“خانم فرحناز رجب زاده” مشاوره مدرسه علمیه الزهرا(س) گرگان، در ادامه بحث خود پیرامون “غضب” در جمع طلاب این مدرسه بیان داشت: در آیات قرآن کریم واژه"غضب” با لفظ"حمیّت” استفاده شده است به طوری که خشم و تعصبات جاهلی را ره آورد افکار نادرست و عملکرد غلط کافران می داند.

...

وی افزود: لفظ"والکاظمین الغیظ” که در قرآن بکار رفته است حاکی از این می باشد که اسلام درصدد رفع غیظ نیست بلکه اگر چنین بود به جای کاظمین الغیظ، الفاقدین الغیظ استفاده می شد بلکه اسلام خواهان فرو بردن و کنترل غضب در حیطه عقل و شرع است.

مشاوره حوزه گفت: روایات عدیده ای از ائمه هدی(علیهم السلام) نیز پیرامون غضب وارد شده که حاکی از اهمیت و ضرورت توجه به این قوه است، در روایتی از امیرمومنان علی(ع) وارد است که می فرمایند: “غضب  موجب تغییر گفتار شده، اساس استدلال را برهم زده و تمرکز فکری را از بین می برد” .

خانم رجب زاده در ادامه به بیان آثار سوء غضب بر جسم و روان انسان پرداخت و خاطر نشان کرد: با توجه به مطالعات پزشکی و روانشناسی، ورزش و برنامه غذایی سالم زمانی مفید خواهد بود که انسان بتواند عصبانیت خود را کنترل نماید.

وی گفت: عصبانیت جزو احساساتی است که بدترین تاثیر را روی بدن بخصوص بر قلب می گذارد، در واقع یکی از عوامل ناخوشی ها و بیماریها"غضب” می باشد.

استاد حوزه اظهار داشت: از دیگر آثار سوء غضب؛ از بین رفتن عقل و منطق، آشکار شدن عیوب، سلب اعتماد دیگران و نیز از بین رفتن رابطه دوستی با دیگران است.

رجب زاده افزود: کینه توزی و تلافی گری، حسد، کبر، افشای اسرار، استهزای مردم و احساس حقارت و درماندگی از پیامدهای اجتماعی خشم و غضب می باشد.

وی در پایان سخنان خود در بحث مهارت مدیریت غضب در سیره بزرگان به بیان نمونه های بسیاری از سبک زندگی آنان را در این زمینه پرداخت .

 

کلیدواژه ها: غضب, کظم غیض

موضوعات: اخبارمدرسه
   پنجشنبه 5 مهر 1397نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

“خانم فرحناز رجب زاده” از اساتید و مشاورین مدرسه علمیه الزهرا(س) گرگان در  مراسم ویژه محرم بیان داشت: زیارت عاشورا حاوی مضامین بلند و راهبردهای بسیاری است که هرکدام از آنها می تواند مبنای یک تحول باشد اما عمیق ترین و اوج آن ها آن جاست که از خداوند درخواست می کنیم “حياتمان و مرگمان را حیات و مرگ محمّد و خاندان محمّد(علیهم السلام)  قرار دهد” لذا اگر کسی زندگی اش را زندگی “محمدگونه” قرار دهد قطعا از مرگ” محمدگونه” نیز برخوردار خواهد شد.

...

وی افزود: امام حسین(ع) دارای کرامت های اخلاقی بسیاری است که از جمله آنها"کنترل غضب"  است که با شناخت سیره رفتاری و عملی حضرت این ویژگی به خوبی فهمیده می شود.

مشاوره حوزه"غضب” را از مَساوی اخلاقی برشمرد و ضمن تاکید بر رعایت مکارم اخلاق و اهمیت توجه به این امر ادامه داد: از وصایای نبی مکرم اسلام(ص) خطاب به امیرمومنان علی(ع) که حدیث 22 از چهل حدیث امام خمینی(ره) نیز بدان اشاره دارد وارد است که می فرمایند: ” از مَساوی اخلاق اجتناب نموده و ارتکاب به محاسن اخلاقی  نمایید” .

