معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
 
  نم نم اشک برحسین فاطمه(س) ...

«بسم الله الرحمن الرحیم»
نم نم اشک بر حسین فاطمه (س)
آن لهیبی که درخانه گداخت

تیغ کین شد پهلوی زهرا شکافت
یاس دنیا از چه رو محزون شده ؟

غنچه ی در پشت در رنگین شده
سالها پنهان شداین موج بلا

شرحه شرحه میکند پنهان که را؟
آن لگد که بر درخانه نشست

زهر شدفرق امیرم را شکست
آتش پنهان به زیر خاک کین
میکند صلح حسن رادرنگین
آتش پنهان زفتنه سرگشاد
موج تزویرش به طشت خون نهاد
آتش رنگ وریاءدرگیربود
تیر ها تابوت را سرگیر بود
اینک آتش بهر اهلش ساخته

کفروفسسقش اهل دنیا ساخته
آتش کین فدک سرریزشد
کاروان با صد بلا درگیر شد
نور چشم مصطفی سبط علی
صد اشارت کرد بر اهل شقی
این حسین فاطمه باران مهر
رحمتش روشن کند جان سپهر
نور فضلش بر دل اهل رضا
چون روان شد بهر توبه از صفا
شیر مردی از دل اهل ریاء
همچوحرّ آمد بسوی هل اتی
باز این مولای مهر عاشقی
باز این فرزند مولایم علی
گهه به نامه بااشارت باخطاب
راه دین روشن نمود براهل خواب
این گروه بی پرده پوشی بی حجاب
فتنه کردن بهرمولای شباب
اشک بر چشم صفابی محمل است
چشم زینب قرص و محکم بر دل است
غنچه و مهتاب او بی منزل است
کاروان اشک مردم دردل است
اشک مردم همچو ابری خفته بود
خنده ی تزویرها راگفته بود
خنده تزویرها غوغا کند
عاقبت اهل خطا رسوا کند
پای کوبی هلهله برپاشده

کودکی در پشت عمّه جا شده
چون اشارت کردآن دخت علی
ساکت وآرام انفاس جلی
خطبه خواند آن قهرمان کربلا
مدح مولا کرد با بانگ رسا
مدح کرد پیغمبرو آل عبا
تا شناسندمردمان آل خدا
ناگهان فریاد زد بانگ جلی
ننگ باد بر مردمان بی ولی
ننگ باد بر بی وفایی شما
عهد وپیمان راگسستیددرخفا
فتنه اهل ریاءشد واژگون
مردمان ماندند دراشک فزون
کاروان را برد آن اهل فجور
سوی شام برتخت شاه پرغرور
زینب آن مولای دشت پرخزان
چون که دید دست یزید وخیزران
گفت با سوز عمیق ازنای دل
کی شود این قوم از کارش خجل
این حسین محبوب حی داوراست
اوهمان دلبند پاک حیدراست
اوهمان فرزند مکه ومنا است
سوزاو برجان مردم آشناست
اوهمان بوته گل یاس سپید
پاره جان نبی فصل امید
بعد این خطبه همه نالان شدند
از همه رفتار خود حیران شدند
اشک مردم از دل جانها روان
برده باخودآن شتاب خیزران
برده با خود ظلم ظالم را عیان
برده با خودفسق شاه بی کیان
از:ز-میراحمدی
15صفر1436قمری

موضوعات: معرفی اساتید
[دوشنبه 1393-09-24] [ 02:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دنیا دوباره تکرار نمی شود ( آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق حضرت امام (ره) ) ...

