بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روايتی است از اميرالمؤمنين علي(ع) که حضرت ميفرمايند:«قيّدوا أنفسکم بالمحاسبة و املکواها بالمخالفة»، حضرت ميفرمايند: نفس خودتان را با محاسبه مهار کنيد، محاسبه نفس از امور مهمی است که در فرمايشات اهل بيت(ع) خيلی بر آن تأکيد شده است، محاسبه نفس مسير زندگی انسان را تنظيم ميکند و در حقيقت يک کنترل جدی بر راه و روش و مسير زندگی است مثل کسانی که در حال رانندگی هستند که اگر سرعت خود را مراقبت کنند ناخود آگاه سرعت بالا نميرود تا منجر به حادثه شود، محاسبه کردن نفس، امری است که مؤکداً به آن سفارش شده، علي(ع) ميفرمايند: انسان بايد هر روز به خودش رجوع کند و سؤالاتی را از خودش بپرسد که چه اعمالی را انجام دادهام، پس بايد هر روز اعمال خود را کنترل کنيم که چه اعمالی از ما سر زده است؛ مثلاً با ديگران چگونه رفتار کردهايم؟ آيا به کسی ظلم نکردهايم؟ آيا حقوق ديگران را ادا کردهايم يا خير؟ انسان وقتی خودش را به محاسبه عادت دهد طبيعتاً موفق به توبه نسبت به خطاهای خودش و جدّيت و تلاش برای انجام کارهای خير و نيکو خواهد شد، اگر محاسبه نفس نباشد انسان رها ميشود و گاهی آن قدر در امور زندگی غرق ميشود که وقتی متوجه ميشود ميبيند فرسنگها از مسير اصلی دور شده و فاصله گرفته است، سخن در باب محاسبه نفس بسيار است، روايات و دستورات زيادی داريم که تأکيد بر محاسبه نفس ميکنند، در مراقبتهايی که علماء علم اخلاق توصيه و سفارش ميکنند يکی از امور مهم و اولين قدم برای تعالی روح و تکامل نفس انسانی محاسبه نفس است، پس محاسبه باعث ميشود که انسان از گناهان و غفلتهايی که مرتکب شده توبه کند و وقتی توبه کند بار او سبکتر ميشود و توفيق شکر نعمت پيدا ميکند، اميرالمؤمنين(ع) در ادامه روايت ميفرمايند: با مخالفت با نفس خود، مالک او شويد، تبعيت از نفس، انسان را مملوک نفس ميکند، اگر به دنبال اطاعت از خواهشهای نفسانی برويم ما عبد و مطيع نفس شدهايم و اين اشتهای سيری ناپذير نفس بر تسلط بر انسان هيچ گاه متوقف نميشود پس اگر سروری و آقايی ميخواهيم و اگر به دنبال اين هستيم که ابتکار عمل زندگی به دست خودمان باشد بايد با خواستههای نفسانی مخالفت کنيم و تنها راه مالک شدن بر نفس، مخالفت با نفس است که هر چه با خواهشهای نفسانی بيشتر مخالفت شود نفس هم بيشتر در مقابل انسان رام ميشود و بر عکس هر چه بيشتر به خواستههای نفسانی پاسخ داده شود نفس هم بيشتر بر انسان مسلط خواهد شد. إنشاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق دهد که بتوانيم نفس خود را تحت کنترل خود در آوريم و نگذاريم که نفس بر ما مسلط شود.
