دستهای پینه بسته اش را به دیوار تکیه دادانگار می خواست نفسی تازه کندبعد به فرقون پر از آجر نگاه کرد یا علی کفت شروع کرد به بردن آجرهابه جلوی ساختمان نیمه کاره که رسیداستاحسین کارفرماساختمان شروع کرد به غرولند پیر مرد عجله کرد تا کارزودتر انجام شودولی…
بیشتر »