خانم رجب زاده در بیان راههای اجتناب از مَساوی اخلاق خاطر نشان کرد: از جمله راههای اجتناب از مَساوی اخلاقی این است که ریشه مشکلات اخلاقی بررسی شود و بعد از علت یابی در صدد پرهیز برآییم تا آنچه از خوبی ها مرتکب می شویم تاثیر مطلوب را بدنبال داشته باشد.

وی گفت: یکی از مَساوی اخلاق"غضب” است ، به طور کلی در انسان سه قوه باطنی وجود دارد و تاکید بر قوه غضب بدین جهت است که اگر کسی بتواند قوای غضبیه خود را کنترل نماید یک سوم قوای باطنی خود را مهار نموده است که روایات عدیده ای بر این مطلب دلالت دارد.

استاد حوزه در بحث اهمیت و ضرورت کنترل غضب به تعریف واژه غضب پرداخت و اظهار داشت: در درون انسان هیجانهای متعددی همچون ترس، خشم، نفرت، غم، شادی و …وجودد ارد که پرشورترین و خطرناکترین هیجان آدمی"غضب ” نام دارد.

رجب زاده در خصوص ضرورت وجود قوه غضب در انسان به کلامی از امام خمینی (ره) استناد نمود و افزود: از امام خمینی(ره) وارد است که غضب را یکی از نعمت های بزرگ الهی می داند و تعمیر دنیا و آخرت را بواسطه قوه غضب می دانند.حفظ و بقای شخص بواسطه غضب است، اگر غضب نبود انسان خود را در مقابل ناملایمات حفظ نمی نمود.

وی ادامه داد: امر به معروف و نهی از منکر در سایه غضب است، اگر غضب نبود انسان از رسیدن به کمالات و ترقیات باز می ماند و سرمایه زندگی مُلکی و ملکوتی و مفتاح خیرات و برکات می باشد.

مبلغ حوزه خاطر نشان کرد: از نظر روان شناسی، “خشم” همچون شمشیر دولبه است که علاوه بر بُعد تخریب کارکردهای مختلفی دارد و تنها  تحت فرمان عقل و شرع راه اعتدال را طی خواهد نمود و موجب زیبایی صورت باطنی و سیرت می شود.

 

کلیدواژه ها: غضب, مَساوی

موضوعات: اخبارمدرسه
   پنجشنبه 5 مهر 1397نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

مهمترين و بزرگترين تكليف الهي نيكي به پدر و مادر است.(ميزان الحكمة/ج 10/ص 709)


موضوعات: زندگینامه
   سه شنبه 16 مرداد 1397نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فرقی نمی کند یک چاله آب باشی یا دریا! مهم این است که زلال باشی ! اگر زلال باشی آسمان در تو می افتد!!


موضوعات: زندگینامه
   سه شنبه 16 مرداد 13972 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: رحیمی [عضو] 

زلال مثل اشك
اشك بر حسين عليه السلام

حمایت از کالای ایرانی در قرآن
به قلم رقیه رحیمی (طلبه سطح سه)

قرآن که خود را تبیان لکل شیء می نامد فرا روی همه زمانها و پاسخگوی همه مشکلات بشری است و اسلام به عنوان دین کاملی که خاتم النبیین مامور ….

http://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86

1397/05/16 @ 17:30
نظر از: Mim.Es [عضو] 
5 stars

کوتاه ولی پر از معنا
زلال باشید

وبلاگ من http://gaemaltaha.kowsarblog.ir

1397/05/16 @ 14:54


فرم در حال بارگذاری ...

چرا در قران کلمه « وضربوهن»در سوره نساء آيه 34 براي زنان استفاده شده؟

در خصوص اين آيه دو تفسير متفاوت وجود دارد که هريک به صورت مستقل بيان مي شود. در يک تفسير کلمه «ضرب» به معناي زدن آمده و در تفسير ديگر به معناي دوري جستن بيان شده است.
بنابر برخي تفسيرها از آيه ، تنبيه زن توسط شوهر روا است اما برخي از قرآن پژوهان و مفسران، اين برداشت را نپذيرفته اند. در پاسخ ، هر دو نظريه و برداشت به همراه دليل هاي آنان آمده ، معناي مورد قبولشان گزارش شده است.