«والحمد لله رب العالمين»
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
رسول اکرم(ص) مي فرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلي الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغي علي الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) مي فرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع مي شود و به آخرت واگذار نمي شود: يکي عقوق والدين، ديگري بغي و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکي ديگران است …
رسول اکرم(ص) ميفرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلی الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغی علی الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) ميفرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع ميشود و به آخرت واگذار نميشود: يکی عقوق والدين، ديگری بغی و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکی ديگران است. گناه و معصيت بدون مجازات نيست، وقتی قرار بر اين است که همه اعمال و رفتار انسان مورد بازخواست قرار گيرد و حتی از خطورات ذهنيه انسان هم سؤال خواهد شد طبيعتاً نسبت به عملی که انسان بر خلاف فرمان الهی انجام ميدهد و مخالفتهايی که با اوامر و نواهی الهی صورت ميگيرد بدون ترديد مستحق مجازات خواهد بود، حال اگر کسی توبه کرد به حسب آنچه که خداوند متعال وعده و تفضل فرموده است توبه، ماحی سيئات است و گناهان را محو ميکند و اين فرصت برای همه فراهم است که از گناهان خود توبه کنند و به سوی خداوند متعال باز گردند لذا خوب است که انسان از اين فرصتی که خداوند تبارک و تعالی برای او قرار داده استفاده کند و از گناهان گذشته خود توبه کند که اگر انسان توفيق توبه واقعی پيدا کند خداوند متعال سيئات او را که در گذشته انجام داده به واسطه توبه محو خواهد کرد، اما اگر کسی گناه کند و توبه نکند يا بعضی از کارهايی را انجام دهد که توبه از آن گناهان پذيرفته نميشود قطعاً بايد در انتظار عذاب و عقاب الهی باشد مگر اينکه در قيامت شفاعت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) شامل حال او شود، بالاخره خداوند متعال اين قدر مهربان است و اين قدر بخشنده و کريم است که دوست ندارد بندهاش گرفتار عذاب جهنم شود و به همين جهت به هر بهانهای او را ميبخشد و وسائل مختلفی را تعبيه کرده که انسان با تمسک به آنها از ورود به عذاب الهی نجات پيدا کند، بر عکس ما انسانها هميشه دنبال بهانه هستيم که يکديگر را اذيت کنيم. اما در مورد بعضی از گناهان چندان فرصتی به انسان داده نميشود و در همين دنيا عقوبت ميشود؛ يعنی بر خلاف ساير گناهان که خداوند متعال فرصتهای متعددی را نصيب انسان ميکند تا خودش را از گرفتار شدن به عذاب و عقاب الهی نجات دهد در مورد بعضی از گناهان اين فرصت از انسان سلب ميشود و در همين دنيا عقاب ميشود، اينکه عقاب و عذاب انسان در مورد بعضی از گناهان جلو انداخته ميشود به معنای اين نيست که انسان در آخرت عقاب نميشود بلکه علاوه بر عقاب دنيوی و اثری که در دنيا بر زندگی انسان ميگذارد در آخرت هم معاقب خواهد بود و مهمتر اين است که اگر در دنيا عقاب شود فرصت بازگشت نخواهد داشت، پس بعضی از گناهان اين خاصيت را دارند که عقوبت آنها جلو ميافتد؛ يکی از آن گناهان، عقوق والدين است، اگر فرزندی گرفتار عقوق والدين شود در همين دنيا مجازات خواهد شد و بر عکس اگر کسی به والدين خود احترام و محبت کند و به آنها خدمت کند آثار و برکات زيادی را برای او به دنبال خواهد داشت، يکی ديگر از گناهانی که عقوبت آن در همين دنيا گريبان انسان را ميگيرد ظلم نسبت به مردم است و همچنين کسی که نسبت به احسان ديگران ناسپاس باشد؛ يعنی همان گونه که شکر احسان نعمت را افزون ميکند کفر نسبت به احسان ديگران نه تنها باعث سلب نعمت از انسان ميشود بلکه باعث عقوبت و گرفتاری انسان در همين دنيا خواهد شد. انشاء الله خداوند متعال به ما توفيق دهد که از گناهان دوری کنيم و مشمول اين روايت نشويم. «والحمد لله رب العالمين» |
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روز اول سال تحصيلی جديد است. لذا روايتی را از باب تيمن و تبرک خدمت دوستان عزيز عرض ميکنيم. اميرالمؤمنين علی (ع) ميفرمايند: «هلک خزّان الأموال و هم أحياءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعيانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب» [1] ؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شدهاند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. اين يک مقايسه مهم بين طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام اميرالمؤمنين (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی ميتواند به عمق اين بيان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در اين بيان ميفرمايند: کسانی که طالب دنيا هستند و به جمعآوری مال و ثروت ميپردازند هلاک شدهاند، گر چه زنده باشند. تعبير «خزّان الاموال» که در اين روايت بکار رفته به اين معنی است که اين اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ يعنی هيچ نسبتی بين آنها و مال ايجاد نميشود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نميبخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پيدا ميکند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هيچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هيچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونهای هستند که بين صاحب علم و علم يک ارتباط و اتصال پيدا ميشود- منظور از علم، علم حقيقی است نه صرف دانستن يک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بميرند باقی هستند و در اذهان باقی ميمانند.
