بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
رسول گرامي اسلام مي فرمايند:«النّظر إلي عالمٍ عبادة و النّظر إلي امام المُقسط عبادة والنظر إلي والدين برأفة و رحمة عبادة والنظر إلي أخٍ تودّه في الله عبادة»؛ رسول اکرم(ص) مي فرمايند: نظر و نگاه کردن به عالم عبادت است، نگاه کردن به امام عادل عبادت است، نگاه کردن به پدر و مادر از روي رأفت و رحمت عبادت است و همچنين نگاه کردن به برادر ديني که به او مودت و محبت در راه خدا داري عبادت است …
رسول گرامی اسلام ميفرمايند:«النّظر إلی عالمٍ عبادة و النّظر إلی امام المُقسط عبادة والنظر إلی والدين برأفة و رحمة عبادة والنظر إلی أخٍ تودّه فی الله عبادة»؛ رسول اکرم(ص) ميفرمايند: نظر و نگاه کردن به عالم عبادت است، نگاه کردن به امام عادل عبادت است، نگاه کردن به پدر و مادر از روی رأفت و رحمت عبادت است و همچنين نگاه کردن به برادر دينی که به او مودت و محبت در راه خدا داری عبادت است. روايات ديگری هم از معصومين(ع) وارد شده که اموری را به عنوان عبادت نام بردهاند؛ مثلاً امير المؤمنين(ع) ميفرمايند:«التفکر فی ملکوت السموات و الأرض عبادة المخلصين»؛ تفکر در آسمان و زمين عبادت مخلصين است همچنين از ايشان روايت داريم که ميفرمايند:«إنّ من العبادة لين الکلام و إفشاء السلام»؛ با نرمی سخن گفتن و همچنين سلام کردن به برادر دينی عبادت است يا مثلاً امام صادق(ع) ميفرمايند:«حبّنا اهل البيت عبادة» حضرت ميفرمايند: دوستی ما اهل بيت(ع) عبادت است. اگر ما اين روايات را کنار هم بگذاريم نتيجه گرفته ميشود که عبادت در تعاليم اهل بيت(ع) منحصر به اعمال و اوقات خاصی نيست، درست است که برجستهترين تجلی عبوديت نماز است و همچنين روزه و حج از جلوههای زيبای عبادت هستند اما عبادت منحصر در اين امور نيست، عبادت خداوند فقط به اين نيست که انسان خودش يک رابطه شخصی با خداوند تبارک و تعالی پيدا کند چرا که ارتباط شخصی با خداوند متعال قدر متيقن از عبادت است ولی بر طبق آنچه که ائمه معصومين(ع) گفتهاند همه صحنههای زندگی انسان ميتواند عبادت باشد البته به شرط اينکه با شرائط خاص خودش باشد؛ مثلاً اينکه گفته ميشود نظر به عالم عبادت است منظور صرف نگاه کردن به تنهايی نيست بلکه مراد اين است که با نگاه کردن به عالم دلها متوجه عالم شود و از علم او بهره گرفته شود. اينکه گفته ميشود نظر به عالم و امام عادل و والدين از روی رحمت و رأفت و همچنين نظر به برادر دينی عبادت است يا در روايت آمده که با نرمی سخن گفتن و آشکارا سلام کردن و دوستی اهل بيت(ع) عبادت است، منظور از همه اينها اين است که روح و نفس انسان بايد در يک مسيری قرار گيرد که معرفت و محبت او نسبت به خداوند تبارک و تعالی و همچنين محبت او نسبت به هم نوعان خودش؛ يعنی ساير انسانها روز به روز بيشتر شود؛ يعنی خوديت و بُت نفس بايد شکسته شود و ياد بگيرد که به ديگران محبت کند و به ديگران علاقه پيدا کند، پس اگر امر دائر شود بين نماز مستحبی و يا رفع نياز از يک نيازمند و کمک به حل مشکل برادر دينی همه بالاتفاق ميگويند که رفع نياز از برادر دينی مقدم بر نماز مستحبی است لذا ما ميتوانيم از صبح تا شب بدون اينکه در مسجد و محراب و حرم باشيم عبادت را صيد کنيم و قرب خود را به خداوند تبارک و تعالی بيشتر کنيم؛ مثلاً شرکت در درس برای کسب علم و دانش و يا سلام کردن به ديگران عبادت است. عبادت منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن و غيره نيست، پس فرصتهای زيادی برای قرب الهی در زندگی انسان وجود دارد و انسان عاقل اين فرصتهای پر سود که برای او ايجاد ميشود و منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن نيست را از دست نميدهد، انشاء الله که خداوند متعال توفيق انجام عبادت و عمل به فرامين خودش را به ما عنايت کند. |
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)
روايتي است از اميرالمؤنين علي عليه السلام: «الاعتبار يثمر العصمة».
مي فرمايند: نتيجه و ثمره عبرت گرفتن، عصمت است؛
يعنی اگر کسی از اعمال گذشته خودش عبرت بگيرد يا جامعهای از اعمال گذشته خود عبرت بگيرد يا خانوادهای از اعمال گذشته خود عبرت بگيرد، و به طور کلی اگر عبرت آموزی را سر لوحهی کار خودش قرار بدهد اين از لغزشها جلوگيری ميکند؛ ميوهی اعتبار و عبرت، عصمت است. اينکه انسان از خطاهای خودش و ديگران (نه فقط از خطاهای خودش) و از تاريخ جامعه خودش و از تاريخ جوامع ديگر عبرت بگيرد، موجب عصمت است (عصمت نه به معنای مصطلح آن). متأسفانه بيشترين گرفتاريهای شخصی و اجتماعی ما معلول عدم اعتبار و عبرت است؛ اين خيلی مهم است يعنی اينکه ميگويند شکستها مقدمه پيروزی و موفقيتهای آينده است برای اين است که اين شکست و ناکاميهای برای انسان بايد تأمل و تفکر نسبت به علل ناکاميها ايجاد بکنند و اسباب آن را پيدا کند و راههای خطايی را که طی کرده ديگر نپيمايد و از اشکالات پيشگيری کند. که إن شاء خداوند همه ما را از عاملين به اين روايت زيبا قرار دهد. «الاعتبار يثمر العصمة» |
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند: «من ساس نفسه ادرک السياسة». کسي که نفس خودش را سياست کند، سياست را درک کرده است.
آنچه که متفاهم از لفظ سياست است تدبير ديگران است حال اين سياست ميتواند در حد يک جمع کوچک خانوادگی باشد يا در يک مدرسه يا در يک شهر و يا در يک مملکت باشد بالاخره سياست فارغ از آن معنای مصطلح امروزی آن در واقع به معنای اين است که کسی با فکر و تدبير برای اداره امور برنامه ريزی کند و اهدافش را تعقيب کند. اينجا حضرت علی (ع) بر يک نکته اساسی تأکيد ميکنند و آن اينکه سياست النفس هم سياست است بلکه بالاتر حقيقت سياست را کسی درک ميکند که خودش را سياست کند. سياست النفس يک معنای وسيعی دارد و هم به امور معنوی ارتباط دارد و به امور مادی هم به امور دنيايی انسان مربوط ميشود و هم به امور آخرتی انسان اين خيلی مهم است کسی خودش را سياست کند نه از جنس سياستهای معمول و متعارف و رايج در دنيا بلکه سياست نفس يعنی نفس و قوای نفس و تمايلات آن را بشناسد و نفس اماره و نفس لوامه را بشناسد و مديريت کند هوای نفس و خواستههای نفس را؛ اصل و اساس سياست اين است.
لذا امير المؤمنين (ع) گاهی که گفته ميشد معاويه خيلی سياست مدار و زيرک است ميفرمود اگر من بخواهم آن گونه عمل کنم از همه آنها بيشتر ميتوانم ولی من اهل آن گونه سياست نيستم. سياست نفس يک مبنايی است برای سياست بر ديگران. کسی که خودش را سياست کند طبق فرموده امام(ع) سياست را درک کرده، کسانی که خود را سياست نميکنند و به نام سياستمدار شهرت دارند سياست بازند ولی حقيقت سياست را درک نکردهاند و تصور ميکنند اهل سياستند و سياست ميفهمند چرا که حقيقت سياست، سياست نفس است.
حق عبادت خداوند براي هر کس به حسب طاقتش معنا دارد، يعني به حسب طاقت و وسع و ظرفيت وجودي و امکاني هر فردي. خوب معلوم است در حد وسع خودمان حق اطاعت خدا را اتيان کنيم.
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
قال الامام حسين بن علی (ع): «من عبد الله حق عبادته آتاه الله فوق امانيه و کفايته» کسی که خداوند تبارک و تعالی را آنگونه که شايسته و بايسته است عبادت کند خداوند تبارک و تعالی بيش از آنکه او آرزو دارد و بيش از آنچه که نياز دارد به وی عطا ميکند.
حق عبادت خداوند را که امير المؤمنين (ع) ميفرمايد من هم نميتوانم انجام دهم، حق عبادت خداوند و عبادت مناسب و متناسب با عظمت خداوند را حتی حضرت (ع) هم ميفرمايد ما نميتوانيم انجام دهيم ما که ديگر جای خود داريم.
اما حق عبادت خداوند برای هر کس به حسب طاقتش معنا دارد، يعنی به حسب طاقت و وسع و ظرفيت وجودی و امکانی هر فردي. خوب معلوم است در حد وسع خودمان حق اطاعت خدا را اتيان کنيم.
اگر حق عبادت خدا انجام شود ميفرمايد «آتاه الله فوق امانيه» بالاتر از آرزوهايش «و کفايته» و احتياج و نيازش يعنی واقعاً عبادات ما آيا آن نشاطی که بايد ايجاد کند دارد يا ندارد؟ آيا عبادات را با کسالت انجام ميدهيم؟ آيا برای رفع تکليف انجام ميدهيم؟ آيا عبادت را آن طور که مناسب با حق خدا باشد انجام ميدهيم يا نه؟
اين فرمايش امام حسين (ع) است، اگر ميخواهيم خدا ما را کفايت کند در همه چيز مسائل معنوی و مادي، به معنای عام و تمام کفايت محقق شود، ببينيم که عبادات ما تا چه حد اين نقش را در زندگی ما دارد. والحمد لله رب العالمين.
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روايتي است از امام صادق عليه السلام که حضرت مي فرمايند: « الشِّيعَةُ ثَلَاثٌ مُحِبٌ وَادٌّ فَهُوَ مِنَّا وَ مُتَزَيِّنٌ بِنَا وَ نَحْنُ زَيْنٌ لِمَنْ تَزَيَّنَ بِنَا وَ مُسْتَأْكِلٌ بِنَا النَّاسَ وَ مَنِ اسْتَأْكَلَ بِنَا افْتَقَر».
شيعه و پيروان ما سه دسته هستند: يک دسته اهل محبت و مودت به ما هستند يعنی قلباً ما را دوست دارند و مودت به ما دارند؛ اين محبت و مودت واقعی آثاری دارد از جمله تبعيت، پيروی و اينکه انسان اعمال و رفتارش رنگ و بوی اهل بيت (ع) پيدا کند. دسته و گروه دوم کسانی هستند که اسم ما اهل بيت بر آنهاست اما خيلی محب و وادّ نيستند؛ اسماً شيعه هستند و رسماً شيعه نيستند ما نيز زينت آنها هستيم که البته از ما نيستند. دسته و گروه سوم کسانی که با ما و به بهانه ما ارتزاق ميکنند و اين را يک وسيلهای برای دنيای خودشان قرار دادهاند که چنين افرادی هميشه نيازمند و فقير باقی خواهند ماند. هر سه قسم شيعه هستند اما شيعه واقعی کسی است که محبت و مودت واقعی دارد و همه زندگی و اعمال و رفتارش باعث زينت اهل بيت (ع) است؛ امام صادق (ع) ميفرمايد به گونهای عمل کنيد که وقتی راه ميرويد بگويند هذا جعفريٌّ. قسم دوم به دنبال زينت خود از طريق ائمه هستند ولی به دنبال ارتزاق از نام و اسم آنان نيستند اما قسم سوم که حضرت اثر وضعی اين عمل آنها را بيان ميکند. اين واقعاً خيلی مهم است که نگاه انسان نسبت به اهل بيت (ع) چگونه است. اهل سنت هم نسبت به قرآن اين گونه هستند يعنی بعد از رحلت پيامبر تمسک به قرآن زياد بود اما قرآن ناطق را کنار گذاشتند هرچند صوت قرآن بلند بود در هر خانه و مسجدي. ما شيعيان هم سرنوشتمان گاهی اين گونه است؛ پيروی از اهل بيت فقط به اين نيست که تبليغات کنيم و علم و بيرق برداريم و سر و صدا کنيم بلکه در عين اينکه ميتوانيم اينها را در اوج خودش داشته باشيم اما ممکن است از کسانی باشيم که استيکال از اهل بيت داريم. کسی ممکن است چند صباحی از اهل بيت اين استفاده را بکند ولی اين نياز کسی را بر طرف نميکند و هميشه نيازمند باقی ميماند. «والحمد لله رب العالمين» |
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
به طور کلي تحصيل علم به خصوص علم الهي از اموري است که در شرايط فعلي قطعاً در رأس مسائلي است که انسان بايد دنبال کند. خداوند متعال اين توفيق را به ما عنايت کرده که در اين مسير قرار گرفتيم و اسباب و مقدماتش فراهم شده که بتوانيم در راهي قدم بگذاريم که سعادت ابدي حتماً به دنبال خواهد داشت اما رسيدن به اين هدف و نقطه ي تکامل مشروط به شرايطي است. در مورد اهميت طلب علم به ويژه علم الهي روايات زياد است در اين رابطه روايتي را از رسول گرامي اسلام (ص) ذکر مي کنيم.
پيامبر گرامی اسلام (ص) ميفرمايند: «من طلب العلم فهو کالصائم نهاره القائم ليله فان باباً من العلم يتعلمه الرجل خيرٌ من أن يکون أبو قبيس ذهباً فأنفقهوه فی سبيل الله». [1] کسی که به دنبال تحصيل علم باشد و علم را طلب کند مانند کسی است که روزها را روزه بدارد و شبها نيز بپا خيزد برای عبادت؛ آن علمی که طلب آن مانند روزه صائم و عبادت کسی که در نيمههای شب به پا ميخيزد و ياد خدا ميکند، قرار داده شده، هر علمی نيست حتی علم توحيد بدون آنکه معرفت حقيقی برای انسان ايجاد کند اين اثر را ندارد. اينکه انسان يکسری اصطلاحات را ياد بگيرد، برای انسان مثل روزه و نماز در شب نيست اين علم، علمی است که نتيجهاش خشيت الهی است. در هر صورت علم الهی و علوم اهل بيت حداقل برای ما زمينه رسيدن به اين نقطه را فراهم ميکند. کسی که به دنبال اين علم باشد يعنی همين فقه و اصول و کلام و تفسير که ما ميخوانيم ولی خود اينها مقصود بالذات نيست بلکه اين علوم بايد معبری باشد برای تعالی روح و تکامل نفس ما. اگر ما به دنبال اين علم باشيم مثل آن است که روزها را روزه بگيريم و شبها را به نماز بگذرانيم و اگر کسی بابی از ابواب علم را ياد بگيرد، اين برای او بهتر از آن است که کوه ابو قبيس طلا باشد و او در راه خدا آن را انفاق کند. تعلم اين همه ارزش دارد و ارزش انفاق يک کوه طلا در راه خدا کمتر است از اينکه يک باب از ابواب علم ياد بگيرد. ما بايد به اين حقيقت توجه کنيم و همه چيز برای ما فراهم شده اينکه در روايات وارد شده عالم افضل از عابد است و يک ساعت تفکر بيش از هفتاد سال عبادت ارزش دارد يا گفته شود يکی از مهمترين اعمال شب قدر مذاکره علمی است همه به خاطر ارزش آن است؛ مهم توجه به اين حقيقت است که ما غفلت ميکنيم. همين شرکت در درس و بحثها ميتواند ارزشش از کوه ابوقبيس که طلا باشد و در راه خدا انفاق شود، بيشتر باشد و ميتواند يک کار لغو باشد و يا حتی ميتواند آثار منفی هم داشته باشد. بهرحال همه چيز برای ما فراهم است؛ ما در اين مسير قرار گرفتهايم تحصيل علم چنين ارزشی دارد ( علم الهی اشرف علوم است) ابزارش برای ما فراهم و قرعه به نام ما افتاده است و ما در بين اين همه انسان و شيعه به مهد علم يعنی حوزهی قم وارد شدهايم لکن به اين حقيقت توجه نميکنيم و اين نعمتی است که ما از آن غفلت ميکنيم. اگر ما اين نعمت را از دست بدهيم آن وقت به اين مسئله پی خواهيم برد که چه گوهر گرانبهايی را از دست دادهايم. در روايتی از حضرت علی (ع) وارد شده است که حضرت ميفرمايند: «احسنوا صحبة النعم قبل فراغها فإنها تزول و تشهد علی صاحبها بما عمل فيها» [2] اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند: مصاحبت با نعمتها را نيکو بشماريد قبل از آنکه نعمتها از شما سلب شوند چون هر نعمتی بالاخره زائل ميشود يا با موت و يا با اسباب ديگر و اين نعمتها همگی گواه بر صاحب آن ميباشند چون مصاحب و يار و رفيق ما بودهاند و گواهی ميدهند که انسان با اين نعمت چه کرده؟ ما مورد سؤال قرار خواهيم گرفت که با اين نعمت و ساير نعمتها چه کردهايم. (نعمت امنيت، عافيت، صحت و هر نعمتي). طلب علم يک نعمت و دارای آن همه ارزش ميباشد در روايتی از رسول اکرم (ص) وارد شده که حضرت ميفرمايند: «من کان فی طلب العلم کانت الجنة فی طلبه» [3] کسی که در طلب علم است بهشت به دنبال اوست. لذا خود طلب علم يک نعمت و دارای اين چنين اهميت و ارزشی است. اگر با دقت به کار خويش نگاه کنيم، ميبينيم عناوين مختلف اينجا جمع شده است (ما اينجا طالب العلم، مصاحب نعمت علم و در مسند هدايت هستيم از امام صادق (ع) در مورد آيهی «و من احياها فکأنما احيا الناس جميعاً» [4] سؤال کردند که منظور اين آيه چيست؟ حضرت (ع) فرمودند: «مَن اخرجها من ضلالٍ الی هديً فکأنما احياها و مَن اخرجها من هديً الی ضلالٍ فقد قتلها» [5] اگر کسی يک نفر را از گمراهی به سوی هدايت و حقيقت راهنمائی کند گويا همه مردم را احيا کرده و اگر يک نفر را گمراه کند گويا همه مردم را از بين برده است. بلکه بالاتر لازم نيست از هدايت خارج شود و در مسير هدايت قرار بگيرد، بلکه همين مقدار که يک درجه از ضلالت او کم شود مثلاً يک گناه از گناهان او کم شود، بر آن فکأنما احيا الناس جميعاً صدق ميکند؛ خود اين عنوان هادی ببينيد که چه ارزشی دارد. لذا ما اينجا مجمع العناوين هستيم و کار و شغل و برنامه ما مجمع العناوين است (هم از نظر شخصی برای خودمان و هم از نظر هدايت مردم) در هر صورت همه چيز برای ما مهيا است و عمده آن است که به آن توجه شود و مهمترين مانع غفلت است. ما از آنچه که در اختيار ماست غافل هستيم؛ غافل از آنکه چه نعمتهايی در اختيار ماست و مهمترين سرمايه که عمر ماست از آن کاسته ميشود و ما به اين مسئله توجه نداشته و از آن غافليم. امروز دنيا تشنهی معارف اهل بيت است اينکه ميگويم تشنهی معارف اهل بيت، اين يک حقيقتی است که انسان وقتی با افراد و گروههای مختلف مواجه ميشود بيشتر درک ميکند. امروز دشمنان نقشههای زيادی عليه اسلام و تشيع بکار بستهاند. از سست کردن بنيانهای دينی و اعتقادی و از جعل اديان و مذاهب و فرق و ترويج فرق ضاله و ساختگی گرفته تا حملهی مستقيم به تشيع و تلاش برای منفور کردن چهره اسلام و پيامبر(ص) و اهل بيت عليهم السلام که اينها همه مسئوليتها را سنگينتر ميکند. آنچه که عرض کردم در شرايط عادی بود؛ در شرايط فعلی اينها همه اهميت مضاعف و چند برابر پيدا ميکند لذا واقعاً بايد به درس اهميت داد به خاطر خودمان هم که شده (دنيا و آخرت) بايد به آن توجه بيشتری کنيم. البته درس خواندن مشکلاتی هم دارد اما کسی که در راه تحصيل علم در برابر اين سختيها و مشکلات مالی و زندگی و معيشتی صبر کند قطعاً خداوند برای او گشايش خواهد کرد. بنابراين مثل کاسبی که محاسبه ميکند چقدر سود کرده ما نيز اين سرمايهها را بايد محاسبه کنيم و ببينيم که به چه ميزان سود و بهره بردهايم. در آغاز سال تحصيل بايد برنامه ريزی کنيم و به اهميت کارمان نيز توجه کنيم و با محاسبه سال گذشته سال جديد را با برنامههای منسجم و منظم شروع کرده و درسهايمان را با دقت بيشتر دنبال کنيم با توجه به اهميت آن در صدد اصلاح نفس و کاستيهای روحی باشيم و نکند که سال آينده بيايد و اين فرصتها تمام شود و در خرداد سال 92 وقتی برميگرديم به سال گذشته ببينيم که چيزی نيندوختهايم و از سرمايه ما کاسته شده است. بايد از خداوند متعال استمداد بطلبيم و از صاحب اصلی حوزههای علميه و ولی و سرور و مولای خود حضرت حجة بن الحسن عجل الله فرجه الشريف استمداد بطلبيم و عنايت او را طلب کنيم و از روح بلند اهل بيت (ع) بخواهيم که ما را در ظل عنايات خودشان قرار دهند. از حضرت معصومه (س) استمداد کنيم. از اين بانو نبايد غافل شد برای همه چيز (دنيا و آخرت) و قطعاً اين استمداد و توسلات برای ما راه گشا خواهد بود منتهی صبر و حوصله و همت و تلاش ميخواهد که بدون تلاش و همت انسان عالم و موفق نخواهد شد هم در مسائل علمی و هم در مسائل اخلاقی و نميشود بدون رياضت و تلاش و کوشش به جايی رسيد «لايدرک العلم براحة الجسم». اميدوارم که خداوند به ما اين توفيق را بدهد که قدردان اين نعمتها باشيم؛ هيچ معلوم نيست که سال ديگر و حتی ماه ديگر به همين راحتی بتوانيم درس بخوانيم. اين مسئله را مخصوصاً کسانی که از اين شرايط دور ميشوند، بيشتر درک کرده و قدر ميدانند. اميداورم به اين مسئله بيشتر توجه کرده و قدر نعمتها و فرصتها بدانيم و از ن آن غافل نشويم. [1] . کنز العمال، روايت28701. [2] . علل الشرائع، ص464، حديث12. [3] . کنزالعمال، روايت28842. [4] . مائده/32. [5] . کافي، ج2، ص210، حديث1. |
بیان حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
چرا پيامبر گرامي(ص) علي (ع) به عنوان جانشين خود انتخاب کرد؟ مسئله نبوت مسئله ي مهمي است؛ پيامبر گرامي اسلام(ص) يک جايگاه خاصي در بين انبياء ديگر دارند وقتي پيامبر دعوت خود را آغاز کرد و اسلام را تبليغ کرد گروهايي از مسلمين پيرامون او شکل گرفت و ياراني به کمک حضرت شتافتند و البته کم هم نبودند و عدد صحابه علي رغم اختلاف در تعريف صحابه عدد کمي نيست اما چه شده که علي را به عنوان ولي و جانشين و خليفه تعيين شده است؟
در اينکه اين مشيت الهی است اراده الهی به اين تعلق گرفته که از نسل پيامبر فرزندان پيامبر در سمت جانشينان پيامبر و اوصياء بعد از او را قرار گيرند، بحث زياد است اما قطعاً در خود امير الؤمنين (ع) يک شايستگيها و قابليتهايی بوده که اين شايستگيها و قابليتها موجب شده اراده الهی و مشيت الهی به اين امر تعلق بگيرد و خود پيامبر هم اين را به عنوان جانشين خود قرار دهد.
شخصيت امير المؤمنين (ع) اين گونه نيست که همه فضائل آن حضرت غير اکتسابی باشد. بله بعضی فضيلتها غير اکتسابی هستند يعنی ما نبايد تصور کنيم امير المؤمنين مجبور بوده به اين خوب بودن و اين درجه از شايستگی که اگر او باشد اين ديگر ارزشی نيست و اگر اين باشد هر کسی را اين گونه بيافرينند او اينگونه خواهد بود و از اين حيث ارزشی ندارد و اين ارزش سجده کردن ملائکه را ندارد. اينها هم اراده و مشيت الهی است و هم ضرورت وجود يک انسان کامل که الگوی انسانها در زندگی باشد و شايستگيهايی داشته باشد مانند آنجا که حضرت ابراهيم مأمور به ذبح اسماعيل شد اين يک نمايش نبود و از ابتدا نميدانست که اين ذبيح جايگزينی دارد لذا از اين گونه امتحانات سر بلند بيرون آمدن خيلی کار مهمی است و شايستگيهايی را ميطلبد. آنجا که از خوديت و تبعيت از خود و بريدن از تعلقات نفسانی بشود آن وقت است که اين شايستگيها بروز پيدا ميکند و به اين واسطه مقامات اعطاء ميگردد. اين گونه نبوده که همه فضائل اعطائی باشد چه اينکه اگر اين گونه ميبود صلاحيت الگو شدن را نداشتند. اگر ما فکر کنيم که اينها انسانهايی بودند که مجبور بودند به اين امور و فضائل آنها اعطائی صرف باشد ديگر الگو شدن برای انسانها معنی نداشت.
لذا در مورد فضائل امير المؤمنين هم عنايات و هم توفيقات و هم مشيت الهی و هم شايستگيهای خود حضرت ميباشد.
در مورد اين مطالب ميتوان به کلماتی از رسول خدا استشهاد کرد به اينکه ديگران اصلاً قابل قياس با امير المؤمنين نبودند که در اين وقت کم نميتوان آنها را بيان کرد.
« والحمد لله رب العالمين»