برگرفته از جلسه عمومی تفسیر قرآن حضرت آیت‏ الله نورمفیدی(مؤسس مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان)
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) … ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ (15)
انسان بعد از این‏که سال‏هایی را مثلاً 40، 50، 70 و… در این دنیا زندگی می‏کند، می‏میرد و از دنیا می‏رود. در مسأله مرگ انسان دو تفکر از زمان‏های خیلی دور وجود داشته است.
1ـ تفکر مادی که منطقش این است که وقتی ما انسان‏ها می‏میریم و زیر خاک می‏رویم، آیا دوباره آفرینش جدیدی پیدا می‏کنیم؟ که این مطلب را قرآن از قول عده‏ای بیان می‏نماید.
2ـ تفکر الهی و انبیاء و سفیران الهی که می‏فرمایند: زندگی انسان با مرگ خاتمه نمی‏یابد، بلکه ملک ‏الموت حقیقت وجود انسان را که همان روح خدایی باشد، به تمام معنا تحویل می‏گیرد. بنابراین همه مؤمنین اعم از مسلمان، یهودی، مسیحی، زرتشتی مرگ را نهایت و پایان زندگی انسان نمی‏دانند، بلکه آن را شروع زندگی جدید برای انسان می‏دانند.
روایتی از امام سجاد(ع) است که فرمود: در روز عاشورا وقتی کار خیلی سخت شد، بعضی از یاران امام حسین(ع) نگران شدند که در این‏جا امام حسین(ع) فرمود: ای فرزندان کرامت و بزرگواری، کمی صبر کنید، زیرا مرگ و کشته شدن پلی است که شما را از این سختی‏ها و گرفتاری‏ها نجات داده و به نعمت‏های همیشگی می‏رساند. بنابراین امام حسین(ع) مرگ را پلی می‏داند که انسان را از این دنیای فانی به دنیای باقی سوق می‏دهد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر» دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ امری است که مؤمن را از زندان این دنیا نجات می‏دهد و در بهشت جاویدان الهی وارد می‏کند و کافر را از بهشت دنیایی به آتش جهنم وارد می‏نماید.
در نگاه مردان خدا، مرگ دیدار است، نه تمام شدن و پایان زندگی. مرگ ملاقات با خداست و سعادت و رستگاری عظیم. امام علی(ع) هنگام ضربت شهادت فرمودند: «فزت و رب الکعبه» به خدای کعبه رستگار شدم. به فرزندان‏شان فرمودند: اگر آنچه را که من می‏بینم، شما هم ببینید، هرگز گریه نمی‏کنید.
ملاحسن فیض کاشانی فرمود: از روایات و اخباری که رسید، معلوم می‏شود که عزرائیل چهره مشخصی برای افراد ندارد و برای همه یک‏جور نیست. اگر انسان مؤمن و خدایی باشد، عزرائیل را به شکل زیبا و دوست‏داشتنی ملاقات می‏کند و اگر انسان گنهکار و غافل باشد، عزرائیل را به شکل نفرت‏آور و ترسناک ملاقات خواهد کرد.


موضوعات: باقرآن
   شنبه 16 شهریور 13921 نظر »