در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غير خودشان از ناحيه اهل صدق؛ يعنی معصومين (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها ترديدی نيست، مطالب زيادی گفته شده، ولی ما چنانکه که بايد و شايد به کلام اين بزرگواران ايمان قلبی نداريم. اگر چند کودک از يک مالی خبر دهند و بگويند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دستيابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار ميبريم، اما عجب آن است که با اين که معصومين (ع) که صادقترينِ مردم اين عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زيادی را فرمودهاند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه ميدهند برای فرمايشات معصومين (ع) ارزش و اعتبار قائل نيستيم. اگر به ما بگويند درباره علم و ارزش آن سخن بگوييد هر کدام از ما توانايی ارائه يک سخنرانی غرّاء را داريم اما آن ايمان قلبی که محرِّک برای تحصيل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که اين همه فضيلت برای آن بيان شده علمی است که نتيجه و ثمره داشته باشد، کما اينکه علی (ع) ميفرمايد: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که اين علم دارای ثمره است. همچنين اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم ميشود که اين علم مثمِر است. اميرالمؤمنين (ع) در جای ديگری ميفرمايد: «خير العلوم ما اصلحک»؛ بهترين علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، يا هيچ تغييری در انسان ايجاد نکند و يا موجب افساد او شود اين علم هيچ ارزشی ندارد و خود اين علم حجاب است و باعث ميشود تا انسان بيشتر به پرتگاه سقوط نزديک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن ميفرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات» [2] ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بين رفته باشد.
پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بيت (ع) و آنچه در حوزههای علميه رايج و مرسوم است و ميراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت اين علوم را حفظ کرده و سينه به سينه به نسلهای بعدی منتقل کردهاند، مسئلهای است که نبايد از آن غافل باشيم و ما هم برای حفظ و ترويج اين علوم بايد تلاش کنيم و هر کسی در حد توان خودش بايد تلاش کند تا اين علوم را به نسلهای بعد منتقل کند. نبايد تصور شود فقط امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کردهاند، البته اين علوم طبيعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ يعنی نقش بعضی از علماء در حفظ اين علوم و ترويج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پيش برد آن، افراد با مراتب مختلف بايد حضور داشته باشند؛ مثلاً يک ساختمان که ميخواهد ساخته شود يک سرمايهگذار و يک معمار ميخواهد، اما در عين حال به کارگر ساده هم نياز دارد. بنای رفيع علم هم بنايی است که اگر امروز به اين رفعت رسيده هم امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ کليني، علامه حلي، محقق حلی و شيخ انصاری برای آن زحمت کشيدهاند و هم کسانی که در مراتب پايينتر قرار داشتهاند برای رفعت آن زحمت کشيدهاند. ما کارگری ساده هستيم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفيع علم تلاش کردهاند، پس نميشود گفت با وجود بزرگانی مثل شيخ طوسی و شيخ مفيد و غيره نيازی به ما نيست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترويج علم و دانش بايد تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران اين بنا فرا گرفتهايم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل ميکنيم خود کمکی است برای حفظ اين بنا، پس انسان بايد در جريان زندگي، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترويج بنای علم و معرفت ايفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفيع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصيب او خواهد شد، در حالی که ما اينها را ناديده گرفته و فکر ميکنيم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند يک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفيع علم ايفاء نقش کند. اما نبايد به اين اکتفاء کند بلکه بايد سعی کند نقش خودش را از يک کارگر ساده نسبت به اين بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم اين قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جديد وجود دارد. لذا ما بايد با تلاش و همت خود سعی کنيم بناهای جديد و نو را که اهل ايمان به سکونت در آنها نيازمندند در اين وادی احداث کنيم، پس فکر نکنيم ما در اين جهت نقشی نداريم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفيع علم الهی قرار گرفتهايم و اين هم نياز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابيدن بدست نميآيد. تمام کسانی که در هر رشتهای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتهاند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کردهاند کما اينکه فرمودهاند: «لايدرک العلم براحة الجسم»، اين کلام هم مختص به علم نيست بلکه هيچ چيزی براحتی بدست نميآيد و انسان بايد سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه ميخواهد دست يابد، کسانی که در تاريخ و در عرصههای مختلف علمی و هنری و غيره نام آور شده و به مقامی دست يافتهاند کسانی بودهاند که زحمت فراوان کشيده و تلاش کردهاند، ابن سينا ميگويد: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهميت قائلند و در جهت آن تلاش ميکنند لکن ما به اندازه يک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهميت قائل نيستيم.
