معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
 
  مهمترين مانع در برابر شکر نعمت ها غفلت است ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

به طور کلي تحصيل علم به خصوص علم الهي از اموري است که در شرايط فعلي قطعاً در رأس مسائلي است که انسان بايد دنبال کند. خداوند متعال اين توفيق را به ما عنايت کرده که در اين مسير قرار گرفتيم و اسباب و مقدماتش فراهم شده که بتوانيم در راهي قدم بگذاريم که سعادت ابدي حتماً به دنبال خواهد داشت اما رسيدن به اين هدف و نقطه ي تکامل مشروط به شرايطي است. در مورد اهميت طلب علم به ويژه علم الهي روايات زياد است در اين رابطه روايتي را از رسول گرامي اسلام (ص) ذکر مي کنيم.

پيامبر گرامی اسلام (ص) مي­فرمايند: «من طلب العلم فهو کالصائم نهاره القائم ليله فان باباً من العلم يتعلمه الرجل خيرٌ من أن يکون أبو قبيس ذهباً فأنفقهوه فی سبيل الله». [1] کسی که به دنبال تحصيل علم باشد و علم را طلب کند مانند کسی است که روزها را روزه بدارد و شبها نيز بپا خيزد برای عبادت؛ آن علمی که طلب آن مانند روزه صائم و عبادت کسی که در نيمه­های شب به پا مي­خيزد و ياد خدا مي­کند، قرار داده شده، هر علمی نيست حتی علم توحيد بدون آنکه معرفت حقيقی برای انسان ايجاد کند اين اثر را ندارد. اينکه انسان يکسری اصطلاحات را ياد بگيرد، برای انسان مثل روزه و نماز در شب نيست اين علم، علمی است که نتيجه­اش خشيت الهی است. در هر صورت علم الهی و علوم اهل بيت حداقل برای ما زمينه رسيدن به اين نقطه را فراهم مي­کند. کسی که به دنبال اين علم باشد يعنی همين فقه و اصول و کلام و تفسير که ما مي­خوانيم ولی خود اينها مقصود بالذات نيست بلکه اين علوم بايد معبری باشد برای تعالی روح و تکامل نفس ما. اگر ما به دنبال اين علم باشيم مثل آن است که روزها را روزه بگيريم و شب­ها را به نماز بگذرانيم و اگر کسی بابی از ابواب علم را ياد بگيرد، اين برای او بهتر از آن است که کوه ابو قبيس طلا باشد و او در راه خدا آن را انفاق کند. تعلم اين همه ارزش دارد و ارزش انفاق يک کوه طلا در راه خدا کمتر است از اينکه يک باب از ابواب علم ياد بگيرد.

ما بايد به اين حقيقت توجه کنيم و همه چيز برای ما فراهم شده اينکه در روايات وارد شده عالم افضل از عابد است و يک ساعت تفکر بيش از هفتاد سال عبادت ارزش دارد يا گفته شود يکی از مهمترين اعمال شب قدر مذاکره علمی است همه به خاطر ارزش آن است؛ مهم توجه به اين حقيقت است که ما غفلت مي­کنيم. همين شرکت در درس و بحث­ها مي­تواند ارزشش از کوه ابوقبيس که طلا باشد و در راه خدا انفاق شود، بيشتر باشد و مي­تواند يک کار لغو باشد و يا حتی مي­تواند آثار منفی هم داشته باشد. بهرحال همه چيز برای ما فراهم است؛ ما در اين مسير قرار گرفته­ايم تحصيل علم چنين ارزشی دارد ( علم الهی اشرف علوم است) ابزارش برای ما فراهم و قرعه به نام ما افتاده است و ما در بين اين همه انسان و شيعه به مهد علم يعنی حوزه­ی قم وارد شده­ايم لکن به اين حقيقت توجه نمي­کنيم و اين نعمتی است که ما از آن غفلت مي­کنيم. اگر ما اين نعمت را از دست بدهيم آن وقت به اين مسئله پی خواهيم برد که چه گوهر گرانبهايی را از دست داده­ايم.

