امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
مقاله خانم کشمیری ازاساتیدمدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
4- دینداری و تقوا
یکی از صفات پسندیده و ارزش های جاودانه و سعادت بخش ، تقوا و دینداری است . دینداری و رعایت حدود احکام الهی و تقید به دستورات شرع مقدس اسلام و پرهیز از گناهان از مسائلی است که نظیر و همتایی نمی توان برای آن یافت . چه اینکه این خصیصه موجب کمال دنیوی و اخروی انسان می گردد . کسی که آراسته به این گوهر گرانبها باشد ، درچ هارچوبه قوانین الهی قرار می گیرد و از بندگان مطیع پروردگار شمرده می شود . این التزام و پای بندی به دستورات خالق متعال موجب رشد مادی و معنوی انسان می گردد و او را از پرتگاه های خطرناک محافظت نموده و از فتنه ها دور می سازد . تقوا به مثابه یک نگهبان قوی و یک کنترل کننده مطمئن ، جلوی سرکشی نفس اماره را سد کرده ، صاحب تقوا را از هلاک معنوی مصون می دارد و از دریچه های نور و هدایت را به او می نمایلند .
در آموزه های دینی سفارش شده که مشاور هم باید فردی دیندار و باتقوا باشد و به افراد توصیه شده با افراد دیندار و با تقوا مشاوره کنند ، زیرا آنان اهل خیانت نبوده ، بر اساس مصالح واقعی افراد قضاوت می کنند . در مشاوره نیز با همفکری با مراجعان آنان را به خیر و نیکی رهنمون نموده و نه تنها مصالح دنیوی بلکه مصالح اخروی انان را نیز در نظر دارند و با دلسوزی و صداقت کامل مشورت کننده را راهنمایی می نمایند . پیامبر گرامی (ص) در این رابطه یم فرمایند : « شاور المتقین الذین یوثروت الاخره علی الدنیا و یوثرون علی انفسهم فی امورکم» با پرهیزکاران که آخرت را بر دنیا و کارهای شما را بر مصلحت خود ترجیح می دهند و ایثار می کنند مشورت نمایید .
در حدیثی دیگر حضرت امام صادق (ع) می فرمایند : استشفر فی امرک الذین بخشون ربهم » ( با کسانی که از خدا ترس دارند و مطیع پروردگارند مشورت کن)
آراستگی به صفت تقوا موجب اعتماد بیشتر مراجع ، نفع دنیوی و اخروی او ، دلسوزی بیشتر از ناحیه مشاور ، مصون بودن از انحراف و … است . در روایتی نورانی از امام صادق (ع) به این مطلب اشاره شده آنجا که می فرمایند : «استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا یامر الا بخیر و ایاک و الخلاف ، فان خلاف الورع العاقل مفسده فی الدین و الدنیا » با افراد عاقلی که پرهیزکارند مشورت کن ، به درستی که جز به خیر و صلاح امر نمی کنند و پرهیز کن از مخالفت با افراد با تقوای عاقل ، زیرا موجب ضرر و خسران در دین و دنیای تو می گردد .
5- صمیمی بودن
محبت و صمیمت زیباترین و جذاب ترین ابزاری است که در بسیاری از موارد می تواند نفش آفرین بوده و ثمرات زیادی داشته باشد ، به گونه ای که می توان در پرتو آن نیروی جاذبه و اعتماد متقابل را تقویت کرد . انسان ها را به وسیله آن به سوی حق و عدالت هدایت ، ارتباطات را نیکو ، افراد را به همدیگر خوشبین ساخت . محبت همان مهربانی ، رافت ، مدارا ، دلسوزی ، ترحم ، صمیمیت و صافی دل است که دارای شاخه هایی مانند محبت دوجانبه پدر و مادر با فرزندان ، همسران ، همسایگان ، دوستان ، استاد و شاگرد ، مراجع و مشاور ، امام و امت و … می باشد که سرچشمه آثار درخشان و برکات بوده و پدید آورنده مدینه فاضله و زیبایی زندگی و راوبط اجتماعی خواهد شد . بر همین اساس ، در آموزه های دینی به این مفهوم توجه ویژه ای شده است . قرآن می فرمایند (محمد رسول ا… و الذن معه علی الکفار رحماء بینهم) محمد (ص) رسول خداست و کسانی که با او هستند ، در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربان و با محبت هستند .