...

تفسير اول : ضرب به معناي زدن و تنبيه.
محل نزول
اين آيه در مدينه نازل شد.(1) پيشتر و در مكه، زنان كتك مي خوردند و شكايتي نداشتند و آن را توهين به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمي دانستند. چگونه توهين شمرده مي شد، در صورتي كه دختران را زنده به گور مي كردند؟! نيز نذر مي كردند پسران را قرباني خدايان كنند!(2)
اما در مدينه جنبشي به پا خاست كه زن گرايانه بود و بر ضد فرهنگ مكه به شمار مي آمد.
اوضاع مدينه، سه سال پيش از نزول آيه
بنابر اسناد تاريخي، زنان مدينه شهرنشين بودند و از آزادي افزون تري نسبت به زنان مكه برخوردار بودند.
اينان بر مردان چيره بودند و اگر توسط شوهران تنبيه بدني مي شدند، به دستور و اجازه پيامبر (ص) اجازه قصاص داشتند ، يعني مي توانستند در عوض، شوهران خود را تنبيه كنند.(3) پيامبر مايل بود فرهنگ زنان مكه را همچون فرهنگ بانوان مدينه كند و تنبيه بدني توسط شوهران را از ميان بردارد، از اين رو مردان را از كتك زدن زنان منع مي كرد (4) و مي فرمود: «اينان را كتك نزنيد».(5)
نيز درباره مرداني كه همسران خود را مي زدند، مي فرمود: «اين مردان، نيكان نيستند».(6)
حتي پيامبر فرمان قصاص براي مرداني صادر مي كرد كه زنان خود را كتك مي زدند.
اما به رغم دستور پيامبر ، همچنان فرهنگ تنبيه بدني بانوان ادامه داشت. بنابر روايتي آخرين موردي كه پيامبر به نفع زنان دستور به قصاص و كتك زدن شوهران داد، حبيبه دختر زيد يا خوله دختر محمد بن مسلمه (همسر سعد بن ربيع) بود اما اين بار دستور پيامبر اجرا نشد، زيرا آيه 34 سوره نسا فرود آمد و حكم قصاص مردان لغو شد.
تأثير احكام فقهي قرن دوم و سوم در روند حركت بر ضد زن
بر اساس اين تفسير از آيه که تنبيه بدني استنباط شده است ، بايد گفت که : فقه اسلامي در سده هاي دوم و سوم شكل گرفت و بر همان منوال و شيوة قرن نخست ادامه يافت. روايات به زنان حكم مي كرد در برابر مرد فروتن بوده ، در صورت سرپيچي از درخواست مرد در مورد همبستر شدن و اعمال زناشويي تنبيه گردند. اين احكام طبق فهم و بينش اجتماعي و مردم شناسانه شكل مي گرفت، و اين فرايند ، همان است كه در آغازبحث اشاره كرديم كه در صدور هر حكمي، اوضاع جامعه شناسانه و روان شناسانه تأثير دارد.
به رغم آن كه فقيهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حكم به تنبيه بدني همسر كردند اما آن را مقيد ساختند كه «خون آلود» نباشد و «عضوي را نشكند و اثري به جا نگذارد».(7) تنبيه نمي بايست خشن و دردآور باشد و نمي بايد لطمه بزند.
در تمامي كردار و اعمال شرعي مي بايست به هدف و مقصد شارع (كه حكم مي نهد) توجه كرد، از جمله در مورد تنبيه بدني با شرايطي كه برشمرديم و پس از نتيجه نگرفتن از مراحل پيشين (پند و نصيحت كردن، قهر كردن و همبستر نشدن با زن) نوبت به تنبيه بدني مي رسد اما چنان كه در آيه بعد مي خوانيم به دنبال هيچ راهي براي سرزنش و توبيخ آنان نمي بايد بود و بهانة بيخود نمي شود گرفت! نشوز به معناي سركشي در برابر مسئول خانواده است و از نظر برخي اسلام شناسان كتك زدن مي بايد با پارچه بهم تنيده و يا با دست باشد، نه با تازيانه و عصا تا زخمي وارد نشود.(8)
در آيه 44 سوره ص آمده است: «و خذ بيدك ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ايوب گفتيم: بسته اي از ساقه هاي گندم ( يا مانند آن مثل شاخة نازك خرما) را برگير و با آن ( همسرت را ) بزن و سوگند خود را مشكن».
زدن همسر توسط حضرت ايوب ، خطا و جرمي بر ضد زن شمرده نمي شد چون اذيت و آزاري نديد و تحقير نشد، گرچه همسرش كارناپسندي انجام داده بود. از اين رو اگر در جامعه اي ، زدن اهانت و آزار به شمار آيد و فرهنگ مردمان آن را نپذيرد، نبايد صورت گيرد.
حكم تنبيه بدني با صرف نظر از شأن نزول آيات و تفسيرهاي مختلفي كه در مورد آيه 34 سوره نساء آمده است، بايد صرفاً به عنوان يك حكم حقوقي مورد لحاظ قرار گيرد از اين جهت كه هر كس حق دارد از راه قانوني براي دستيابي حق خود اقدام نمايد . اگر بخواهيم از نگاه ارزش هاي اخلاقي به آن نگاه كنيم، با توجه به آيات قرآن مي توان استنباط نمود كه گذشت و اغماض بهتر و شايسته تر است، اما گذشت از حقوق نمي تواند يك قاعده و قانون كلي قرار گيرد.
بنابراين تنها مورد تنبيه، نشوز زن است.
نشوز آن است كه زن در مقابل تکليف اختصاصى‏ اش نسبت به شوهر بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد.
جالب اين است كه اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچه ‏دارى و… سرباز زند شارع مقدس هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمى‏ تواند در اين موارد واكنش نشان دهد.
بنابراين آيه فوق در مورد با بسيارى از مسائل اختلافى زوجين ساكت است و هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده جز در موردي كه زن با پيمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است.
نشوز امرى برخلاف حقوق مرد است و براى رويارويي با آن بهترين راه اين است كه پيش از مراجعه به ديگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود، ولى اگر چنين چيزى ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مى‏رسد كه در آيه بعد سالم ترين راه آن عنوان شده است.
حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفى انجام پذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايمترين راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثير گذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از اين رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنين روشى حكيمانه‏ ترين شيوه در حل مشكلات زوجين است.
ليكن اگر زنى در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر سرپيچي از حقوق زوج پايدارى ورزيد چه بايد كرد؟
در اينجا نيز آيه راه دومى را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى ‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى ‏باشد.
در اينجا نيز اگر مشكل حل شد ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟
در اينجا چند راه قابل تصور است:
أ) در مقابل نشوز زن به کلي ساکت بود يعني مرد حقوق خود را ناديده انگارد هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد.
چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعنى در هيچيك از نظام‌هاى حقوقى جهان نمى ‏توان صاحب حقى را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند، يعنى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنين توصيه‏اى نمود ولى نبايد بين مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد.
از طرف ديگر نشوز زن اقسامى دارد كه برخى از آنها مسلّماً به زيان خود او هم تمام مى‏شود و بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..
ب) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمى‏ دهد و براى گرفتن حق، روش‌هاى معيّنى وضع نموده ، زيرا در غير اين صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج) راه ديگر آن است كه مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايى يا افراد ذى ‏نفوذ ديگر حقوق خود را بگيرد.
چنين چيزى اگر چه ممكن است حق مرد را تأمين كند ولى هنوز با امكان حل مشكل در داخل خانه بهتر است چالش به بيرون كشيده نشود، زيرا فاش کردن مسائل داخل خانه آسيب‏ هاى فراوانى براى خانواده به بار مى‏آورد كه در اينجا جاى ذكر آن نيست، لذا خداوند حكيم راه ممكن را پيشنهاد مى ‏نمايد.
د) راه ديگر آن است كه مرد اندكى قاطعانه ‏تر از برخورد منفى عاطفى برخورد نمايد. از اين رو قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.
البته اين مسأله نيز حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مى‏ شود، سازگارى ندارد.
دربارة با حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقه‏ الرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شهبه ضرباً رفيقاً؛ زدن بايد با وسايلى مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آن‌هم با مدارا و ملايمت. ظاهر روايت فوق به خوبى نشان مى‏دهد كه «ضرب» بايد در پايين ‏ترين حد ممكن باشد و هرگز نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيله‏ اى كه در اين روايت اشاره شده چوبى بسيار نازك مانند چوب سيگار، سبك و كم ضربه است.
نكته ديگرى كه از آيه به دست مي‌آيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد، زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مى‏رود:
يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در اين صورت قرآن مى‏فرمايد: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلا؛اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد.» يعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ ثباتى نمايد، در اين‌باره در آيه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛ اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد، پس از ناحيه مرد و داوري از بستگان زن برگزينيد، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.»
قرآن مجيد در آخرين مرحله، گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار مى‏دهد تا مسئله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طى كند و براى اينكه حقى از هيچ‌يك از طرفين زايل نشود و تبعيضى رخ ننمايد فرموده است كه از هر جانب داوري برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين، مشكل را برطرف نمايند.
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مى‏شود:
1 - اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى كه با پيمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
2 - در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛
3 - سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4- حد آن نازل‌ترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبى بر بدن زن شود؛
5-موقتى است و چه داراى نتيجه مثبت و چه منفى باشد بايد به زودى از آن دست كشيد.