لذا بايد قدر فرصتها را بدانيم و به ارزش علم و طلب آن واقف شويم و اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را که ميفرمايند: «نوم مع علم خير من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنيم. حال اگر ما تلاش کنيم تا علم و دانش خود را افزايش دهيم قطعاً نسبت به دل مشغوليهای بی حاصل و وقت گذرانيها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی ميخواهيم که به ما توفيق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) فرمودهاند باور قلبی پيدا کنيم که اگر اين باور قلبی پيدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتيجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بيشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به ديگران به ديده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقيرآميز و توهينآميز است، مثل اينکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقيرآميز داشته باشد که اين قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگبينی باشد، همان بلايی که شيطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شيطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بينی و تکبر داشت کما اينکه خداوند متعال ميفرمايد: «الا ابليس ابا و کان من المستکبرين» که اين خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. اين کبر درونی بدترين آفت و بيماری برای روح انسان است، طالب علم بايد اين کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هيچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به ديگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به ديگران به ديده تحقير نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پايينی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولياء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوبتر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصيل آن هستيم بايد موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی ميخواهيم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنين علمی را درک کرده و به دنبال تحصيل آن باشيم و به آن عمل کنيم و ميوهها و ثمرات اين علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنيم و کسی که با اين هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اينکه رسول اکرم (ص) ميفرمايند: «تکفّل الله برزقه».
[1] . نهج البلاغه، حکمت 147.
[2] . مجادله/11.
| ground="pic/home/box2_6.gif">
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
رسول اکرم(ص) ميفرمايند:«مَن تطوَّل علي أخيه في غيبته سمعها في مجلسٍ فردّها عنه ردّ الله عنه الف بابٍ من السّوء في الدّنيا و الآخرة»
رسول اکرم(ص) ميفرمايند:«مَن تطوَّل علی أخيه فی غيبته سمعها فی مجلسٍ فردّها عنه ردّ الله عنه الف بابٍ من السّوء فی الدّنيا و الآخرة» [1] رسول گرامی اسلام ميفرمايند: کسی که به برادرش کمک کند و در مورد غيبتی که درباره او شنيده بر او منت بگذارد(تطوّل؛ يعنی منت گذاشتن و کمک کردن) و غيبت را از او دور کند؛ يعنی از غيبت شونده دفاع کند در اين صورت خداوند متعال هزار باب سوء را در دنيا و آخرت از او دور ميکند. دفاع از برادر دينی در مجلسی که غيبت او ميکنند باعث ميشود که خداوند تبارک و تعالی هزار باب سوء را در دنيا و آخرت از انسان دور کند، غيبت مسئلهای است که کمتر به آن توجه ميشود و مخصوصاً در جمعهای طلبگی به راحتی غيبت ديگران ميشود و اگر هم گفته شود غيبت نکنيد توجيه ميآورند که فسق اين شخص آشکار است و نه تنها غيبت او جايز است بلکه واجب الغيبة است لذا انسان بايد زبان خود را مواظبت کند و مواظب باشد که هتک آبروی مؤمنين نشود چرا که حفظ آبروی مؤمنين از ديد شارع اهميت دارد و انسان بايد سعی کند تا آبروی افراد را حفظ کند نه اينکه با غيبت و امثال آن حيثيت و آبروی مؤمنين را زير سؤال ببرد. «والحمد لله رب العالمين» [1] . امالی شيخ صدوق، ص350. |
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
امام زين العابدين(ع) ميفرمايند:«کان آخر ما اوصي به الخضر موسي بن عمران ما رَفَق احدٌ بأحدٍ في الدنيا إلا رفق الله به يوم القيامة»
امام زين العابدين(ع) ميفرمايند:«کان آخر ما اوصی به الخضر موسی بن عمران ما رَفَق احدٌ بأحدٍ فی الدنيا إلا رفق الله به يوم القيامة» [1] ؛ حتماً داستان حضرت موسی و خضر را شنيدهايد که به جهت يک حالت خودبينی که لحظهای برای حضرت موسی پيدا شد به او امر شد که به خودسازی بپردازد، حضرت موسی رفت تا اينکه حضرت خضر را پيدا کرد و حضرت خضر نسبت به او تعليماتی را داشت که يکی از آن تعليمات اين است که امام زين العابدين(ع) به آن اشاره ميکنند و ميفرمايند: آخرين چيزی که حضرت خضر به موسی بن عمران وصيت کرد اين بود که هيچ کس نسبت به کس ديگر در اين دنيا رفاقت و مدارا نکرده الا اينکه خداوند تبارک و تعالی روز قيامت با او مدارا خواهد کرد، محبت و مدارات با مردم مساوی است با مدارات خداوند متعال با انسان، پس کسی که به همنوع خودش توجه داشته باشد و دلسوز نسبت به مردم باشد اين مدارات و دلسوزي، مدارات خداوند را نسبت به خودش در روز قيامت به دنبال خواهد داشت و شايد مدارات و رفاقت نسبت به مردم از بزرگترين عبادات باشد؛ يعنی اگر امر دائر شود بين يک عبادت شخصی مثل زيارت معصومين يا دعا خواندن و برطرف کردن حوائج مؤمنين قطعاً برطرف کردن مشکلات ديگران مقدم بر عبادت است، ظاهراً در حالات امام(ره) بوده که نقل ميکنند وقتی ايشان در ايام جوانی زيارت مشرف ميشدند زيارت را مختصر ميکردند و زودتر از بقيه به منزل برميگشتند و وسائل پذيرائی بقيه را فراهم ميکردند تا وقتی بقيه از زيارت برگشتند وسائل پذيرائی آماده باشد در صورتی که ما فکر ميکنيم تقدس به اين است که انسان بيشتر به زيارت مشغول باشد. پس مدارات و رسيدگی به ديگران رفق و مدارات خداوند تبارک و تعالی را در پی دارد لذا بايد توجه داشته باشيم که از اين امر غافل نشويم و دلهای خود را از کينه و بد خواهی و بدبينی نسبت به هم خالی کنيم و با همديگر با مهربانی و محبت برخورد کنيم و بديهای ديگران را نسبت به خودمان ناديده بگيريم که اين کار منش و روشی است که مطلوب خداوند تبارک و تعالی است و محبت الهی را به دنبال دارد.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] . بحار الأنوار، ج73، ص386، ح6.
