جواب:در ابتدا لازم است توجه شما را به چند نكته روان شناختى جلب گردد:
يكم. يكى از ابعاد وجودى انسان، «بعد اجتماعى» او است؛ به گونه اى كه گفته اند: انسان موجودى اجتماعى است. و بايد در بستر اجتماع با هم نوعان خود زندگى كند. پس همان طور كه در ديگر ابعاد مانند بُعد شناختى و زيستى از رشدى مناسب برخوردار مى شود؛ بعد اجتماعى انسان نيز بايد
به رشد و تكامل كافى برسد تا بتواند به تدريج در صحنه هاى گوناگون با ديگران، روابط مناسب ترى داشته باشد؛ مهارت هاى اجتماعى را ياد بگيرد و در تكامل با هم نوعان خود، به يك رشد هماهنگ در تمام ابعاد وجودى خود دست يابد.
حال اگر به هر دليلى، فرآيند اجتماعى شدن و يادگيرى مهارت هاى ارتباطى با ديگران و اطرافيان، به درستى تحقق پيدا نكند؛ فرد دچار اضطراب و فشارهاى روانى ناشى از آن مى شود و زمانى كه به صحنه هاى متنوع و مختلف اجتماعى گام مى نهد، فشار و ناراحتى و كم رويى را بيشتر احساس مى كند. بنابراين، از همان ابتداى كودكى، بايد به اين بُعد مهم توجه كافى مبذول شود و خانواده ها، معلمان و مربيان، براى رشد و شكوفايى كودك در زمينه اجتماعى شدن و ايجاد ارتباط با همسالان و ديگران، از هيچ تلاشى دريغ نورزند. متأسفانه بعضى از خانواده ها يا معلمان و مربيان، به دليل عدم آگاهى، نداشتن امكانات و قدرت، چنين زمينه اى را براى رشد كودك فراهم نمى سازند! در نتيجه كودك از نظر اجتماعى رشد لازم را نمى كند و وقتى به صحنه هاى بزرگ تر اجتماعى گام مى نهد؛ احساس مى كند قدرت دوست يابى ندارد و نمى تواند، با همكلاسى هايش صميمى باشد، و قادر به ارائه سخنرانى، يا كنفرانس در برابر جمع نيست… . بدين ترتيب، به رغم توان علمى اش، اظهار عجز مى كند و به تدريج گوشه گير مى شود.
دوم. انسان ها همان طور كه از نظر ويژگى هاى ظاهرى، متفاوت آفريده مى شوند و هيچ دو فردى - حتى دوقلوهاى همسان - يك سان نيستند؛ از نظر خصوصيات شخصيتى و ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى نيز تفاوت هاى بسيار دارند. هر شخص، تحت تأثير عوامل وراثتى و محيطى تقريباً به شخصيتى منحصر به فرد و متمايز از ديگران تبديل مى شود. به همين سبب، روان شناسان بر تفاوت هاى فردى انسان تأكيد بسيار مى ورزند. درون گرا و برون گرا بودن افراد نيز، در شمار اين تفاوت ها قرار دارد. هر يك از اين دو حالت كلى، منشأ رفتارهاى ظاهرى مى شود و به فعاليت هاى ويژه مى انجامد. البته تا وقتى از حد اعتدال و سطح بهنجار خارج نشود؛ نمى توان يكى از اين دو حالت كلى را غلط و ناصحيح خواند. بنابراين، انسان درون گرا، تا وقتى گوشه گير، كم رو و بدون اعتماد به نفس نشود، برچسب نابهنجارى نخواهد خورد.
سوم. گاه افراد، به خاطر عدم اعتماد به نفس، نمى توانند ارتباط هاى اجتماعى خود را توسعه دهند و به تدريج دچار خودكم بينى يا احساس ناكارآمدى مى شوند! در نتيجه فكر مى كنند نمى توانند در روابط اجتماعى خود، موفق باشند و انتظارات ديگران را در تعاملات اجتماعى برآورده سازند. اما اگر كم رويى و خجالت را كنار بگذارند، مشكل آنان به مقدار زيادى حل خواهد شد.
موضوعات: معرفی اساتید
[شنبه 1393-10-27] [ 09:57:00 ق.ظ ]