سخن پاياني :
آيا جواز تنبيه براي همة زمان ها و مكان ها است؟
بر فرض استفاده تنبيه بدني از آيه، سؤال اين است آيا انسان ها كه در فهم مقصود و منظور خداوند در قرآن دچار خطا مي شوند مي توانند اين حكم را جاري كنند، تا روز قيامت ، در تمامي اقشار اجتماع، شرق و غرب، بر هر زني با هر سطح فرهنگي؟ آيا نمي بايد شرايط اجتماعي ، سياسي و مردم شناسانه را كه بر آيه چيره بود و سبب صدور چنين حكمي شد، در نظر گرفت؟ آيا اين حكم به سبب آن نبود كه جلوي فتنه ها و بحران ها ( با توجه به فرهنگ و ظرفيت فكري مردمان) گرفته شود؟!
اگر بپذيريم روا دانستن تنبيه بدني آن هم پس از مراحل و با شرايطي - كه در آيه بيان شده - براي برهه و اوضاع خاصي بود، مثلاً در شرايط زماني و فرهنگي كه توهين به زن محسوب نمي شود پس مي توان نتيجه گرفت: هر گاه اين وضع از بين رود، حكم نيز از ميان خواهد رفت! چنين برداشتي نه از ارزش آيه مي كاهد و نه تفسيري فراتر از اهداف سازنده و مثبت و بشر دوستانة قرآن است. اين فهم از آيه اگر چه مطابق با ظاهر آيه قرآن نيست، اما با آياتي كه فرمان به برخورد نيك با همسر مي دهد و پيوند بين زن و مرد را مودّت و دوستي و رحمت مي داند، سازگارتر مي نمايد.
تفسير دوم : نپذيرفتن تنبيه بدني .
به صورت يک قاعده کلي ديدگاه شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زيادى در نهى از اين عمل وارد شده است. اين روايات همه در زمانى بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مى‏شد، و اسلام آنها را تحريم کرد و مستوجب مجازات فقهى و قضايى در دنيا و عذاب آخرت دانست.
حال واقعاً جاي سؤال است كه چگونه در قرآن حكم به تنبيه بدني زن داده شده، در حالي که خداوند آيات آن را «شفا و رحمت» قرار داده (9) و رابطه دو زوج را از آيات الهي و نشان رحمت و مودت مي داند؟(10) نيز عفو و گذشت را سرمايه بزرگ انسان دانسته و فرمان مي دهد که بدي را به آنچه که بهتر است (نيکي) پاسخ دهيد: « ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ …» (11)
نيز به مردان فرمان مي دهد که با زنان خود به نيکي رفتار نمائيد: «و عاشروهن بالمعروف».(12) روايات بسيار از پيامبر اسلام در مورد مهرباني و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، مانند اين روايت که پيامبر فرمود : «ايضرب‌ احدکم‌المرأة‌ثم‌يظل‌ معانقها(13) آيا زن‌را کتک‌مي‌زنيد و سپس( در حالي که ) او را در آغوش مي گيريد».
دين اسلام زندگي خشونت بار و وضع نكبت بار زنان را در زمان جاهليت دگرگون كرد و اينان را از زنده به گور شدن يا محروميت از حقوق اجتماعي و مالي رهايي بخشيد ، نيز ميان زن و مرد تبعيض (نه تفاوت) ننهاد، يعني براساس عرف و فرهنگ زمانه، امتيازات را عادلانه ميان زن و مرد تقسيم كرد. مثلاً اگر در ارث، مردان بر زنان ، به ظاهر برتري دارند، از آن روست كه سرپرست زنان بوده، افزون بر پرداخت نفقه ، مي بايد مهريه بانوان را بدهند، چنان كه زحمات زنان در سال هاي زناشويي، بي اجر و مزد نمي ماند، بنابراين زيادت و برتري يك طرف (مردان) در برابر حقوق طرف ديگر (زنان) قرار مي گيرد و گويا برتري در ميان نيست.
