امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
از مسائل مهم و حزن انگيز زندگى فاطمه عليهاالسلام كه در عين حال نكته آموز و سازنده است مسأله مظلوميت فاطمه عليهاالسلام است. او مظلومه اى است فداكار، و شهيده اى است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمرى براى مردم كار كردند و مردم را به سر و سامانى رساندند، از بدبختى نجاتشان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدينت و اخلاق و حتى زندگى چه دارند؟ و آنچه بود از بركت چه كسى بود؟ جز از بركت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت فاطمه عليهاالسلام به جائى رسيد كه از همين مردم كتك مى خورد و به بستر مى افتد.
از نظر ما فاطمه عليهاالسلام از على عليه السلام هم مظلوم تر است. زيرا او مرد بيروت بود و با صحابه راستينى چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و كميل هم سخن و آشنا. آنها در بسيارى از موارد به پا خاسته و از حق دفاع مى كردند. اما درباره فاطمه عليهاالسلام مسأله چنين نبود. او در جامعه كمتر ظاهر مى شد. عزادار بود.
حامله بود. و كتك خوردن و به خاك افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناكى است بويژه كه او نسبت به غيرت على عليه السلام آگاه است و مى داند كه على عليه السلام از تماشاى آن صحنه چقدر زجر مى كشد.
مصائب وارده
فاطمه عليهاالسلام در عمر كوتاهش با مصائب بسيار مواجه شد، مصائبى بودند كه اگر بر كوه وارد مى آمدند آنها را از هم مى پاشاندند. ما را توان آن نيست كه مشكلات و مصائب او را ليست كنيم. ولى به عنوان ذكر مورد چند نمونه را معرفى مى كنيم:
1- مرگ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله
كه پيامبر عزيزتر از جانش بود و وقتى كه از دنيا رفت همه زندگى در برابر چشمانش تيره و تار شده بود. او اوقات خود را به گريه و اشك ريزى مى گذراند و به زحمت مى توانست آرام بگيرد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از قبل او را تسليت داد و از چهره هاى مهم تسليت او اين بود كه به او خبر داده بود نخستين كسى است كه به او ملحق مى شود و فاطمه عليهاالسلام از شنيدن آن خوشحال شد و خنديد. [به نقل از عايشه.]
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به او در مرض فوت فرموده بود: فاطمه عليهاالسلام جان گريه مكن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گيسوان پريشان نكن، واويلا مگو، مجلس گريه و نوحه سرائى برپا مكن… و بعد فرمود خدايا اهل بيتم به تو مى سپارم… [بحار 22 ص 460.]
2- دستبرد به حرمت ها:
فاطمه عليهاالسلام مظلومه است از آن بابت كه به حرمت او دستبرد زدند و شأن او را كه آن همه مورد سفارش و توصيه پيامبر بود ناديده گرفتند و كار به جائى رسيد كه مسعودى مى نويسد: در را بر فاطمه عليهاالسلام انداختند، او را در بين در و ديوار فشردند، محسن او را سقط كردند، شوهر او را به زور وادار به بيعت كردند… [ص 262 اثبات الوصيه.]
در انديشه فاطمه عليهاالسلام دستبرد به حرمت على عليه السلام و ولايتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمى توانست اين مسأله را براى على عليه السلام بپذيرد كه شوهرش را به زور وادار به بيعت كنند و يا بگفته مسعودى او را تهديد به مرگ نمايند. مسعودى گويد دست على عليه السلام را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبكر به نشانه بيعت اصطكاك دهند و على عليه السلام مشت خود را فشرد [ص 262 اثبات الوصيه.] و فاطمه عليهاالسلام نگران و متأثر از اين امر كه اين هوى پرستان چرا چنين مى كنند؟ و چرا توصيه هاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ناديده مى گيرند؟
3- آتش زدن در خانه او:
اين هم مسأله دردناكى براى فاطمه عليهاالسلام بود كه به در خانه اش آتش افروختند و اين امر توسط عمر انجام شد. [العقدالفريد ج 2 ص 197 و ص 240 شافى سيد مرتضى.] سخن اين است كه براى بردن على عليه السلام به مسجد به او پيام فرستادند، على عليه السلام اطاعت نكرد، بار ديگر هم او را خواستند نرفت و براى بار سوم عمر به همراهى جمعى آمد، با هياهوئى كه دم به دم نزديكتر مى شد كه اين خانه را با اهلش آتش مى زنم،
- پرسيدند كه حتى اگر فاطمه عليهاالسلام در آن باشد؟ گفت آرى و… [ص 64 طرائف.]
- الباقى را از زبان فاطمه عليهاالسلام بشنويم: فَجَمعُوالْحَطب الجَزَل عَلى بابى بر در خانه ام هيزم و خاشاك آوردند
- و آتوا بالنَّار ليُحرقُوهُ وَ يَحُرِقُوْنا
- آتش آوردند كه آن را شعله ور سازد و ما بسوزانند
- فَوَقَعْتُ بِعضادَةِ الباب من در آستانه در قرار داشتم
- وَ ناشَدْتُمُ بِاللّهِ وَ بَابِى اَنْ يَكّفُو وَ يَنْصُروُنا
- آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم كه دست از ما برداريد و به دادمان برسيد فَاخَذ عُمَر السوط مِنْ يَدِقُنْقُذ مَولى اَبُوبكر عمر تازيانه را از دست قنفذ علام ابوبكر گرفت فَضَرَبَ بِهَ عَلى عليه السلام عَضُدى حِتى صار كالدِمْلجِ آن را بر بازويم زد، چنانكه كبود شد. وَ رَكَل البابَ بِرِجله فَردَّهُ عَلىَّ وَ اَنا حامِلٌ لگد محكمى بر در زد و آن را بر رويم انداخت در حالى كه حامله بودم فَسقَطْتُ بِوَجهى به رو در خاك افتادم، والنار تَسْعُرُو يَسْفَح فِى وَجْهى آتش زبانه مى كشيد و چهره ام را داغ مى كرد. فَيَضر بُنِى بِيَدِهِ حَتى اِنتِثَر قِرَطَى مِنْ اُذُنى، مرا چنان سيلى زد كه گوشواره از گوشم فروافتاد فجاءنِى المُخاضِ فَاسقَطْتُ مُحسناً بِغَيرِ جُرمْ درد زايمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم [ص 97 بيت الاحزان.]
4- غصب فدك:
هنوز چند صباحى از مسأله سقيفه نگذشته بود كه حادثه ديگرى رخ داد و آن اخراج كارگزاران فاطمه عليهاالسلام از مزرعه فدك و تصرف آن توسط ابوبكر بود كه گفتيم طرح و نقشه آن را عمر ريخته بود. در اين مشى سياسى هدف ورشكست كردن على عليه السلام و پراكنده ساختن ياران او بود، بويژه مستمندانى كه به علت طرفدارى از على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام از بيت المال محروم شده بودند.
اين كار بر فاطمه بسيار گران آمد مخصوصاً از آن بابت كه صاحب حق بود و بر اساس زور و عوام فريبى آن را از دستش ربودند و فرياد او بجائى نرسيد. او باور نمى كرد كه دشمن تا بدين حد بى شرم و حيا باشد. البته فدك سالها در دست ابوبكر و بعد عمر بود، ولى پاره اى از اسناد نشان مى دهند عمر پس از چندى آن را به على عليه السلام پس داد و مدتها در دست فرزندان فاطمه عليهاالسلام بود و پس از او مجدداً دست به دست مى شد. ولى واقعيت اين است روح فاطمه عليهاالسلام از اين امر شديداً متألم بود. و اين عدم رعايت حق را يك مصيبت تلقى مى كرد فرزندان فاطمه عليهاالسلام مادر را از دست داده بودند ديگر فدك را مى خواستند چه كنند؟
6- نگرانى از عوامفريبى:
از موارد مظلوميت فاطمه عليهاالسلام اين بود كه خصم عوامفريبى مى كرد. مثلاً فدك را كه حق فاطمه عليهاالسلام بود از او گرفت ولى براى حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مايل باشى اموال شخصى من در اختيار تو باشد
- يا به صورت مستقيم ميراث او را گرفت بدين بهانه كه پدرت دستور داده و من نمى توانم تخلف كنم.
براى فاطمه عليهاالسلام اين شگفتى وجود داشت كه خدا و انسانيت و اخلاق چه شدند؟ چرا چيزى را به پدرش نسبت مى دهند كه روح پيامبر از آن آزرده است؟ چگونه مى شود مسأله اى توسط پيامبر صورت گرفته باشد و فاطمه عليهاالسلام از آن بى خبر باشد؟ فاطمه اى كه مركز اسرار پيامبر بود چگونه از حديث ميراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام مى كند بى خبر است؟ و اين عوامفريبى روح فاطمه عليهاالسلام را آزرده مى ساخت زيرا بخاطر تقوا و انسانيت توان مقابله به مثل را نداشت.
7- اهانت ها:
فاطمه عليهاالسلام در مورد شخصيت خود از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سندها داشت. جمله معروف فاطمه عليهاالسلام بِضْعةٌ مِنّى بر سر زبانها بود و يا عبارت پيامبر هر كه فاطمه عليهاالسلام را اذيت كند مرا اذيت كرده همگان شنيده بودند. بدين سان بسيار شگفت آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام آميز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نسبت به او به فاطمه عليهاالسلام اهانت كنند و يا او را تحقير نمايند.
ابوبكر پس از خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان ركيكى درباره او گفت. پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ باللَّه به روباه پيرى تشبيه كرد كه شاهد او دم او مى باشد. و هم گفت فاطمه عليهاالسلام براى اثبات حقانيت خود به ضعيفه ها متمسك شده و از زنان يارى مى طلبد… [ص 362 الزهراء.]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آيا درباره فردى چون فاطمه عليهاالسلام اين سخنان رواست؟ او كه روز تولد ملائكة او را در بر گرفتند در خور اين سخنان است؟ آيا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را از ميراث محروم كرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما
- زود است بر خدا وارد شويد و ثمره تلخ كردار خود را بچشيد (و بر اثر اين سخنان ابوبكر مقررى ام سلمه را قطع كرد) [ص 363 الزهراء.]
البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود عليه فاطمه عليهاالسلام پشيمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده ام كه اى كاش نمى دادم:… اى كاش وارد خانه فاطمه عليهاالسلام نمى شدم اگر چه عليه من به جنگ مى ايستادند… [ص 286 و رياحين الشريعه ج 1.]
برگرفته ازکتاب درمکتب فاطمه(س)
امام هادى (ع) مىفرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و تصورات به کنه او پى نبرند و در دیدهها نگنجد. در نزدیکىاش دور است و در دورىاش نزدیک. چگونگى را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانى داشته باشد، از چگونگى و از مکان برکنار است ، یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نام هایش پاک است.
مقام علمی حضرت
امام هادی علیه السلام مرجع دانشمندان، فقیهان و متکلمان عصر خویش به شمار می آمد و کتاب های حدیث، تفسیر و کلام آن دوره، مدیون علوم و معارف آن بزرگوار است. امام هادی علیه السلام با برخورداری از دانش سرشاری که خداوند متعالی بدیشان عنایت کرده بود، همواره به پاسخگویی پرسش ها در هر زمینه ای می پرداخت. در این زمینه، آثار متعددی از ایشان به یادگار مانده که از آن جمله می توان به رساله ای در ردّ جبر و تفویض، رساله ای در پاسخ به پرسش های یحیی بن اکثم و رساله ای در احکام دین اشاره کرد. همچنین از آن حضرت، پاسخ هایی درباره مسائل فقهی و غیر فقهی به طور پراکنده در کتاب های حدیث دیده می شود.
کند. این دعا نشانه توجه به روح و دل است به عنوان ظرفیت حقیقی آدمی.در زندگی چیزهای زیادی وجود دارد که متعلق به خود فرد است مانند مال ، ثروت ، فرزند و …..که از همه اینها مراقبت و محافظت می نماییم و وقتی آنها را از دست می دهیم آرامش از ما سلب می شود. در کنار مراقبت و محافظت این موارد ، مهمترین مساله توجه و مراقبت از روح آدمی است.مراقبت بدین معنا که حواسمان باشد گناه و معصیتی در خانه دل ما وارد نشود، چرا که طبق روایات بسیار ، وقتی گناه وارد دل و روح آدمی می شود دل را زیر و رو می کند و باعث ویرانی آن می شود همچون بنایی که هر چه خشت آن بیشتر باشد دوامش بیشتر خواهد بود.
وی افزود: در امور عبادی باید مراقب باشیم آیا این عبادت عامل قرب ما به خدا می شود یا خیر؟انسان نسبت به آنچه به خودش مربوط می شود همچون مال و ثروت و فرزند و ….مواظبت دارد.آیا سزاوار است آدمی از حال خود و درون خود غافل باشد ، وقتی میزان سنجش آدمی روح و دل اوست.
موسس این مدرسه در ادامه افزود: وقتی آدمی به دعای ائمه مراجعه می کند مراقبت عجیبی داشتند .با رجوع به مناجات خمسه عشر و دیگر ادعیه ماثوره این مراقبت فهمیده می شود ، از جمله فرازهایی از مناجات خمسه عشر که در آن از خدا طلب آمرزش می کنند که با توجه به فرازهای دیگر فهمیده خواهد شد.آمرزش خواستن ائمه به خاطر گناه و معصیت نبوده چرا که آنان اهل گناه نبودند بلکه از هر لذتی که در دنیا چشیده اند ولو مباح که توام با ذکر و یاد خدا نباشد و هر راحتی که دیده اند اما با انس خداوند همراه نبوده و هر خوشحالی که خالی از قرب خداوند بوده و هر کاری که مبادرت به انجام آن نموده ولی طاعت پروردگار در آن نباشد ، از اینها طلب آمرزش و مغفرت می نمودند.در نهایت عظمت ، مراقبت داشتند و این نشانگر اهمیت بر این امر است همچنانکه بسیاری از علماء و دانشمندان بر این مسئله اهتمام وافر داشتند ، از جمله جناب محقق میرداماد که می فرمودند: من 40 سال است که کار مباح انجام ندادم . آنچه انجام دادم یا واجب بوده یا مستحب.
وی در پایان در جمع بندی مباحث خود اظهار نمودند: دعای حول حالنا الی احسن الحال به ما این را می گوید که مراقب حالمان باشیم. مرگ فاصله ای با ما ندارد در چند قدمی ماست. باید توجه کنیم در عبادات آیا ادب حضور رعایت می شود و آیا احساس حضور می کنیم ؟
هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نمي ماند.
|
e="font-size: small;">pan style="font-size: 15pt; color: red;” lang="AR-SA">1- عالیترين مدل انسانيت
اهلبيت پيغمبر انسانهای ساخته شده هستند، انسانهای ساخته شده مطابق عالیترين مدل انسانيت ، آن مدلی كه خدای انسان برای انسان معين كرده است . پيغمبر فرمود : « ” انا اديب الله و علی اديبی ” » (2) من تربيت شده خدا هستم و علی عليه السلام تربيت شده من است . علی عليه السلام يعنی يك انسان نمونه ، يك انسان كامل، زهرا عليها السلام يعنی يك انسان نمونه ، يك انسان كامل .
( آشنایی با قرآن ج7ص56)
2- مقام حضرت زهرا (س)
در تاريخ خود اسلام زنان قديسه و عاليقدر فراوانند . كمترمردی است به پايه خديجه برسد ، و هيچ مردی جز پيغمبر و علی به پايه حضرت زهرا نميرسد ، حضرت زهرا بر فرزندان خود كه امامند و بر پيغمبران غير از خاتم الانبيا برتری دارد . اسلام در سير من الخلق الی الحق يعنی در حركت و مسافرت بسوی خدا هيچ تفاوتی ميان زن و مرد قائل نيست ، تفاوتی كه اسلام قائل است در سير من الحق الی الخلق است ، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئوليت پيغامبری است كه مرد را برای اينكار مناسبتر دانسته است ….
(نظام حقوق زن در اسلام ص150)
3- مقام کشف و شهود حضرت زهرا (س)
بعد از پیامبرباب نبوت يعنی باب پيامبری مسدود شد ، اما باب كشف و شهود و الهام مسدود نشد . ممكن است بشری از لحاظ صفا و كمال و معنويت برسد به مقامی كه به قول عرفا يك سلسله مكاشفات برای او رخ میدهد و حقايقی كه از طريق علم الهامی به او ارائه داده میشود ، ولی او مأمور به دعوت مردم نيست . حضرت امير در نهج البلاغه میفرمايد : « ان الله تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرش و تبصر به بعد العشوش و تنقاد به بعد المعاندش » . و بعد میفرمايد : « و ما برح لله عزت آلاؤه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فكرهم و كلمهم فی ذات عقولهم » ( 1 ) . يعنی [ ( هميشه در دنيا افرادی هستند كه خداوند در باطن ضميرشان با آنها حرف میزند ) ] . حضرت زهرا اينجور بود با آنكه پيامبر هم نبود ….
(خاتمیت ص 39)
ایام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه بر محضر فرزندش یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی علیه و تمامی شیعیان جهان تسلیت باد
وقتی یک گل، پرپر گردد، وقتی بلبلی به هجران گل مبتلا شود، چه می ماند؟ جز فصل نالیدن و موسم گریستن؟ «فاطمیّه» همان فصل و موسم است. دردهای علی علیه السلام بیش از ظرفِ فهم و درک ماست. داغ غربت علی علیه السلام کوه ها را از هم متلاشی می کند. فراق فاطمه، تنها علی را داغ دار نکرد؛ بلکه چشم فضیلت ها در داغ آن محبوبه پیامبر، خون گریست و دیدگان ارزش ها همواره گریانِ آن مظلومه تاریخ ماند. امروز، اگر آسمانِ دلِ ما هم ابری است، اگر هوای چشمان ما هم به یاد «رنج فاطمه» و «غربت علی» بارانی است، این تداوم همان گریستن های حسن و حسین علیه السلام و زینب و کلثوم علیهاالسلام است.
فاطمیّه
<< 1 ... 244 245 246 ...247 ...248 249 250 ...251 ...252 253 254 ... 256 >>