و لم یکن له کفوا احد
همانا او خدایی است که هیچ کفو و همتایی ندارد و فقط اوست که شایسته ستایش و پرستش است. مولانا با شیوهای زیبا به این آیه نگاه میکند. اگر کسی در راه عشق به خداوند گام بردارد و لذت رسیدن به او را بچشد، هرگز حاضر نخواهد بود از آن دست کشیده و دوباره به لذات دنیایی چشم بدوزد. اگر سالک عاشق از من وجودی خود بیرون رفته، از موجودیت نفسانی خود که به دنیا و دنیا پرستی و توجه به شهوات و عشقهای مجازی دعوت میکند دور شود، آنوقت هیچوقت و به هیچ شکلی حاضر نیست آن را از دست بدهد، چرا که با تمام وجود دریافته است که هیچ کفو و همتایی برای او نیست. او میگوید: نقش عاشقی را کنار بگذار و حقیقتا عاشق شو، لذا باید صبر فراوان داشته باشی و سخت به این معتقد باشی که هیچ یاری در جهان جز خداوند متعال نیست و باید در این راه همچو شمع بسوزی، تا شمع وجودت روشن شود. اگر این را میخواهی، خواب رادر شب کنار بگذار ویک دم حال بیخوابان شب را نگاه کن. آنها را نگاه کن که چگونه مجنون شدند و همچون پروانه برای رسیدن به دوست پرپر میزنند؛ نگاه کن به کشتی انسانهایی که غرق در عشق الهی هستند. اگر این راه را رفتی و به عشق الهی رسیدی، تا ابد از آن راه بر نخواهی گشت.
رو که از این جو بر نیایی تا ابد
ای مزور چشم بگشا و ببین
از وبای زرق و محرومی برآ
تا نمی بینم همی بینم شود
بگذر از مستی و مستی بخش باش
لم یکن حقّاً له کفواً احد
چند گویی: من ندانم آن و این؟
در جهان حیّ و قیّومی درآ
وین ندانم هات می دانم بود
زین تلون نقل کن در استواش(1)
در ادامه راه رسیدن به این مقام را این گونه بیان میفرماید: ای انسان مزوّری که مدام خود را گول میزنی چشم حقیقت بین خودت را باز کن و در برخورد با هر چیزی که تو را به معبود میرساند نگو من این را نمیدانم و آن را نمیفهمم. خودت را از این بیماری که در وجودت قرار گرفته و محروم از دریافت عنایات الهی کرده نجات بده و در جهان زنده و پایدار الهی پا بگذار چون اگر این کار را کردی و چشم از بیماری هوای نفس و حب دنیا برداشتی، چشم بصیرت تو گشوده میشود و تمام آن چیزهایی را که نمیدیدی، خواهی دید و تمام آن چیزهایی را که نمیدانستی خواهی فهمید. از این مستی و سرخوشی شهوات دنیوی و لذاتی که به ظاهر و تصور لذت است و در حقیقت هیچ چیز جز غم و اندوه عمیق درونی برای تو نخواهد داشت؛ بگذر و خودت را به جایی برسان که بتوانی مستی و سرخوشی حقیقی وپایدار الهی را به دیگران بچشانی و آن لذات معنوی و زیباییهایی که با رسیدن به او به دست آوردهای برای دیگران بازگو کنی.در ادامه می فرماید: «اگر زیبایی داری و آن را به رخ دیگران میکشی و در معرض دیگران قرار میدهی بدان که زیباتر از تو هم هست که همین کار را بکند و فقط تو نیستی که به داشته های خودت مینازی بلکه اکثر نفوس همین حال را دارند.» (2)
پس ما دانستیم برای آنکه بخواهیم به خدا برسیم باید عاشق او باشیم چرا که یک عاشق از همه چیز خود میگذرد تا به معبود برسد. یکی از از راههای رسیدن به عشق الهی در مسیر انبیا و اولیاء الهی گام برداشتن است. یکی از بهترین آن نمونهها حضرت علی (علیه السلام) است. مولانا نیز در پی ستایش از امیرالمؤمنین و ذکر آن حدیث پیامبر که انا مدینة العلم و علی بابها می فرماید:
راز بگشا ای علی مرتضی
چون تو بابی، آن مدینۀ علم را
باز باش ای باب، برجویای باب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
ای پس از سوء القضا حسن القضا
چون شعاعی، آفتاب حلم را
تا رسد از تو قشور اندر لباب
بارگاه ما له کفوا احد(3)
ای علی تویی دروازۀ شهر دانش پیامبر و تویی پرتو آفتاب حلم و بردباری. ای دروازۀ دانش به روی جویندهات همیشه گشوده باش، آنان که در عالم صورت ماندهاند، بر اثر ارشاد تو به مرتبۀ معنا دست یابند. ای دروازۀ رحمت خدا تا ابد گشوده بمان، ای بارگاه کسی که برایش هیچ کس همتا و نظیر نیست. (4)
میتوان این طور نتیجه گرفت که انسان اگر بخواهد به معنی واقعی به این آیه دست پیدا کند نیاز به مرشدی دارد که بهترین آنان می توانند ائمه طاهرین (علیهم السلام) خصوصا حضرت علی (علیه السلام) باشد. «آن حضرت دربارۀ خداوند متعال عالیترین دریافت را داشت، آگاهی و دریافت الهی او در نهج البلاغه و سایر گفتارهایش و همچنین در روش عملی او کاملا آشکار است.»(5)
1- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، دفتر ششم، چ ششم تهران: زوّار، 1372 ، ص36 و محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج 13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص238
2- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص190
3- مولانا جلال الدین محمد بلخی، پیشین، دفتر اول، ص 167
4- کریم زمانی، پیشین، دفتر اول، ص 1069
5- محمد تقی جعفری، پیشین، ج 2، ص 735
موضوعات: معرفی اساتید
[شنبه 1393-10-27] [ 09:48:00 ق.ظ ]