برخي اسلام پژوهان بر اين اساس ، از آيه مورد نظر تنبيه بدني و زدن را استنباط نمي کنند و آن را روا نمي دانند.(14) قاضي ابوبكر درباره آيه مي گويد: «زن را كتك نزند و اگر به وي امر و نهي كرد، ولي او اطاعت نكرد، فقط بر او خشم گيرد».(15) يعني معتقد است از نظر خداوند، ضرب (زدن) مباحي ناخوشايند است، نه اينكه بايد به كار گرفته شود. زدن امري خطرناك است و تعيين حدودش دشوار مي باشد، افزون بر آن كه قانون شرع اجازه نمي دهد كسي به نفع خود حكم و داوري كند.
نيز زدن نمي بايد اهانت و ضرر تلقي شود. از اين رو دولت اسلامي اگر پي برد شوهران كيفر شرعي را درست و به جا اجرا نمي كنند و بر حدود آن آگاه نيستند، مي بايد آنان را از به كارگيري اين كيفر منع كند و متخلفان را مجازات كند، تا آزار رساندن به همسران خطر ساز نشود، به ويژه آن جا كه انگيزه و بهانة تنبيه بدني، سست و بي پايه باشد.(16)
اين گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آيه را به معناي زدن نمي دانند، بلكه مي گويند: به معناي جدايي شوهر و ترك خانه و دوري از زن و خانواده است. « ضرب » در قرآن تنها به معناي « زدن » نيامده است بلکه معاني متعددي دارد ، چنان که در ادبيات عرب نيز « ضرب » مفاهيم متعددي دارد .مثل منع کردن ، خودداري نمودن ، روي برگرداندن ، دور شدن و … بنابر اين « کتک زدن » فقط يکي از معاني « ضرب » است .
براي اينکه مشخص کنيم در هر گزاره اي کدام معنا آمده ،بايد به قرائن و شواهدي که در خود جمله وجود دارد مراجعه نمائيم . شواهد و قرائن موجود در اين آيه ترديدي با قي نمي گذارد که « ضرب » در اينجا ، به معناي کتک زدن نيست ، بلکه به معناي « دوري گزيدن » است که در عربي به معناي « إعراض » و « إجتناب »است.
در موارد ديگر نيز هر گاه قرآن خواسته «زدن» را تجويز كند، تعبير به «ضرب » نكرده ، بلكه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانية و الزاني فاجلدوا كلَّ واحد…» (17)
علاوه بر اين از برخي روايات نيز همين مطلب استفاده مي شود . مثلاً در بحارالانوار از امام صادق (ع) روايت شده : « در تعجبم از مرداني که زنان را کتک مي زنند حال آنکه ( اگر قرار بود کسي کتک بخورد ) مردان مناسب تر براي کتک خوردن مي باشند. زنانتان را با خشونت نزنيد بلکه اگر آنان حقوق همسري را رعايت نمي کنند براي آنکه به آنان هشدار دهيد و متوجهء اشتباهشان بکنيد ، آنان را با قطع نفقه شان ( يعني پولي که بابت هزينه هايشان مي پردازيد ) بزنيد . »
از اين حديث روشن مي شود که « ضرب » در اينجا به معناي ديگري غير از « زدن » آمده است . ولي ظاهراً پاره اي سنت هاي فرهنگي مليت هاي مسلمان و برخي سلايق باعث شده که با ناديده گرفتن اين همه قرينه و دليل ، « ضرب » به معناي « زدن » ترجمه شود .

