امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
🦇🔹ارسطو، این فیلسوف جامع و اندیشمند بزرگ همه دورانها را، معلم اول نام نهادند. و این البته نشانگر مقام فاخر معلمی است. اکنون، میسزد که ما کرونا را معلم آخر بنامیم. اما چنان که در تعبیر انگلیسیزبانان آمده، آخرین، فروترین نیست و بسا که فراترین باشد. معلم آخر، اینجا نشانگر آخرِ معلمی است. اما آموزههای این معلم آخر کدامند که او را شایسته این نام میکنند؟
🔹نخست، کرونا تصویر ما را از جهان دگرگون کرد. او نشان داد که جهان اسرارآمیز است و این را عیان کرد که چگونه طومار حیات بشر، با همۀ طول و عرض تمدنش، میتواند با خُردپایی ناچیز در همپیچیده شود و همچون پاره کاغذی، مچاله و به دور افکنده شود. آدمی باید بیاموزد که جهان پر از اسرار ناشناخته است و او در غار هزارتویی گام میزند که از هر کنارهاش رازی بیرون میجهد و تا کرانه سر میکشد. او همچنین نشان داد که در این جهان، ماده و معنا در هم خلیده.اند و جسم و جان در هم پیچیدهاند؛ چنان که جان گران تو در گرو جسمی ارزان و ناچیز چون کروناست. و ما چه به خوبی آموختیم که پاسداشت جان، در گرو چشمداشت به پاکیزگی در جسم است.
🔹دوم، کرونا معرفت شناسی ما را تحول بخشید. او نشان داد که واقعیتهایی در جهان وجود دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت و از آنها عبور کرد، بلکه باید در برابر آنها سرفرود آورد. سازهگرایان کجایند تا ببینند که همه چیز ساختۀ ذهن ما نیست و واقعیتهایی سترگ وجود دارند که راه ما را میبندند و ما را به شناخت خود وامیدارند. آری این ذهن خلاق ماست که باید جامهای درخور قامت این واقعیتها بدوزد، اما نه جامهای برای هیچ کس و هیچ چیز. ما هستیم که با سازههای ذهنی خود، کرونا را معلم آخر مینامیم، اما آیا این اسم بی مسمایی است؟
🔹سوم، کرونا اخلاق و ارزشها را زیر و رو کرد. او یک برابریخواه بزرگ است. او برابری انسانها را در برابر دیدگان ما قرار داد. او نیز همچون مادرش، مرگ، نشان داد که همه در برابر قانون او برابرند و هیچ کس برابرتر از دیگری نیست. در چشم او پاپ و پیرو یک حکم دارند. او شاه را بر همان زمینی میکوبد که گدا دیرزمانی بر آن زیسته است. فراتر از این برابریخواهی، کرونا “من” را به “ما” تبدیل کرد و به خوبی نشان داد که انسانها نه تنها برابر بلکه تنگاتنگ در بر یکدیگرند و سرنوشت همۀ آنها چون تاروپودی در هم پیچیده است. چنین نیست که اگر کسی گلیم خویش را از آب برگیرد، بتواند در گوشۀ عزلتی، مأوی بگیرد و در حباب بستۀ خویش زندگی کند. یا همه با هم زنده میمانید یا همه با هم میمیرید؛ این است آموزه سترگ کرونا. با این آموزش، او کلید طلایی اخلاق را در دستان ما نهاد. این کلید طلایی، غلبه بر خودمحوری است و در این سخن حکیمانه جلوهگر شده است که آنچه را بر خود نمیپسندی بر دیگران مپسند.
🔸سرانجام، باید گفت که کرونا یک مربی حاذق است. پنجه در پنجه تو مینهد و بر زمینت میافکند تا برخیزی و از ضعف قدرت بسازی. چند صباحی تو را منکوب میکند تا با او مبارزه کنی و به این ترتیب، نیروهای ناشناختۀ خویش را بشناسی. او سرانجام پشت خویش را به خاک خواهد نهاد تا تو قدرت خود را بازیابی. این ترفند او برای رشد تو است. او باز روزی از روزنی دیگر و با نامی دیگر به تو حمله ور خواهد شد. او میآید تا غرور تو، این قدرت پوشالی، را در هم بشکند و قدرت واقعی تو را از نهادت بیرون کشد. آری، کرونا معلم آخر است.
ادب چيز خوبي ست،پس چرا آن را به ديگران تقديم نمي كنيم؟
كسي كه حرف مي زند مي كارد و كسي كه مي شنود درو مي كند!
اگر ديگران بد اخم هستند ،شما خوش رو باشيد.هزينه يك لبخند خيلي كمتر از هزينه برق است ولي خيلي بيشتر از آن روشنايي مي دهد.
با لبخند زندگي كنيد، سلام كنيد، تعارف و پذيرايي كنيد.
بسياري از مردم به اين علت چهره ي غمگيني دارند كه فكر مي كنند بايد خوشبخت تر از آن چه هستند باشند!
بالاخره، روزي ما را از اين تعلقات و آنچه كه بدان دل بسته ايم جدا مي كنند و مي برند: به تعبير شاعر:
عمري است پرده بستيم بر ديده خدابين عمر دگر بيايد اين پرده ها دريدن
ما هر روز پرده اي روي پرده هاي غفلت قبلي مي آوريم و مرتب وابستگي جديدي به وابستگي هاي قبلي مان اضافه مي كنيم.مال و مقام و چيزهاي ديگر، هركدام زنجيري است كه به ورح مان مي بنديم.آن وقت، هنگامي كه ملك الموت مي آيد و مي خواهد چيزهايي را كه شصت يا هفتاد سال بر گردن بسته ايم دريك لحظه قطع كند، برايمان دشوار است.
اجمالاً، بهتر است نبنديم تا نخواهيم باز كنيم، يا آنطور وابسته نباشيم كه دل كندن مشكل باشد. (يادنامه عارف موحد آيت الله سعادت پرور)
كرونا آمد تا به ما بياموزد:
چه قدر دست دادن با دوستانمان لذت بخش بود و ما از آن بي خبر بوديم.
آمد و يادآور شد: چقدر دورهمي هايمان لذت بخش بود و ما ….
چقدر آزادانه و بدون ترس معاشرت كردن و گرشد و رفت و آمد با مردم آرامش را به ما مي داد و بي خبر بوديم/0
كرونا! همانطور كه آمدي خواهي رفت ولي درسهاي بزرگي به ما دادي.
كه قدر داشته هايي كه داشتيم و ارزان هم بود را از اين به بعد بدانيم.
اين اشتباه است كه از خدا بخواهي، دري از دنيا را به رويت باز كند،نه تنها فايده اي براي تو ندارد، بلكه دو در از حرص هم براي تو باز مي شود، درِ اول حرصِ به حفظ و نگه داشتِ آنچه كه از دنيا به دستش آمده است، درِ دوم حرص براي اضافه كردن ِ آنچه كه در اختيار ندارد، اين حرص هم براي اين است كه آنچه به دست آورده، از دست نرود و حرص به اينكه انسان بكوشد آنچه را ندارد بدست آورد، بنابراين اين را نخواه، بلكه بگو: خدايا مايحتاج مرا برسان تا محتاج به شِرار خلق نشوم.
اگر هم از خدا مي خواهي دري را به روي تو باز كند،درِ معنويت باشد.بگو خدايا! دري به سوي معنويت به روي من باز كن.(فرازي از فرموده آيت الله مجتبي تهراني،24 بهمن 89، مسجد جامع بازار تهران)
<< 1 ... 8 9 10 ...11 ...12 13 14 ...15 ...16 17 18 ... 256 >>