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
امام علي(عليه السلام) مي فرمايند:«حسنُ الظّن راحةُ القلب و سلامةُ الدّين» ؛ حسن ظن مايه راحتي روح و روان انسان و موجب حفظ دين انسان از آفات و خطرات است.
امام علي(عليه السلام) ميفرمايند:«حسنُ الظّن راحةُ القلب و سلامةُ الدّين» [1] ؛ حسن ظن مايه راحتی روح و روان انسان و موجب حفظ دين انسان از آفات و خطرات است. اين فرمايش با اينکه کوتاه است کليد سعادت و رستگاری دنيا و آخرت انسان است. حسن ظن هم از نظر عمق معنا دارای مراتب است و هم از نظر سطح مواردی که انسان با آن مواجه ميشود، البته همين جا قبل از اينکه معنای روايت را عرض کنيم خوب است اين تذکر داده شود که حسن ظن که به عنوان مايه راحتی روح و روان و سلامت دين ذکر شده نسبت به دشمنان يا کسانی که علم داريم در صدد هدم اسلام و دين و مذهب هستند نيست؛ يعنی ما نميتوانيم مثلاً به آمريکا حسن ظن داشته باشيم چون به تجربه ثابت شده که با دين و مملکت ما دشمنی دارد بلکه حسن ظن بايد نسبت به اخوان و برادران دينی باشد. حسن ظن به اين است که انسان همه گفتار و رفتار و افعال ديگران را چه نسبت به خودش و چه نسبت به سايرين با خوش بينی بنگرد و تفسير سوء از اعمال و رفتار و گفتار ديگران صحيح نيست. اگر انسان به ديگران حسن ظن نداشته باشد دائماً در ناآرامی و اضطراب است و روحش در تلاطم است و هر سخن و حرکتی که از ديگران سر ميزند را حمل بر سوء قصد و نيت سوء ميکند و چه بسا مطلبی که اين شخص برداشت ميکند در ذهن طرف مقابل نباشد اما چون اين شخص نسبت به ديگران سوء ظن دارد منفينگر است و هميشه اعمال و گفتار ديگران را حمل بر برداشت منفی خودش ميکند. بخش زيادی از ناآراميهای روحی و استرسها و فشارهای عصبی که بر انسان عارض ميشود ناشی از سوء ظنی است که نسبت به ديگران دارد. پس بخش زيادی از ناآراميهای جامعه برميگردد به سوء ظنی که انسانها نسبت به همديگر دارند بعلاوه سوء ظن باعث ميشود که دين انسان هم در خطر واقع شود؛ چون وقتی حسن ظن موجب سلامت دين باشد در مقابل سوء ظن موجب خطر برای دين و سقوط انسان خواهد شد چون سوء ظن منجر به يک سری گناه در انسان ميشود و اگر کسی ملاکش را سوء ظن به ديگران قرار دهد طبيعتاً رفتارش را با همان نگاهی که به ديگران دارد تنظيم خواهد کرد و اين ممکن است منشأ غيبت، تهمت، استهزاء، تصميمات نادرست و طراحی نقشههايی که باعث ضرر و زيان به ديگران باشد بشود. پس بر خلاف حسن ظن که ميتواند در يک محدوده وسيعی دين انسان را حفظ کند سوء ظن ممکن است به دين انسان آسيب برساند. انشاء الله که خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق دهد تا نسبت به ديگران حسن ظن داشته باشيم. «والحمد لله رب العالمين» [1] . غرر الحکم، حديث4816. |