« آفتاب گیـــــرتقدیم به همه مادران آسمانی »

کودکی با پاهای برهنه بر روی برف ها ایستاده بود و با نگاه همراه با حسرت و اندوه به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد و از سرمای زیاد می لرزید و پاهایش را از سرما روی زمین جابجا می کرد. خانمی در حال عبور او را دید و به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش. کودک که حالا احساس گرما می کرد و دیگر نمی لرزید و لباس های نوی خود را دو دستی بغل کرده بود ، پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه ، من فقط یکی از بنده های خدا هستم . کودک گقت: حدس می زدم که با خدا نسبت داشته باشید.


موضوعات: معرفی اساتید
   چهارشنبه 4 تیر 1393
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مریم [عضو] 
5 stars

سلام دوست عزیز خسته نباشی مطلب زیبایی بود
بروزم بامطالب جدیدخوشحال میشم به بتده سربزنی


الحاقیات:
  • 2_1.gif -   ضمیمه یافت نشد!
1393/04/04 @ 10:46


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31