امیرالمومنین حضرت علی (ع) می فرمایند « اشرف الشیم رعاینه الود» برترین خوی ها ، رعایت کردن حریم دوستی و محبت است .
محبت و علاقه به همدیگر ، تلخی ها را بی اثر و بذر علاقه مندی و صفا را در دل ها می افشاند . مولانا جلال الدین در دیوان مثنوی می گوید : «لقمان حکیم دارای ارباب با محبت بوده به طوری که هر غذایی را که می خواست تناول کند ، نخست آن را نزد لقمان نهاده ، سپس نیم خورده لقمان را می خورد . روزی ایشان خربزه ای آورد و آن را پاره کرده و یک قاچ به لقمان داد ، لقمان وقتی آن را خورد متوجه شد که بسیار تلخ است ، ولی چیزی نگفت و آن را با لذت و شوق خورد . به این ترتیب ارباب او قاچ های دیگری به لقمان داد و آن را خورد تنها یک قاچ باقی ماند و خودش ان را تناول کرد ، ولی متوجه شد که بسیار تلخ است . زبانش آبله زد و گلویش سوخت و به لقمان گفت : این زهر را چگونه نوش کردی ؟ لقمان گفت : آن همه نیکی به من کردی در میان آنها یکی تلخ بود ، آیا سزاوار است که به خاطر یک تلخی آن همه نیکی ها را فراموش کنم و ناشکری نمایم ؟ از این رو ، این زهر را به خار شیرینی های محبت و صمیمیت تو نوش جان کردم .
از محبت تلخ ها شیرین شود وز محبت مس زرین شود
از محبت خارها گل می شود وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت نار نوری می شود وز محبت دیو حوری می شود
اگر مشاور فردی با صفا و محبت باشد ، افراد شیفته او شده ، توصیه های او را به جان و دل خریده، عمل می کنند حتی اگر به کاری سخت و خوردن دارویی تلخ فرمان دهد ، اطاعت می کنند و از تعامل با او احساس آرامش می کنند . در پرتو این آرامش ، کدورت ها ، افکار منفی و مشکلات زندگی از آنها دور شده ، دل های آنان نورانی می شود . امام صادق (ع) می فرمایند :
مشاور باید دوست صمیمی باشد و اگر دوست صمیمی شد ، سر تو را که بر او آشکار ساخته ای پنهان
دحوالارض روزیست که زمینها از زیر خانه خدا کشیده شده و پهن گردیده است چون اول جایى که از زمین خلق شد، موضع خانه کعبه بود و لذا کعبه را أُمُّ القُرى مى گویند.(وقایع الایام، صفحه 101)
اعمال شب و روز دحو الارض (25 ذیالقعده)
* روزه :
روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتى آمده است که روزه اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود ؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براى کسی که در این روز روزهدار باشد استغفار میکنند. و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است .
* نماز :
نمازى که در کتب شیعه قمیین روایت شده . و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .
* دعا :
خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن
اللَّهُمَّ دَاحِی الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِی یا وَفِی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَینَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیقْ عَلَیهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یدَیهِ جَدِیدا غَضّا وَ یمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَینَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیهِ [عَلَیهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ *
زیارت حضرت امام رضا علیه السلام : که بهترین و بافضیلتترین عمل مستحبی این روز است.
*غسل
*ذکــر خداوند :
معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نامهای خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است.
دحوالارض در قرآن
در قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه 30 سوره نازعات می فرماید: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا؛ و زمین را بعد از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». بر اساس نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است.