در روايتی از حضرت علی (ع) وارد شده است که حضرت مي­فرمايند: «احسنوا صحبة النعم قبل فراغها فإنها تزول و تشهد علی صاحبها بما عمل فيها» [2] اميرالمؤمنين (ع) مي­فرمايند: مصاحبت با نعمت­ها را نيکو بشماريد قبل از آنکه نعمت­ها از شما سلب شوند چون هر نعمتی بالاخره زائل مي­شود يا با موت و يا با اسباب ديگر و اين نعمت­ها همگی گواه بر صاحب آن مي­باشند چون مصاحب و يار و رفيق ما بوده­اند و گواهی مي­دهند که انسان با اين نعمت چه کرده؟ ما مورد سؤال قرار خواهيم گرفت که با اين نعمت و ساير نعمت­ها چه کرده­ايم. (نعمت امنيت، عافيت، صحت و هر نعمتي).

طلب علم يک نعمت و دارای آن همه ارزش مي­باشد در روايتی از رسول اکرم (ص) وارد شده که حضرت مي­فرمايند: «من کان فی طلب العلم کانت الجنة فی طلبه» [3] کسی که در طلب علم است بهشت به دنبال اوست. لذا خود طلب علم يک نعمت و دارای اين چنين اهميت و ارزشی است.

اگر با دقت به کار خويش نگاه کنيم، مي­بينيم عناوين مختلف اينجا جمع شده است (ما اينجا طالب العلم، مصاحب نعمت علم و در مسند هدايت هستيم از امام صادق (ع) در مورد آيه­ی «و من احياها فکأنما احيا الناس جميعاً» [4] سؤال کردند که منظور اين آيه چيست؟ حضرت (ع) فرمودند: «مَن اخرجها من ضلالٍ الی هديً فکأنما احياها و مَن اخرجها من هديً الی ضلالٍ فقد قتلها» [5] اگر کسی يک نفر را از گمراهی به سوی هدايت و حقيقت راهنمائی کند گويا همه مردم را احيا کرده و اگر يک نفر را گمراه کند گويا همه مردم را از بين برده است. بلکه بالاتر لازم نيست از هدايت خارج شود و در مسير هدايت قرار بگيرد، بلکه همين مقدار که يک درجه از ضلالت او کم شود مثلاً يک گناه از گناهان او کم شود، بر آن فکأنما احيا الناس جميعاً صدق مي­کند؛ خود اين عنوان هادی ببينيد که چه ارزشی دارد. لذا ما اينجا مجمع العناوين هستيم و کار و شغل و برنامه ما مجمع العناوين است (هم از نظر شخصی برای خودمان و هم از نظر هدايت مردم) در هر صورت همه چيز برای ما مهيا است و عمده آن است که به آن توجه شود و مهمترين مانع غفلت است. ما از آنچه که در اختيار ماست غافل هستيم؛ غافل از آنکه چه نعمت­هايی در اختيار ماست و مهمترين سرمايه که عمر ماست از آن کاسته مي­شود و ما به اين مسئله توجه نداشته و از آن غافليم.

امروز دنيا تشنه­ی معارف اهل بيت است اينکه مي­گويم تشنه­ی معارف اهل بيت، اين يک حقيقتی است که انسان وقتی با افراد و گروه­های مختلف مواجه مي­شود بيشتر درک مي­کند. امروز دشمنان نقشه­های زيادی عليه اسلام و تشيع بکار بسته­اند. از سست کردن بنيان­های دينی و اعتقادی و از جعل اديان و مذاهب و فرق و ترويج فرق ضاله و ساختگی گرفته تا حمله­ی مستقيم به تشيع و تلاش برای منفور کردن چهره اسلام و پيامبر(ص) و اهل بيت عليهم السلام که اينها همه مسئوليت­ها را سنگين­تر مي­کند.

