تهیه کننده:خانم فاطمه احمدی ازمبلغین مدرسه
وَالْعَصْرِ (۱) انَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (۲) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (۳)
در تفسیر این آیه شریفه، حق تعالی به روزگار قسم یاد میکند که محل عبرت ناظران است و اثر قدرت قادران، به اینکه انسانها در خسران و زیان هستند.(1) زیرا همه عمر خود را به غفلت میگذرانند و غافل از این هستند که هرچه روز میگذرد، آنها قدمی به روز آخر نزدیکتر میشوند. آنان غافلند و در معاصی و گناه غوطه ور و هر روز بازگشت خود به سوی حق را به تأخیر می اندازند و فکر میکنند که برای همیشه در این دنیا خواهند ماند.
مولانا از این سوره بسیار آموزنده استفاده میکند و انسان را به یاد روز مرگ و اینکه روزی از این دنیا خواهیم رفت، می اندازد و اینگونه متذکر میشود که: سخنانی که آدمیان به یکدیگر میگویند، چون هر لحظه در حال مرگ هستند، باید وصیتی به حساب آوری که پدر در دم مرگ با پسر خود میگوید. تا به این طریق برای تو عبرت و رحمت را به همراه داشته باشد. اگر دیدی اغراض نفسانی نمیگذارند تو با این دید به مردم نگاه کنی، این اغراض ر.ا از قلبت بیرون کن و در این راه بسیار تلاش و کوشش کن و احساس عجز و ناتوانی نکن و بدان که با هر عاجزی، قادر مطلقی هست که میتواند عجز تو را برطرف کند. پس با ناله و تضرع به سوی او رو بیاور و:
پس تضرع کن که ای هادیّ زیست باز بودم، بسته گشتم، این زچیست؟
سخت تر افشرده ام در شر قدم که لفی خسرم ز قهرت دم به دم
از نصیحت های تو کر بوده ام بتشکن دعوی و بتگر بوده ام(2)
در مقابل خداوند متعال تضرع کن و بگو ای هدایت کننده ی راه حیات طیبه من که پیش از این دست و پایم باز بود، ولی به زنجیر گناه بسته شد، دلیل این امر چیست؟ خداوندا، من در طریق شر و بدی با گامهای محکمتری حرکت میکنم، چرا که به جهت قهر تو، لحظه به لحظه در زیانکاری به سر میبرم. گوشم از شنیدن نصایح تو کر بوده، به ظاهر ادای بتشکنی داشتم، ولی در باطن بت ساز بوده ام. (3) ناگاه وقت مرگ فرا میرسد. مرگ به تو میگوید: آنقدر که من به طبل کوبیدم، از شدت ضربات، پاره شد و آنقدر که فریاد زدم که من دارم به زودی به تو میرسم، گلویم گرفت، اما آنان که ایمان به خداوند متعال آوردند و اعمال نیکو و صالح انجام دادند، چرا که دانستند وقت رحیل به زودی خواهد رسید، از این طایفه مستثنا هستند و خسران و زیانکاری شامل آنان نخواند شد.
در ادامه آیه شریفه، ما به بر پا داشتن صبر و دریافت حق و حقیقت توصیه شده ایم، بنابراین مولانا در قالب داستان زیبایی، صبر را اینگونه تفسیر میکند:
لقمان حکیم از روی صفا و خلوص نزد حضرت داوود (ع) رفت و دید که ایشان دارند با آهن زره میسازند و به یکدیگر وصل میکنند. او در شگفتی فرو رفت و با خودش گفت: چه کار کنم؟ آیا بپرسم که چرا این چنین میکنی؟ اما با خود گفت: بردباری بهتر است، اگر صبر کنم، به مقصودم زودتر و بهتر میرسم. این یک حقیقت است که اگر مجهولی را که دیدی و عنان اختیار را از دست ندادی، آن مجهول زودتر برای تو روشن خواهد شد. بردباری آن پرندهی سبکبالی است که پروازش از همه ی پرندگان عالیتر است. بی صبری و نابردباری موضوع آسان را پیچیده تر و تاریکتر میکند.
لقمان از این گفتگو با خودش به این نتیجه رسید که تحمل کند و چیزی نگوید. داوود(ع) حلقه ها را در مقابل دیدگان لقمان حکیم زره ساخت و پوشید و آنگاه خود گفت: ای لقمان، این زره پوشاک بسیار شایسته است که برای جلوگیری از ورود جراحت در جنگ و پیکار ساخته ام.
گفت لقمان: «در صبر هم نیکو دمی است که پناه و دافع هر جا غمی است»
صبر را با حق قرین کرد ای فلان آخر والعصر را آگه بخوان
صد هزاران کیمیا، حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید(4)
لقمان گفت: آری، بردباری هم نیروی بسیار شایسته ایست که پناهگاه و دفع کننده ی هر گونه غم و اندوه است. خداوند ما صبر را با حق و حقیقت قرین فرموده و آخر سوره والعصر هر دو را لازمه ی مردان با ایمان قرار داده است. حق جل و علا صدها هزار کیمیا آفریده، ولی هیچکس کیمیایی به عظمت صبر ندیده است. علامه جعفری از این ابیات استفاده کرده و اینچنین نصیحت میکند که: برادر عزیزم، صبر گنج پرقیمتی است، صبر کن، تا از رنجهای ریشه داری تو را نجات بدهد. بردباری نیرویی بس عجیب است که انسان را به سوی کشف هر راز پنهانی رهنمون میگرداند. من هم مثل تو میدانم صبر تلخ است، آری خیلی تلخ است، اما میوه ی شیرینی چون شکر به دنبال دارد. (5)
1- خواجه عبدالله انصاری، تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، تألیف امام احمد میبدی، ج 2، چ سوم، تهران: اقبال، 1374،ص 637.
2- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، ج6، چ ششم، تهران: زوّار، 1372، ص 43 و کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص240 و محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص240.
3- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص240.
4- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، ج3، چ ششم، تهران: زوّار، 1372، ص89؛ کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفترسوم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص482.
5- محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج7، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، صص402 و 404-405.
موضوعات: باقرآن, قرآن وادبیات فارسی
[شنبه 1392-06-16] [ 08:29:00 ب.ظ ]