گوهر شرم وحیا درجان است
پاکی چشم ودل از رضوان است
توشه آن که بهایش جان است
به سخن گفتن ما آسان است
دلنوشته:ز-میراحمدی
بذر تدبیر بجان رونق داد
صدف اکسیر درایت بنهاد
شنبم شرم که رخ را سوزاند
عقل برمَسندتدبیر نشاند
دلنوشته:ز-میراحمدی
الحذر از آن نگاه چون تیر کین
می برد وه صاحبش را درکمین
آن نگاه آبشخور شیطان شود
خرمن دین رابسوز چون که بی ایمان شود
دلنوشته:ز-میراحمدی
آبشار مهربانی موج موج
مردمان مشتاق کویت فوج فوج
این حرم رضوان ایران است بس
ضامنم گردی علی موسی الرضا(ع) درهرنفس؟
دلنوشته:ز-میراحمدی
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روز اول سال تحصيلی جديد است. لذا روايتی را از باب تيمن و تبرک خدمت دوستان عزيز عرض ميکنيم. اميرالمؤمنين علی (ع) ميفرمايند: «هلک خزّان الأموال و هم أحياءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعيانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب» [1] ؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شدهاند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. اين يک مقايسه مهم بين طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام اميرالمؤمنين (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی ميتواند به عمق اين بيان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در اين بيان ميفرمايند: کسانی که طالب دنيا هستند و به جمعآوری مال و ثروت ميپردازند هلاک شدهاند، گر چه زنده باشند. تعبير «خزّان الاموال» که در اين روايت بکار رفته به اين معنی است که اين اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ يعنی هيچ نسبتی بين آنها و مال ايجاد نميشود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نميبخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پيدا ميکند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هيچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هيچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونهای هستند که بين صاحب علم و علم يک ارتباط و اتصال پيدا ميشود- منظور از علم، علم حقيقی است نه صرف دانستن يک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بميرند باقی هستند و در اذهان باقی ميمانند.
در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غير خودشان از ناحيه اهل صدق؛ يعنی معصومين (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها ترديدی نيست، مطالب زيادی گفته شده، ولی ما چنانکه که بايد و شايد به کلام اين بزرگواران ايمان قلبی نداريم. اگر چند کودک از يک مالی خبر دهند و بگويند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دستيابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار ميبريم، اما عجب آن است که با اين که معصومين (ع) که صادقترينِ مردم اين عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زيادی را فرمودهاند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه ميدهند برای فرمايشات معصومين (ع) ارزش و اعتبار قائل نيستيم. اگر به ما بگويند درباره علم و ارزش آن سخن بگوييد هر کدام از ما توانايی ارائه يک سخنرانی غرّاء را داريم اما آن ايمان قلبی که محرِّک برای تحصيل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که اين همه فضيلت برای آن بيان شده علمی است که نتيجه و ثمره داشته باشد، کما اينکه علی (ع) ميفرمايد: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که اين علم دارای ثمره است. همچنين اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم ميشود که اين علم مثمِر است. اميرالمؤمنين (ع) در جای ديگری ميفرمايد: «خير العلوم ما اصلحک»؛ بهترين علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، يا هيچ تغييری در انسان ايجاد نکند و يا موجب افساد او شود اين علم هيچ ارزشی ندارد و خود اين علم حجاب است و باعث ميشود تا انسان بيشتر به پرتگاه سقوط نزديک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن ميفرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات» [2] ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بين رفته باشد.
پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بيت (ع) و آنچه در حوزههای علميه رايج و مرسوم است و ميراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت اين علوم را حفظ کرده و سينه به سينه به نسلهای بعدی منتقل کردهاند، مسئلهای است که نبايد از آن غافل باشيم و ما هم برای حفظ و ترويج اين علوم بايد تلاش کنيم و هر کسی در حد توان خودش بايد تلاش کند تا اين علوم را به نسلهای بعد منتقل کند. نبايد تصور شود فقط امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کردهاند، البته اين علوم طبيعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ يعنی نقش بعضی از علماء در حفظ اين علوم و ترويج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پيش برد آن، افراد با مراتب مختلف بايد حضور داشته باشند؛ مثلاً يک ساختمان که ميخواهد ساخته شود يک سرمايهگذار و يک معمار ميخواهد، اما در عين حال به کارگر ساده هم نياز دارد. بنای رفيع علم هم بنايی است که اگر امروز به اين رفعت رسيده هم امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ کليني، علامه حلي، محقق حلی و شيخ انصاری برای آن زحمت کشيدهاند و هم کسانی که در مراتب پايينتر قرار داشتهاند برای رفعت آن زحمت کشيدهاند. ما کارگری ساده هستيم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفيع علم تلاش کردهاند، پس نميشود گفت با وجود بزرگانی مثل شيخ طوسی و شيخ مفيد و غيره نيازی به ما نيست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترويج علم و دانش بايد تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران اين بنا فرا گرفتهايم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل ميکنيم خود کمکی است برای حفظ اين بنا، پس انسان بايد در جريان زندگي، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترويج بنای علم و معرفت ايفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفيع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصيب او خواهد شد، در حالی که ما اينها را ناديده گرفته و فکر ميکنيم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند يک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفيع علم ايفاء نقش کند. اما نبايد به اين اکتفاء کند بلکه بايد سعی کند نقش خودش را از يک کارگر ساده نسبت به اين بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم اين قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جديد وجود دارد. لذا ما بايد با تلاش و همت خود سعی کنيم بناهای جديد و نو را که اهل ايمان به سکونت در آنها نيازمندند در اين وادی احداث کنيم، پس فکر نکنيم ما در اين جهت نقشی نداريم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفيع علم الهی قرار گرفتهايم و اين هم نياز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابيدن بدست نميآيد. تمام کسانی که در هر رشتهای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتهاند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کردهاند کما اينکه فرمودهاند: «لايدرک العلم براحة الجسم»، اين کلام هم مختص به علم نيست بلکه هيچ چيزی براحتی بدست نميآيد و انسان بايد سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه ميخواهد دست يابد، کسانی که در تاريخ و در عرصههای مختلف علمی و هنری و غيره نام آور شده و به مقامی دست يافتهاند کسانی بودهاند که زحمت فراوان کشيده و تلاش کردهاند، ابن سينا ميگويد: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهميت قائلند و در جهت آن تلاش ميکنند لکن ما به اندازه يک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهميت قائل نيستيم.
لذا بايد قدر فرصتها را بدانيم و به ارزش علم و طلب آن واقف شويم و اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را که ميفرمايند: «نوم مع علم خير من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنيم. حال اگر ما تلاش کنيم تا علم و دانش خود را افزايش دهيم قطعاً نسبت به دل مشغوليهای بی حاصل و وقت گذرانيها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی ميخواهيم که به ما توفيق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) فرمودهاند باور قلبی پيدا کنيم که اگر اين باور قلبی پيدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتيجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بيشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به ديگران به ديده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقيرآميز و توهينآميز است، مثل اينکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقيرآميز داشته باشد که اين قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگبينی باشد، همان بلايی که شيطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شيطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بينی و تکبر داشت کما اينکه خداوند متعال ميفرمايد: «الا ابليس ابا و کان من المستکبرين» که اين خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. اين کبر درونی بدترين آفت و بيماری برای روح انسان است، طالب علم بايد اين کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هيچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به ديگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به ديگران به ديده تحقير نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پايينی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولياء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوبتر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصيل آن هستيم بايد موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی ميخواهيم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنين علمی را درک کرده و به دنبال تحصيل آن باشيم و به آن عمل کنيم و ميوهها و ثمرات اين علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنيم و کسی که با اين هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اينکه رسول اکرم (ص) ميفرمايند: «تکفّل الله برزقه».
[1] . نهج البلاغه، حکمت 147.
[2] . مجادله/11.
<< 1 ... 135 136 137 ...138 ...139 140 141 ...142 ...143 144 145 ... 256 >>