آنچه که عرض کردم در شرايط عادی بود؛ در شرايط فعلی اينها همه اهميت مضاعف و چند برابر پيدا مي­کند لذا واقعاً بايد به درس اهميت داد به خاطر خودمان هم که شده (دنيا و آخرت) بايد به آن توجه بيشتری کنيم. البته درس خواندن مشکلاتی هم دارد اما کسی که در راه تحصيل علم در برابر اين سختي­ها و مشکلات مالی و زندگی و معيشتی صبر کند قطعاً خداوند برای او گشايش خواهد کرد. بنابراين مثل کاسبی که محاسبه مي­کند چقدر سود کرده ما نيز اين سرمايه­ها را بايد محاسبه کنيم و ببينيم که به چه ميزان سود و بهره برده­ايم.

در آغاز سال تحصيل بايد برنامه ريزی کنيم و به اهميت کارمان نيز توجه کنيم و با محاسبه سال گذشته سال جديد را با برنامه­های منسجم و منظم شروع کرده و درس­هايمان را با دقت بيشتر دنبال کنيم با توجه به اهميت آن در صدد اصلاح نفس و کاستي­های روحی باشيم و نکند که سال آينده بيايد و اين فرصت­ها تمام شود و در خرداد سال 92 وقتی برمي­گرديم به سال گذشته ببينيم که چيزی نيندوخته­ايم و از سرمايه ما کاسته شده است. بايد از خداوند متعال استمداد بطلبيم و از صاحب اصلی حوزه­های علميه و ولی و سرور و مولای خود حضرت حجة بن الحسن عجل الله فرجه الشريف استمداد بطلبيم و عنايت او را طلب کنيم و از روح بلند اهل بيت (ع) بخواهيم که ما را در ظل عنايات خودشان قرار دهند. از حضرت معصومه (س) استمداد کنيم. از اين بانو نبايد غافل شد برای همه چيز (دنيا و آخرت) و قطعاً اين استمداد و توسلات برای ما راه گشا خواهد بود منتهی صبر و حوصله و همت و تلاش مي­خواهد که بدون تلاش و همت انسان عالم و موفق نخواهد شد هم در مسائل علمی و هم در مسائل اخلاقی و نمي­شود بدون رياضت و تلاش و کوشش به جايی رسيد «لايدرک العلم براحة الجسم».

اميدوارم که خداوند به ما اين توفيق را بدهد که قدردان اين نعمت­ها باشيم؛ هيچ معلوم نيست که سال ديگر و حتی ماه ديگر به همين راحتی بتوانيم درس بخوانيم. اين مسئله را مخصوصاً کسانی که از اين شرايط دور مي­شوند، بيشتر درک کرده و قدر مي­دانند. اميداورم به اين مسئله بيشتر توجه کرده و قدر نعمت­ها و فرصت­ها بدانيم و از ن

آن غافل نشويم.



[1] . کنز العمال، روايت28701.

[2] . علل الشرائع، ص464، حديث12.

[3] . کنزالعمال، روايت28842.

[4] . مائده/32.

[5] . کافي، ج2، ص210، حديث1.

موضوعات: نکات اخلاقی
[جمعه 1392-05-11] [ 06:15:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فضائل علي (ع) ...

بیان حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

چرا پيامبر گرامي(ص) علي (ع) به عنوان جانشين خود انتخاب کرد؟ مسئله نبوت مسئله ي مهمي است؛ پيامبر گرامي اسلام(ص) يک جايگاه خاصي در بين انبياء ديگر دارند وقتي پيامبر دعوت خود را آغاز کرد و اسلام را تبليغ کرد گروهايي از مسلمين پيرامون او شکل گرفت و ياراني به کمک حضرت شتافتند و البته کم هم نبودند و عدد صحابه علي رغم اختلاف در تعريف صحابه عدد کمي نيست اما چه شده که علي را به عنوان ولي و جانشين و خليفه تعيين شده است؟

در اينکه اين مشيت الهی است اراده الهی به اين تعلق گرفته که از نسل پيامبر فرزندان پيامبر در سمت جانشينان پيامبر و اوصياء بعد از او را قرار گيرند، بحث زياد است اما قطعاً در خود امير الؤمنين (ع) يک شايستگي­ها و قابليت­هايی بوده که اين شايستگي­ها و قابليت­ها موجب شده اراده الهی و مشيت الهی به اين امر تعلق بگيرد و خود پيامبر هم اين را به عنوان جانشين خود قرار دهد.

