The mercy of Allah

رحمت خدا

A man woke up early in order to pray the Morning Prayer in the mosque.

مردي از بندگان خدا صبح زود بيدار شد تا نماز صبح را در مسجد بجاي آورد.

 He got dressed, made his ablution and was on his way to the mosque

او لباس پوشيد ، وضو ساخت و راهي مسجد شد.

On his way to the mosque, the man fell and his clothes got dirty.

در راه مسجد به يكباره زمين خورد و لباس هايش كثيف شد.

 He got up, brushed himself off, and headed home.

برخاست خود را تميز كرد و به خانه باز گشت

At home, he changed his clothes, made his ablution,

And was, again, on his way to the mosque

در خانه، لباس هايش را تميز كرد خود را پاك كرد و راهي مسجد شد

And second times, on his way to the mosque, he fell again and at the same spot!

او در راه مسجد براي بار دوم در هما ن مكان قبلي زمين خورد

 He, again, got up, brushed himself off and headed home.

او دومرتبه  بلند شد ، خود را تميز كرد و به خانه برگشت

 At home he, once again, changed his clothes,

 Made his ablution and was on his way to the mosque

و او در خانه دوباره  لباس هايش را عوض كرد. و وضو گرفت و به طرف مسجد راه افتاد

On his way 3rd time to the mosque, he met a man holding a lamp.

بار سومي كه راهي مسجد شد مردي را چراغ به دست مشاهده نمود.

 He asked the man of his identity and the man replied

مرد از او خواست كه خودش را معرفي كند و او در جواب گفت :

I saw you fall twice on your way to the mosque,

كه من تو را ديدم كه دو بار در راه مسجد به زمين افتادي

 So I brought a lamp so I can light your way.

بنابراين من چراغي آوردم تا مسير تو را روشن كنم.

The first man thanked him profusely and the two were on their way to the mosque

مرد اول از او تشكر بسيار نمود و هر دو راهي مسجد شدند.

Once at the mosque

در مسجد

The first man asked the man with the lamp to come in and pray morning with him.

مرد اول از مرد چراغ بدست خواست كه بيايد و با او نماز گزارد

 The second man refused.

ولي مرد امتناع كرد.

 The first man asked him a couple more times and, again, the answer was the same.

مرد اول چند بار ديگر از او خواهش كرد و همچنان مرد دوم امتناع مي كرد.

The first man asked him why he did not wish to come in and pray

در اين حال مرد اول از او پرسيد كه چرا او حاضر نيست كه نماز بخواند.

The man replied :I am Satan

مرد پاسخ داد كه من شيطان هستم.

The man was shocked at this reply.

مرد اول بخاطر جواب او شوكه شد.

 Satan went on to explain

شيطان چنين ادامه داد كه :

I saw you on your way to the mosque and it was I who made you fall.

من تو را ديدم كه براي نماز راهي مسجد بودي و من باعث شدم كه به زمين بيفتي .

 When you went home, cleaned yourself and went back on your way to the mosque,

 Allah forgave all of your sins.

وقتي تو به خانه برگشتي خودت را تميز كردي و

 دوباره در راه مسجد شدي خداوند همه گناهان تو را بخشيد.

I made you fall a second time, and even that did not encourage you to stay home

من براي بار دوم تو را به زمين انداختم و اين بار نيز حتي باعث نشد كه تو در خانه بماني

But rather, you went back on your way to the mosque.

بلكه ترجيح دادي كه به راهت بسوي مسجد باز گردي.

Because of that, Allah forgave all the sins of the people of your household.

بخاطر آن خداوند تمام گناهان اهل تو را بخشيد.

I was afraid if I made you fall one more time,

 Then Allah will forgive the sins of the people of your village,

 So I made sure that you reached the mosque safely

من ترسيده بودم كه اگر بار ديگر تو را به زمين بزنم خداوند تمام گناهان مردم روستايت را ببخشد

از اين جهت خواستم مطمئن شوم كه به سلامت به مسجد مي رسي.

موضوعات: مناسبتهاي روز
[یکشنبه 1392-04-09] [ 02:01:00 ب.ظ ]