باز هم دشت بلا گل داده است درمیان اشک خدا افتاده است باز هم دیده ماسنگین شد نم نم اشک به جان آذین شد بازهم کوچه ما رنگ غم است بیرق ،سنچ وعلم خود ماتم است باز هم ازغم ترک خورده لبی آب سوزداز حیاءنیمه شبی باز هم این آب به آب افتاده است حجله غم برفرات افتاده است