بدان که تو هستی و نمی میری ، بدن است که می میرد ، تو هستی و زنده . حساب کار خودت را بکن که برای زندگی آخرت چه تهیه دیده ای. ببین با این دو روزه ، که می دانی ثباتی در آن نیست چه کوشش ها و تقلاها می کنی ، برای آن جا که به حکم فطرت ، هستی و زندگی ابدی است ، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده ای؟ در آن جا زندگی انفرادی است ، احتیاجات را خودت منفردا باید رفع کنی ، باب استقراض و استمداد مسدود است. این جا آمده ای که برای آن جا تهیه ببینی ، معصوم می فرماید: ” ما کانت الدنیا مرتین …” دنیا دوباره تکرار نمی شود . باید به اراده کارت درست شود ، به صرف اراده زندگی آخرت اداره شود .آن جا نتیجه ی تحصیلات عقلی و نفسی و حسی است. یعنی باید عقلت منور باشد به معارف حقه و عقاید صحیح و نفست که قلب است باید منور باشد به اخلاق حسنه و حست منور به اعمال صحیح و صالح.

موضوعات: معرفی اساتید
[یکشنبه 1393-09-16] [ 12:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  توجه به حلال و حرام ( خاطره ای از شهید عبدالحسین برونسی به روایت مادر شهید ) ...

در مغازه سبزی فروشی مشغول کار شد. یک روز آمد و گفت : نمی روم ! پرسیدم : چرا ؟ گفت : آدم درستی نیست سبزی ها را می ریزه توی آب که سنگین تر بشه . بعد رفت تو لبنیاتی ، آنجا هم زیاد نماند. گفتم چطور؟ گفت : کم فروشی می کنه ، جنس بد و خوب را قاطی می کنه.از فردایش رفت سر گذر برای بنایی ، کم کم تو کار جا افتاد و بعد از مدتی شاگرد می گرفت . دستمزدش هم از قبل بهتر شده بود.

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 08:53:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مسلم حقیقی -شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ( مدظله العالی ) 1378/10/21 ...

” من مواعظ النبی صلی الله علیه و آله و سلم : وقال ص من اصبح من امتی و همته غیرالله فلیس من الله و من لم یهتم یامور المومنین فلیس منهم و من اقر بالذل طائعا فلیس منا اهل بیت . ( تحف العقول / ص 58/ ج 74/ ص 164)

هر کس که صبح کند در حالی که در انگیزه ها و نیت هایش رضای الهی نقش و تاثیر نداشته باشد جزء جندالله و عاملان لله محسوب نمی شود و هر کس که صبح کند و نسبت به مصالح و مفاسد مردم و جامعه مسلمین بی تفاوت باشد در زمره مسلمین واقعی به حساب نمی آید. اهتمام به امور مسلمین مصادیق مختلفی دارد.مصداق اعلایش اهتمام به امور امت اسلامی و عزت و اقتدار و حکومت مسلمین است و مصداق دیگرش رسیدگی به حوائج ضعفاء و مستمندان است. هرکس که با رغبت تن به ذلت دهد از ما اهل بت نیست. باید دانست که تسلیم با ذلت ، تنها در مقابل قدرتمندان سیاسی نیست بلکه ذلت در مقابل ثروتمندان و سرمایه داران را نیز شامل می شود . انسان نباید برای حرص و طمع و حطام ( مال اندک ) دنیوی ، خود را ذلیل کند. در روایتی وارد شده است که مومن همه چیز را می پذیرد جز ذلت.

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 08:48:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  زیاد بگویید استغفرالله ...

زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید ” استغفرالله ” هیچ چیز شما را منصرف نکند ، غیر از ضروریات و و اجبات تا کلیه ی ابتلائات رفع شود ، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید ( استغفرالله) برای اینکه امثال آنها پیش نیاید …و اگر دیدید رفع نشد بدانید یا ادامه نداده اید یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته اید …و الله اعلم . ( آیت الله محمد تقی بهجت - ره)

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 08:01:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  داستان بسیار جالب یک موش و تله موش ...

موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود…

موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« کاش یک غذای حسابی باشد .»

اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود.
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد . او به هرکسی که می رسید ، می گفت :« توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است . . . »!

مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت : « آقای موش ، برایت متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من کاری به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطی به من ندارد.»

