گوهر شرم وحیا درجان است

پاکی چشم ودل از رضوان است

توشه آن که بهایش جان است

به سخن گفتن ما آسان است

دلنوشته:ز-میراحمدی


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 8 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

بذر تدبیر بجان رونق داد

صدف اکسیر درایت بنهاد

شنبم شرم که رخ را سوزاند

عقل برمَسندتدبیر نشاند

 

دلنوشته:ز-میراحمدی


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 8 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

الحذر از آن نگاه چون تیر کین

می برد وه صاحبش را درکمین

آن نگاه آبشخور شیطان شود

خرمن دین رابسوز چون که بی ایمان شود

 

دلنوشته:ز-میراحمدی

 


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 8 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

آبشار مهربانی موج موج
مردمان مشتاق کویت فوج فوج
این حرم رضوان ایران است بس
ضامنم گردی علی موسی الرضا(ع) درهرنفس؟

دلنوشته:ز-میراحمدی


موضوعات: مناسبتهاي روز
   دوشنبه 8 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روز اول سال تحصيلی جديد است. لذا روايتی را از باب تيمن و تبرک خدمت دوستان عزيز عرض مي‏کنيم. اميرالمؤمنين علی (ع) مي‏فرمايند: «هلک خزّان الأموال و هم أحياءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعيانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب» [1] ؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شده‏اند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. اين يک مقايسه مهم بين طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام اميرالمؤمنين (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی مي‏تواند به عمق اين بيان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در اين بيان مي‏فرمايند: کسانی که طالب دنيا هستند و به جمع‏آوری مال و ثروت مي‏پردازند هلاک شده‏اند، گر چه زنده باشند. تعبير «خزّان الاموال» که در اين روايت بکار رفته به اين معنی است که اين اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ يعنی هيچ نسبتی بين آنها و مال ايجاد نمي‏شود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نمي‏بخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پيدا مي‏کند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هيچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هيچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونه‏ای هستند که بين صاحب علم و علم يک ارتباط و اتصال پيدا مي‏شود- منظور از علم، علم حقيقی است نه صرف دانستن يک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بميرند باقی هستند و در اذهان باقی مي‏مانند.

در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غير خودشان از ناحيه اهل صدق؛ يعنی معصومين (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها ترديدی نيست، مطالب زيادی گفته شده، ولی ما چنانکه که بايد و شايد به کلام اين بزرگواران ايمان قلبی نداريم. اگر چند کودک از يک مالی خبر دهند و بگويند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دست‏يابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار مي‏بريم، اما عجب آن است که با اين که معصومين (ع) که صادق‏ترينِ مردم اين عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زيادی را فرموده‏اند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه مي‏دهند برای فرمايشات معصومين (ع) ارزش و اعتبار قائل نيستيم. اگر به ما بگويند درباره علم و ارزش آن سخن بگوييد هر کدام از ما توانايی ارائه يک سخنرانی غرّاء را داريم اما آن ايمان قلبی که محرِّک برای تحصيل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که اين همه فضيلت برای آن بيان شده علمی است که نتيجه و ثمره داشته باشد، کما اينکه علی (ع) مي‏فرمايد: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که اين علم دارای ثمره است. همچنين اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم مي‏شود که اين علم مثمِر است. اميرالمؤمنين (ع) در جای ديگری مي‏فرمايد: «خير العلوم ما اصلحک»؛ بهترين علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، يا هيچ تغييری در انسان ايجاد نکند و يا موجب افساد او شود اين علم هيچ ارزشی ندارد و خود اين علم حجاب است و باعث مي‏شود تا انسان بيشتر به پرتگاه سقوط نزديک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن مي‏فرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات» [2] ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بين رفته باشد.

پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بيت (ع) و آنچه در حوزه‏های علميه رايج و مرسوم است و ميراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت اين علوم را حفظ کرده و سينه به سينه به نسل‏های بعدی منتقل کرده‏اند، مسئله‏ای است که نبايد از آن غافل باشيم و ما هم برای حفظ و ترويج اين علوم بايد تلاش کنيم و هر کسی در حد توان خودش بايد تلاش کند تا اين علوم را به نسل‏های بعد منتقل کند. نبايد تصور شود فقط امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کرده‏اند، البته اين علوم طبيعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ يعنی نقش بعضی از علماء در حفظ اين علوم و ترويج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پيش برد آن، افراد با مراتب مختلف بايد حضور داشته باشند؛ مثلاً يک ساختمان که مي‏خواهد ساخته شود يک سرمايه‏گذار و يک معمار مي‏خواهد، اما در عين حال به کارگر ساده هم نياز دارد. بنای رفيع علم هم بنايی است که اگر امروز به اين رفعت رسيده هم امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ کليني، علامه حلي، محقق حلی و شيخ انصاری برای آن زحمت کشيده‏اند و هم کسانی که در مراتب پايين‏تر قرار داشته‏اند برای رفعت آن زحمت کشيده‏اند. ما کارگری ساده هستيم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفيع علم تلاش کرده‏اند، پس نمي‏شود گفت با وجود بزرگانی مثل شيخ طوسی و شيخ مفيد و غيره نيازی به ما نيست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترويج علم و دانش بايد تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران اين بنا فرا گرفته‏ايم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل مي‏کنيم خود کمکی است برای حفظ اين بنا، پس انسان بايد در جريان زندگي، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترويج بنای علم و معرفت ايفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفيع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصيب او خواهد شد، در حالی که ما اينها را ناديده گرفته و فکر مي‏کنيم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند يک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفيع علم ايفاء نقش کند. اما نبايد به اين اکتفاء کند بلکه بايد سعی کند نقش خودش را از يک کارگر ساده نسبت به اين بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم اين قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جديد وجود دارد. لذا ما بايد با تلاش و همت خود سعی کنيم بناهای جديد و نو را که اهل ايمان به سکونت در آنها نيازمندند در اين وادی احداث کنيم، پس فکر نکنيم ما در اين جهت نقشی نداريم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفيع علم الهی قرار گرفته‏ايم و اين هم نياز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابيدن بدست نمي‏آيد. تمام کسانی که در هر رشته‏ای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفته‏اند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کرده‏‎اند کما اينکه فرموده‏اند: «لايدرک العلم براحة الجسم»، اين کلام هم مختص به علم نيست بلکه هيچ چيزی براحتی بدست نمي‏آيد و انسان بايد سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه مي‏خواهد دست يابد، کسانی که در تاريخ و در عرصه‏های مختلف علمی و هنری و غيره نام آور شده و به مقامی دست يافته‏اند کسانی بوده‏اند که زحمت فراوان کشيده و تلاش کرده‏اند، ابن سينا مي‏گويد: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهميت قائلند و در جهت آن تلاش مي‏کنند لکن ما به اندازه يک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهميت قائل نيستيم.

لذا بايد قدر فرصت‏ها را بدانيم و به ارزش علم و طلب آن واقف شويم و اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را که مي‏فرمايند: «نوم مع علم خير من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنيم. حال اگر ما تلاش کنيم تا علم و دانش خود را افزايش دهيم قطعاً نسبت به دل مشغولي‏های بی حاصل و وقت گذراني‏ها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما توفيق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) فرموده‏اند باور قلبی پيدا کنيم که اگر اين باور قلبی پيدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتيجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بيشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به ديگران به ديده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقيرآميز و توهين‏آميز است، مثل اينکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقيرآميز داشته باشد که اين قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگ‏بينی باشد، همان بلايی که شيطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شيطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بينی و تکبر داشت کما اينکه خداوند متعال مي‏فرمايد: «الا ابليس ابا و کان من المستکبرين» که اين خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. اين کبر درونی بدترين آفت و بيماری برای روح انسان است، طالب علم بايد اين کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هيچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به ديگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به ديگران به ديده تحقير نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پايينی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولياء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوب‏تر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصيل آن هستيم بايد موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنين علمی را درک کرده و به دنبال تحصيل آن باشيم و به آن عمل کنيم و ميوه‏ها و ثمرات اين علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنيم و کسی که با اين هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اينکه رسول اکرم (ص) مي‏فرمايند: «تکفّل الله برزقه».



[1] . نهج البلاغه، حکمت 147.

[2] . مجادله/11.




موضوعات: نکات اخلاقی
   دوشنبه 8 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

متن سخنرانی حضرت آیت الله نورمفیدی مؤسس مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان( اولین جلسه سال تحصیلی 93-92 )

نماینده ولی فقیه در استان با استناد به حدیثی از رسول خدا(ص) آنجا که می فرمایند: ما من رجل يسلك طريقا يطلب فيه علما إلا سهل الله له طريق الجنةو….) هیچ شخصـــــــــی راه علم را نمی پیماید مگر آنکه الله راه  بهشت را بر او اسان می کند . هدف از کسب علم ، آشنایی با اسرار عالم خلقت،  جهت رسیدن به خداست ، در این حدیث که از آن عمومیت استفاده می شود رسول خدا(ص) این نقش را برای همه علوم بیان نموده است. منتهی خاصیت علوم براین است که یا انسان را به سعادت کشانده و یا برای انسان حجاب می شود( العلم هو الحجاب الاکبر ) .علم و دانش همچون ثروت و قدرت هستند که گاهی انسانهایی که به آنها رسیدند خود را گم می کنند و دچار فخر فروشی و غرور و تکبر می شوند که در این مسیر توجه به این موانع بسیار حائز اهمیت است.

وی در ادامه بیان داشتند: علمی دیگر وجود دارد که به عنوان علم واقعی ، راه رسیدن به آن ، کلاس و درس و بحث نیست بلکه  طبق روایتی دیگر از رسول خدا(ص) که می فرمایند: « ما من عبد إلا و في وجهه عينان يبصر بهما أمر الدنيا، و عينان في قلبه يبصر بهما أمر الآخره، فإذا أراد الله بعبد خيرا فتح عينيه اللتين في قلبه، فأبصر بهما ما وعده بالغيب، فآمن بالغيب علي الغيب؛هيچ بنده‌ای نيست جز اين كه دوچشم در صورت اوست كه با آن ها امور دنيا را می بيند و دو چشم در دلش كه با آن‌ها امور آخرت را مشاهده میكند، هرگاه خداوند خوبی بنده‌ای را بخواهد، دو چشم دل او را میگشايد كه به وسيله آن‌ها وعده‌های غيبی او را می‌بيند و با ديده‌های غيبـــی به غيب، ايمان می‌آورد. ». ” اینکه در آیه ای از قران آمده علَّم آدم الاسماء ، منظور علم کلاسیک نیست بلکه مراد ، علم واقعی و انکشاف چشم باطنی و چشم دل است. در این مسیر ، ظرفیت ها متفاوت است ، هر کس با توجه به ظرفیت وجودی اش ، چشم باطن وی باز می شود. انکشاف چشم باطنی پیامبر(ص) با بقیه متفاوت است بطوری که پیامبر (ص) تا آنجا پیش می رود که ” ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی .این راه حتی برای جبرئیل هم باز نیست. انسان باید تلاش کند چشم باطنش باز شود.

وی خاطر نشان کرد: راه باز شدن چشم دل این است که هر انسانی خودش معلم و آموزگار خودش باشد. اتفاقا در حوزه های علمیه علم اصلی ، رسیدن به این مقصود است. باید این زمینه را بشناسیم و به آن برسیم که انسان چنین زمینه ای دارد. حوزه های علمیه باید این توجه و عنایت مهم را در پی داشته باشد که یک حوزوی باید چشم باطن و چشم دل خود را باز کند که در این مسیر بر طبق آیات و روایات باید ایمان و اخلاص را سرلوحه کارهای خود قرار دهد. در سوره تغابن آیه 11 ، خداوند می فرمایند: اگر کسی ایمان درست به خدا پیدا کند خداوند دلش را هدایت می کند یا در آیه ای دیگر در مورد اصحاب کهف وارد است که : اینها جوانمردانی بودند که به خدا ایمان آوردند ما هم راه را برایشان باز کردیم. در باب اخلاص هم روایات متعددی وارد است که از جمله در حدیث قدسی وارد است : الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِی‏ ، اخلاص سری از اسرار من است ، آن را در دل آنهایی می گذارم که دوستشان دارم یا در روایتی دیگر وارد است که :  مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ‏ : اگر کسی 40 روز خودش را کنترل کند و جز خدا دنبال چیز دیگری نباشد ، چشمه های حکمت از دلش بر زبانش جاری می شود.

موسس این مدرسه در پایان افزودند: حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: دل انسان همچون بچه است ، که در مرحله اول باید کلمات را به او القاء کنی تا کم کم یاد بگیرد و خودش حرکت کند ، دل انسان هم باید آنقدر به او القاء کنی تا چشم دل برایش باز شود. در مسیر عبادت و بندگی نیز باید متوجه باشیم و هر کاری را که انجام می دهیم خاصا لوجه الله و فی سبیل الله انجام دهیم و آن را به دل القاء نماییم تا اثر کند.


   یکشنبه 7 مهر 13921 نظر »
نظر از: مدرسه الزهـــرا(سلام الله علیها) زرین شهر [عضو] 

سلام دوست عزیز در این ایام ما را از دعای خیر خود فراموش نکنید خواهشمندیم که از وبلاگ ما هم دیدن فرمایید موفق باشید ممنون

1392/07/08 @ 11:05


فرم در حال بارگذاری ...

شب می درخشدازشدت حضور

چون می رسدازره پادشه نور

سبط نبی(ص)،ابن الحسن العسکری

امیددل شیعه اثتی عشری

مَلَکِ مُلکِ جهان می رسد

می شویم چشم به راهش هرروز

لحظه هادل زفراقش پرنور

کی شودآتش این عشق خموش

که برآرم غم این هجرزدوش

کجاست پیمانه بنوشم سرمست

دست پیمان بگیرم دردست

صبح شود،بافرش این جهان

چون برسد،می روداز ره، خزان


دلنوشته:خانم معصومه عبداللهی


موضوعات: دلنوشته ها
   یکشنبه 7 مهر 1392نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 136 137 138 ...139 ... 141 ...143 ...144 145 146 ... 257

جستجو
تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31