اوصاف پروردگار

امام هادی علیه السلام می فرمایند :

اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303

به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد، او با همه نزدیکی‌اش دور است و با همه دوری‌اش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.

 


موضوعات: مناسبتهاي روز
   پنجشنبه 4 خرداد 1391نظر دهید »

يکي از مسائل و مشکلات خاص دوران کودکي، اختلال‌ها و نارواني‌هاي گفتاري است که از شايع‌ترين آنها مي‌توان از لکنت زبان نام برد.
علائم لکنت زبان در کودکان را بشناسید
طبق چهارمين راهنماي تشخيصي و آماري بيماري‌هاي رواني، لکنت زبان نوعي آشفتگي و اختلال در رواني گفتار است که به‌صورت تکرار صداها، کشش صداها، قطع رواني کلام، تکرار کلمات، مکث بين واژه‌ها، ناموزوني تکلم و جايگزين کردن واژه‌ها براي جلوگيري از کشش صداها در بين کودکان و نوجوانان مشاهده مي‌شود. اغلب کودکاني که دچار لکنت زبان هستند، مي‌دانند که چه مي‌خواهند بگويند و شايد بارها نيز آن را تمرين و تکرار کرده‌اند، ولي به‌راحتي و در شرايطي خاص قادر به بيان آن نيستند.

آنها براي اينکه بتوانند فشار حاصل از وقفه‌هاي غير ارادي کلامشان را کاهش دهند، دچار پريشاني و آشفتگي مي‌شوند و سعي دارند با تلاش و کلنجار بسيار حرف خودشان را بزنند. اين اختلال معمولا در سنين 2ـ 5 سالگي يعني زماني که کوکان در حال فراگيري مهارت‌هاي کلامي گوناگون، استفاده از لغات جديد، به‌کارگيري جملات طولاني‌تر، صحبت در ميان جمع و بيان نظرات و افکارشان هستند و 5 ـ7 سالگي يعني زمان آغاز مدرسه، برانگيختگي براي يادگيري و کنجکاوي، هيجان ناشي از کلاس و درس، کسب مهارت‌هاي اجتماعي و ورود به اجتماع بزرگ‌تر ، آغاز مي‌شود.

علايم لکنت

علايمي که مي‌توانند نشان‌دهنده لکنت زبان باشند، عبارتند از:

1. تکرار يک سيلاب که در اين حالت کودک وقتي مي?خواهد بگويد ليوان؛ به جاي ليوان مي?گويد: «لي‌لي‌لي‌لي‌وان، وان»

2. وقفه در شروع تکلم يا در بين سيلاب?ها که در اين شرايط نيز کودک مبتلا به لکنت زبان براي گفتن ليوان ممکن است بگويد «لي» و پس از چند ثانيه ديگر: «ليييييي وان»

3. جايگزين کردن برخي لغات براي نگفتن کلمات مشکل

4. تکرار واژه‌هاي تک هجايي

5. انجام حرکت‌هاي اضافي مثل چشمک زدن، تيک، لرزش فک‌ها و لب و دهان

6. بيان واژه‌هاي مشکل که با تنش فيزيکي ادا مي‌شوند.

شيوعش چقدر است؟

5 تا 8 درصد کودکان به اين بيماري مبتلا مي?شوند. شيوع اين اختلال در پسرها 5 برابر است. حدود 65 درصد بيماران مبتلا به لکنت زبان پس از مدتي خوب مي?شوند. البته گاهي در برخي، بيماري مزمن مي‌شود و تا بزرگسالي نيز ادامه مي‌يابد.

عوامل موثر در بروز لکنت زبان

عامل اصلي ايجاد لکنت، استرس شديد است. البته يادگيري از اطرافيان و ابتلا به بيماري?هاي مغزي مثل ضربه مغزي در موارد کمي باعث ايجاد اين اختلال مي?شود. شايع?ترين استرس?ها در ايجاد اين اختلال، استرس شديد و ناگهاني مثل محبوس کردن کودک در اتاق و ريختن فلفل روي زبان او و داغ زدن بر بدن و کتک زدن است. لکنت زبان در همه کودکان به يک شکل نيست. در گروهي از کودکان لکنت همراه با اضطراب، فشارهاي عصبي، تيک‌هاي جسماني، تغيير حالت‌هاي چهره و حتي گريه است و در گروهي ديگر، باعث ناتوانايي‌هاي شديد ارتباطي مي‌شود.

لکنت در بين کودکان خردسال، ناپايدار و گذراست و مي‌تواند از يک روز به روز ديگر و از يک موقعيت تا موقعيت ديگر تغيير کند. پس فراموش نکنيد که لکنت زبان مي‌تواند به شکل حاد و ظرف چند ساعت نيز ايجاد ?شود؛ مثلا کودکي ممکن است به‌صورت تدريجي دچار لکنت و اين اختلال در او ماندگار شود، در حالي که ممکن است در کودکي ديگر، کاملا ناگهاني و يکباره شروع شود و حتي يکباره نيز از بين برود. علت اين تغييرات مي‌تواند با حالت‌هاي رواني، خستگي، نگراني و شتاب او براي توضيح دادن مطلب در ارتباط باشد.

محرک‌هاي لکنت

علايم لکنت در موارد زير تشديد مي?شود:

• تحقير يا تمسخر کودک

• مواجهه کودک با هرگونه استرس

• ترس از صحبت در جمع به‌خصوص افراد غريبه

• در امتحان‌هاي شفاهي

• بيان يک خبر هيجاني

کاهنده‌هاي لکنت

عواملي که باعث کاهش لکنت مي‌شوند عبارتند از:

• تکرار و تمرين حرف‌زدن

• روش آرام‌سازي و کاهش اضطراب

• صحبت روبروي آينه

• خواندن شعر به شکل موزون و آهنگين

• صحبت با عروسک

• حرف زدن با اشياء

نقش والدين در درمان لکنت

1. بپذيريد اين اختلال در کودکان، نوعي بيماري است پس بروز لکنت زبان را طبيعي تلقي نکنيد چراکه به درمان نياز دارد.

2. زماني که کودک قصد دارد خبر هيجاني را بيان کند، او را تشويق به آرامش و بعد صحبت کنيد.

3. به هيچ‌وجه فرد مبتلا به لکنت زبان را مسخره نکنيد و از هرگونه تقليد و تکرار نوع بيان او بپرهيزيد.

4. اگر کودک در شروع يا ادامه کلام دچار لکنت شد، خيلي آرام کلمات صحيح را برايش بيان کنيد بدون اينکه حتي به کودک بگوييد چرا اينگونه حرف مي?زني!

5. اگر خودتان نيز دچار اضطراب مي?شويد، حتما درصدد رفع آن باشيد. در صورت نياز براي دريافت درمان دارويي، به روان?پزشک مراجعه کنيد.

6. اگر کودکتان دچار لکنت زبان است، سعي کنيد در خانه خيلي آرام و شمرده با او حرف بزنيد حتي با ديگر فرزندان و همسرتان.

7. محيطي آرام و به دور از تنش در خانواده فراهم کنيد.

8. مرتب کودک را به آرامش تشويق کنيد و از او بخواهيد در کمال آرامش صحبت کند.

9. حتما از گفتاردرمانگر براي حل مشکل فرزندتان کمک بگيريد و به توصيه?هاي وي نيز عمل کنيد. ايجاد هماهنگي ميان گفتار و تنفس، افزايش مهارت واژه‌يابي کودک، کاهش اضطراب و به دنبال آن افزايش اعتمادبه‌نفس از جمله راهکارهاي درمان است که به‌وسيله گفتاردرمانگر انجام مي‌شود.

10. متاسفانه بيشتر والدين از روان?پزشکان مي?خواهند داروي آرام‌بخش براي کودکشان تجويز کنند اما استفاده از آرام?بخش‌ها اگرچه در درمان بزرگسالان مفيد است اما در کودکان معمولا موثر نيست و کمک چنداني در روند درمان کودک نخواهد داشت.

11. فراموش نکنيد اين بيماري قابل‌درمان است و به کودک هم مرتب اين موضوع را تاکيد کنيد که شرايطش نسبت به قبل رو به بهبود است و خواهد بود.

بيماري?هايي که مي‌توانند با لکنت زبان همراه باشند

لکنت زبان در برخي موارد با ساير اختلال‌هاي روان‌پزشکي کودکان همراه است از جمله اختلال تيک عصبي، شب?ادراري، اضطراب، حمله‌هاي هراس، نشانگان استرس شديد پس از حوادث و سوانح، کم?خوابي، کابوس?هاي شبانه، اختلال در تمرکز و حافظه و حمله‌هاي خشم و عصبانيت. اضطراب و افسردگي نيز از عوارض شايع اين اختلال هستند. از ساير عوارض شايع ابتلا به لکنت زبان مي?توان به گوشه?گيري، اختلال در عملکرد اجتماعي و کاهش قدرت تمرکز و حافظه، کاهش اعتماد به? نفس اشاره کرد.
کلمات کليدی: لکنت زبان ، کودک ، خانواده
مرجع : نشريه هفته نامه سلامت


موضوعات: معرفی اساتید
   شنبه 26 مهر 1393نظر دهید »

نماز و روزه از یک سو تکلیف الهی و انجام وظیفه بندگی و سپاسگزاری از نعمت های بی کران مادی و معنوی است و از سویی دیگر دارای آثار عالی روحی و جسمی، و معنوی و مادی است. از باب نمونه یکی از آثار معنوی نماز کامل این است که سبب حفظ آبروی نماز گزار و پوشش عیب ها و مستور ماندن گناهان وی در نزد دیگران می‌شود و در واقع کفاره گناهان به شمار می‌آید. چنان که در روایت آمده است: «أَنَّ الصَّلَاةَ سِتْرٌ وَ کَفَّارَةٌ لِلذُّنُوب‏؛ همانا نماز پوشش و کفاره گناهان است و نیز طبق روایتی از امام رضا (علیه السلام) یکی از علت های دستور به روزه داری را جلوگیری از شهوت ها می دانند (وسائل الشیعه،ج 7، ص 4) که از این روایت استفاده می شود انسان سیر در برابر خدا خشوع و ذلّت بایسته را ندارد، از این رو خدا فرمود: روزه بگیرید تا با تقوا باشید ، منشأ ، فجور شهوت و غضب است و قوّه غضب نیز در خدمت شهوت است و در این روایت امام رضا (علیه السلام) روزه گرفتن را عامل شکسته شدن شهوت می داند.

اما گناه و معصیت و نگاه به فیلم ها و عکس‌های مبتذل، باعث می‌شود که نمازگزار از دستیابی به آثار نماز وروزه محروم باشد. پس گناه و معصیت و نگاه به فیلم ها و عکس های مبتذل اگر چه موجب باطل شدن نماز و روزه نمی شود ( یعنی چنین اشخاصی با انجام نماز و روزه وظیفه بندگی خود را انجام داده اند )، اما چه بسا که نماز و روزه چنین افرادی سبب رشد و تکامل معنوی آنان نمی‌گردد و فاقد آثار عالی اشاره شده است.

نکته دیگر این که: نگاه به فیلم‌ها و عکس‌های مبتذل از جهت فقهی حرام و گناه است؛ زیرا این گونه عکس ها و فیلم‌ها هم به روح و روان انسان آسیب می‌رساند و هم دین و ایمان و معنویت انسان را در معرض تخریب و نابودی قرار می‌دهد؛ بنا بر این هم برای دنیای انسان و هم برای آخرت انسان نابودی و تهدید به ارمغان دارد. انسان را از رسیدن به اهداف والای زندگی و نایل شدن به خوشبختی و سعادت باز می دارد، و توفیق بندگی خدا و شرکت در کارهای مفید فردی و اجتماعی را از وی سلب می کند، و او را به سنگدلی و قساوت قلب گرفتار می سازد. با در معرض خطر قرار دادن قلب و درون آدمی و ایمان و اعتقاد و باور انسان ها، تباهی و عذاب آخرت را برای انسان فراهم می آورد.

 


موضوعات: معرفی اساتید
   شنبه 26 مهر 1393نظر دهید »

حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا حسین خانی معاونت تهذیب حوزه های علمیه در نشست تربیتی درجمع طلاب و شماری از اساتید و کادر مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان به بحث پیرامون اخلاص پرداختند و بیان داشتند: در روایتی از حضرت زهرا(س) وارد است که می فرمایند: مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت‌ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.

وی در توضیح و تشریح روایت مذکور ، به تفسیرآیاتی از سوره قصص پیرامون داستان حضرت موسی (ع) و دختران حضرت شعیب (ص) پرداختند و خاطر نشان نمودند: با دقت و توجه در این آیات استفاده می شود که حضرت موسی (ع) اخلاص را در هرکاری سرلوحه کارها قرار داده و آن را لازمه رسیدن به برکات خاصه خداوند دانستند.

وی افزود: با دقت در آیات قرآن میتوان بهترین درس های زندگی را در رسیدن به سعادت و کمال از آن گرفت ، بطوری که در آیات سوره قصص پیرامون داستان حضرت موسی (ع) نکاتی حائز اهمیت است از جمله: ارتباط با نامحرم در حد ضرورت، رعایت حیا و عفت ، انتخاب همسر با ویژگی تقوا و ایمان ، داشتن تخصص وتعهد در گزینش نیروی کاری و .. می باشد.

معاونت تهذیب حوزه های علمیه در پایان خطاب به طلاب تصریح نمودند: اگر اخلاص را سرلوحه کار خود قرار دهید قطعا اجر کار در نزد خداوند متعال محفوظ است. انصافا حیف است کار را برای غیر خدا انجام دهیم و این باور که برای رسیدن به نتیجه هر حریمی زیر پا گذاشته شود باطل و پوچ است.

 

 


موضوعات: معرفی اساتید
   شنبه 26 مهر 1393نظر دهید »

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان ، حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا لیوانی در نشست تربیتی با عنوان “آداب اخلاقی آموختن “در جمع طلاب این مدرسه بیان داشتند:

مسائل اولیه ای که در راستای تحصیل علم باید یک محصل ( طلبه ، دانشجو) رعایت کند . ” هر شغل و کاری یک سری آداب اخلاقی خاص خود را دارد. مثلا به عنوان مثال کسی که بازاری است و می خواهد کسب کند یک سری مسائل اخلاقی داردکه باید کسب کند. یک کارگزار که می خواهد مملکتی را اداره کند ، مسئول یک بخشی ، همه اینها برای خودش یک عنوانی دارد مثل اخلاق بازرگانان ، اخلاق کارگزاران.یک امام جماعت یا یک .اعظ یک سری آداب را باید رعایت کند. کسی که می خواهد تحصیل علم کند نیز باید یک سری آداب اخلاقی را رعایت کند.

اولین نکته ای که به عنوان ادب اخلاق باید یک محصل از لحاظ اخلاقی رعایت کند ، انگیزه الهی داشتن ( اخلاص در تحصیل ) است. وقتی گفته می شود انگیزه الهی داشته باشد و نیت الهی باشد یعنی چه؟ همه می دانیم نیت انسان در عمل انسان اثر گزار است ، در این زمینه روایات زیادی داریم ، نیت در بعضی از جاها گفتند مانند روح برای عمل است. عمل را تشبیه کردن به جسد و جسم و نیت را تشبیه کردن به روح آن جسد و روح آن عمل. یک انسانی که در حال حرکت است ، این تشکیل شده از روح و جسم. اگر روح از وی گرفته شود این جسد می شود موجودی بی خاصیت. اگر همین جسد بدون روح مدتی بماند اصلا متعفن می شود. عمل انسان هم همین گونه است و اعمالی که ما انجام می دهیم این اعمال انسان وابسته به نیت و روح است که این روح نیت و انگیزه است و با چه انگیزه ای دارم این کار را انجام می دهم؟روایتی از پیامبر اسلام که می فرمایند: نیتُ المومن خیر من عمله ” نیت مومن از عملش بالاتر است. با چه نیتی دارد این کار را انجام می دهد این خیلی مهم است. در روایت دیگری داریم که در روز قیامت ” الناس محشورون بنیاتهم لا الا صور باعمالهم ” در روز قیامت مردم به صورت نیت های خود محشور می شوند نه به صورت اعمال خودشان. ظاهر عمل را نگاه می کند بسیار پسندیده است و نماز خوانده ، روزه گرفته ، مسجدی ساخته اما با چه نیتی این کار را انجام داده؟ آیا اخلاص بود در عملش ؟ انگیزه الهی بود؟ بعضی ها هستند عملی انجام می دهند اگر ما بتوانیم بشکافیم می بینیم با نیت دیگری این کار را انجام داد. و الضالین خود را کشید ، سجده اش را طولانی کرد برای این که دیگران را اغفال کند. روزه گرفت برای اینکه تظاهر کند. مسجد ساخت تا شکاف بین مسلمانان ایجاد کند مثل مسجد ضراء. ظاهر مسجد است محل عبادت مسلمین است اما در باطن این مسجد برای ایجاد شکاف و اختلاف بین مسلمانان دارد ساخته می شود. در یکی از این جنگ ها یکی از مسلمانان به میدان رفت ضربت خورد افتاد دست و پا می زد ، اینگونه بود که اگر رزمنده ای ضربه می خورد پیامبر سرش را بر زانوانش می گذاشت و بر زانوی پیامبر جان می داد ، اما این مسلمان دارد دست و پا می زند و پیامبر دارد نگاه می کند ، اصحاب عرض کردند یا رسول الله این دارد جان می دهد ( یعنی شما نمی روید سرش را بر پاهایتان بگذارید)؟ پیامبر فرمودند: نه گفتند: چرا؟این آقا از خانه و زندگی دست شست و به میدان امد در راه خدا دارد جان می دهد. پیامبر فرمود : این شهید در راه خدا نیست ، شهید راه الاغ است و فرمودند: وقتی دشمن به میدان آمد ،فردی سوار بر الاغی بود که قد الاغ از بقیه الاغ ها بلندتر بود. این فرد پیش خود نیت کرد من بروم این فرد را بندازم و الاغش را تصاحب کنم و وقتی به طرف مسلمانان رفتیم همه چشمشان به من باشد چرا که الاغم از بقیه بلند تر است. پس نیت خیلی مهم است. اخلاص در عمل یعنی همان نیت و انگیزه الهی داشتن. انگیزه کار برای خدا باشد. در روایتی از پیامبر وارد است که حضرت فرمود: ” من اخلص عمله اربعین صباحا جرت ینابیه الحکمه من قلبه علی لسانه ” اگر کسی چهل صبح برای رضای خدا کاری انجام دهد ، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش به زبانش جاری می کند.گفتند که نیت درجات دارد. در روایاتی از امیرالمومنین هم وارد است و در یک ایه از قران هم هست که سه مرتبه دارد: یک ) کسی کار خیری انجام می دهد ( حج می رود ، نماز می خواند ، جهاد در راه خدا می رود منتهی به این منظور که خدایا من این نماز را می خوانم یا این کار خیر را می کنم برای اینکه تو بهشت را به من ارزانی بداری) یعنی دارم با خدا معامله می کنم. به نیت مزد دگری از خدا این کار دارد انجام می شود. امیر المومنین می فرمایند : این عمل و کار درجه اش پایین است ، کار بازرگانان و تجار است. این فرد این کار را انجام می دهد تا سود بگیرد. دوم) کسانی که کار خیر انجام می دهند ، عبادت می کنند و از این قبیل کارها به نیت اینکه جهنم نروند. ترس از رفتن به جهنم این کار خوب را می کنند.امیر مومنان می گوید: این نوع عمل و اطاعت ، مخصوص بندگان( برده ) است. برده از ترس مولا و ارباب مجبور به اطاعت بود. این هم رتبه اش پایین است. سوم) کسانی که عملی را انجام می دهند فقط برای رضایت خدا نه طمع رفتن به بهشت یا دوری از جهنم، بلکه رضایت خدا را بدست می آورند. چون خدا فرمود. این نوع عمل ، عمل آزادگان است.اینجا خود مطرح نیست بلکه فقط خداست. این انسانها ، انسانهایی هستند که آزاد شدند از قید نفس. پس در تحصیل علم باید انگیزه الهی باشد ، عمل خالص برای خدا باشد.دیگر از آداب اخلاقی ، انتخاب استاد شایسته است و چرا؟نگاه استاد ، سخن استاد، حرکت و عمل استاد در محصل اثرگزار است. در بعضی از جاها دیده شده که نوشتند آنقدر تاثیر می گذارد که این شاگرد مثل استاد سعی می کند حرکات دستش را انجام دهد ، حرکات لبش را انجام دهد ، به اصطلاح تقلید بکند. اینکه اساتید در طول تاریخ چقدر نقش داشتند نمونه های بسیاری داریم. مثلا یزید بن معاویه پسری داشت به نام معاویه دوم، بعد از مرگ یزید معاویه دوم را گذاشتند خلیفه و او را بر تخت خلافت نشاندند. هر روز صبح دنبالش می رفتند و او را بر تخت خلافت می نشاندند. او نمی روفت و به زور می بردنش ، بعد که جویا شدند دیدند تاثیر از استاد گرفته ، گفت: استادم گفته که این حق اهل بیت (ع) است . یا عمر بن عبدالعزیز بعد رسیدن به خلافت دستور داد فدک را به امام باقر برگردانند، سب و لعن به امام علی را قدغن کرد بخشنامه کرد که اگر کسی به امام علی ناسا بگوید پشت گردنش را بشکافند و زبانش را از پشتش در بیاورند. گفتند این چرا ناخلف شده ؟ وقتی بررسی کردند دیدند استادش نقش داشت . گفت روزی من با بچه ها بازی می کردم ، برای اثبات حقانیت در آن زمان به امام علی (ع) ناسزا می گفتند. یک روز که داشت بازی می کرد اتفاقا عمربن عبدالعزیز شروع کرد به امیرالمونین ناسزا گفتن، در همین هنگام استاد می گشت ، روز درسی وقتی رفت سر درس ، وارد شد سلام کرد ، استاد جواب نداد. همین استادی که برایش بلند می شد ، تعظیمش می کرد ، امروز تحویلش نگرفت. دید استاد بهش درس نمی دهد . گفت استاد چرا به من درس نمی دهی ؟ گفت : من داشتم رد می شدم دیدم به علی (ع) ناسزا می گفتی ، مگر علی سزاوار سب و لعن است؟ گفت : همه سب و لعن می کنن. استاد گفت : همه اشتباه می کنند. بعد شروع کرد از علی (ع) گفتن. عمربن عبدالعزیز می گوید من تصمیم گرفتم اگر روزی به خلافت رسیدم سب و لعن علی را بردارم. این تاثیر از استاد گرفته است. انتخاب استاد شایسته. امام باقر در پاسخ این پرسش که منظور خداوند از این آیه قرآن که : فلینظر الانسان الی طعامه"پاسخ داد: علمه الذی یاخذه امن یاخذه” نگاه کن از چه کسی این علم را می خواهد بیاموزد ، این آدم شایسته است که من علمم را از او بیاموزم یا نه . شایستگی استاد در شاگرد اثر دارد. اما استاد شایسته کیست و چه شرایطی دارد ؟ پیامبر فرمودند: لا تعبد الا عالم … اگر پیش کسی می خواهی درس بخوانی باید شما را از سه چیز به سه چیز گذر دهد : من الکبر الی التواضع ” از تکبر به تواضع برساند. استادی که متواضع باشد می تواند شاگرد را به تواضع برساند.ممکن است استادی مرا به تواضع دعوت کند اما عملا خودش متواضع نباشد.و من المداهنه الی .. از چاپلوسی و تملق متعلم را به خیر خواهی می کشاند. کدام استاد می تواند این کار را بکند؟ استادی که خودش خیرخواه باشد و نشانه سوم” متعلم خودش را از جهل به دانایی بکشاند این هم لازمه اش دانایی استاد است. جهل به معنی بی سوادی فقط نیست. ممکن است کسی خیلی سواد داشته باشد ولی ادم جاهلی باشد ، نفهم باشد.

نکته ای را من همین جا عرض کنم که متاسفانه گاهی سر کلاس پیش برخی از خواهرانی که با آنها کلاس دارم عرض می کنم زمانی ما آرزو داشتیم دانشگاههای ما ، مدارس ما مثل حوزه های علمیه شود که نشد ما مثل آنها شدیم ، یکی از اشکالات اینجاست که در دانشگاهها انتخاب در کار است. بنده را به عنوان استاد درس فلان ، این درس را به من می دهند ، این دانشجو موظف است بیاید درس من . قدیم در حوزه ها اینگونه نبود ، طلبه پای درس چند نفر می رفت بعد یکی را انتخاب می کرد. هر کدام که بیانش بهتر و تسلطش بیشتر بود انتخاب می کرد. امروز در حوزه ها ، انتخابی نیست ، اجباری است ولو اینکه شایستگی نداشته باشند.

سومین آداب اخلاقی متعلم و تحصیل علم ، خوب گوش دادن است. سر کلاس هستم ولی با قلم و کاغذ بازی می کنم. با موبایل بازی می کنم. متاسفانه حالا در حوزه ها کمتر دیده می شود ولی در دانشگاهها بیشتر است. تلفن شاگرد صدا کرد گوشی را بر میدارد نیم ساعت می رود بیرون، چرا باید در کلاس به در س استاد خوب گوش کنیم : اولا” نشان دهنده ادب شاگرد در برابر استاد است. بی ادبی در برابر استاد جایز نیست. زمانی که ما اوایل طلبه شده بودیم دو تا طلبه با همدیگر راجع به یک موضوعی اختلاف پیدا می کردند ، توهین می کردند ، بالاترین فحش به آن طلبه این بود که می گفتند تو مگر استاد نداری ؟ یعنی اگر استاد داشته باشی به تو می فهماند که نباید به کسی بی حرمتی کنی. تا این حد برای استاد احترام قائل بودند. دوم اینکه : نشان دهنده این است که در محضر استاد آدم باید سراپا گوش شود تا بتواند مطلب را بگیرد.گوش می کنیم نمیتوانیم مطلب را بگیریم چه برسد به اینکه بخواهیم گوش نکنیم. امام علی (ع) می فرمایند: زمانی که نزد دانشمندی نشستی پس بر شنیدن نسبت به گفتن حریص تر باش و خوب گوش دادن را بیاموز ، همانگونه که خوب گفتن را می آموزی و سخن هیچ کس را قطع نکن. شنونده خوب چه کسی است؟ سه ویژگی برای شنونده خوب گفتند. ا) در سخنان گوینده خوب دقت کند. 2) بردبار و صبور باشد و احساس خستگی نکند. 3) میان نکات اصلی و فرعی تفکیک نماید. یک سری مطالب مربوط به متن درس است و یک سری مطالب مربوط به مطالب حاشیه ای است.

از دیگر از آداب اخلاقی آموختن: پرسش ( سوال کردن) است که متاسفانه نه در حوزه ها و نه در دانشگاههاست. براثر پرسش و پرسش گری است که ابهامات برای انسان زدوده می شود. مطلب را آدم می فهمد. اگر مطلب برایش مبهم بماند خوب دیگر چیزی را نمی فهمد. قدیم در کلاس ، متعلم آنقدر سوال میکرد که استاد به ستوه می آمد. خدا رحمت کند خدا حاج احمد آقا را ، درس آقای فاضل لنکرانی (ره) می رفتیم یک سره اشکال می کردند. آیت الله فاضل لنکرانی هم با خون سردی تمام جواب می دادند. پیامبر اسلام ما از پرسش تعبیر اینگونه نمودند که ” العلم خزان و مفتاحه السوال ” علم مانند گنجینه است ، کلید این گنج ها سوال است.سوال که بکنید این گنج ها برای شما کشف می شود ، فسال رحمکم الله ، سوال کنید خدا شما را رحمت کند ، چهار نفر از این سوال بهره می برند : اول ) خود سوال کننده دوم) خود گوینده سوم) بقیه مستمعین هم استفاده می کنند و همچنین کسی که متعلم و سائل را دوست دارد بهره می برد. امام صادق (ع) میفرمایند: انما یهلک الناس لانهم لایسئلون ، آنان که سوال نمی کند هلاک می شوند. برای چه بپرسیم؟ برای مچ گیری؟ برای کشف حقیقت ! 5) دیگر از آداب اخلاقی آموختن اینکه آدم بنویسد. یکی از اساتید به ما توصیه می کرد که : کل ما حفظ فر و کل ما کتب قر ” هر چه حفظ کند ممکن است فراموش شود اما هر چه نوشته شود می ماند. مثل کتابهایی که امروز در اختیار بشر است . این آثار بر اثر نوشتن ماند. آدم ها معمولا فراموش می کنند. پیامبر اسلام فرمود: علم را در زنجیر کنید. سوال شد : زنجیر کنید یعنی چه؟ فرمودند: زنجیر کنید یعنی بنویسید. پیامبر اسلام خطاب به یکی از اصحابش: حضرت داشتند صحبت می کرد ، سوال شد یا رسوال الله آنچه بیان می کنید ممکن است ما فراموش کنیم چه کنیم فراموش نشود؟ فرمودند: از دستت کمک بگیر ( بنویس) و امام صادق فرمود: اکتب العلم فانکم لاتحفظون حتی تکتب ” علم را بنویسید ، شما حفظ نمیکنید مگر زمانی که بنویسید. دیگر از آداب اخلاقی آموختن : تواضع در برابر استاد است. یعنی بی حرمتی نکردن به استاد است. سر به سر استاد نگذاشتن است. پیامبر اسلام فرمودند: من تعلمت من حرفا صرت له عبدا” اگر کسی به تو یک کلمه یاد دهد تورا بنده خودش قرار داد. خداوند در قرآن می فرماید: باید تواضع در برابر استاد کرد چرا که اولا تواضع در برابر استاد ارزش گزاری برای علم است. دوم اینکه اگر ما به استاد احترام بگذاریم می فهمد جامعه علم ارزشمند است ، آنوقت همه دنبال تحصیل علم می روند و جامعه از لحاظ علمی پیشرفت می کند. خداوند در قرآن می فرمایند: ” هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون


موضوعات: معرفی اساتید
   شنبه 26 مهر 1393نظر دهید »

روز24 ذی الحجه دارای شرافت بسیاری است، و در آن چند عمل وارد است:

اوّل: غسل

دوّم: روزه گرفتن

سوّم:خواندن دو رکعت نماز، که در وقت و کیفیت و ثواب مانند نماز روز عید غدیر است، و اینکه “آیة الکرسی” در نماز مباهله باید تا “هم فیها خالدون” خوانده شود.

چهارم:خواندن دعای مباهله می باشد، که شبیه به دعای سحر ماه رمضان است، و شیخ طوسی و سید ابن طاووس نقل کرده اند، ولی بین روایات آن دو بزرگوار اختلاف زیادی است، و من روایت شیخ طوسی را در کتاب"مصباح"برگزیده ام که فرموده است: دعای روز مباهله همراه با فضیلت آن، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده، و آن دعا این است:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ بَهَائِک بِأَبْهَاهُ وَ کلُّ بَهَائِک بَهِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِبَهَائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ جَلالِک بِأَجَلِّهِ وَ کلُّ جَلالِک جَلِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِجَلالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ جَمَالِک بِأَجْمَلِهِ وَ کلُّ جَمَالِک جَمِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِجَمَالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَظَمَتِک بِأَعْظَمِهَا وَ کلُّ عَظَمَتِک عَظِیمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَظَمَتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ نُورِک بِأَنْوَرِهِ وَ کلُّ نُورِک نَیرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِنُورِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ رَحْمَتِک بِأَوْسَعِهَا وَ کلُّ رَحْمَتِک وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک کلِّهَا.

خدایا از تو درخواست می کنم از زیبایی ات به حق برترین مرتبه زیبایی ات، و همه مراتب آن زیباست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب زیبایی ات. خدایا از تو درخواست می کنم از بزرگی ات به حق برترین مرتبه بزرگی ات، و همه مراتب بزرگی ات بزرگ است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب عظمتت. خدایا از تو درخواست می کنم از جمالت، به حق برترین مرتبه جمالت، و همه مراتب جمال تو جمیل است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب جمالت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمان دادی، پس اجابتم کن چنان ه وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از شکوهت، به حق برترین مرتبه شکوهت، و همه مراتب شکوهت شکوهمند است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مراتب شکوهت. خدایا از تو درخواست می کنم از نورت، به حق برترین مرتبه نورت، و همه نورت نورانی است، خدای از تو درخواست می کنم به همه نورت، خدای از تو درخواست می کنم از رحمتت، به حق وسیع ترین مرتبه رحمتت و همه رحمتت وسیع است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه رحمتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ کمَالِک بِأَکمَلِهِ وَ کلُّ کمَالِک کامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکمَالِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ کلِمَاتِک بِأَتَمِّهَا وَ کلُّ کلِمَاتِک تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکلِمَاتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ أَسْمَائِک بِأَکبَرِهَا وَ کلُّ أَسْمَائِک کبِیرَةٌ،

خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم از کمالت به حق برترین مرتبه کمالت، و همه کمالت کامل است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کمالت، خدایا از تو درخواست می کنم از کلماتت به حق تمام ترین کلماتت، و همه کلماتت تمام است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه کلماتت، خدایا از تو درخواست می کنم از نامهایت به حق بزرگترین آنها، و همه نامهایت بزرگ است،

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِأَسْمَائِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عِزَّتِک بِأَعَزِّهَا وَ کلُّ عِزَّتِک عَزِیزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعِزَّتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَشِیتِک بِأَمْضَاهَا وَ کلُّ مَشِیتِک مَاضِیةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَشِیتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقُدْرَتِک الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَی کلِّ شَی ءٍ وَ کلُّ قُدْرَتِک مُسْتَطِیلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقُدْرَتِک کلِّهَا،

خدایا از تو درخواست می کنم به حق همه نامهایت. خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از عزّتت، به حق برترین مرتبه عزّتت، و همه عزّتت عزیز است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه عزّتت، خدایا از تو درخواست می کنم از مشیتت به حق گذراترین مشیتت و همه مشیتت گذراست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه مشیتت. خدایا از تو درخواست می کنم به قدرتت که با آن بر همه چیز برتری گرفتی، و همه قدرت تو برتری گیر است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه قدرتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عِلْمِک بِأَنْفَذِهِ وَ کلُّ عِلْمِک نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعِلْمِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ قَوْلِک بِأَرْضَاهُ وَ کلُّ قَوْلِک رَضِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِقَوْلِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَسَائِلِک بِأَحَبِّهَا وَ کلُّهَا إِلَیک حَبِیبٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَسَائِلِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ شَرَفِک بِأَشْرَفِهِ وَ کلُّ شَرَفِک شَرِیفٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِشَرَفِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ سُلْطَانِک بِأَدْوَمِهِ وَ کلُّ سُلْطَانِک دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِسُلْطَانِک کلِّهِ.

خدایا تو را می خوانم، چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از علمت به حق نافذترین آن و همه علم تو نافذ است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه علمت. خدایا از تو درخواست می کنم از گفتارت به حق پسندیده ترین آن. و همه گفتارت پسندیده است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه گفتارت. خدایا از تو درخواست می کنم از خواسته هایت به حق محبوب ترین آنها، و همه آنها نزد تو محبوب است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه خواسته هایت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی، خدایا از تو درخواست می کنم از شرفت به حق برترین مرتبه شرفت، و همه شرفت شریف است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه شرفت. خدایا از تو درخواست می کنم از سلطنتت، به حق پایدارترین آن. و همه سلطنتت پایدار است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه سلطنتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مُلْکک بِأَفْخَرِهِ وَ کلُّ مُلْکک فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمُلْکک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَلائِک بِأَعْلاهُ وَ کلُّ عَلائِک عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَلائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ آیاتِک بِأَعْجَبِهَا وَ کلُّ آیاتِک عَجِیبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِآیاتِک کلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ مَنِّک بِأَقْدَمِهِ وَ کلُّ مَنِّک قَدِیمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَنِّک کلِّهِ،

خدایا از تو درخواست می کنم از فرمانروایی ات به حق گرانمایه ترین آن، و همه فرمانروایی ات گرانمایه است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فرمانروایی ات. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی. پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم از والایی ات به حق والاترین آن، و همه والایی ات والاست، خدایا از تو درخواست می کنم به همه والایی ات. خدایا از تو درخواست می کنم از آیاتت به حق شگفت ترین آیاتت، و همه آیاتت شگفت است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه آیاتت. خدایا از تو درخواست می کنم از نعمتت به حق دیرینه ترین آن و همه نعمتت دیرین است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه نعمتت.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَا [مِمَّا] أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشُّئُونِ وَ الْجَبَرُوتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکلِّ شَأْنٍ وَ کلِّ جَبَرُوتٍ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُک بِمَا تُجِیبُنِی بِهِ حِینَ أَسْأَلُک یا اللَّهُ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِبَهَاءِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِجَلالِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ یا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ أَسْأَلُک بِلا إِلَهَ إِلا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ رِزْقِک بِأَعَمِّهِ وَ کلُّ رِزْقِک عَامٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرِزْقِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ عَطَائِک بِأَهْنَئِهِ وَ کلُّ عَطَائِک هَنِی ءٌ،

خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن، چنان که وعده فرمودی. خدایا از تو درخواست می کنم، به حق آنچه که در آن قرار دادی از مقام و جبروت، خدایا از تو درخواست می کنم به تمام مقام و تمام جبروتت. خدایا از تو درخواست می کنم به آنچه با آن اجابتم می نمایی، زمانی که از تو می خواهم، ای خدا، ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به زیبایی اینکه معبودی جز تو نیست. ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به بزرگی اینکه معبودی جز تو نیست. ای که معبودی جز تو نیست، از تو می خواهم به حق اینکه معبودی جز تو نیست. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا از درخواست می کنم از روزی ات به همگانه ترین آن، و همه روزی ات همگانی است. خدایا از تو درخواست می کنم به همه روزی ات، خدایا از تو درخواست می کنم از عطایت، به حق گواراترین آن، و همه عطایت گواراست.

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِعَطَائِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ خَیرِک بِأَعْجَلِهِ وَ کلُّ خَیرِک عَاجِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِخَیرِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک مِنْ فَضْلِک بِأَفْضَلِهِ وَ کلُّ فَضْلِک فَاضِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِفَضْلِک کلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوک کمَا أَمَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کمَا وَعَدْتَنِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِک وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِک عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ الْوِلایةِ لِعَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ الایتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِک یا رَبِّ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَ رَسُولِک فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّدا الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکبِیرَةَ.

خدایا از تو درخواست می کنم به همه عطایت، خدای از تو درخواست می کنم از خیرت به فوری ترین آن، و همه خیرت فوری است. خدایا از تو درخواست می کنم به همه خیرت. خدایا از تو درخواست می کنم از فضلت، به حق فزون ترین آن، و همه فضلت فزون است، خدایا از تو درخواست می کنم به همه فضلت. خدایا تو را می خوانم چنان که فرمانم دادی، پس اجابتم کن چنان که وعده فرمودی. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا برانگیز بر ایمان به خود و تصدیق به رسولت (درود خدا بر او و خاندانش باد)، و ولایت علی بن ابیطالب(ع) و بیزاری از دشمنش، و اقتدا به امامان از خاندان محمّد (درود خدا بر آنان باد)، که من به این واقعیت راضی شده ام. خدایا درود فرست بر محمّد بنده و رسولت در میان پیشینیان، و درود فرست بر محمّد در میان آیندگان، و درود فرست بر محمّد، در میان آسمانیان، و درود فرست بر محمّد در میان فرستادگان. خدایا به محمّد عطا کن، وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِک لِی فِیمَا آتَیتَنِی وَ احْفَظْنِی فِی غَیبَتِی وَ کلِّ غَائِبٍ هُوَ لِی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِک وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِک اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُک خَیرَ الْخَیرِ رِضْوَانَک وَ الْجَنَّةَ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِک وَ النَّارِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْفَظْنِی مِنْ کلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کلِّ بَلِیةٍ وَ مِنْ کلِّ عُقُوبَةٍ وَ مِنْ کلِّ فِتْنَةٍ وَ مِنْ کلِّ بَلاءٍ وَ مِنْ کلِّ شَرٍّ وَ مِنْ کلِّ مَکرُوهٍ وَ مِنْ کلِّ مُصِیبَةٍ وَ مِنْ کلِّ آفَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ.

خدایا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، و به آنچه روزی ام نمودی خشنود بدار، و در آنچه به من عنایت کردی برکت ده، و در غیبتم و در غیاب هر غایبی که او از من است نگهدارم باش. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا بر پایه ایمان به خود و باور داشتن به پیامبرت برانگیز، خدای بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و از تو می خواهم خوب ترین خوبها را که خشنودی ات و بهشت است، و به تو پناه می آورم از بدترین بدها که خشمت و آتش است. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و مرا محافظت فرما از هر مصیبت و هر بلا، و از هر عقوبت، و هر فتنه، و هر آزمایش، و هر شر، و هر امر ناپسند، و هر پیش آمد، و هر آفت که از آسمان بر زمین فرود آید، یا فرود می آید، در این ساعت و در این شب، و در این روز، و در این ماه، و در این سال

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِی مِنْ کلِّ سُرُورٍ وَ مِنْ کلِّ بَهْجَةٍ وَ مِنْ کلِّ اسْتِقَامَةٍ وَ مِنْ کلِّ فَرَجٍ وَ مِنْ کلِّ عَافِیةٍ وَ مِنْ کلِّ سَلامَةٍ وَ مِنْ کلِّ کرَامَةٍ وَ مِنْ کلِّ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلالٍ طَیبٍ وَ مِنْ کلِّ نِعْمَةٍ وَ مِنْ کلِّ سَعَةٍ نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِی هَذَا الْیوْمِ وَ فِی هَذَا الشَّهْرِ وَ فِی هَذِهِ السَّنَةِ اللَّهُمَّ إِنْ کانَتْ ذُنُوبِی قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهِی عِنْدَک وَ حَالَتْ بَینِی وَ بَینَک وَ غَیرَتْ حَالِی عِنْدَک فَإِنِّی أَسْأَلُک بِنُورِ وَجْهِک الَّذِی لا یطْفَأُ،

خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و روزی من کن از هر شادی، و هر خوشحالی، و هر پایداری و هر گشایش و هر عافیت و هر سلامت و هر کرامت، و هر روزی وسیع حلال پاک و هر نعمت، و هر وسعتی که از آسمان بر زمین نازل شد یا می شود. در این ساعت، و در این شب، و در این روز، و در این ماه و در این سال. خدایا اگر گناهانم مرا در پیشگاهت بی اعتبار ساخته، و میان من و تو پرده شده، و حالم را نزد تو دگرگون نموده. من از تو درخواست می کنم، به حق نور جمالت که هرگز خاموش نشود،

وَ بِوَجْهِ مُحَمَّدٍ حَبِیبِک الْمُصْطَفَی وَ بِوَجْهِ وَلِیک عَلِی الْمُرْتَضَی وَ بِحَقِّ أَوْلِیائِک الَّذِینَ انْتَجَبْتَهُمْ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی مَا مَضَی مِنْ ذُنُوبِی وَ أَنْ تَعْصِمَنِی فِیمَا بَقِی مِنْ عُمُرِی وَ أَعُوذُ بِک اللَّهُمَّ أَنْ أَعُودَ فِی شَی ءٍ مِنْ مَعَاصِیک أَبَدا مَا أَبْقَیتَنِی حَتَّی تَتَوَفَّانِی وَ أَنَا لَک مُطِیعٌ وَ أَنْتَ عَنِّی رَاضٍ وَ أَنْ تَخْتِمَ لِی عَمَلِی بِأَحْسَنِهِ وَ تَجْعَلَ لِی ثَوَابَهُ الْجَنَّةَ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ یا أَهْلَ التَّقْوَی وَ یا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

و به آبروی محمّد محبوب برگزیده ات، و به آبروی ولیت علی مرتضی، و به حق اولیایت که آنان را برگزیدی، اینکه بر محمّد و خاندان محمد درود فرستی، و آنچه از گناهانم گذشته بیامرزی، و در باقی مانده عمر حفظم کنی، و به تو پناه می آورم، خدایا، از اینک هرگز به چیزی از نافرمانیهایت بازگردم، تا زنده ام بداری و تا بمیرانی، و من فرمانبردار تو باشم، و تو از من خشنود باشی، و اینکه عملم را ختم کنی به نیکوترینش، و پاداش آن را برایم بهشت قرار دهی، و با من آن کنی که شایسته آنی، ای هل تقوی و ای اهل مغفرت، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به رحمتت به من رحم کن، ای مهربان ترین مهربانان.

پنجم:دعایی که شیخ طوسی و سید ابن طاووس پس از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار، روایت کرده اند بخواند، اول آن دعا “الحمد للّه ربّ العالمین” است. در این روز دادن صدقه به تهیدستان به خاطر پیروی از مولای همه مردان و زنان با ایمان، و زیارت آن حضرت، شایسته است، و مناسب تر زیارت جامعه است.

همچنین روز بیست وپنجم ذیحجه روز بسیار شریفی است، و روزی است که سوره “هل اتی” در حق اهل بیت نازل شد برای اینکه سه روز روزه گرفتند و افطاری خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار نمودند! و سزاوار است شیعیان اهل بیت در این ایام به ویژه در شب بیست وپنجم در دادن صدقه به مساکین و ایتام، و سعی در اطعام ایشان، و روزه داشتن این روز پیروی از مولایان خود کنند. از آنجا که بعضی از علما این روز را روز مباهله می دانند، مناسب است زیارت جامعه و دعای مباهله را نیز در این روز بخوانند.

منبع: مفاتيح الجنان

روز بيست و پنجم (روز نزول سوره هل أتى)
روز بيست و پنجم ماه ذى الحجّه، روزى است كه سوره «هل اتى» در آن روز نازل شد.(1)
در شأن نزول اين سوره جمع زيادى از علماى شيعه و سنّى نقل كرده اند كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)بيمار شدند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادتشان آمد و به على(عليه السلام) فرمود: چه خوب است براى شفاى آنان نذرى كنى.
روز بيست و پنجم ماه ذى الحجّه، روزى است كه سوره «هل اتى» در آن روز نازل شد.(1)
در شأن نزول اين سوره جمع زيادى از علماى شيعه و سنّى نقل كرده اند كه امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)بيمار شدند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادتشان آمد و به على(عليه السلام) فرمود: چه خوب است براى شفاى آنان نذرى كنى.
حضرت على(عليه السلام) و حضرت فاطمه(عليها السلام) و فضّه براى شفاى آنان سه روز روزه نذر كردند.
وقتى كه حسنين(عليهما السلام) شفا يافتند، آنان براى اداى نذر روزه گرفتند - و مطابق برخى از روايات حسنين(عليهما السلام) نيز روزه گرفتند ـ در حالى كه از نظر موادّ غذايى در زحمت بودند. به هنگام افطار كه مقدارى نان را براى افطار آماده كرده بودند، صداى مسكينى را شنيدند كه تقاضاى كمك داشت. على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام) و فضّه و حسن و حسين(عليهما السلام) نان خود را به آن مسكين دادند و خود در آن شب جز آب ننوشيدند.
غروب فردا نيز به هنگام افطار يتيمى اظهار نياز كرد و بار ديگر جريان شب گذشته تكرار شد و آنان با مقدارى آب افطار كردند.
روز سوم نيز به هنگام غروب اسيرى به در خانه آنان آمد و آن خانواده كرامت و بزرگوارى و ايثار، از سهم نان خود گذشتند و آن را به اسير دادند.
فردا على(عليه السلام) دست حسن و حسين را گرفت و خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد، چشم پيامبر به بچّه ها افتاد كه از شدّت گرسنگى مى لرزيدند; علّت را جويا شد و على(عليه السلام) ماجرا را تعريف كرد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)ناراحت شد و با هم به منزل حضرت زهرا(عليها السلام) آمدند، در اين حال جبرئيل فرود آمد و سوره هل أتى (انسان) را از جانب خداوند آورد. در اين سوره از ايثار توأم با اخلاص اهل بيت(عليهم السلام) به عظمت و بزرگى زياد ياد شده است.(2)