میش وقتی خبر تله موش را شنید ، صدای بلند سرداد و گفت : «آقای موش من فقط می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی که تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش که دعای من پشت و پناه تو خواهد بود.»

موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنیدن خبر ، سری تکان داد و گفت : « من که تا حالا ندیده ام یک گاوی توی تله موش بیفتد.!» او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد ودوباره مشغول چرید شد.
سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزی در تله موش بیفتد ، چه می شود؟
در نیمه های همان شب ، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید.. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را که در تله افتاده بود ، ببیند.

او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرده ، موش نبود ، بلکه یک مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود . همین که زن به تله موش نزدیک شد ، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد.
صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وی بهتر شد. اما روزی که به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود ، گفت :« برای تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست .»

مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید.
اما هرچه صبر کردند ، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می کردند تا جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد ، میش را هم قربانی کند تا باگوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد.
روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این که یک روز صبح ، در حالی که از درد به خود می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاک سپاری او شرکت کردند. بنابراین ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند.
حالا ، موش به تنهایی در مزرعه می گردید و به حیوانان زبان بسته ای فکر می کرد که کاری به کار تله موش نداشتند!

 

نتیجه ی اخلاقی : اگر شنیدی مشکلی برای کسی پیش آمده است و ربطی هم به شما ندارد ، کمی بیشتر فکر کنید.. شاید خیلی هم بی ربط نباشد!

 

موضوعات: معرفی اساتید
[شنبه 1393-09-15] [ 02:02:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اهمیت وقت گذرانی با فرزندان ...

می توانید خوردن غذا در کنار اعضای خانواده و ماندن سر میز غذا تا اتمام غذای تمام افراد خانه را به عنوان یک قانون خانوادگی در نظر بگیرید.

بزرگترین نیاز کودک گذراندن وقت کافی با والدین است.گاهی یافتن زمان برای صرف در کنار اعضای خانواده می تواند مساله ای مشکل باشد.

در بسیاری از خانواده ها پدر و مادر هر دو مجبورند برای گذران زندگی بیرون از خانه کار کنند .این امر باعث محدود شدن زمانی می شود که آنها می توانند برای گذراندن در کنار فرزندان صرف کنند.

همچنین فرزندان نیز زمان زیادی را در مدرسه یا انجام فعالیت های مختلف در خارج از خانه سپری می کنند.

سعی کنید هر روز زمانی را برای با هم بودن اختصاص دهید.این زمان می تواند حین صرف صبحانه یا شام باشد که تمام خانواده دور هم جمع می شوند.برنامه ی زمانبندی شده ومعین می تواند برای فرزندان حایز اهمیت باشد.

در زمان با هم بودن می توانید در مورد مسایل روز مره صحبت کنید.همه باید در بحث ها شرکت کنند.والدین باید به صحبت های فرزندانشان گوش کرده به آن توجه نشان دهند.

می توانید خوردن غذا در کنار اعضای خانواده و ماندن سر میز غذا تا اتمام غذای تمام افراد خانه را به عنوان یک قانون خانوادگی در نظر بگیرید.

این مساله باعث می شود که تمام افراد خانواده با حوصله و بدون عجله غذای خود را تمام کنند و مهم تر از آن فرصت کافی برای صحبت کردن با یکدیگر را پیدا کنند.

فرزندان بسیار علاقه مندند تا برنامه ی زمانبندی شده ای برای انجام برخی فعالیت ها همراه پدر یا مادر در طول هفته داشته باشند.مثلا رفتن به استخر همراه پدر در بعد از ظهر جمعه و…این برنامه ها به استحکام خانواده بسیار کمک می کند.

می توانید به همراه خانواده ی خود بازی های دسته جمعی کنید ، برای گردش در طبیعت روزی را اختصاص دهید یا گاهی همگی به سینما بروید.

 

موضوعات: معرفی اساتید
 [ 01:59:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم