امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
مجنون ازروي سجاده کسي رد شد،
مرد نماز شکست و گفت:
مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟
گفت: عاشقِ بندهاي هستم، تو را نديدم،
تو عاشق خدايي ، مرا ديدي !؟
از جای خود برخیز و به بوستان ایمان برووچون وارد شدی
مقداری ازریشه درخت نیت و دانه های پشیمانی و قدری از برگ
تدبیر و تخم ورع و میوه فهم و اندازه ای از شاخه های یقین
و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و مقداری از ساقه های انابه و پادزهر
تواضع را گرفته ،
همه راباحواس جمع با دلی متوجه وفهمی سرشاربا انگشتان تصدیق و
کف توفیق میان طشت تحقیق میریزی و بااشک چشمانت شستشو
میدهی وآنگاه آنهارامیان دیگ امیدریخته به آتش اشتیاق می جوشانی
آنقدر تا مواد زائد ورسوبش جدا شود تا عصاره وخامه حکمت
به دست بیاید سپس آنرا گرفته
در بشقاب تسلیم و رضاریخته و باد نفخ ونسیم استغفار برآن می دمی
تا پیشتر از آنکه فاسد گردد خنک گردد و این شربت گوارا است .
آنگاه در جایی که آدمی نباشد و جز خدا کسی تو را نبیند می نوشی این
است دوای درد گناه که بزرگترین درد و بیماری انسانهای عالم است
برای هر ترسی « لا اله الا الله »
برای هر غم و اندوهی « ما شاء الله »
برای هر نعمتی « الحمد لله »
برای هر آسایشی « الشکر لله »
برای هر چیز شگفت آوری « سبحان الله »
برای هر گناهی « استغفر الله »
برای هر مصیبتی « انا لله و انا الیه راجعون »
برای هر سختی و دشواری « حسبی الله »
برای هر قضا و قدر « توکلت علی الله »
برای هر دشمنی « اعتَصمتُ بالله »
برای هر طاعت و گناهی « لا حول و لا قوة الا بالله
العلی العظیم »
علامه طباطبائی(ره) می فرمود:
«در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود.»
آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید:
یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که:
«ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم.»
البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است
علامه می فرماید:
«تخم سعادت، مراقبت است. مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن. یعنی حریم دل را پاسبانی کردن. یعنی سر را از تصرفات شیطانی حفظ داشتن. پاسبان حرم دل بودن. این تخم سعادت را باید در مزرعه دل کاشت و بعد به اعمال صالحه و آداب و دستورات قرآنی ، این نهال سعادت را پروراند.»
اواخر عمر مبارکشان دائم می فرمودند:
«توجه! توجه!» و این، فراتر از «تذکر» و «تفکر» است.
علامه می فرمودند:
«بزرگترین (و سخت ترین) ریاضت ها، همین دینداری است.»
در روایتی از حضرت امیر(ع) هست که می فرماید:
«الشریعه ریاضه النفس:
آیین اسلام و احکام آن، ریاضت و ورزیدگی نفس می آورد.»
از خود بطلب هر آنچه خواهی!
آیت الله حسن زاده به نقل از علامه می فرمود:
«ما سرانجام هر چه را در «خارج» می جستیم، در «درون» یافتیم.»
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی
گاه تمام هوش و حواس خود را صرف وقت بر اعمال ديگران و ايرادگيري از عيوب ايشان مينماييم، در حالي که خود در حصار عادتهاي غلط و خواستههاي نفساني خويش زنجير و از عيوب نفس خويش غافل گشته ايم.
خودسازي (شروع از خود)
خداوند متعال می فرماید: (اي کساني که ايمان آوردهايد، خود و خانواده خود را از آتش جهنم حفظ نماييد…!)1 حضرت علی (سلام الله علیه) نیز فرموده اند: ادب و تربيت نفسهاي خويش را به عهده بگيريد و آن را از سلطة عادتها بازداريد!2
کسي که (در مقام هدايت و تربيت) خود را پيشواي ديگران قرار ميدهد، بايد از تعليم (و تربيت) خويش بياغازد، پيش از آنکه به تعليم (و تربيت) ديگري بپردازد.3
چه بسيار اوقات که ما خود را معلم و مربي فرزندانمان ميپنداريم، اما هرگز درباره رفتار و گفتار خود نمي انديشيم. چه بسا که از تمام اعضاي خانواده رفتار و گفتاري مؤدبانه را توقع داريم، اما هيچگونه مراقبه و محاسبهاي را بر رفتار و گفتار خويش انجام نميدهيم.
گاه تمام هوش و حواس خود را صرف وقت بر اعمال ديگران و ايرادگيري از عيوب ايشان مينماييم، در حالي که خود در حصار عادتهاي غلط و خواستههاي نفساني خويش زنجير و از عيوب نفس خويش غافل گشته ايم.
چهبسا وقتگذاري براي تربيت و پرورش نفس خويش را امري اضافي و بيحاصل ميپنداريم و پردازش شخصيت خود را در گذر زمان به امان خدا واميگذاريم، اما همواره آرزوي يک تربيت موفق و برتر را در سر ميپرورانيم. در چنين احوالي، خداوند متعال ما را مورد خطاب قرار ميدهد و ميفرمايد: (آيا مردم را به نيکي و نيکوکاري فرمان ميدهيد و حال آنکه خود را فراموش ميکنيد).4
از منظر قرآن، در نظام تربيتي خانواده، بيش از هر چيز بر «شروع از خود» و مراقبت در رفتار و گفتار خويش تأکيد ميشود:
(اي کساني که ايمان آوردهايد، بر شما باد به مراقبت از نفس خودتان).5
(اي کساني که ايمان آوردهايد، خود و خانوادة خود را از آتش حفظ نماييد…!)6
مقدم داشتن خود بر خانواده در مقام «هدايت و تربيت» در آية دوم قابل تأمل است؛ چنانچه پس از نازل شدن اين کريمة نوراني، مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) پرسيدند: «چگونه خود و خانوادة خود را از آتش حفظ نماييم؟» حضرت در پاسخ فرمودند: خودتان عمل خير انجام دهيد و آن را به خانواده خويش يادآوري کنيد و ايشان را بر پاية فرمانبرداري از خداوند ادب نماييد!7
در فرآيند تربيت مهدوي فرزندان ميبايست والدين، معلمان، مربيان و تمام دستاندرکاران تعليم و تربيت از خويشتن شروع نمايند و به تعليم، تربيت و تزکية خويش بيش از هر چيز همت گمارند که چنين اوليا و مربياني به مقام «هدايت و تربيت» سزاوارترند: کسي که آموزگار و مربي خويش باشد، بيشتر از کسي که آموزگار و مربي مردم است، سزاوار احترام و بزرگداشت است.8
در اين ميان نقش والدين در تربيت فرزند و معماري شخصيت آيندة او بسيار تأثيرگذار و حياتيتر است. اين بينش و منش پدر و مادر است که تعيينکننده بينش و منش فرزند در آينده خواهد گشت: هر نوزادي براساس فطرت پاک الهي زاده ميشود، و اين پدر و مادرش هستند که او را يهودي يا نصراني يا مجوسي ميسازند.9
براين اساس، تمام اموري که در اين کتاب به عنوان “بنيانهاي خانوادگي در فرآيند تربيت مهدوي” برمي شمريم، در درجة اول ميبايست نصب العين والدين، معلمان و مربيان در مقام عمل قرار گيرد و آنگاه در درجة بعد نسبت به فرزندان اعمال گردد.
در اين راستا توجه به اصل «عمل کردن به جاي گفتن» بسيار ضروري است.
پروردگار جهانيان در کلام وحي، اهل ايمان را از «گفتنهاي بدون عمل» به شدت بازداشته است: اي کساني که ايمان آوردهايد، چرا چيزي را ميگوييد که بدان عمل نميکنيد. در نزد خداوند بسيار بد و ناپسند است که چيزي را بگوييد که بدان عمل نميکنيد!10
در احاديث اهلبيت (علیهم السلام): نيز بر “اصالت عمل” و “عملگرايي” به ويژه در مقام “تعليم و تربيت” تأکيد شده است:
با غير از زبانتان (با رفتارتان نه گفتارتان) دعوتکننده مردم به سوي فضايل و خوبيها باشيد تا در شما کوشش و راستي و پرهيزگاري ببينند.11
کسي که خود را پيشواي (هدايت و تربيت) ديگران قرار ميدهد، …بايد پيش از آنکه با زبان و گفتار تربيت کند، با کردار و رفتارش تربيت نمايد.12
در ضربالمثلي زيبا و حکيمانه چنين آمده است: «زوري که به نايت ميآوري براي گفتن، به پايت بياور براي عمل کردن!»
———————
پی نوشت ها:
1. (يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهليکُم ناراً…) تحريم (66 )، 6.
2. امام علي(علیه السلام): «تَوَلَّوا مِن أنفُسِکُم تَأديبَها وَاعدِلُوا بِها عَن ضَراوَةِ عاداتِها» آمدي، غررالحکم و درر الکلم، ح4522.
3. امام علي(علیه السلام): «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إِماماً فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ» سيد رضي، نهجالبلاغه، حکمت73.
4. (أتَأمُروُنَ النَّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أنفُسَکُم) بقره (2)، 44.
5. (يا أيُّهَا الَّذين آمَنُوا عَلَيکُم أنفُسَکُم) مائده (5) ، 105.
6. (يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهليکُم ناراً…) تحريم (66 )، 6.
7. امام صادق (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت:]يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهليکُم ناراً[ قالَ النّاسُ: کَيفَ نَقِي أنفُسَنا وَ أهلينا؟! قالَ(علیه السلام): «إِعمَلُوا الخَيرَ وَ ذَکِّرُوا بِهِ أهليکُم وَ أدّبُوا عَلي طاعَةِ اللهِ» محدثنوري، مستدرکالوسائل، ج12، ص201، ح13882.
8. امام علي(علیه السلام): «…وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤدّبُها أحَقُّ بِالإِجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤدِّبِهِ» علامه مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص56، ح33.
9. امام صادق(علیه السلام): «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ اللَّذَانِ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ» شيخ صدوق، منلايحضره الفقيه، ج2، ص49.
10. (يا أيهَا الَّذينَ آمَنوا لِمَ تَقُولوُنَ ما لا تَفعَلوُنَ کَبُرَ مَقتاً عِندَاللهِ أن تَقُولوُا ما لا تُفعَلوُنَ) صف (61)، 3.
11. امام صادق(علیه السلام): «کُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِالخَيرِ بِغَيرِ ألِسَنتِکُم، لِيَروا مِنکُمُ الإِجتِهادَ وَ الصِّدقَ وَ الوَرَعَ» کليني، الکافي، ج2، ص105، ح10.
12. اميرالمؤمنين علي(علیه السلام): «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماماً… وَليکُن تَأديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ» علامه مجلسي، بحارالانوار، ج2، ص56، ح33.
منبع : خانواده و تربیت مهدوی،ص122
<< 1 ... 103 104 105 ...106 ...107 108 109 ...110 ...111 112 113 ... 256 >>