 

شخصيت امير المؤمنين (ع) اين گونه نيست که همه فضائل آن حضرت غير اکتسابی باشد. بله بعضی فضيلت­ها غير اکتسابی هستند يعنی ما نبايد تصور کنيم امير المؤمنين مجبور بوده به اين خوب بودن و اين درجه از شايستگی که اگر او باشد اين ديگر ارزشی نيست و اگر اين باشد هر کسی را اين گونه بيافرينند او اينگونه خواهد بود و از اين حيث ارزشی ندارد و اين ارزش سجده کردن ملائکه را ندارد. اينها هم اراده و مشيت الهی است و هم ضرورت وجود يک انسان کامل که الگوی انسان­ها در زندگی باشد و شايستگي­هايی داشته باشد مانند آنجا که حضرت ابراهيم مأمور به ذبح اسماعيل شد اين يک نمايش نبود و از ابتدا نمي­دانست که اين ذبيح جايگزينی دارد لذا از اين گونه امتحانات سر بلند بيرون آمدن خيلی کار مهمی است و شايستگي­هايی را مي­طلبد. آنجا که از خوديت و تبعيت از خود و بريدن از تعلقات نفسانی بشود آن وقت است که اين شايستگي­ها بروز پيدا مي­کند و به اين واسطه مقامات اعطاء مي­گردد. اين گونه نبوده که همه فضائل اعطائی باشد چه اينکه اگر اين گونه مي­بود صلاحيت الگو شدن را نداشتند. اگر ما فکر کنيم که اينها انسان­هايی بودند که مجبور بودند به اين امور و فضائل آنها اعطائی صرف باشد ديگر الگو شدن برای انسان­ها معنی نداشت.

 

لذا در مورد فضائل امير المؤمنين هم عنايات و هم توفيقات و هم مشيت الهی و هم شايستگي­های خود حضرت مي­باشد.

 

در مورد اين مطالب مي­توان به کلماتی از رسول خدا استشهاد کرد به اينکه ديگران اصلاً قابل قياس با امير المؤمنين نبودند که در اين وقت کم نمي­توان آنها را بيان کرد.­

 

« والحمد لله رب العالمين»

 


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-05-07] [ 09:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  قلب سلیم ...

بیان اخلاقی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

در روايات و آيات قرآني بر قلب سليم خيلي تکيه شده است مثلاً در آيه شريفه: «يوم لاينفع مالٌ و لا بنون إلا مَن أتي الله بقلبٍ سليم» روزي که در آن روز هيچ يک از اسباب اتکاء و تکيه‏گاه‏هاي انسان در اين دنيا به درد انسان نمي‏خورد مگر آن که انسان با قلب سليم در محضر خداوند متعال حاضر شود، مال و فرزند عمده‏ترين تکيه‏گاه‏هاي شخص در دنيا است و آنچه که انسان بيشترين بهره را از آن مي‏برد مال و فرزند است.

خداوند متعال در آيه فوق مي‏فرمايد: هيچ يک از مال و فرزند في‏نفسه در قيامت به درد انسان نخواهد خورد و الا اگر مالی در راه خدا مصرف شده باشد در قيامت هم به انسان نفع مي‏رساند و همچنين است اگر فرزند صالحی داشته باشد ولی في‏نفسه مال و فرزند در قيامت نفعی به انسان نخواهند رساند و تنها چيزی که در قيامت به درد انسان مي‏خورد قلب سليم است، کثرت اعمال و زيارات و دعاها اگر همراه با قلب سليم نباشد هيچ ارزشی ندارد اما اگر قلب سليم باشد ولو اعمال قليل باشد نافع به حال انسان خواهد بود. سلامت قلب آن قدر مهم است که امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «لا سلامة کسلامة القلب»؛ هيچ سلامتی مثل سلامت قلب نيست. سلامتی جسم خيلی مهم است و از بزرگ‏ترين نعمت‏های الهی است ولی مهم‏تر از آن سلامت قلب يعنی سلامت روح و جان آدمی است. حال اين قلب سليم که به تصريح آيه قرآن در روز قيامت نافع به حال صاحبش خواهد بود و به تعبير امام باقر (ع) برترين سلامت‏ها و افضل سلامت‏هاست چيست؟ قلب سليم يعنی قلبی که نسبت به خداوند متعال و مردم سليم باشد، قلب نه مي‏تواند فقط به خدا سليم باشد و از مردم غافل باشد و نه مي‏تواند فقط نسبت به مردم سليم باشد و از خدا غافل باشد بلکه قلب سليم قلبی است که اين دو جهت با هم در آن وجود دارد يعنی هم نسبت به خدا و هم نسبت به مردم سليم است. از امام صادق (ع) در مورد آيه فوق سؤال مي‏کنند که قلب سليم چيست؟ حضرت فرمودند: «القلب السليم الذی يلقی ربَّه و ليس فيه احدٌ سواه و کلّ قلب فيه شرکٌ او شک فهو ساقطٌ» [1] قلب سليم يعنی قلبی که از غير خدا خالی باشد و غير خدا در آن جايی نداشته باشد که اين مرتبه کمی نيست و از هر کسی ساخته نيست. در روايت ديگری حضرت مي‏فرمايند: «هو القلب الذی سلم مِن حب الدنيا» يعنی قلبی سليم است که حب دنيا در آن نباشد. يک بعد و وجه ديگر از قلب سليم در ارتباط با ديگران است، دوست داشتن ديگران و محبت به ديگران نه فقط در حد يک محبت عادي. اميرالمؤمنين (ع) مي‏فرمايند: «لايسلم لک قلبک حتی تحبّ للمؤمنين ما تحبّ لنفسک»؛ قلب وقتی سالم و سليم مي‏شود که آنچه را که برای خودت مي‏پسندی و دوست داری برای ديگران هم دوست داشته باشی و آنچه را که برای خودت دوست نداری و نمي‏پسندی برای ديگران هم نپسندی که اين مجاهدت مي‏خواهد. گفتيم قلب سليم دو بُعد دارد؛ يکی در رابطه با خداوند متعال و بُعد ديگر در رابطه با مردم است، وجه مشترک اين دو بُعد که موجب سلامت قلب است اين است که خود محوری و خود خواهی بايد کنار گذاشته شود و غير خداوند متعال نبايد در قلب انسان باشد يعنی انسان خودش را بايد ناديده بگيرد و آنچه را که برای خود دوست دارد برای ديگران هم دوست بدارد يعنی منيّت کنار گذاشته شود، انسان به حسب طبعش حب نفس دارد، البته حب نفس يکی از کمالات انسانی است، مثلاً اگر مادر حاضر است جانش را به خاطر فرزندش از دست بدهد به خاطر حب نفس است چون فرزند خودش است و الا اگر فرزند خودش نبود حاضر نبود جانش را به خاطر او به خطر بياندازد، پس ريشه حب مادر به فرزند که برترين محبت‏ها در دنيا است حب نفس است. پس انسان حب نفس دارد و همه چيز را برای خودش مي‏خواهد اما انقطاع از اين حب سلامت قلب مي‏آورد. پس نشانه سلامت قلب اين است که انسان آنچه برای خودش دوست دارد برای ديگران هم دوست داشته باشد لذا اگر کسی اهل عبادت و تلاوت قرآن و راز و نياز با خداوند باشد اما نسبت به ديگران اين گونه نباشد از قلب سليم برخوردار نيست، پيامبر (ص) علاوه بر عبادت و راز و نياز با خداوند نسبت به مردم مهربان بود و همان گونه که دغدغه هدايت آنها را داشت دغدغه زندگی آنها را هم داشت تا جايی که آيه نازل شد «لعلک باخعٌ نفسک»، لذا دل و قلبی که کينه ديگران را در خود جای داده باشد نمي‏تواند جايگاه حب الهی باشد و مصداق قلب سليم واقع شود. پس بايد سعی کنيم غير از خداوند را از قلب خود خارج کنيم و نسبت به ديگران قلب و دلمان را به مرحله‏ای برسانيم که ديگران را هم‏رديف خود قرار دهيم به حدی که آنچه که برای خود دوست داريم برای ديگران هم دوست داشته باشيم و آنچه را برای خود دوست نداريم برای ديگران هم دوست نداشته باشيم.

«والحمد لله رب العالمين»



[1] . کافي، ج2، ص16، حديث5.

موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-05-06] [ 05:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فخر فروشي ...

بیان اخلاقی عضو هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتي از امير المؤمنين علي(ع) در مورد تفاخر و فخر فروشي وارد شده حضرت مي فرمايد: «من صنع شيئاً للمفاخرة حشره الله يوم القيامة أسود» کسي که کاري را براي فخر فروشي انجام دهد خداوند متعال روز قيامت او را سياه محشور مي کند؛

فخر فروشی در جزئی ترين حالات مربوط به انسان شروع مي­شود تا امور مهمه، از افراد عادی گرفته تا کسی که يک رياست و موقعيتی دارد. نبايد فکر کرد که فخر فروشی منحصر در کسی است که مثلاً از يک قدرت و موقعيتی برخوردار است يا از زيبايی برخوردار است. فخر فروشی يک حالت نفسانی است که جلوه مي­کند ممکن است دو نفر که هر دو در شرايط اجتماعی و مالی يکسانی باشند مثلاً فقير باشند اما همين انسان فقير اگر به يک خودکار و تسبيحی که دستش مي­گيرد و ساير کارها و چيزهايش بخواهد تفاخر کند اين هم فخر فروشی است. تا برسد به کسی که به حسب ظاهری ابزار تفاخر برايش بيشتر فراهم است، اين خيلی مهم است که فخر فروشی ضد تعالی و کمال انسان است. خداوند متعال مي­خواهد دائماً خوديت­ها و منيت­ها در انسان از بين برود و خودش را نبيند و اين هوای نفس در انسان ضعيف شود. خداوند متعال مي­خواهد انسان از اين اموری که ممکن است فريبنده باشد، او را رهايی بدهد. انسان گاهی روايات را که مي­شنود با خودش مي­گويد که ما که اصلاً مشمول اين روايات نيستيم ولی اينگونه نيست با دقت در احوال شخصيه خودمان اگر به لايه­های پنهانی روح و روان خود مراجعه کنيم بعضاً مي­بينيم گرفتار هستيم. از همين درس و ساير اعمال و رفتار متوجه خواهيم شد که واقعاً فخر فروشی کرده­ايم لکن تفاخر مراتب دارد.

امام رضا(ع) مي­فرمايد: اميرالمؤمنين(ع) روزی به عيادت صعصعة بن صوحان رفتند که از اصحاب خاص و از خواص اصحاب حضرت است «إن اميرالمؤمنين عاد صعصعة بن صوحان فی مرضه فلما قام من عنده قال(ع) يا صعصعة لاتفتخرنّ علی اخوانک بعيادتی إياک و اتق الله» [1] اميرالمؤمنين(ع) مي­فرمايد: ای صعصعة با اينکه من از تو عيادت کردم بعداً به برادرانت فخر فروشی نکني. وقتی امکان داشته باشد صعصعة به عيادت اميرالمؤمنين فخر فروشی بکند معلوم مي­شود در ديگران امکان آن زياد است؛ به نظر خودشان به برترين امور تفاخر کنند ولی اين تفاخر هم مهلک است. علي(ع) مي­فرمايد: يک وقت نکند به اشخاص ديگر مفاخره شود به واسطه اينکه من علی به عيادت تو آمده­ام. لذا توجه به اين مسئله خيلی مهم است چون باعث سقوط انسان است اگر توجه نداشته باشد.

«والحمد لله رب العالمين»


[1] . مستدرک الوسائل، ج12، ص900.

موضوعات: نکات اخلاقی
[شنبه 1392-05-05] [ 06:08:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ادب درکلام ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

در کلمات معصومين (ع) و رفتار آنها يکي از نکات محوري و مهم، ادب در کلام است، اين ادب کلامي جلوه‏هاي مختلفي دارد و خيلي ظرافت دارد و مراتب مختلف براي آن متصور است. زشت گويي، فحش، لعن و سب و طعن در کلمات ائمه (ع) منع شده است،

علی (ع) مي‏فرمايند: «قولوا للناس احسن ما تحبون ان يقال فيکم فإن الله يبغض اللّعّان السبّاب الطّعّان علی المؤمنين» [1] ؛ بهترين چيزی را که دوست داريد درباره شما گفته شود درباره ديگران بگوييد، خداوند تبارک و تعالی شخص لعن کننده و نفرين کننده، سب کننده و طعن زننده بر مؤمنين را مبغوض مي‏شمارد. کسی که اهل لعن کردن و دشنام دادن و طعنه زدن است مبغوض خداوند متعال است.

ممکن است کسی بگويد در روايت وارد شده که طعن و لعن و سب نسبت به مؤمنين مبغوض خداوند است و اين بدين معنی است که سب و لعن و طعن نسبت به غير مؤمنين اشکال ندارد و انسان مجاز است هر چه را دوست دارد نسبت به غير مؤمنين بگويد. لکن روشن است که منظور روايت اين نيست که طعن و سب و لعن فقط نسبت به مؤمنين مبغوض خداوند متعال است. اين امور نسبت به غير مؤمنين هم ناپسند است و در قرآن و روايات وارد شده که کفار را سب نکنيد چون آنها هم در مقابل خدای شما را سب خواهند کرد، پس اين امور نسبت به همه اعم از مؤمن و غير مؤمن جايز نيست. بله لعن به اين معنی که مثلاً در مورد کفار گفته شود از رحمت خداوند دور باشند اشکال ندارد و اين غير از سب است قدر مسلم اين است که سب نسبت به مؤمنين بايد رعايت شود و تشخيص مؤمن هم سليقه‏ای نيست تا انسان بگويد فلانی که مؤمن نيست پس سب او اشکالی ندارد و چنين کاری خارج از سيره و روش معصومين (ع) و بر خلاف سفارشات آنهاست. ادب در کلام چيزی است که در سيره معصومين (ع) فراوان به چشم مي‏خورد، معصومين (ع) در گفتار و رفتار خود هميشه ادب کلامی را رعايت مي‏کردند حتی با کسانی که دشمن آنها بودند، حقايق را مي‏گفتند اما هيچ گاه از چارچوب ادب کلامی خارج نمي‏شدند. در روايت وارد شده که خداوند تبارک و تعالی بهشت را بر فحّاش بي‏حيا که برای او مهم نيست که درباره ديگران چه بگويد و ديگران هم درباره او چه بگويند، حرام کرده است. همچنين در روايتی از رسول اکرم (ص) وارد شده که حضرت مي‏فرمايند: «إن مِن شرّ عباد الله مَن تکره مجالسته لفحشه» [2] ؛ از بدترين بندگان خداوند کسی است که مردم از همنشينی با او اکراه دارند به خاطر اينکه اهل فحش است. پس سب و لعن ديگران از اموری است که مبغوض خداوند تبارک و تعالی و اهل بيت (ع) است و معصومين (ع) مجسمه ادب در کلام بوده‏اند و ما هم به عنوان پيروان آنها بايد اين ادب را از آنها ياد بگيريم.

«والحمد لله رب العالمين»


[1] . بحار الانوار، ج87، ص181، ح67.

[2] . کافي، ج2، ص323، ح3.

موضوعات: نکات اخلاقی
[جمعه 1392-05-04] [ 12:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سعادتمندترین مردم ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

اميرالمؤمنين علي (ع) مي‏فرمايد: «أسعد الناس مَن عرف فضلنا و تقرّب إلي الله بنا و أخلص حبّنا و عمل بما إليه ندَبنا و انتهي عمّا عنه نهينا فذاک منّا و هو في دار المقامة معنا»؛ سعادتمندترين مردم کسي است که اولاً: فضل ما را بشناسد و معرفت به فضيلت و جايگاه ما داشته باشد، ثانياً: به واسطه ما به خداوند تبارک و تعالي تقرب بجويد، ثالثاً: محبتش نسبت به ما مخلصانه باشد، رابعاً: آنچه را ما امر به انجام آن مي‏کنيم انجام دهد و آنچه را نهي از آن مي‏کنيم ترک کند که اگر اين گونه بود از ما محسوب مي‏شود و در روز قيامت در جوار ما خواهد بود.

سعادتمندترين مردم کسی است که نسبت به اهل بيت (ع) معرفت پيدا کند و به وسيله آنه به خداوند تقرب بجويد و بر طبق سيره و گفتار آنها عمل کند، که چنين کسی شيعه واقعی خواهد بود و در روز قيامت در جوار اهل بيت (ع) خواهد بود. اين مهم است که انسان در روز قيامت با اهل بيت (ع) باشد، چون ممکن است انسان در بهشت باشد ولی با اهل بيت (ع) نباشد و از معيت با آنها محروم باشد، اگر انسان معيت اهل بيت (ع) در قيامت را مي‏خواهد در اين دنيا بايد سعی کند که از مسير اهل بيت (ع) خارج نشود و معيت در اين دنيا ملازم با معيت در آخرت است و اگر مي‏خواهيم بفهميم در آخرت چه مقدار با اهل بيت (ع) معيت خواهيم داشت بايد ببينيم در اين دنيا چه اندازه با آنها معيت داريم و معيت اهل بيت (ع) در دنيا به اين است که بدانيم چه اندازه تابع اهل بيت (ع) هستيم و از آنها پيروی مي‏کنيم. انشاء الله خداوند تبارک و تعالی معيت با اهل بيت (ع) را هم در دنيا و هم در آخرت به ما عنايت بفرمايد.

«والحمد لله رب العالمين»

موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-04-30] [ 10:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سعادتمندترین مردم ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

اميرالمؤمنين علي (ع) مي‏فرمايد: «أسعد الناس مَن عرف فضلنا و تقرّب إلي الله بنا و أخلص حبّنا و عمل بما إليه ندَبنا و انتهي عمّا عنه نهينا فذاک منّا و هو في دار المقامة معنا»؛ سعادتمندترين مردم کسي است که اولاً: فضل ما را بشناسد و معرفت به فضيلت و جايگاه ما داشته باشد، ثانياً: به واسطه ما به خداوند تبارک و تعالي تقرب بجويد، ثالثاً: محبتش نسبت به ما مخلصانه باشد، رابعاً: آنچه را ما امر به انجام آن مي‏کنيم انجام دهد و آنچه را نهي از آن مي‏کنيم ترک کند که اگر اين گونه بود از ما محسوب مي‏شود و در روز قيامت در جوار ما خواهد بود.

سعادتمندترين مردم کسی است که نسبت به اهل بيت (ع) معرفت پيدا کند و به وسيله آنه به خداوند تقرب بجويد و بر طبق سيره و گفتار آنها عمل کند، که چنين کسی شيعه واقعی خواهد بود و در روز قيامت در جوار اهل بيت (ع) خواهد بود. اين مهم است که انسان در روز قيامت با اهل بيت (ع) باشد، چون ممکن است انسان در بهشت باشد ولی با اهل بيت (ع) نباشد و از معيت با آنها محروم باشد، اگر انسان معيت اهل بيت (ع) در قيامت را مي‏خواهد در اين دنيا بايد سعی کند که از مسير اهل بيت (ع) خارج نشود و معيت در اين دنيا ملازم با معيت در آخرت است و اگر مي‏خواهيم بفهميم در آخرت چه مقدار با اهل بيت (ع) معيت خواهيم داشت بايد ببينيم در اين دنيا چه اندازه با آنها معيت داريم و معيت اهل بيت (ع) در دنيا به اين است که بدانيم چه اندازه تابع اهل بيت (ع) هستيم و از آنها پيروی مي‏کنيم. انشاء الله خداوند تبارک و تعالی معيت با اهل بيت (ع) را هم در دنيا و هم در آخرت به ما عنايت بفرمايد.

«والحمد لله رب العالمين»

موضوعات: نکات اخلاقی
[جمعه 1392-04-28] [ 05:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم