بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی ریس هیات امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتی از رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله و سلّم وارد شده است که مي­فرمايند:

«قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبدٍ خيراً فقّههُ فی الدين و زهّده فی الدنيا و بصّره بعيوب نفسه» [1]

اگر خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده خير داشته باشد و خير او را بخواهد او را در فقيه در دين قرار مي­دهد و نسبت به دنيا زاهد مي­گرداند و او را به عيوب خويش بصير و آگاه مي­گرداند.

اين سه مسئله و سه مطلب اگر در کسی جمع شد طبق اين حديث نشانه اراده خير توسط خداوند تبارک و تعالی نسبت به اوست؛ اين خيلی مهم است که خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده­ی خير کند؛ يعنی به طور ويژه مورد توجه قرار بدهد. خداوند تبارک و تعالی نسبت به هيچ بنده­ای اراده شر ندارد اگر در اين روايت مي­فرمايد: «قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبد خيراً» اين به معنای آن نيست که مثلاً در مقابل، خداوند تبارک و تعالی نسبت به بعضی اراده شر دارد. اصلاً چنين چيزی از ساحت خداوند تبارک و تعالی به دور است. آنچه که به طور معمول وجود دارد اين است که خداوند انسان­ها را مي­آفريند، اسباب و وسايل را در اختيار انسان قرار مي­دهد حال انسان يا شاکر مي­شود يا کفور (يا مؤمن مي­شود يا منافق يا راه سعادت طی مي­کند و راه شقاوت) پس اصلاً امکان ندارد و عقلاً محال است که خداوند نسبت به انسان اراده شر داشته باشد. پس منظور از اين اراده خير يعنی توجه و عنايت ويژه و ايجاد زمينه­های تعالی و پيشرفت؛ يعنی توفيق، توفيق الهی يعنی خداوند با لياقتی که انسان از خود نشان مي­دهد، او را مورد عنايت و حمايت ويژه قرار مي­دهد. پس پيش شرط توجه خير از طرف خداوند به انسان اين است که انسان در ابتدا لياقت­هايی از خود نشان دهد مانند محصلی که در کلاس درس شايستگی از خود نشان مي­دهد و مورد توجه معلم و مدير مدرسه قرار گرفته و مورد تشويق واقع مي­شود. ما الآن در مقام بيان آن شايستگي­ها و لياقت­ها نيستيم که انسان چه شايستگي­هايی بايد داشته باشد که از ناحيه خداوند تشويق شود. اما فرض کنيد که انسانی به اين مرحله رسيده که خداوند نسبت به او توجه ويژه کند و خير او را بخواهد و به او مساعدت کند؛ نشانه­های اين توجه چيست؟

1- يکی از نشانه­ها، تفقه در دين است؛ تفقه در دين نه فقط به معنای آموختن علم فقه که البته اين هم مهم است ولی قطعاً منظور رسول گرامی اسلام از تفقه در دين فقط فقاهت به معنای مصطلح نيست. فقاهت در دين يعنی فهم درست دين و معرفت حقيقی و شناخت مستقيم از دين. کسی که خداوند نسبت به او اراده خير کند فهمش از دين فهم درستی مي­شود معرفت او معرفت کاملی مي­شود يعنی در واقع خدا ترسی و دوری از تعلقات دنيوی و دوری از گناه اين­ها اموری هستند که نشان دهنده وصول به آن معرفت حقيقی و فقاهت است. فقاهت صرفاً چند اصطلاح نيست؛ ممکن است کسی اين اصطلاحات را هم به خوبی ياد بگيرد اما اگر ثمره­ای به دنبال آن نباشد؛ خشيت، اخلاص، عبادت، خضوع، خشوع نباشد، معلوم مي­شود فقاهت در دين برای او حاصل نشده است. پس فهم درست از معارف دينی اگر برای انسان حاصل شد اين نشان مي­دهد که اراد الله به خيراً.

خداوند تبارک و تعالی گاهی به يک قوم و جامعه چنين توجهی دارد يعنی يک قوم و يک جامعه ممکن است مشمول عنايت ويژه خداوند واقع شود. در روايتی وارد شده: «إذا اراد الله بقوم خيراً اکثر فقهائهم و اقل جهالهم» يک قوم و جامعه­ای مشمول خير و عنايت الهی قرار گيرد آن که در آن جامعه فقها زياد هستند و جهال آن کم؛ «فإذا تکلم الفقيه وجد اعواناً و إذا تکلم الجاهل قُهر» جامعه مورد عنايت و جامعه­ای که خداوند نسبت به آنها خير اراده مي­کند به گونه­ای است که اگر يک فقيه سخن بگويد ياران خودش را پيدا مي­کند و دل­ها و انظار به او متوجه مي­شود و اگر جاهل سخن بگويد مورد بی توجهی قرار مي­گيرد يعنی جاهل در جامعه دينی مقهور است. اين يک ميزان قوی و روشن برای اين است که بفهميم يک جامعه و قوم و ملتی جامعه­ای الهی هستند يا نه. اگر در جامعه­ای سخن جهال خريدار دارد و طرفدارانی پيدا مي­کنند، معلوم مي­شود اين جامه از خير دور است. ممکن است در يک جامعه همه مسلمان باشند و همه پيرو مذهب اهل بيت هم باشند اما اگر در آن سخن جاهل خريدار داشته باشد اين حاکی از آن است که جامعه الهی نيست. نشانه جامعه الهی اين است که سخن جاهل مورد اعراض واقع مي­شود و سخن فقيه و عارف و اهل حق در جامعه جا دارد و مردم را به سوی خودش جلب مي­کند.

پس يک نشانه از اينکه اراده خير خداوند شامل شخصی و قومی شده اين است که فقيه در دين شده و در آن جامعه فقها زياد مي­شوند.

2- «و زهّده فی الدنيا» اگر فردی مورد عنايت خداوند تبارک و تعالی باشد، نسبت به دنيا او را زاهد مي­گرداند. زهد در دنيا به معنای آن است که کسی وابستگی و تعلق به دنيا نداشته باشد. رسول گرامی اسلام مي­فرمايد: «الزهد فی الدنيا قصر الامل و شکر کل نعمةٍ و الورع عن کل ما حرم الله» [2] زهد در دنيا به معنای فقر، ناداري، و لباس پينه­ دار نيست بلکه زهد در دنيا طبق فرمايش رسول گرامی اسلام يعنی کوتاهی آرزو لذا کسی که اهل طول الامل است، ولو فقير باشد زاهد نيست. «و شکر کل نعمةٍ» زاهد در دنيا کسی است که هر نعمتی را خداوند به او مي­دهد شاکر است و اهل گلايه و ناشکری نيست. و همچنين کسی است که از محرمات الهی اجتناب مي­کند. چنين شخصی زاهد است و نشانه آن است که اسير شهوات دنيويه نيست. ممکن است کسی فقير باشد ولی اهل اجتناب از محارم الله نباشد؛ هر فقيری زاهد نيست و هر زاهدی هم فقير نيست.

پس يکی از نشانه اراده خير خداوند به انسان اين است که خداوند تبارک و تعالی انسان را نسبت به دنيا زاهد مي­گرداند.

3- «و بصّره بعيوب نفسه» اگر به عيوب خودش بصير و آگاه باشد معلوم مي­شود که خداوند به او عنايت و توجه خاص کرده؛ خيلی مهم است که انسان به عيوب خودش آشنا باشد و خودش را بشناسد و به زوايای پنهانی نفس خودش آگاه باشد و هر حرکت و عملی را که انجام مي­دهد، ملاحظه کند آيا از روی خود خواهی است يا از روی تکليف و وظيفه است؟ ما خيلی از کارها را انجام مي­دهيم اما واقعاً چه مقدار از اين کارها از روی تکليف و وظيفه و امتثال اوامر الهيه است و چه مقدار بر خواسته­های خودمان دور مي­زند؟ انسان الهی انسانی است که به عيوب خودش آگاه است؛ بعضی از افراد به عيوب ديگران آگاه­تر هستند تا به عيوب خودشان. بعضی از اوقات جستجوی عيوب ديگران را مي­کنيم اما در پی يافتن عيوب خودمان نيستيم. اگر کسی اين چنين بود اين معلوم مي­شود که مشمول «اراد الله به خيراً» نيست.

پس طبق اين فرمايش و اين بيان نورانی رسول گرامی اسلام (ص) انسانی که در دين فقاهت پيدا کرده، انسانی که نسبت به دنيا زاهد باشد و از محارم الهی اجتناب کند، اين معلوم مي­شود که «اراد الله به خيراً» .

فقاهت در دين چيست؟ همان چيزی است که امام باقر (ع) مي­فرمايد: «إنّ الفقيه حق الفقيه الزاهد فی الدنيا و الراغب فی الآخرة المتمسک بسنة النبی صلی الله عليه و آله و سلّم» [3] فقيه واقعی کسی است که نسبت به دنيا زاهد است و نسبت به آخرت راغب است و به سنت پيامبر(ص) تمسک مي­کند. زهد در دنيا گفتيم به چه معناست امير المؤمنين (ع) در يک بيان نورانی مي­فرمايند: «الزُّهْدُ كَلِمَةٌ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏ فلم [فَمَنْ‏] لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.» [4] زهد بين دو کلمه است کسی که از گذشته ناراضی و مأيوس نباشد و نسبت به آينده شادمان نشود. اگر نسبت به آنچه برايش مي­آيد فرح پيدا بکند و نسبت به آنچه از دست داده ناراحت شود، چنين شخصی زاهد نيست بلکه زاهد کسی است که حسرت از دست رفته­های اين دنيا را نمي­خورد و نسبت به نصيب اين دنيا هم مغرور و شادمان نمي­شود.

در هر صورت به حسب اين کلام نورانی رسول گرامی اسلام (ص) درس خواندن ما مقدمه­ای است برای تفقه در دين؛ اگر درس فقه مي­خوانيم صرف اين درس و حضور در اين درس­ها و تعلم فقه مصطلح باب خير را برای ما مي­گشايد اما لزوماً اين چنين نيست که با تعلم فقه و فقاهت در وادی خير بمانيم. تعلم فقاهت زمينه­ای است برای ورود به معرفت دينی و تفقه و فهم درست دين اگر ما از اين باب گذشتيم و به آن وادی اصلی نزديک شديم مشمول اراده خداوند به خير نسبت به خودمان هستيم آنگاه مشمول اين روايت هستيم «إذا اراد الله بعبد خيراً فقّهه فی الدين» البته در کنار آن بايد زهد در دنيا و بصيرت نسبت به خودمان پيدا کنيم.

بهرحال اين فرصت­ها و اين درس­ها مي­گذرد. چنانچه امروز روز اول سال تحصيلی جديد است، به سرعت باد روز آخر اين سال تحصيلی خواهد رسيد چنانچه سال­های گذشته اين گونه بود. حال که بنا است ما اين ساعت از روز را در ايام تحصيلی در درس­ها شرکت کنيم، اهميت بدهيم بر حضور در کلاس درس. واقعاً آنهايی که به جايی رسيدند از هر نظر کسانی بودند که هميشه اهل همت بودند. اين يک جلسه درس در اين روز و در اين مدرسه از ناحيه من و شما ممکن است به نظر بيايد که در جريان تاريخ هيچ اثری نمي­گذارد ولی زندگی خودمان را عوض مي­کند. اهميت دادن به حضور در درس و مطالعه درس و مباحثه آن و جديت را بابی بدانيم که ما را به آن وادی ايمن و عنايت خداوند مي­رساند. بالاخره حيف است اگر بی توجه باشيم چرا که عمر در يک چشم بهم زدن مي­گذرد و البته دغدغه و مشکلات زندگی قهراً هست و بايد باشد ولی اگر ما به اين راه ايمان داريم اين حديث را سر لوحه زندگی خودمان قرار بدهيم که مي­فرمايد: «من طلب العلم تکفل الله له برزقه» کسی که طلب علم بکند رزق و روزی او را خداوند متکفل است. البته اين بدين معنی نيست که انسان اهل تدبير نباشد؛ انسان در همه چيز بايد اهل تدبير باشد اما اعتماد قلبی و ايمان قلبی بايد باشد در عين حال تلاش هم بايد بکند اما اين تلاش نبايد به گونه­ای رقم بخورد که انسان طالب علم را از مسير تحصيل علم دور بکند. اگر ما به صدق گفتار رسول خدا (ص) ايمان داريم (که داريم) نبايد نگران رزق و روزی باشيم و در طلب و تحصيل علم جديت داشته باشيم با همه مشکلاتی که قبلاً بوده و هست ولی اين مشکلات مي­گذرد و آنچه برای انسان باقی مي­ماند بايد ببينيم که چيست.

إنشاء الله خداوند به همه ما توفيق بدهد و تلاش و جديت کنيم تا بتوانيم اهل تفقه در دين باشيم و از عمر و لحظات خود استفاده کنيم. در روايتی با همين مضمون «اذا اراد الله» آمده که اگر اراده خير خداوند شامل کسی بشود اعمال صالح او بيشتر مي­شود و چه عمل صالحی بالاتر از تحصيل علم؛ آيا اجری بالاتر از جهاد داريم که مجاهدان بدون حساب وارد بهشت مي­شوند؟ در حالی که مي­گويند روز قيامت يک ميزان مي­گذارند که مداد علما و دماء شهدا را در آن ميزان مي­گذارند و در عين حال مداد علما سنگين­تر است از دماء شهدا. لذا بايد قدر لحظات را دانست إنشاء الله خداوند هم به ما توفيق بدهد.



[1] . بحار الانوار، ج77، ص80، حديث3.

[2] . تحف العقول، ص58.

[3] . اصول کافي، ج1، ص70، حديث8.

[4] . بحار، ج77، ص172، حديث8.


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-29] [ 12:49:00 ب.ظ ]