ايشان در ادامه مي نويسد: « ضرب » در قرآن در معاني مختلفي به کار رفته است و از آن مهم تر اين که روح کلي و سياق و زبان اين آيه هرگز به ما اجازه نمي دهد که ضرب را به زدن ترجمه کنيم . چرا که مي فرمايد اگر زنان بي دليل حقوق همسر خود را ناديده گرفتند و از وظايف همسري عدول کردند ( نشوز ) اول آنها را موعظه کنيد ( موعظه به معناي « بيان با لطف و محبت » است ) سپس از آنها روي برگردانيد ،آن هم نه حتي جدا بخوابيد و ترکشان کنيد چون فرموده ( في المضاجع ) يعني در همان بستر مشترک روي برگردانيد تا ناراحتي و اعتراض شما را متوجه شوند .
مرحلهء بعدي چيست ؟ طبيعي است که مرتبهء بعديِ اعتراض ، جدا شدن و دور شدن از بسترمشترک است . کدام عقل سليم اين درجه بندي را مي پذيرد که يکباره بعد از اين دو مرحله که ظريف ترين نوع برخورد و تعامل عاطفي را پيشنهاد کرده ، ناگهان خداوند بگويد بزنيدشان ؟! ما چه حقي داريم که اين معني را به قرآن تحميل کنيم ؟ اين در حالي است که در آيه بعدي يادآور مي شود که اگر نگران جدايي ميان آنان ( يعني زن و مرد ) بوديد ،براي جلوگيري از جدايي و طلاق ، يک داور و قاضي از هر دو خانواده بياوريد ، ريش سفيدي کنند و حکميّت کنند و ميان آنها اصلاح کنند ( فابعثوا حکماً من أهله و حکماً من أهلها ) .
بنابراين سياق آيه و درجه و مراتب ذکر شده نيز هرگز اجازه نمي دهد که ضرب را به معناي زدن ترجمه کنيم بلکه خداوند در اين آيه به منظور رفع اختلاف موجود ،مراتب هشدار به زن و اعلام اعتراض را بيان مي کند و بعد از روي گرداني در بستر مشترک مي فرمايد از آنان دوري جوييد که روال و ريتم منطقي عبارات اين آيه است .
همچنان که همين واژهء ضرب در آيات ديگر هم در همين معناي دوري گزيدن و اجتناب کردن آمده است . اينکه در آيه بعد نيز پيشنهاد مي کند که ريش سفيداني را براي داوري و رفع اختلاف انتخاب کنيد ،با ترتيب منطقي اي که ذکر شد تناسب دارد، ولي معنا ندارد که اول بگويد کتک بزنيد و بعد بگويد : براي رفع اختلاف و جلوگيري از جدا شدن و طلاق ، ريش سفيدي کنيد ؟
آيا پس از کتک زدن ديگر جايي براي مصالحه باقي مي ماند ؟ بنابر اين آيه مراتب منطقي اعلام اعتراض مرد به رفتار نادرست همسرش را اين گونه بيان مي کند : « نخست به آنها اندرز و پند دهيد؛ يعني با محبت و شفقت آنها را متوجه اشتباهشان کنيد . سپس اگر تأثير نکرد ، در بستر مشترک به آنها بي اعتنايي کنيد و روي خود را برگردانيد. اگر اين روش نيز اثر نبخشيد آنان دوري کنيد . » يعني با دوري کردن ، اعتراض خود را اعلام کنيد . آن گاه در آيه بعد اشاره مي کند اگر دوري کردن نيز اثر نبخشيد که در اين صورت معلوم مي شود اختلاف ريشه دار است و احتمال جدايي و طلاق مي رود ، باز اقدام به طلاق نکنيد بلکه با کمک ريش سفيدان فاميل و با توکل به خداوند براي اصلاح و رفع اختلاف اقدام نماييد .
استفاده از سيره و روش پيامبر نيز مويد همين تفسير از آيه است. وقتي ميان پيامبر و همسرانش اختلاف پيش آمد و اينان به نصيحت رسول خدا عمل نكردند، پيامبر براي يك ماه از آنان جدا شد و به مكاني به نام «مشربه» رفت و از زن و خانه دوري گزيد. پيامبر هيچ گونه آزار جسماني به آنان نرسانده، كتك شان نزد و تحقير و سرزنش شان نكرد. اگر زدن و آزار جسمي و روحي خواستة خدا و راه حلي ثمربخش بود، پيامبر نخستين كسي بود كه به دستور خدا عمل مي كرد اما كسي را نزد و بدان اجازه يا دستور نداد.

1 - تاريخ يعقوبي ، ج1، ص 250.
2 - ابوالأعلي مودودي، روح المعاني، ج5، ص 25.
3 - التحرير و التنوير ، ج5، ص 42؛ التفسير الكبير، ج10، ص 90، البته برخي اين گزارش را نمي پذيرند.
4 - المنار، ج5، ص 76؛ روح المعاني، ج5، ص 25.
5 - تفسير ابن كثير، ج1، ص 504.
6- همان؛ المنار، ج5، ص 76.
7 - فخررازي، التفسير الكبير، ج10، ص 82.
8 - تفسير ابن كثير، ج1، ص 504.
9-اسراء (17) ، آيه 82
10-روم (30) ، آيه 21
11-مومنون (23) ،آيه 96
12-نساء (4) ، آيه 19
13- وسائل الشيعه ، ج14 ، ص119
14 - التحرير و التنوير، ج5، ص 43. اينان مي گويند ضرب به معناي دوري و ترك زن براي مدتي محدود است.
15 - احكام القرآن، ابن عربي ، ج1، ص 420.
16 - التحريرو التنوير، ج5، ص 43.
17 - نور (24) آيه 2.


موضوعات: زندگینامه
   سه شنبه 16 مرداد 1397نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

بسياري از مشكلات دنيا حل مي شود اگر رو در روي همديگر حرف بزنيم نه پشت سرهم


موضوعات: زندگینامه
   سه شنبه 9 مرداد 13971 نظر »
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مستاجر خدا:) [عضو] 
5 stars

خب نظر بنده اینه که نه همه مشکلات
http://blogroga.kowsarblog.ir/
خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید

1397/05/09 @ 12:19


فرم در حال بارگذاری ...

                    هركس روزي او تنگ شده باشد بايد از آنچه خدا به او داده انفاق نمايد.(طلاق/7)


موضوعات: زندگینامه
   سه شنبه 9 مرداد 1397نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 36 37 38 ...39 ... 41 ...43 ...44 45 46 ... 257

جستجو
تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
 
مداحی های محرم