دوبارمی شودخدابه سوی بیکران روانه شد

ورازصبح عمررابه زمزمی ترانه کرد

دوبارمی شودخداحدیث مهربانی وصفا

به رنگ شهربخل هم نظاره کرد

دوبارمی شودخداکه حزن انتظاررا

به سبزی قدوم یاردربهارکرد

دوبارمی شودخداقنوت چشم را

به شبنم نگاریارشستشونمود

دوبارمی شودخداثواب راحراج کرد

می وصال دوست رادرقدح کمال کرد

وبازهم توان خدابه یاریم شتاب کن

دوباربرقصورمی نقاب کن نقاب کن

چه می شود،چه می شوداگرتویاریم کنی

به شبنم ودعای اومراتوراهیم کنی

چه می شود،چه می شوداگرسبوی عشق را

به دست باولای اوبه دوش لاغرم نهی


دلنوشته:زهره بیگم میراحمدی


موضوعات: دلنوشته ها
[پنجشنبه 1392-07-11] [ 09:33:00 ق.ظ ]