قال رسول الله(ص): شَكَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص خَدَمَهُ فَقَالَ لَهُ اعْفُ عَنْهُمْ تَسْتَصْلِحْ بِهِ قُلُوبَهُمْ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُمْ يَتَفَاوَتُونَ فِي سُوءِ الْأَدَبِ فَقَالَ اعْفُ عَنْهُمْ فَفَعَلَ
مردی خدمت رسول
خدا شرفياب شد و از دست خدمتکارانش به رسول خدا شکايت کرد. احتمالا کسی بوده که خدمتکار در منزل يا بيرون منزل داشته و آنها او را اذيت می کردند و
او خسته شده بود که از دست آنها خدمت رسول خدا شکايت مي کرد. حضرت رسول يک جمله کليدی فرمودند که دامنه اثر گذاری اين جمله از خصوص محيط
خانواده و رابطه بين زن و شوهر تا محيط کار و به طور کلی هر کسی که به نوعي تدبير و تمشيت امور در دستش است را در بر می گيرد. حضرت فرمود آنها را عفو
کن«تستصلح به قلوبهم» و به اين وسيله قلوب خطا کاران را استصلاح کنيد.
قطعا منظور رسول خدا(ص) اين نيست که در برابر جرم و تخلف آشکار گذشت دائمی بشود و متخلف مجازات نشود و هر کس هر کاری کرد او را عفو کنيم زيرا اثر
مجازات و تنبيه از بين می رود اگر قرار باشد کسی در تمام زندگی مرتکب خطا شود و دائما مورد عفو قرار بگيرد دراين صورت خاصيت و فلسفه مجازات از بين
می رود. بلکه مقصود پيامبر خدا اين است در کنار اعمال مقررات در رابطه با خطا کار عفو را به عنوان استصلاح در نظر بگيريم. در بسياری از مواقع اين
گذشت است که باعث اصلاح می شود. نوعا در ذهن ما انتقام و برخورد شديد تنها را صلاح است. ببينيد بالاخره خدمتکاران آن شخص سطح فکر و فرهنگشان معلوم
بود و حتما خطا و اشتباهی داشتند اما در برابر بعضی خطاها و اشتباهات اگر عفو بشود و بزرگوارانه برخورد شود بهتر به رشد آنها کمک می کند. اگر اين
شخص می خواست دائماً خدمه را تنبيه کند قطعا مشکلاتش حل نمی شد بلکه بيشتر هم می شد. ظاهر روايت اين است که آن شخص به دستور خدا عمل کرد و ديگر کانه مشکلش حل شد. زيرا در ادامه روايت آمده ففعل، درست است که نگفته بعدش چه شد ولی می گويد رسول خدا اين را فرمود و او نيز اين کار را انجام داد؛ کانه
ديگر مشکلش بر طرف شد و برای شکايت مجدد نزد رسول خدا نيامد.
بخشش
واقعا نکته بسيار مهمی است، در محيط خانواده که يک محيط دوستانه است، در روابط بين همسران و در روابط والدين و فرزندان خيلی مهم است که غرور و
پافشاری بر بعضی از امور نداشته باشيم. اينکه چون اين حرف را زدم بايد همين شود درست نيست، گاهی عفو و گذشت يا تغافل مايه اصلاح است. فکر نکنيد با
سخت گيری و خشونت و ايستادگی و قلدری می توانيم محيط خانواده را به يک محيط صالح و سالم تبديل کنيم. نگاهی به پدران و مادرانی که با فرزندانشان
برخوردهای خشک و سخت داشتند بيندازيد؛ آيا در تربيت فرزندانشان تاثيری داشته يا خير. به حکم عقلا و عقل و شرع اين رفتار اثر عکس دارد.
در يک مقياس وسيع تر نيز مطلب از همين قرار است. اگر به همين اصل عمل شود واقعاً بسياری از مشکلات ما در محيط کارمان در مملکتمان در دوائر کوچک و بزرگ قابل حل است. اگر به همين اصل عمل شود دو نفری که در خيابان تصادف می کنند يا دو نفری که در خيابان با هم برخورد می کنند هيچ وقت کارشان به دعوا و
منازعه نمی کشد در حاليکه الان ببينيد مردم سر کوچکترين امور با هم دعوا می کنند اصلا کانه عفو از اين اجتماع رخت بر برسته. اگر جايی شخصی که حق
با اوست گذشت کند ببينيد چه اثری روی شخص مقابل دارد. مخصوصا ما که روحانی هستيم. بعضی از هم لباسهای ما در خيابان و جای ديگر با مردم که مشکل پيدا
می کنند می ايستند به دعوا و برخورد کردن. اين نه تنها اثر ندارد بلکه يک اثر سويی می گذارد که بسياری را از اين لباس دور می کند. اما اگر کسی با کرامت و بزرگواری برخورد کند چقدر اثر مثبت در شخص مقابل خودش می گذارد.
خدا می داند ما بايد روشمان را عوض کنيم روحانيت چه در موقعيت اجرا باشد و چه نباشد در سلوکش با مردم بايد اينچنين عمل کند و گرنه صرف موعظه و اخلاق
و انتقام گرفتن در مقام عمل و عفو و گذشت را در حاشيه نهادن، راه به جايی نمی برد.
«والحمد لله رب العالمين»
موضوعات: معرفی اساتید
[چهارشنبه 1394-10-30] [ 10:27:00 ق.ظ ]