براى اين روز اعمالى ذكر شده است:
1ـ مرحوم «سيّد بن طاووس» از «شيخ مفيد» نقل مى كند كه مستحب است در چنين روزى روزه بگيرند، زيرا در چنين روزى خداوند فضيلت و برترى اهل بيت رسول خدا را آشكار ساخت.(3)
2ـ در شب بيست و پنجم و روز بيست و پنجم براى تأسّى به آن بزرگواران انفاق و اطعام و صدقه دادن به فقرا مناسب است.(4)
3ـ مناسب است در اين روز غسل زيارت انجام دهند و ائمّه(عليهم السلام) را زيارت كنند مخصوصاً خواندن زيارت جامعه در اين روز مناسب است.(5)

——————————————————————————–

1. همان مدرك، صفحه 770 و اقبال صفحه 529.
2. براى آگاهى بيشتر و تفسير آيات موردنظر به تفسير نمونه، جلد 25، صفحه 343 به بعد (ذيل تفسير سوره انسان) مراجعه كنيد.
3. اقبال، صفحه 529.
4. همان مدرك.
5. زادالمعاد، صفحه 368.


موضوعات: معرفی اساتید
   شنبه 26 مهر 1393نظر دهید »

در اسلام شخصیت هایی داریم که در راس آنها مولا امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) است که با وجود موجودی زمینی بودن ، آسمانی زندگی کرد.

متن کامل تفسیر قرآن حضرت آیت الله نورمفیدی در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله و امام العصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

قال الله الحکیم فی کتابه: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ، باسم الله الرحمن الرحیم

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿28﴾

آنچه فراروى آنان و آنچه پشت‏سرشان است مى‏داند و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمى‏كنند و خود از بيم او هراسانند (28)

دو فرشته به نام رقیب و عتید ملازم انسان هستند که اعمال او را ثبت و ضبط میکنند.

خدا به همه جوانب آگاهست. یعنی همه چیز زیر چتر مدیریت ذات اقدس الهی است.چقدر ملک خدا خلق کرده است؟ تعدادش را ما نمیدانیم. آیا اینها تغذیه میکنند یا نمیکنند؟ در بعضی روایات آمده تغذیه ملائکه ، نسیمی است که از ناحیه ذات اقدس الهی میوزد و این نسیم آنان را تغذیه میکند. ما نمی دانیم این چگونه نسیمی است. مانند نسیم سحر. آیا هرکسی میفهمد نسیم سحر چیست یا نه؟ این فقط شب زنده داران هستند که معنای نسیم سحر را میفهمند. آنانکه دم دمه های صبح به پا میخیزند . اینها میفهمند نسیم صبحگاهی چیست وگرنه کسی که خوابیده برای او فرقی ندارد. حافظ می گوید من به هرچه رسیدم از برکت قرآن و نسیم سحر بود:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ / هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

بنابرین اول و آخر و پس و پیش همه این ملائکه تحت مدیریت الهی است.

إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ملائکه فردای محشر شفاعت می کنند اما نه برای هرکسی بلکه برای کسیکه رابطه اش با خداوند قطع نشده باشد. این سیم اتصال رابطه انسان با خدا اگر قطع بشود ملائکه نمیتوانند شفاعت کنند حتی انبیا هم نمیتوانند و حتی ائمه معصومین(ع). من نمیخواهم وارد بحث شفاعت شوم اما شفاعت برای کسانی استکه مورد رضایت خدا باشند به این معنا که رابطه شان با خداوند متعال قطع نشده باشد.

وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ، خَشْيَت با خوف فرق میکند . مطلق ترس را خوف میگویند، ترس از هر چیز. چه ترس خوب ، چه ترس بد. اما خشیت آن حالتی استکه وقتی انسان احساس عظمت یک موجودی را میکند در او بوجود می آید. مثلا شما وقتی در مقابل بزرگی قرار میگیرید، دست و پای خود را جمع میکنید . درصورتیکه انسان در کنار افراد معمولی راحت مینشیند و هر حرفی را هم ممکن است بگوید اما وقتی در برابر یک شخصیت مهم قرار میگیرد یک حالتی در وجود انسان پیدا میشود که به آن خشیت میگویند. ملائکه اهل خشیت هستند. یعنی آنقدر عظمت خداوند و جلال و جمال ذات اقدس الهی در وجود اینها تجلی پیدا کرده است که اینها به خشیت میافتند و در پایان میفرماید مشفقون… که توجه همراه با ترس را اشفاق میگویند.

مطلب دیگری را به مناسبت عید غدیر میخواهم اشاره کنم و آن اینکه آیا ما میتوانیم انسانی داشته باشیم که با وجود اینکه از خاک آفریده شده اما قدسی باشد؟ مثل ملائکه باشد ؟ ملائکه غضب و شهوت ندارند. ملائکه این غرائزی را که انسان ها دارند اصلا ندارند. اما یک موجود زمینی با وجود همه غرائزی که ما انسان ها داریم شهوت ، غضب و خشم و… این موجود بیاید مانند ملائکه قدسی و آسمانی شود. چنین آدمی پیدا می شود؟

در اسلام چنین شخصیت هایی داریم که در راس آنها مولا امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب (ع) است که با وجود موجودی زمینی بودن ، آسمانی زندگی کرد. او مانند ما غضب و شهوت داشت اما در عین حال هیچ یک از این اینها مثل زنجیری به پایش نبود که او را به زمین بکشد . لذا زمینی بود ولی آسمانی زیست. حالا میخواهم به صفاتی که در ملائکه و وجود امیرالمونین بوده است اشاره کنم. گفتیم ملائکه عباد مکرمون هستند. بندگانی گرامی داشته شده هستند. همیشه درحال اطاعت فرمان ذات الهی اند. امیرالمومنین فرمود الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا خدایا من تو را بندگی میکنم اما نه برای ترس از جهنم یا برای ورود به بهشت. اگر بهشت و جهنمی هم در کار نبود تورا عبادت میکردم چون تو شایسته ی عبادت شدنی. چون شایسته ای تو را عبادت میکنم. و این صفت ملائکه است. امیرالمونین با اینکه موجودی زمینی است اما عباد مکرمون بود.

وقتی مسائل دنیا و تعلقات و حکومت و قدرت و ثروت مطرح می شود همان چیزهایی که انسان ها برایش سر و دست میشکنند و چه ها که نمیکنند ، امیرالمونین در آن روایت فرمود لولا حضور حاضر … میفرماید علت اینکه خلافت را پذیرفتم اینستکه خداوند از عالمان تعهد و پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم صبر نکنند که اگر این پیمان الهی نبود میدیدید که من هیچ رغبتی به حکومت ندارم بلکه دنیای شما و عظمتش در نزد من از آب بینی بز که سرازیر میشود ، کم ارزش تر است.

فرمود به خدا قسم اگر تمام دنیا و ما فیها را به من بدهند ، تمام افلاک هفتگانه را در دستم بگذارند بگویند این را بگیر ولی فقط یک دانه جو را به ظلم از دهان مورچه ای در بیاور… من این کار را نمیکنم. این موجودی مثل ما بوده است ، بشر بوده اما پا روی فرق ملائکه گذاشته است.

من چند روایت از کتب اسلامی برایتان نقل کنم. از تاریخ بغداد که از مولا و دوستان ابی ذر نقل میکند که من وارد شدم بر ام سلمه دیدم دارد گریه میکند و نام علی را میبرد و این جمله را گفت که از پیغمبر شنیدم که میفرماید: علی مع الحق و الحق مع العلی. علی همیشه با حق است و حق هم همیشه با علی است. اینها همیشه باهم توامان اند و از هم جداشدنی نیستند تا وقتی بر من وارد شوند.

این روایت را هم مستدرک الصحیحین نقل میکند از عمره دختر عبدالرحمان که میگوید بعد از جریان شکستن عهد و پیمان توسط بعضی از کسانی که با علی(ع) بیعت هم کرده بودند،امیرالمومنین وقتی میخواست به بصره برود ، وارد شد بر ام سلمه تا با او خداحافظی کند. ام سلمه به علی(ع) عرض کرد برو خدا به همراهت و در حمایتش باشی. سپس ام سلمه قسم یاد میکند که فوالله انک مع الحق و الحق معک ، تو بر حقی و حق هم با توست. و اگر این نبود که پیغمبر مارا نهی کرده که از خانه بیرون برویم من حتما با تو می آمدم. لذا عذرخواهی کرد از امیرالمومنین ولی عرض کرد یاعلی در جنگ جمل ، کسی را با تو میفرستم که نزد من از خودم عزیزتر است، و او پسرم هست. که وقتی مستدرک الصحیحین این حدیث را نقل میکند مینویسد این روایت بر مبنای شیخین یعنی بخاری و مسلم صحیح است که دو تا از کتب معتبر برادران اهل سنت است . این روایت بر مبنای آنها از روایات صحیحه است یا آن روایتی که میفرماید قرآن مع العلی و العلی مع القرآن . این دو همیشه باهم هستند.

عرضم این بود که بعضی انسانها با وجود زمینی بودن اما آسمانی شدند. حالا ما پیرو علی(ع) هستیم. اساس شخصیت امیرالمومنین اینستکه زمینی است اما آسمانی است ، خاکی است اما خدایی است ، شیطان هم دور و برش میچرخد اما مجال نفوذ نمیابد . فرمود: ای دنیا آمدی مرا فریب دهی؟ برو من تورا سه طلاقه کردم. من و تو اگر بخواهیم شیعه علی باشیم باید چه کنیم؟ دیگر خودت باید نتیجه این حرفها را بگیری. ما هم باید تا جاییکه میتوانیم با اینکه خاکی هستیم اما آسمانی شویم. خدایی شویم . مانند علی(ع) که نمیتوانیم باشیم اما در وجودمان کم کنیم برخی وابستگی ها و چسبیدن به دنیا را، تا بتوانیم مدعی شویم که ما هم پیرو علی(ع) هستیم و مانند او آسمانی شویم چون او آسمانی و برتر از ملک شده بود.

خدایا مرگ و زندگی مارا مانند مرگ و زندگی محمد و آلش قرار بده.


موضوعات: معرفی اساتید
   پنجشنبه 24 مهر 13931 نظر »

ضمن تبريک عيد سعيد غدير به مناسبت اين عيد بزرگ چند جمله اي را در اين رابطه و وظايفي که نسبت به اين روز بر عهده ماست، بيان مي‏کنيم. غدير حقيقتي است که بايد با اتصال به اين حقيقت، معرفت و آگاهي و شناخت و قرب به حق تعالي بيشتر شود؛ آنچه که در گرامي داشت اين روز گفته شده از روزه گرفتن که حتي بنا بر نقل بعضي از منابع اهل سنت روزه در اين روز به اندازه 60 سال ثواب دارد يا مثلاً در اين روز چه اعمالي مستحب است و چه کارهايي خوب است انجام شود حاکي از اهميت اين روز است. کمتر روزي در طول سال با اين ارزش و قدر و منزلت وجود دارد اما همه اينها براي اين است که ما به آن اساس و عمق مسئله غدير توجه کنيم؛

اساس مسئله غدير ولايت اميرالمؤمنين (ع) و وظيفه ما در اين روز اتصال به اين کانون هدايت، کانون فيض، کانون تربيت است. ولايت بر اساس آيات و روايات برترين نعمت‏های معنوی الهی است در روايت معروف از امام باقر (ع) که زرارة از امام (ع) نقل مي‏کند «بُنِيَ‏ الْإِسْلامُ‏ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلايَة» يکی از اين پنج امر ولايت شمرده شده. «قَالَ زُرَارَةُ فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَل‏» زراره از امام سؤال مي‏کند کداميک از اين پنج امر برتر است؟ امام باقر (ع) مي‏فرمايد: «فَقَالَ الْوَلايَةُ أَفْضَلُهُنَّ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُن‏» چون ولايت و کليد چهار مورد ديگر است. «وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنّ» [1] و شخص والی دليل و راهنما بر آن چهار مورد است و با هدايت والی و با تربيت والی مي‏توان به ارکان ديگر هم واصل شد.

تعبير امام باقر (ع) در اين روايت نسبت به حقيقت اين امر اين است: «ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ‏ وَ بَابُ‏ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَى‏ الرَّحْمَنِ‏ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِه‏» [2] قله و بلندای اين امر و باب همه چيز عبارت است از اطاعت امام بعد از معرفت امام؛ رضايت پروردگار در معرفت امام و اطاعت امام است. دو رکن اصلی در اين مسئله وجود دارد: اول معرفت الامام، دوم طاعة الامام.

اگر معرفت ناقص باشد اطاعت هم کما هو حقه محقق نمي‏شود. معرفت اميرالمؤمنين و معرفت ولی خدا و معرفت اهل بيت (ع) و معرفت حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشريف) يک وظيفه است؛ معرفت به معنای واقعی آن مقدور نيست معرفت تام برای ما نسبت به اين وجودات نورانی ممکن و مقدور نيست اما در حد توان بايد اين معرفت را پيدا کنيم.

بعد المعرفة اطاعت است؛ اطاعت و پيروی از اميرالمؤمنين و وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشريف) اين در بطن ولايت نهفته است. اگر ما ادعای ولايت مي‏کنيم هر چه معرفت ما و اطاعت پذيری ما از اهل بيت عصمت و طهارت بيشتر باشد، معلوم است به حقيقت ولايت بيشتر واقف شده‏ايم. نمي‏شود ما ادعای ولايت پذيری بکنيم اما با آن وجودات نورانی فاصله داشته باشيم. ادعا و سخن و ظاهر نمايی راحت است ولی تا چه حدی رنگ و بوی ولايت ما را احاطه کرده است و اين مسئله مهم است. در بعد اخلاقي، معاشرت‏ها، تعامل با مردم، تبليغ دين، دل سوزی برای ديگران، سعه صدر و تحمل نسبت به خطا کاران بايد ديد که تا چه حد ما نزديک به کانون اصلی شده‏ايم. تا چه ميزان ما گرفتار خودخواهی و خود محوری هستيم و آن وجودات نورانی به ويژه اميرالمؤمنين (ع) چقدر از خودخواهی و منيّت دور بوده و فاصله داشتند. تقويت غدير و ولايت با اين دو امر حاصل مي‏شود: معرفة الامام و اطاعة الامام. اين معرفت و اطاعت هم اين طور نيست که در يک بخش کوچکی باشد،بلکه بسيار گسترده است. يعنی بايد در همه زمينه‏ها مطيع بود، عملاً و علماً و بايد سعی کرد که با آن وجودات نورانی به ويژه اميرالمؤمنين (ع) و حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشريف، اتصال و پيوند بر قرار شود که در اين صورت عناياتشان سرازير مي‏شود و شامل حال ما مي‏شود. حتماً وجود مقدس حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشريف) در اين شرايط طبق فرموده خود حضرت نسبت به ما غافل نيستند؛ هر چه معرفت و اطاعت ما نسبت به ايشان بيشتر باشد، قطعاً عنايات آنها نسبت به ما بيشتر خواهد شد.


[1] . الكافی (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 18.

[2] . المحاسن، ج‏1، ص287؛ وسائل الشيعة، ج‏1، ص119.


موضوعات: معرفی اساتید
   پنجشنبه 24 مهر 1393نظر دهید »

1 ... 100 101 102 ...103 ... 105 ...107 ...108 109 110 ... 256

جستجو
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31