معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
 
  تاتوی ابرو ...

تاتو عملی است که زنان برای پر رنگ کردن دور ابرو و لب به وسیله خال کوبى، انجام می دهند.
در این رابطه چند سؤال از دفاتر مراجع شده که همراه با پاسخ بیان می کنیم.
س 1- آیا تاتو و خالکوبی برای وضو و غسل و انجام اعمال حج، اشکالی ایجاد می کند؟
اکثر مراجع تقلید در خصوص خالکوبی فرموده اند: اگر خالکوبى مجرد رنگ باشد و یا در زیر پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزى که مانع از رسیدن آب بر آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل و نماز صحیح است . مگر زمانی که مانع مذکور روی پوست بوده و دارای جرم است به نحوی که مانع از رسیدن آب به پوست شود ؛ در این صورت می بایست ابتداء مانع را برطرف و سپس اقدام به غسل یا وضو کرد.
بنابراین؛ اگر تاتو ، جرم داشته باشد و مانع از رسیدن آب وضوء و غسل به بدن شود باید قبل از وضوء یا غسل برطرف شود . در غیر این صورت اگر همانند خالکوبی و زیر پوست باشد که مانع از رسیدن آب بر آن نشود اشکالی ندارد. و انجام اعمالی از حج مانند طواف و نماز طواف که نیاز به طهارت (وضوء و غسل) دارد ، در چنین حالتی صحیح است.* حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
لازم است از نامحرم بپوشانید.
* حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر فقط جاهاى خالى را پر مى کنید به طورى که زینت به حساب نیاید اشکال ندارد.
بنابر این، اگر عمل تاتو زینت و زننده باشد، و منشأ مفاسدى شود، جایز نیست.[۱]
سوال : با توجه به این که تا تو ( همانند خالکوبی قدیم ) با رنگی هماهنگ چشم و لب ، برای شکل دادن ابرو ، ایجاد سایه
اطراف چشم و خط اطراف لب به عنوان زینت و آرایش دائمی خالکوبی می شود ، لطفا بفرمائید :
الف) حکم این نوع خالکوبی چیست ؟ آیا زینت محسوب می شود ؟
ب) عمل تا تو برای شخصی که آن را انجام می دهد و نیز برای شخصی که تا تو بر روی او انجام می گیرد ؛ چه حکمی دارد ؟
* آیت الله بهجت (ره) :
الف) زینت است و باید از نا محرم پوشانده شود .
ب) اگر نمی پوشاند انجام ندهد .
* آیت الله تبریزی دام ظله:
الف) در صورتیکه پوست روی آن را بپوشاند و نقش اسماء محترمات نباشد اشکال ندارد ولو زینت باشد. البته اگر بانوان این زینت را انجام دهند باید ازنا محرم بپوشاند.
ب) در صورتیکه زن باشد یا مردی که انجام می دهد محرم باشد و شرائط فوق رعایت شود اشکال ندارد .

* مقام معظم رهبری (دامت افاضاته):
الف) خالکوبی فی نفسه اشکال نداردو اگر زینت محسوب می شود باید از نا محرم پوشانده شود و تشخیص زینت موکول به نظر عرف است.
*آیت الله سیستانی دام ظله:
الف) اگر عرفا زینت حساب شود باید از نا محرم بپوشاند.
ب) اشکال ندارد.
سؤال :حکم تاتو ( نوعی خالکوبی ابرو ) چیست؟
اگر خال زیر پوست باشد اشکال ندارد.
* آیت الله صافی گلپایگانی دام ظله:
الف) فی نفسه مانعی ندارد لکن بر زن لازم است خود را از نامحرم بپوشاند و زینت است
ب) فی نفسه مانعی ندارد و اجرت در قبال آن نیز بی اشکال است.
* آیت الله فاضل لنکرانی (ره):
الف) بلی زینت محسوب می شود .
ب) فی نفسه اشکالی ندارد. ولی چون زینت محسوب می شود باید از نا محرم پوشانده شود.
* آیت الله مکارم شیرازی دام ظله:
الف و ب) چنانچه آرایش غلیظی محسوب نشود اشکالی ندارد در غیر اینصورت برای انجام دهنده و شخصی که تاتو بر روی
او انجام می گیرد اشکال دارد.
* آیت الله نوری همدانی دام ظله:
الف و ب) اگر جلب توجه کند نگاه به آن حرام است و اگر جلب توجه نکند نگاه به آن بدون ریبه و تلذذ،اشکال ندارد وانجام آن برای ارائه به نا محرم نباشد مانعی ندارد.

پاسخ های زیر از دفاتر آیات عظام، دریافت شده است:

* دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):
اگر مانع رسیدن آب به محل وضو یا غسل باشد، باید آن را برطرف کرد مگر این که تاتو زیر پوست باشد که در این صورت اشکال ندارد.
*دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):
مانع وضو نیست.
*دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مدظله العالی):
اگر عمل مذکور مانع از رسیدن آب وضو و غسل به بشره باشد، جایز نیست.
س 2- بعد از فوت مادرم ابرو و مژه هایم ریزش شدید پیدا کرد، به طوری که حتما باید از مداد برای کشیدن ابرو استفاده می کردم. عمل تاتو را انجام دادم. با توجه به اینکه کارمند هستم و طبق فرمایش شما نمی توانم ابرو و چشم هایم را بپوشانم حکمش چیست؟
*حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
در هر صورت اگر عرفا زینت محسوب شود، باید از نامحرم پوشانده شود.

موضوعات: معرفی اساتید
[شنبه 1393-10-27] [ 09:52:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سراج هدایت در نهج البلاغه ...

امام در سومین جمله از حکمت پنجم مى فرمایند: «فکر آیینه صافى است»؛ (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ).
الفکر: اندیشه کردن
مرآة: آیینه
صافیة: صاف و پاکی
نکته اول:
ارتباط این جمله: با سه جملۀ قبلش این است که در این جملات به ترتیب، صفات علم و آداب مورد ستایش قرار گرفته است. متصف شدن به این صفات مورد رغبت هر عاقلی است ولی خالی از دشواری و سختی نیست. زیرا انسان به موجب طبیعت حیوانی و واهمۀ شیطانی، جاهل و بی ادب است و با داشتن خوی آسان طلبی، به هیچ یک از این صفات گـردن نمی دهد مگر عواقب شوم نقیض آنها را در آیینۀ صاف فکر ببیند.

نکته دوم: تعریف فکر
«الفکر حرکةٌ من المبادی الی المرادی»
فکر آن است که انسان مقصد و منظورش را به طور مبهم و مجمل در نظر بگیرد، سپس حرکت نفسانی و باطنی به سمت آن نماید؛ واضح است با مبهم بودن مقصد، خواسته اش (رسیدن به مقصد) تأمین نمی شود. لذا به مقدمات و مبادی برمی گردد وآنها را با چیدن خاصی تنظیم می کند تا این بار، مقصد او عینی و واضح تر شود و رسیدن و دست یابی به آن آسان تر صورت گیرد. فکر یعنی حرکت ذهنی از مجهول به سوی معلومات و مرتب کردن معلومات به گونه ای که منجر به کشف مجهول می شود.

در تعریف دیگری از فکر گفته اند: «الفکر تأمّلُ المعقول لتحصیل المجهولِ» فکر، عمیق شدن در معقول است برای رسیدن به مجهول با توجه به این مطالب می توان گفت که منظور حضرت (علیه السلام) از فکر، همان حرکت باطنی یا عمیق نگری و ژرف اندیشی است.

نکته سوم: لفظ فکر در دو معنا به کار می رود .
1- نیروی خاصی که از درون می جوشد.
2- طریقۀ استفاده و به کار گرفتن آن نیرو.
در اینجا منظور حضرت (علیه السلام) بیان اهمیت به کارگیری نیروی یاد شده است(نظامی، 1383: 263) و فکر همان اندیشیدن پیرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را نشان مى دهد وانسان در پرتو آن راه صحیح را مى یابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
آثار دانش: رشد فرهنگ و تمدن بشر مرهون دانش است و رشد دانش مـرهون فکر و علم است. حضرت درحکمت113 می فرماید: لا علم کالتفکر.هیچ عملی همانند تفکرنیست.

آدمی که فکر می کند، مثل چاهی است که از درونش آب می جوشد اما کسی که فکر نمی کند مثل حــــوضی است که درونش آب ریخته اند.
تا کنی مر غیر را حبر و سنی
خویش را بدخو و خالی می‌کنی
متصل چون شد دلت با آن عدن
هین! بگو، مهراس از خالی شدن
(مولوی، دفتر پنجم، 154-155)

اگر دل تو متصل شد به علم خدا همینطور می آید هیچ کم نمی آوری.
برترین عبادت در روایات اسلامى تفکر شمرده شده است:
در حدیثى که در امالى شیخ طوسى آمده است مى خوانیم: «لاَ عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ هیچ عبادتى برتر از اندیشیدن در مخلوقات خداوند متعال نیست».( امالى صدوق، 1414ق 146)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «تَفَکُّرُ سَاعَة خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة؛ یک ساعت اندیشیدن بهتر است از عبادت یک سال».( بحارالانوار، ج 68، 1403ق: 327)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَر رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ التَّفَکُّرَ وَالاعْتِبَار؛ بیشترین عبادت ابوذر اندیشیدن و عبرت گـــــــــرفتن بود».( بحارالانوار، ج 68، 1403ق: 323)
در واقع همه اینها برگرفته از قرآن مجید است کـــــــه مى فرماید: «(قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَفُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا)؛ من فقط شما را به یک چیز اندرز مى دهم و دعوت مى کنم و آن این که دسته جمعى یا به صورت فردى براى خدا برخیزید و فکر خود را به کار گیرید».( سبأ، آیه 46.)

دلیل آن هم روشن است، زیرا ریشه تمام نیکى ها ،پیشرفت ها و موفقیت ها در تفکر و اندیشه صحیح است.(پیام قرآن، مکارم).مثلا انسان با تفکر در پدیده های عالـم به ایــــن نتیجه می رسد که: عالم متغیر است، بقاء ندارد، فناپذیر است حـــالیک انسان موحد از خود می‏پرسد: آیا خداوند انسان را برای عالم متغیر آفریده است؟ اگر چنین باشد یعنی خداوند این عالم را عبث و بیهوده خلق کرده است در حالیکه خداوند هیچ چیز را بیهوده نیافریده است.
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَاتُرْجَعُونَ؛ آيا گمان‏کرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم؟ بسوى ما بازنمى‏گرديد. (مؤمنون، آیه 117)
انسان از این مقدمه (که این عالم متغیر و فناپذیر است) نتیجه می گیرد که باید بازگشتی خوب به جهان بعد از مرگ داشته باشد، و بدین ترتیب با فکر و اندیشیدن از پوچی و مادّی گرایی نجات پیدا می کند.هم چنانکه می بینیم با ظهور مکتب اسلام خیلی از نظریه های غلط که از گذشته باقی مانده بود لغو و باطل قلمداد شده است.

نکته چهارم
از چند وجه، فکر به آینه تشبیه شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:
1- می دانیم که آینه دو رو دارد، یک صفحۀ آن به وسیلۀ جیوه، تاریک و مکدّر و صفحۀ دیگرش صاف و روشن است. در درون انسان هم، دو بعد عقل و جهل وجود دارد صفحۀ عقل به منزلۀ شیشۀ آینه و صفحۀ جهل، جیوۀ آن است. پس همان طور که انسان از طرف وجه صاف و شفاف آینه به آن نگــاه می کند باید از وجه صاف و شفّاف آینۀ فکر (عقل) به مسایل بنگرد تا تصویر درست و روشنی از آنها در ذهن داشته باشد.
2- برای شخصی که در مقابل آینه ایستاده، هم آنچه که در پیش روی او قرار دارد و هم اشیاء و چیزهایی که پشت سر او هستند همه در آینه نمایان می شود، همان طور هم در آینۀ فکر انسان، مسایل گذشته با نقایص و نارسایی هایش و اتفاقات آینده با مشکلاتش منعکس می گردد وفرد می تواند همه این مسایل را ببیند.

3- برای خوب دیدن تصاویر، لازم است آینه، باغبار و بخارمکدر نشده باشد پس لازم است آینه فکر انسان نیز از تلقینات و القائات خلاف از بیرون، مکدر و تیره نشده باشد، تا شخص بتواند حقایق را در آن، همان طور که هست ببیند. بدیهی است عقل کانالیزه شده از بیرون، نمی تواند درباره مسایل، درست بیندیشد و درست درک کند و منظور حضرت(علیه السلام) هم، فکری است که از القائات، دور مانده باشد. (نظامی، 1383: 263-264)

4- آینه ای که صاف و شفاف باشد، نه صورت را بزرگ تر می نمایاند، نه کوچک تر، نه به صورت انسان چیزی می افزاید، نه از نشان زیبایی و زشتی چهره فروگذار می کند. فکر نیز چون از درون انسان سرچشمه می گیرد، دشمن او نیست تا فقط عیب جویی کند و همچنین دوست چاپلوسی نیست تا عیبها را بازگو نکند؛ بلکه همچون آینه ای، صادقانه و بی غل و غش، حقیقت سیرت انسان را بیان می کند. (جویباری، ج1، 1384: 42)
5- فکر را به آینه تشبیه می کنند، اما آینه با فکر تفاوت دارد. آینه وقتی تصویردرآن می افتد معنی آن را نمی فهمد اما عقل و فکر و ذهن ما وقتی درآن عکس چیزی می افتد آن را می فهمد و در آن دخل و تصرف می کند و آن را دور و نزدیک و کم و زیاد می کند. آینه مفاهیم کلی را نمی فهمد فقط مفهوم جزئی را می فهمد.

نکته پنجم

قابل ذکر است که برای معصومین(علیه السلام) بعد جهل وجود ندارد و هرچه هست، علم است. درست به مانند آن که جیوه ای پشت شیشه نباشد و هر دو طرف صاف و شفاف باشد. بنابراین همچنان که در محسوسات، نور از شیشه عبور می کند هرچه در طرف دیگر است برای بیننده معلوم می باشد، همین طور هم، با نبودن بعد جهل در معقولات ، همه چیز بــــــرای معصومین(علیهم السلام) آشکار است.
نکته ششم
منظور حضرت (علیه السلام) از بیان این جملۀ مبارکه آن است که پیروان مکتب مقدس اسلام را ، انسان هایی فکور و عاقبت اندیش بار آورد زیرا ایشان نقش بسیار مهم و حسّاس فکر را در تنظیم امور زندگی و بندگی می داند و از خسارت عظمای نیندیشیدن، به خوبی آگاه است؛ لذا ضمن فرمودن یک مطلب عقلی، مردم را به طرف به کارگیری عقل، هدایت و ارشاد نموده است. بنابر این هر انسانی به حکم بشر و عاقل بودن، باید منافع تفکر و خطرات دوری از آن را بداند و آگاه باشد و حضرت (علیه السلام) با فرمایش این جمله تأکید دوباره ای بر آن کرده است. (نظامی، 1383: 262)

1- قرآن کریم
2- جویباری، م و جمعی از نویسندگان، راه روشن،چاپ اول، قم: نسیم فردوس، 1384
3- طوسی، محمد، امالی، چاپ اول، قم: دارالثقافه، 1414ق
4- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، چاپ دوم، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، 1403
5- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، دفتر ششم، چاپ پنجم تهران: زوّار، 1372
6- نظامی همدانی، علی، شرح نوینی بر کلمات قصار امیرالمؤمنین، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی فخردین، 1383
7- سایت: http://makarem.ir/nahjolbalaghe

 

 

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 09:50:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ترنم وحی از منظر مولوی ...

و لم یکن له کفوا احد
همانا او خدایی است که هیچ کفو و همتایی ندارد و فقط اوست که شایسته ستایش و پرستش است. مولانا با شیوه‏ای زیبا به این آیه نگاه می‏کند. اگر کسی در راه عشق به خداوند گام بردارد و لذت رسیدن به او را بچشد، هرگز حاضر نخواهد بود از آن دست کشیده و دوباره به لذات دنیایی چشم بدوزد. اگر سالک عاشق از من وجودی خود بیرون رفته، از موجودیت نفسانی خود که به دنیا و دنیا پرستی و توجه به شهوات و عشقهای مجازی دعوت می‏کند دور شود، آنوقت هیچوقت و به هیچ شکلی حاضر نیست آن را از دست بدهد، چرا که با تمام وجود دریافته است که هیچ کفو و همتایی برای او نیست. او می‏گوید: نقش عاشقی را کنار بگذار و حقیقتا عاشق شو، لذا باید صبر فراوان داشته باشی و سخت به این معتقد باشی که هیچ یاری در جهان جز خداوند متعال نیست و باید در این راه همچو شمع بسوزی، تا شمع وجودت روشن شود. اگر این را می‏خواهی، خواب رادر شب کنار بگذار ویک دم حال بی‏خوابان شب را نگاه کن. آنها را نگاه کن که چگونه مجنون شدند و همچون پروانه برای رسیدن به دوست پرپر می‏زنند؛ نگاه کن به کشتی انسانهایی که غرق در عشق الهی هستند. اگر این راه را رفتی و به عشق الهی رسیدی، تا ابد از آن راه بر نخواهی گشت.

رو که از این جو بر نیایی تا ابد
ای مزور چشم بگشا و ببین
از وبای زرق و محرومی برآ
تا نمی بینم همی بینم شود
بگذر از مستی و مستی بخش باش
لم یکن حقّاً له کفواً احد
چند گویی: من ندانم آن و این؟
در جهان حیّ و قیّومی درآ
وین ندانم هات می دانم بود
زین تلون نقل کن در استواش(1)

در ادامه راه رسیدن به این مقام را این گونه بیان می‏فرماید: ای انسان مزوّری که مدام خود را گول می‏زنی چشم حقیقت بین خودت را باز کن و در برخورد با هر چیزی که تو را به معبود می‏رساند نگو من این را نمی‏دانم و آن را نمی‏فهمم. خودت را از این بیماری که در وجودت قرار گرفته و محروم از دریافت عنایات الهی کرده نجات بده و در جهان زنده و پایدار الهی پا بگذار چون اگر این کار را کردی و چشم از بیماری هوای نفس و حب دنیا برداشتی، چشم بصیرت تو گشوده می‏شود و تمام آن چیزهایی را که نمی‏دیدی، خواهی دید و تمام آن چیزهایی را که نمی‏دانستی خواهی فهمید. از این مستی و سرخوشی شهوات دنیوی و لذاتی که به ظاهر و تصور لذت است و در حقیقت هیچ چیز جز غم و اندوه عمیق درونی برای تو نخواهد داشت؛ بگذر و خودت را به جایی برسان که بتوانی مستی و سرخوشی حقیقی وپایدار الهی را به دیگران بچشانی و آن لذات معنوی و زیباییهایی که با رسیدن به او به دست آورده‏ای برای دیگران بازگو کنی.در ادامه می فرماید: «اگر زیبایی داری و آن را به رخ دیگران می‏کشی و در معرض دیگران قرار می‏دهی بدان که زیباتر از تو هم هست که همین کار را بکند و فقط تو نیستی که به داشته های خودت می‏نازی بلکه اکثر نفوس همین حال را دارند.» (2)
پس ما دانستیم برای آنکه بخواهیم به خدا برسیم باید عاشق او باشیم چرا که یک عاشق از همه چیز خود می‏گذرد تا به معبود برسد. یکی از از راههای رسیدن به عشق الهی در مسیر انبیا و اولیاء الهی گام برداشتن است. یکی از بهترین آن نمونه‏ها حضرت علی (علیه السلام) است. مولانا نیز در پی ستایش از امیرالمؤمنین و ذکر آن حدیث پیامبر که انا مدینة العلم و علی بابها می فرماید:
راز بگشا ای علی مرتضی
چون تو بابی، آن مدینۀ علم را
باز باش ای باب، برجویای باب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
ای پس از سوء القضا حسن القضا
چون شعاعی، آفتاب حلم را
تا رسد از تو قشور اندر لباب
بارگاه ما له کفوا احد(3)

ای علی تویی دروازۀ شهر دانش پیامبر و تویی پرتو آفتاب حلم و بردباری. ای دروازۀ دانش به روی جوینده‏ات همیشه گشوده باش، آنان که در عالم صورت مانده‏اند، بر اثر ارشاد تو به مرتبۀ معنا دست یابند. ای دروازۀ رحمت خدا تا ابد گشوده بمان، ای بارگاه کسی که برایش هیچ کس همتا و نظیر نیست. (4)
می‏توان این طور نتیجه گرفت که انسان اگر بخواهد به معنی واقعی به این آیه دست پیدا کند نیاز به مرشدی دارد که بهترین آنان می توانند ائمه طاهرین (علیهم السلام) خصوصا حضرت علی (علیه السلام) باشد. «آن حضرت دربارۀ خداوند متعال عالی‏ترین دریافت را داشت، آگاهی و دریافت الهی او در نهج البلاغه و سایر گفتارهایش و همچنین در روش عملی او کاملا آشکار است.»(5)

1- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، دفتر ششم، چ ششم تهران: زوّار، 1372 ، ص36 و محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج 13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص238
2- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص190
3- مولانا جلال الدین محمد بلخی، پیشین، دفتر اول، ص 167
4- کریم زمانی، پیشین، دفتر اول، ص 1069
5- محمد تقی جعفری، پیشین، ج 2، ص 735

 

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 09:48:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  قرآن می فرماید: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ(قمرآیات40،32،22،17 ) و« فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ » ( دخان، 58 ) که نشان می دهد دستیابی به معانی قرآن براي پند گرفتن، سهل و آسان است؛ لذا با ...

جواب : اگر کسی اندك آشنايي با قرآن و معارف آن داشته باشد، به خوبي مي داند كه علوم و معارف نهفته در قرآن كريم داراي سطوح و مراتب مختلف است و دلالت آيات كريمه بر آن معارف، يكسان نيست، فهميدن قسمتي از اين معارف، براي عموم آسان و دلالت آيات كريمه بر آن، آشكار و نمايان است و هر كسي در صورتي كه به زبان عربي آشنا باشد، بدون نياز به تفسير مي تواند آن معارف را از قرآن كريم فراگيرد، ولي فهميدن بخش عمده اي از معارف بلند اين كتاب عظيم كه در سطحي فراتر از فهم توده مردم است، براي بسياري ازافراد هر چند از ادبيات عرب هم بهره وافري داشته باشند، بدون تفسير ميسر نيست و دلالت آيات كريمه بر آن معارف، براي آنان آشكار نيست. و قرآن، دراین بخشِ خود، سخت نيازمند به تفسيراست “و هذا القرآنُ انَّما هو مستورٌ بين الدّفَّتَينِ لاينطقُ بلسانٍ و لابُدَّ له مِن ترجمانٍ و انَّما ينطقُ عنه الرجالُ “(خطبه 125 نهج البلاغه). در این زمینه قرآن مثل یک اقیانوس است و هر کسی به حد وسعت دید خود، ظاهر آن را می‌بیند و از زیبایی‌ها و فایده‌هایش بهره‌ای هم می‌برد و چه بسا برخی تا عمق کمتری رفته و به صید ماهی نیز مشغول شوند. اما نمی‌توان مدعی شد که همین کافی است و دیگر غواصی و تحقیقات در اعماق دریا‌ها و اقیانوس‌ها لازم نیست،چراکه همگان می‌توانند به کنار دریا رفته و از ظاهر آب استفاده کنند.از طرفی قرآن خود تاکید می کند که دارای آیات محکم و متشابه است “مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ” (آل عمران،آیه7) و اهل تقوا و علم، به محکمات آن تکیه می‌کنند و اهل نفاق به سراغ متشابهاتش می‌روند ومیخواهند قرآن را از مفهوم اصلیش تحریف ‏كنند یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِه؛(مائده،آیه۴۱) و بیان شده است که راسخون در علم آن را درست می‌فهمند و به آن ایمان می‌آورند.” وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ"(آل عمران،آیه7) از همین رو می بینیم که از ابتدا قرآن در کنار معلمان آن مطرح می شود. اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ »؛ (نحل،آیه44)در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است. علاوه برآن، درست است که قرآن قابل فهم براي همگان است ولي قابل فهم بودن آن براي همگان لازمه اش اين نيست كه مشتمل بر معاني دقيق نباشد. قرآن ظاهري دارد كه همگان مي فهمند وباطني دارد كه عميق است وحظِّ اهل باطن است و بنا به آنچه در آيه لايمسُّه الا المطهَّرون آمده، مسِّ آن مخصوص پاكيزگان است.

در این زمینه روايات زيادي از رسول خدا(ص)و ائمه طاهرين (ع)رسيده كه صراحت دارند قرآن ظاهر و باطن دارد:از جمله رسول خدا(ص)فرمود: قرآن ظاهر وباطن دارد و باطنش با طن دارد تا هفت بطن (فيض كاشاني ، تفسير صافي ، ص59) . البته داشتن باطن مخصوص قرآن نیست بلکه هر سخنی، هر نوشتاری و هر بیانی(چه به لفظ باشد یا کتابت یا ترسیم یا تجسم یا عمل) ظاهری دارد و باطنی. ظاهر آن برای عموم قابل استفاده است و باطنش برای کسانی که مایلند بهره‌ی بیشتری ببرند، یا نگاهی عالمانه‌تر و تخصصی‌تر داشته باشند، مفید می‌باشد. چنان چه شاهدیم اشعار شاعرانی چون: حافظ، مولوی، سعدی و داستانها و رومان‌هایی چون هملت، بینوایان، گوژ پشت نتردام، جنگ و صلح و حتی نقاشی و عکس و گرافیک، نیز تفسیر می‌شوند. پس بدیهی است که آیات قرآن که از منبع علم و حکمت الهی صادر شده است و ژرفنای بیشتری دارد ، ضمن امکان بهره وری همگان ازظاهر آن، شناخت بیشترش مستلزم توجه، تعمق، تدبر و علم بیشتر است که اصطلاحاً به آن تفسیر یا همان شناخت علمی وبیشتر باز کردن لایه‌های یک سخن گفته می شود. از این بيانات روشن می شودكه معارف قرآن كريم از جهت ظهور و خفا، و سهولت و صعوبتِ فهم آن از الفاظ و عبارات آيات، درسه مرتبه قرار دارد: يك مرتبه از آن بي نياز از تفسيروقابل فهم همگان است و يك مرتبه از آن ويژه راسخان در علم است” وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ"(آل عمران،آیه7)؛ ولي در مرتبه ديگري از آن، كه بخش عمده اي از معارف را در بر مي گيرد، نيازمند تفسير است چراکه آیات قرآن دارای آیات ناسخ و منسوخ ، مطلق ومقید، مجمل ومبین و……است و همه افراد توان شناخت این ها را ندارند. اين دسته بندي سه گانه، در روايات نيز مطرح شده است. «ثم ان الله جل ذكره … قَسَّمَ كلامَه ثلثهَ اقسامٍ : قسماً منهُ يعرفُهُ العالمُ و الجاهلُ و قسماً لايعرفهُ الّا مَن صَفا ذهنُه و لَطُفَ حسُّه و صحَّ تمييزُه مِمَّن شرَحَ اللهُ صدرَهُ للاسلامِ و قسماً لایعلمه الا اللهُ و انبيائهُ و الراسخون في العلم» (وسایل الشیعه،ج27،ص194) و همين نياز موجب شده است كه در طول تاريخ ، تفسيرهاي بسيار زيادي براي قرآن تدوين گردد.

درپایان باید گفت قرآن به زبان عربی مبین و برای هدایت عموم نازل شده و فهم آن در هیچ دسته و گروهی منحصر نشده و همه می توانند با کسب مقدمات لازم از سفره مواهب بیکران قرآن، طعام های معرفتی و هدایتی بگیرند. ولی چون افراد در معرض بدفهمی و غلط فهمی هستند و چون درک همه معارف قرآن از توان غالب انسان ها خارج است، خداوند پیامبر(ص) و اهل بیتش را به بیان و تفسیر قرآن گمارده و ما باید فهم خود را به آنان ارجاع داده و در صورت تایید آن ها ، به فهممان عمل کنیم و برای فهم معانی متعالی قرآن باید از پیامبر و اهل بیت و شاگردان مکتب آن ها کمک بگیریم.

 

 

 

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 09:46:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  همیشه برای آرامش اعصاب احتیاج به خوردن قرص نیست. گاهی می توان با استفاده از میوه ها اعصاب خود را آرام کنیم. این میوه ها عبارتند از: ...

- براي افراد بي‌حوصله و بهت‌زده 50 گرم بادام‌زميني و يك قاشق عسل با آب هويج مفيد مي‌باشد.
- مرباي به همراه صبحانه براي تقويت اعصاب مفيد است.
- دمكرده برگ درخت به آرام بخش است، 2 گرم در 100 سي‌سي آب‌جوش 20 دقيقه دم‌كرده صاف نموده با عسل شيرين و ميل شود.
- دمكرده گل‌ها و شكوفه‌هاي پرتقال آرام بخش است 2 گرم با 100 سي‌سي آب‌جوش دم‌كرده ميل شود.
- خوردن خرما باعث سرزنده نگاه داشتن سلولهاي عصبي مي‌شود و براي تقويت اعمال فطري مفيد است.
- براي اين كه كمتر عصباني شويد در فواصل غذا از زردآلو استفاده كنيد.
- برگ زيتون 2 گرم در 100 سي‌سي آب‌جوش 20 دقيقه دم‌كرده روزي سه فنجان ميل كنيد آرام بخش خوبي است.
- براي رفع ناراحتي‌هاي عصبي و بي‌خوابي هر شب يك عدد سيب ميل شود.
- فندق براي درمان ضعف اعصاب، سستي و خمودگي، هيجان و اضطراب بسيار مفيد است روزي 5 دانه ميل شود.
- يك گرم بهارنارنج (گل نارنج) در100 سي‌سي آب‌جوش20 دقيقه دم‌كرده ميل شود.
- ساعت 7 شب چند دانه بادام شيرين همراه يك قاشق عسل خوب جويده با كمي آب ميل شود.

- شب شام پرتقال ميل شود ويا برگ پرتقال3 گرم در100 سي‌سي آب‌جوش 20 دقيقه دم‌كرده صاف نموده با عسل شيرين و شب ميل شود.
- آبليمو و عسل با آب به صورت شربت ميل شود.
- خوردن به باعث رفع افسردگي و وسواس مي شود و باعث تقويت روح و ترسو را شجاع مي‌كند.
- بوئيدن بالنگ شادي‌آور است.
- خوردن انار غم و اندوه را از بين مي‌برد.
- شيره انگور با كمي زعفران به صورت شربت ميل شود غم و اندوه را از بين مي‌برد.
- دمكرده برگ توت‌فرنگي با كمي دارچين فرح بخش است.
- روزي 3 قاشق شربت زرشك ميل شود غم و اندوه را از بين مي‌برد.
- موز نشاط آور است عصر ميل شود.
- پيامبر اكرم(ص) فرموده‌اند: روغن زيتون اعصاب را قوي و انسان را خوش اخلاق مي‌كند.
- پيامبر اكرم(ص) فرموده‌اند: روغن زيتون غم و اندوه را برطرف مي‌نمايد.
- حضرت رضا(ع) فرموده‌اند: خوردن زيتون خشم را خاموش مي‌كند.
http://www.hidoctor.ir

 

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 09:44:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  محبت تجارت پایا پای نیست ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یادمان باشد : محبت تجارت پایاپای نیست .

چرتکه نندازیم که من چه کردم و در مقابل توچه کردی .

بی شمار محبت کنیم ، حتی اگر

به هردلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تربود

موضوعات: معرفی اساتید
[چهارشنبه 1393-10-24] [ 08:27:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  هر چهارشنبه یک مطلب برای امام رضا ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هَرجآ سوال شُد

کهـ « دِلَت دَر کُجآ خوش استـــ ؟ »

بی اختیــآر

بَر دَهَنَم مَشهَـــد الرِضآستـــ .

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 08:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم