تکبر اولین گناهی بود که در جهان به وقوع پیوست و گناهی است که سبب شد فردی چون ابلیس که شش هزار سال عبادت خداوند را کرده بود ، به خاطر یک لحظه تکبر ، عباداتش از بین برود .
کبر نوعی تورم شخصیت است . کسی که خود را نشناخت و ندانست که چه دارد ، و غافل شد که هر چه دارد از خداست ، چون رابطه اش با مبدا قطع می شود ، به خود باد می کند ، متورم می شود ، خود بزرگ بین می شود ، کبر در دلش خانه می کند و در این صفت و آثار سوء آن به ابلیس اقتدا می کند .
کبر از منظر روایات :پیامبر (ص) : از کبر بپرهیزید اگر بنده تکبر کند ، خداوند عز جل می فرماید : اسم بنده مرا در لیست جبارین بنویسید . کنز العمال /7729
امام علی (ع) : از کبر حذر کنید ، زیرا کبر راس طغیان و معصیت خداوند است . غررالحکم /2609
امام صادق (ع) : به راستی تکبر پایین ترین درجه کفر و الحاد است . کافی /2 ، 309 ، 1
بعضی از دلایل تکبر عبارتند از : عجب ( خود بینی و خود پسندی ) ، حسد ، کینه ، ریا و عقده حقارت .
امام صادق (ع) : کسی تکبر نمی ورزد ، مگر به خاطر ذلت و حقارتی که در خود احساس می کند . کافی /2 ،312 ، 17
کمبود شخصیت و عقده حقارت ، هر دو از یک خانواده اند . احساس نوعی ضعف درونی و ضعف شخصیتت انسانی ، انسان را وادار می کند تا برای جبران آن خلا و کمبود ، داشته هایش را به رخ بکشد و به آنها بنازد و آنها را وسیله برتری طلبی و خود بزرگ نمایی قرار دهد ، تا شاید از این رهگذر ، آن حقارت ها و زبونی های درونی را جبران کند .
امام علی (ع) : بسیار اندک می یابی کسی را که نسبت به پایین تر از خود تکبر می کند ، مگر اینکه به همان مقدار نسبت به مافوق خود ذلت نشان می دهد . نهج البلاغه / حکمت 853
رابطه ای نزدیک ، بین << تکبر برونی >> و << ذلت درونی >> وجود دارد .
خداوند در آیات زیادی در قرآن متکبرین را سرزنش کرده است از آن جمله می فرماید: ان اللّه لا یحب من کان مختالاً فخور: خداوند متکبر فخر فروش را دوست ندارد. سوره نساء، آیه 36.
برای درمان تکبر نسبت به علت آن و مراتبش راههای مختلفی وجود دارد.اما کلّی ترین راه آن است که اسباب تکبر و علل آن را از خود رفع کند یا مانع از ورود آنها به روح و جان خود شود.انسان اگر می خواهد چشمه ای را خشک کند نباید از آن سطل سطل آب بکشد باید سرچشمه را از بین ببرد و بخشکاند یا مانعی بگذارد تا آب قطع شود. برای درمان تکبر باید اسباب آن را از ریشه نابود کرد. بهترین راه برای نابودی ریشه های تکبر معرفت خداست.اگر انسان خدا را بشناسد و به عظمت و بزرگی و کبریایی او یقین حاصل کند احساس ذرّه ای تکبر در خود نخواهد داشت، زیرا می داند که هر چیزی که او دارد خداوند برتر از او را داراست و اگر بخواهد می تواند با اراده خود آنها را از او بگیرد.بنابراین چیزی که برای انسان عاریه ای است و اعطا از جانب دیگری است هیچ جای تکبری برای او نمی گذارد.اگر قدرت دارد ،بداند که قدرت او برتر از فرعون و نمرود نیست که ادعای خدایی کردند و خداوند آنها را نابود کرد.اگر زیبایی دارد بداند که جمال او برتر از یوسف نبی نیست که اکنون قرنهاست که از مرگ او گذشته و از آن جمال و زیبایی دیگر خبری نیست.اگر قوم و قبیله دارد بداند روز قیامت آنچه برای انسان می ماند تنها عمل اوست نه قوم و خویش. اگر مال و مکنت دارد بداند ثروت او بیشتر از قارون نیست که زمین تمام اموال او را در خود فرو برد و…با این معرفت می فهمد هیچ چیز برای او ماندنی نیست و آنچه باقی است قدرت و جمال و ثروت و علم و..خداوند است که خالق و آفریننده اوست.
امام خمینی(ره)در بیان علاج تکبّر و رفع آن می فرمایند: بدان که از برای تکبّر موجبات بسیاری است که از جمله آن ضیق صدر است.انسانی که دارای شرح صدر باشد هر چه از کمال و جمال و مال و منال و دولت و حشم در خود ببیند به آن اهمیت ندهد و در نظرش بزرگ و مهم نیاید. واین سعه صدر از معرفت حقتعالی پبدا شود…پس خدا خواهی سعه صدر آورد و سعه صدر تواضع و عزت نفس آورد و در مقابل خود خواهی و خود بینی هم از ضیق صدر است و هم ضیق صدر آورد و آن مبدأ تکبر است.
بل که مبدأ همه مبادی در کمالات، معرفت اللّه است و ترک نفس و مبدأ همه نقائص و سیئات حب نفس و خود خواهی است و راه اصلاح تمام مفاسد اقبال به حق است و ترک هواهای نفسانیه ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک . شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص 337.
بنابراین برای از بین بردن تکبر، بلکه همه معاصی که در انسان ملکه شده باید راهی برای تقویت معرفت الله و خداخواهی در خود پیدا کرد؛ چون انسان به معرفت اللّه رسید، سعه صدر پیدا کرده و گناهان قلبی در او ریشه کن می شوند. هر چند این راه، راهی است بس دشوار، اما رسیدن به برخی از مراتب آن برای همه مقدور است بنابراین جای هیچ عذر و بهانه برای کسی نیست.
به امید ریشه کن شدن همه رذایل و بدیها در انسان.

موضوعات: معرفی اساتید
[یکشنبه 1393-05-05] [ 12:29:00 ب.ظ ]