تهیه کننده:خانم ربابه کابوسی

آشنایی با سوره ها
نام سوره:
روم      شماره سوره: 30 محل نزول : مکه
تعداد آیه : 60 تعداد کلمه : 819 تعداد حروف : 3534
معنی: نام شهری است
علت نام‏گذاری: آيه دوم اين سوره بيانگر پيروزي روم پس از شكست خوردنش از ايران به عنوان يك پيشگويي قرآن است. (نويد پيروزي است براي مسلمانان پس از شكست دو ابر قدرت آن‏روز)
نام‏های دیگر: ندارد.
محتواي سوره :
* پيشگويي از پيروزي روميان بر ايرانيان.
*  طرز فكر چگونگي حالات افراد بي‏ايمان و تهديدهايي نسبت به آن‏ها در مورد عذاب و كيفر در روز رستاخيز.
* آيات عظمت خداوند در آسمان و زمين و در وجود انسان‏ها از قبيل: خروج حيات از مرگ، مرگ از حيات، خلقت انسان از خاك، نظام زوجيت و آفرينش همسران براي انسان‏ها و رابطه مودت و دوستي در ميان آنان، آفرينش آسمان و زمين، اختلاف زبان‏ها، نعمت خواب در شب، جنبش در روز، ظهور رعد و برق و باران، حيات زمين بعد از مرگ و تدبير امر آسمان و زمين به امر خدا.
*  توحيد فطري بعد از بيان دلايل آفاقي و انفسي براي شناخت خدا.
*  شرح و تبيين حالات افراد بي‏ايمان و گنهكار و ظهور فساد در زمين بر اثر گناهان.
*  مسأله مالكيت، حق خويشاوندان (ذي القربي) و نكوهش رباخواري.
* دلايل توحيد و نشانه‏هاي حق و مسائل مربوط به معاد.
ترتیب سوره: به ترتيب جمع‏آوري، سي‏امين سوره است و به ترتيب نزول، هشتاد و سومين سوره است كه بعد از سوره «انشقاق» و قبل از سوره «عنكبوت» نازل شده است.
داستان‏های سوره: نوح: 14 تا 15، ابراهيم:16 تا 17و 31، لوط: 28 تا 30 و 32 تا 35، شعيب: 36 تا 38، موسي 39، اصحاب السفينه:15.
فضیلت سوره: امام صادق(ع) فرمود: «هر كس سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان در شب بيست و سوم بخواند، به خدا سوگند اهل بهشت است… و اين دو سوره موقعيت مهمي نزد پروردگار دارد.»


   شنبه 16 شهریور 13921 نظر »

تهیه کننده:مبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

حسابگر کیست؟
اما این‏که چه کسی و یا چه کسانی انسان را مورد محاسبه قرار می‏دهند و اعمال او را بررسی می ‏نمایند، آیات و روایات فراوانی در این زمینه نقل شده، اما اولین کسی که انسان‏ها را مورد محاسبه قرار می‏دهد، خداوند است.
الف) خداوند
با توجه به آیات فراوان از جمله «إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ» آری محققاً به‏ سوی ما می‏ آیند و حسابشان به عهده ماست. (غاشیه/26-25)
خداوند می ‏فرماید: بازگشت و محل اصلی مراجعه پس از مرگ، خدا خواهد بود، انسان‏ ها در دنیا هرگونه عمل کنند، در نهایت به سوی او خواهند آمد و پاداش و محاسبه اعمال آن‏ها را او انجام می‏دهد.
آیات در واقع می‏خواهند بین بشارت‏ های الهی به مؤمنان و عذاب کافران در روز قیامت جمع نمایند که ای پیامبر، اگر در دنیا کسی کافر شد، نگران نباش، زیرا در قیامت نزد ما خواهد آمد و ما اعمال همه انسان‏ ها، چه کافر و چه مؤمن را به طور دقیق مورد بررسی قرار می‏دهیم و مخالفان را عذاب و مؤمنان را بهره ‏مند از نعمت‏های الهی قرار خواهیم داد.
باتوجه به این‏که خداوند در آیات قبل از آیات فوق‏ الذکر می‏فرماید: پس تو ای پیامبر، ایشان را تذکر بده که وظیفه تو تنها تذکر است، وگرنه تو تسلطی بر آنان نداری، تذکر را هم تنها به کسانی بده که تذکر پذیرند، نه آن‏ها که اعراض کرده و کفر ورزیدند، که خدا ایشان را به عذاب بزرگ شکنجه خواهد داد و در جای دیگر خداوند به رسول خود می‏فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ ـ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ـ  إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَكَفَرَ ـ  فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ» (غایشه/24-21)
دو آیه مورد بحث می‏خواهد  نوعی دلداری و تسلی خاطر به پیامبر بدهد که اگر چه عده ‏ای با تو مخالفند، لجاجت می‏ ورزند و تو را اذیت و آزار می‏کنند، اما این مسأله نسبت به امر مهم نبوت اهمیت ندارد، زیرا بازگشت همه آن‏ها به‏سوی ماست و اعمال آن‏ها مورد محاسبه دقیق ما قرار خواهند گرفت به ‏گونه‏ ای که هیچ‏ چیز از ما پنهان نخواهد شد. پاداش و مجازات‏ ها نیز به دست ما می‏ باشد.
پس در قیامت، حسابگر خداوند است، خدای عالم و عادل و عزیز که به احدی ظلم نمی‏کند و حساب او از هر حسابگر دیگر کفایت می‏کند «… وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ»(الانبیاء/ 47) و کافی است که ما حساب کننده باشیم. حسابگری که مهربان است و به تمام ریز و درست کار و افکار ما آگاه است، حسابگری که در یک چشم به ‏هم زدن به حساب خلایق می‏رسد و او سریع ‏ترین حسابگر است. «… وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ»(الانعام/ 62) خدای تعالی حساب عمل مردم را از موقع مناسبش تاخیر نمی‏ اندازد و اگر به ظاهر حساب و پاداش عملی تاخیر می‏افتد، برای رسیدن موقع مقتضی است.
شخصی از حضرت علی(ع) پرسید: خداوند چگونه این همه خلایق را حسابرسی می‏کند؟ به امام فرمودند: همان‏گونه که همه آن‏ها را روزی می‏دهد، حساب همه آن‏ها را می‏رسد. پرسید: چگونه حسابرسی می‏کند در حالی‏که آنان خدا را نمی‏ بینند؟ حضرت فرمودند: «کما یَرُزقُهُم و لایرونه»(نهج البلاغه، کلمات قصار 300) خدای متعال به همه اعمال بندگان علم حضوری دارد، حساب و نتیجه‏ ی اعمالشان بر او روشن است و نیازی به حساب تک تک آن‏ها نیست، گرچه ثمره آن برای بندگان در قیامت آشکار می‏گردد.

   جمعه 1 شهریور 1392نظر دهید »

تهیه کننده:خانم فاطمه احمدی ازمبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٥) لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (٦)
درباره این آیه شریفه تفاسیر گوناگونی شده است. مولانا در مثنوی خود طبق روش همیشگی، همراه با تذکراتی، آیات را تفسیر می‏کند که در این‏جا به گوش ه‏ای از آن اشاره می‏کنیم.
ایشان در دفتر ششم خود این‏گونه آغاز می‏کند که می‏خواهد خیلی از ناگفتنی ‏ها را بگوید. در کلام عارفان، گاه کلماتی است که هر کسی نمی‏ تواند آن‏ها را بفهمد و درک کند، لذا این‏گونه اشاره می‏کند که خداوند متعال نیز به پیامبران خود دستورات را می ‏گفت و از آن‏ها می‏ خواست تا به مردم ابلاغ کنند، چه آن‏ها را گوش کرده و عمل کنند و چه گوش نکنند.
در ادامه می‏گوید: ای انسان، به همه چیز خوب نگاه کن تا بتوانی به حقیقت آن دست پیدا کنی و خدا را در آن ببینی، زیرا تو فقط همین ظاهر نیستی و باطنی عمیق در وجود تو قرار دارد. این جسم، ظاهر توست. وقتی شاه عالم وجود اراده فرماید که روح به او بپیوندد، فرشتگان فریاد می‏زنند: ای ارواح، از مرکوب جسم ‏ها و بدن‏ ها پایین آمده و مجرد شوید. خداوند متعال با پوششی از صوت و حرف و گفتگو پرده ‏ای بر باغ معانی می‏ کشد تا از آن باغ چیزی جز رایحه و بویی به مشام آدمی نرسد. این جاست که می‏ فرماید: ای طالب حقیقت، تا می ‏توانی این بو را به کمک عقل و هوشت بیشتر استشمام کن، بلکه آن بو، گوش تو را گرفته، به سوی اصل می‏ برد. در ادامه تشبیه جالبی می‏کند، این‏که: خودت را از دچار شدن به بیماری زکام محافظت کن، این سرما تو را دچار بیماری‏های نفسانی می‏کند.
می‏دانیم که بیماری زکام، مانع رسیدن بو به مشام انسان می‏شود. در این‏جا نیز کبر، غرور، خودبینی، هواپرستی، دچار شدن به قیل و قال دنیوی و شنیدن و گفتن حرف‏های لغو و بیهوده را زکام معنی می‏کند، زیرا همۀ، این‏ها مانع رسیدن آن بوی حقیقت به مشام جان انسانی می‏شود. می‏فرماید: وقتی دیدی زمین روحت از سردی و انجماد روحی کسانی که تو را به امور دنیوی مشغول می‏کنند، تأثیر پذیرفته، به سوی معارف حقیقی رو بیاور و نصیحت ناصحان حقیقی را گوش کن و به آن‏ها عمل کن. ای کسانی که خورشید حقیقت را نادیده گرفته و خود را به قیل و قال مشغول ساخته ‏اید، نصایح خیرخواهانه حضرت حق و انبیا و اولیاء و مصلحان فقط بر گوش ظاهری شما اثر می‏گذارد، ولی بر گوش باطن‏ تان مؤثر نمی‏ افتد. بنابراین نصیحت ما در شما اثر نمی‏گذارد، البته بدان که نصیحت شما نیز در ما اثر نمی‏گذارد.
مهر آن در جان توست و پند دوست        می‏زند بر گوش تو بیرون پوست
پنــد مــا در تــو نگیــرد ای فلان        پنــد تــو در ما نگیرد هم، بدان(1)
در جایی دیگر، ایشان در قالب داستانی، نکاتی ظریف و عارفانه بیان می‏کند. داستان خریده شدن بلال حبشی توسط یکی از یاران پیامبر(ص) از اُمیّه که از مشرکین قریش بود.
بلال، به دین اسلام پیوسته بود، اُمیّه از این کار بسیار ناراحت شده، او را به سختی شکنجه‏ می‏کرد، اما بلال در مقابل همه شکنجه ها «احد احد» می‏ گفت و از دین خود دست بر نمی‏ داشت. تا این‏که این خبر به پیامبر(ص) رسید. ایشان کسی را برای خریدن بلال نزد اُمیّه فرستاد. قاصد به اُمیّه گفت: من برده‏ ای سپید به تو می‏دهم و تو این برده‏ ی سیاه را به من بده. اُمیّه گفت: 200 درهم نقره هم باید بپردازی و او قبول کرد. اُمیّه بلند خندید و گفت: اگر در خریدن این غلام این‏قدر اشتیاق نشان نمی‏دادی، من حتی حاضر بودم معادل یک دهم مالی که به من پرداختی بفروشم. اما قاصد گفت: ای سبک مغز، تو مانند کودکان، جواهری را با دانه گردویی مبادله کردی. من به ظاهر سیاه او نگاه نمی‏کنم، بلکه روح و باطن اوست که در نظر من به دو جهان می‏ ارزد.
مولانا از این‏جا به بعد نکات اخلاقی را متذکر می‏شود که: همان‏گونه که مسافران کاروان ‏ها، طلاها و جواهرات خود را دود اندود می‏کردند تا از یغمای حرامیان در امان بماند، بلال نیز به منزلۀ طلای نابی است که برای محفوظ ماندن از حسادت حاسدانی که در حماقت خانه‏ ی دنیا زندگی می‏کنند، ظاهرش سیاه شده است. یعنی :
1ـ تو ای انسان نباید کمالات و فضایل خود را برای دیگران  ظاهر کنی، مبادا که حسادت بددلان برانگیخته شود.
2ـ چشم ظاهر بین خود را حقیقت بین کن تا بتوانی از محسوسات ظاهری گذشته و حقیقت روح قدسی را بشناسی، چنان‏که آن کافر، مفتون ظاهر شده بود، لذا نتوانست ضمیر تابناک بلال را بشناسد.
در ادامه گفتگو می‏گوید: بلال، صفت بندگی خود را به تو نشان داد. یعنی تو فقط بندگی او را دیدی، نه آقایی او را. این غلام را بگیر و به جای بلال را به من بده، ما هر دو سود برده‏ ایم، اما سود تو مجازی است و سود من حقیقی. ای کافر به‏ هوش باش که دین شما برای شما و دین من برای من است.
این تو را و آن مرا، بردیم سود            هین لکم دین ولی دین این جهود
خود سزای بت پرستان این بود            جلّش اطلس، اسب او چوبین بود
همچو گور کافران پر دود و نار            وز بـرون بربسته صـد نقش و نگار(2)
سزای بت ‏پرستان یعنی ظاهرپرستان این است که اسبی چوبین با زینی حریر داشته باشند. صورت بدون محتوا مانند قبر کافران است که اندرونش سرشار از دود و آتش است، ولی نمای بیرونی‏ اش از نقش و نگارهای بسیار آراسته شده است.
1- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر 6، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص47 و مولانا جلال‏الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج6، تهران: زوّار، 1372 ص 12.
2- کریم زمانی، همان، ص 313؛ مولانا جلال‏الدین محمد بلخی، همان، ص 55؛ محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج 13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، 413.

   جمعه 1 شهریور 1392نظر دهید »

امام علی (ع) فرمودند: اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمیکردید.

امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است.

رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود.

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس 100 مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد.

پیامبر فرمودند: هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند.

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین - اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.



موضوعات: باقرآن
   چهارشنبه 30 مرداد 1392نظر دهید »

الله
خدا
The Name Of God

الرحیم

مهربان
The Mercifull

الرحمن

بخشاینده
The Beneficent

الملک

پادشاه
The King

القدوس

مقدس
The Holy

الجبار

توانگر
The Compeller

العزیز

باشکوه
The Mighty

المهیمن

نگهدارنده
The Protector

المؤمن

اطمینان دهنده
The Guardian Of Faith

السلام

پاک و سلامتی بخش عالم
The Source Of Peace

الغفار

همیشه بخشاینده
The Forgiver

المصور

نگارگر، صورتگر
The Fashioner

البارئ

درست
The Evolver

الخالق

آفریننده
The Creator

المتكبر

بسیار بزرگ
The Majestic

العلیم

داناترین
The All Knowning

الفتاح

گشاینده (پیروزکننده)
The Opner

الرزاق

همیشه روزی دهنده
The Provider

الوهاب

نیک بخشاینده
The Bestover

القهار

فروکاهنده
The Subduer

المعز

عزیزکننده
The Honourer

الرافع

(به سوی خود) بالا برنده
The Exalter

الخافض

پست کننده، خوار کننده
The Abaser

الباسط

گستراننده، فراخ کننده روزی
The Expender

القابض

می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها
The Constrictor

العدل

بینهایت عادل
The Just

الحكم

دادگر
The Judge

البصیر

بیناترین
The All Seeing

السمیع

شنواترین
The All Hearing

المذل

خوارکننده
The Dishonourer

الغفور

بسیار بخشاینده
The All-Forgiving

العظیم

بی‌انتها
The Great One

الحلیم

بسیار بردبار
The Forbearing One

الخبیر

آگاه‌ترین
The Aware

اللطیف

آن‌که بر بندگانش لطف دارد
The Subtle One

المغیث

نگاه دارنده، یاور
The Maintainer

الحفیظ

نگهدارنده
The Preserver

الكبیر

بزرگ‌ترین
The Most Great

العالی

بلند مرتبه
The Most High

الشكور

بسیار سپاسگزار (پاداش دهنده بزرگ است عمل کوچک را)
The Appreciative

المجیب

پاسخگو
The Responsive

الرقیب

نگهبان، بیننده و آماده
The Watchfull

الكریم

بسیار بخشنده
The Generous One

الجلیل

بسیار گرانقدر
The Sublime One

الحسیب

شمارنده
The Reckoner

الباعث

برانگیزنده مردگان
The Resurrector

المجید

بسیار لایق ستایش (در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان است)
The Most Glorious One

الودود

دوست
The Loving

الحكیم

فرزانه، بسیار خردمند
The Wise

الواسع

گسترده، وسیع
The Far-Reaching

المتین

سخت (و نیز پاینده)
The Firm One

القوی

پرزور
The Most Strong

الوكیل

عهده دار همه امور بندگان و موجودات
The Trustee

الحق

راست، درست
The Truth

الشهید

بیننده
The Witness

المعید

بازگرداننده، دوباره زنده کننده
The Restorer

المبدئ

نخستین آفریننده
The Originator

المحصی

شمارنده
The Reckoner

الحمید

ستوده
The Praiseworthy

الواجد

یابنده
The Finder

القیوم

قائم به ذات (همه-آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید)، پاینده
The Self-subsisting

الحی

زنده
The Alive

الممیت

می‌راننده، نابود کننده
The Creator Of Death

المحیی

زندگی بخش، هستی بخش
The Giver Of Life

القادر

توانا
The Able

الصمد

بی‌نیاز
The Eternal

الاحد

یگانه (خدایی جز او نیست)
The One

الواحد

یکتا سرپرستی که همه ولایتها از اوست
The Unique

الماجد

بزرگوار
The Noble

الأخر

واپسین، آخر فناکننده موجود
The Last

الاول

نخستین، اول پدیدارکننده وجود
The First

المؤخر

فراپس دارنده، پس گذارنده چیزها و نهنده آن‌ها بجای آن‌ها
The Delayer

المقدم

فراپیش کشنده
The Expediter

المقتدر

تعیین کننده (قضا و قدر)، فراتر
The Powerful

البر

نیکوترین
The Source Of All Goodness

المتعالی

خود ستوده
The Most Exalted

الولی

دوست، یار و نگهبان
The Governor

الباطن

پنهان، همه دربرگیرنده
The Hiddeen

الظاهر

آشکار(پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز
The Manifest

مالك الملك

فرمانروای جهان
The Eternal Owner Of Sovereignty

الرؤوف

بسیار دلسوز و مهربان
The Compassionate

العفو

درگذرنده(آمرزنده)، ناپدیدکننده گناهان
The Pardoner

المنتقم

انتقام گیر
The Avenger

التواب

همیشه توبه پذیر
The Acceptor Of Repentance

المغنی

بی‌نیاز کننده، بسنده
The Enricher

الغنی

توانگر
The Self-Sufficient

الجامع

گردآورنده
The Gatherer

المقسط

عادل
The Equitable

ذو الجلال والاكرام

دارای شکوه و بخشش
The Lord Of Majesty and Bounty

الهادی

رهنما
The Guide

النور

روشنی
The Light

النافع

سودمند
The Beneficial

الضار

آزار دهنده (این صفت تنها در احادیث یافت می‌شود)
The Distresser

المانع

بازدارنده
The Preventer

الصبور

شکیبا
The Patient

الرشید

راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا
The Guide To The Right Path

الوارث

مالک نهایی تمام مخلوقات
The Supreme Inheritor

الباقی

ماندگار و واگردان نشدنی (تغییر ناپذیر)
The Everlasting

البدیع

سنجش ناپذیر، آفریننده
The Incomparable




موضوعات: باقرآن
   چهارشنبه 30 مرداد 1392نظر دهید »

تهیه کننده:مریم علیجانی ازمبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)

قرآن کریم نوری است که بر اندیشه ی بشری تأیید و راه انسان ها را روشن ساخت . این کتاب منبع عظیم معرفتی و سفری الهی است که می تواند نسل های بشر را از زلال معرفت خویش سیراب سازد. این کتاب به مقام دانش و دانشمندان ارج می نهد و عالمان و جاهلان را مساوی نمی داند.

پرسش کلید دانش است و ذهن پرسشگر ارجمند است وظیفه دانشمندان استخراج پاسخ از منابع قرآن، حدیث، عقل و علوم تجربی و ارائه آن به تشنگان حقیقت است.

از این رو لازم دانستیم در هر یک از شمارگان جزوه نورانی «گلستان آیه ها» به پرسشی از پرسش های نورانی قرآن پاسخ دهیم.


سوال: شک در مورد خدا نقطه آغاز است یا توقف؟ و آیا اگر انسان در مورد خدا شک کرد و فکر نمود مرتکب گناه می شود یا خیر؟

پاسخ: انسان برای جستجوی حقیقت دارای حالتی به نام حس کنجکاوی می باشد. این حس یک «محرک درونی» است که با هر چیزی تماس پیدا کند نظرش جلب می شود و می خواهد آن را بفهمد و درک کند. همین جاست که مسئله ی شک مطرح می شود، یعنی در برابر انسان یک سلسله مجهولات قرار می گیرد که نمی تواند به آنها علم پیدا کند ، این را شک می گویند.

منشأ شک:

ما دو نوع نیاز داریم:

1. نیاز عقلی که به خاطر قرار گرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقیقت جویی، او را به دنبال حل مجهولات می کشاند و شک عقلی نمایانگر این نیاز است.

2. نیاز قلبی: بشر در برخی موارد با وجود دلیل های فراوان عقلی، قلباً مطلب را نمی پذیرد، و گاهی تردید می کند. احساس نیاز قلبی انسان در برخی پدیده ها با ویژگی های خاص نمایانگر می شود مانند اینکه با صدها دلیل ثابت شده است که شخص مرده، قدرت هیچ کاری را ندارد و نباید از او ترسید، ولی هنوز در انسان ترس وجود دارد و یاور عقلی به قلب او راه نیافته است. در حقیقت عقل او مطمئن است ولی قلب او هنوز مطمئن نشده است.

دررابطه با قسم اول عرض می کنیم که شک هم خوب است هم خوب نیست. شک خوب است چون انسان وقتی متولد می شود با یقین و ایمان متولد نمی شود . زمانی که بالغ می شود با یقین و علم بالغ نمی شود . یقین چیزی است که باید برای انسان پیدا شود اما تا انسان شک نکند به سوی یقین رانده نمی شود. شک برای بشر خوب است اما نه اینکه هدف خوب و منزل خوبی باشد. بلکه دالان و محل عبور خوبی برای رسیدن به علم و یقین است تا انسان از این دالان عبور نکد، به آن سر منزل بسیار عالی که یقین نام دارد نمی رسد.

مثال:

ممکن است به ظاهردرد دندان بد باشد اما در عین حال خوب است . زیرا وقتی داندان درد گرفت، انسان به پزشک مراجعه می کند و به علت وجود درد پی می برد و از فساد آن دندان و دندان های مجاور نیز جلوگیری می کند. حالا اگر درد نبود ما از فساد و خرابی پنهانی دندان بی خبر ماندیم و بقیه دندان ها هم خراب می شدند، شک نیز چنین موقعیتی در مورد باورهای انسان دارد.

قرآن کریم وقتی دعوت می کند به اینکه رشته ی تقلید از گذشتگان را از گردن باز کنید یعنی در آنچه که از پدران و مادران و محیط خودتان فرا گرفته اید و به آن باور دارید, تردید کنید تا بتوانید تحقیق کنید و به یقین برسید. زیرا انسان تا زمانی که در داشته های خود شک نکند، از راهی که می رود بر نمی گردد، و به داشته های خود دلخوش می باشد. همان طور که اگر درد دندان نباشد، انسان به دندان های فاسد خود دلخوش می باشد و از این رو قرآن از زبان مردم می گوید: «ما گذشتگان و اسلاف خود را بر یک طریقه ای یافته ایم و دنبال همان عقاید و باورهای پدران خودمان می رویم.» (زخرف، 23) و در جاهای دیگر می فرماید: «ممکن است پدران اینها اهل تعقل و هدایت نبوده باشند . باز هم باید از پدران شان پیروی کنند؟» (بقره ، 170)

اما شک بد است چون علائم نبودن علم و آگاهی است. و نشان می  دهد که انسان به هدف اصلی که یقین است نرسیده است و در راه سرگردان مانده است. با این حال ، باید تلاش کند و خود را به یقین و سر منزل مقصود برساند.

در رابطه با قسم دوم یعنی، نیاز قلبی باید گفت: بعضی از انسان ها در مورد وجود خدا و وحدانیت خدا و اعتقاد به عالم غیب سوالاتی دارند که موجب شک آنان شده است که هر چه زودتر باید به افراد آگاه و متخصص در این باره رجوع کنند. و خود را از درد این شک ابتدایی نجات دهند. و از فاسد شدن بقیه باورها و عقاید جلوگیری کنند و عقل خود را از دلایل عقلی سیراب نمایند و بعد نوبت به عمل می رسد که اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقاید و باورهای خود مدیریت کند و به دانسته های خود عمل نماید، نور تقوی همه وجود او را فرا می گیرد و اگر شکی هم وجود داشته باشددر پرتو تقوی بر طرف می شود. چنانچه قرآن کریم می فرماید: تقوا پیشه کنید تا خداوند به شما علم عطا کند (بقره، 282) و اگر تقوی نباشد و نافرمانی شود کار آنها به شک در مورد خداوند و شرک و کفر می انجامد . چنان که قرآن می فرماید: «سپس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند، تکذیب آیات الهی شد.» (روم، 10) خلاصه آن که باید ببینیم که شخص در قبال شک به وجود آمد ، چه کند؟ اگر شک را چراغ قرمز قرار دهد برای توقف و در جا زدن این شک تخریب  کننده عقاید و بد است  و اگر شک را چراغ سبز قرار دهد برای عبور و بالا بردن سطح آگاهی نه تنها گناه نیست ، بلکه سبب کمال انسان نیز می باشد. در پایان راه کارهایی در این باره پیشنهاد می کنیم:

1. اگر شک پیدا شد سعی کنیم در اسرع وقت با سوال کردن از متخصصین فن آن را رفع کنیم. زیرا باقی ماندن شک در ذهن انسان موجب نابودی ایمان و به وجود آمدن شک های دیگر است.

2. با تفکر در خلقت آسمان و زمین و نظم آنها و تفکر در مورد انسان سعی کنیم اعتقادات خود را در مورد خداوند، استحکام بخشیم و با تذکر و یادآوری نتایج تفکرات خود را به درجه یقین روز به روز نزدیک کنیم. در روایات اهل بیت و به ویژه قرآن کریم به طور متعدد، به تفکر در آمد و رفت شب و روز و دقایق و لطایفی که در شب و روز است توصیه شد. (سوره یونس، آیه 6)

3. انجام عبادت به همراه با دقت و خلوص نیت موجب می شود باورهای ما تقویت شود و به درجه یقین برسیم. قرآن کریم می فرماید: واعباد ربک حقی یأتیک الیقین (حجر، 99)

4. در پایان باید عرض کنیم همان طور که وسوسه های شیطانی و نا فرمانی خدا و تعلقات مادی و بی تقوایی و غیره باعث ایجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب می شود، رعایت تقوی ، ذکر خدا و قرائت و تدبر در ایات قرآن، و شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و مجالست با علماء و هم نشینی با دوستان عاقل و با تقوی و … باعث جلای قلب و در نتیجه بر طرف شدن شک و رسیدن به یقین می شود.

منابع و مآخذ: نرم افزار پرسش های قرآنی جوانان

   دوشنبه 7 مرداد 1392نظر دهید »

1 2 3

جستجو
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31