ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب،
در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب
و احساس خفقان روح و در قرن قندیلهای یخ بلندترین حماسه سرای عشقی!
در میان نقشهای بیرنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری!
در میان قرن سرسام، قرن بهت و بیباوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه های خسته مغموم، ای در میان کوچه های سرد سیمانی،
بنا کننده حوض سبز ماهیها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی!
در میان نقشهای بیرنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری!
در میان قرن سرسام، قرن بهت و بیباوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه های خسته مغموم، ای در میان کوچه های سرد سیمانی،
بنا کننده حوض سبز ماهیها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی!
ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر،
باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در باغچه ها، گل مهر میکاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را میبوسند
و در شکوفه زاران نگاهت، ساقه های طلایی گندم قد میکشند.
تو در همه جا، در دل حفره های عمیق معدن، در میان سواحل خزر،
در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار،
در کارخانه ها، در مغازه ها در ادارات، در خانه ها، در کنار فرزندان
،در همه جای شهر و روستا، مهر میکاری و عطوفت درو میکنی،
کینه را از دلها میشویی، و همچون آفتاب به شبهای تار و فشرده بیگانگی
نور و گرمای وحدت می بخشی.
موضوعات: معرفی اساتید
[یکشنبه 1393-09-02] [ 10:49:00 ق.ظ ]