معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
 
  شهادت امام هادی علیه السلام بر رهروانش تسلیت ...
  16:49 , موضوعات: مناسبتهاي روز

شهادت امام هادی علیه السلام بر رهروانش تسلیت

اوصاف پروردگار

امام هادی علیه السلام می فرمایند :

اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303

به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد، او با همه نزدیکی‌اش دور است و با همه دوری‌اش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.

 


  اهمیت یقین ...

( از بیانات حضرت آیت الله نورمفیدی در جلسه اخلاق هفتگی در جمع طلاب مدرسه علمیه الزهراء(س) )آیات زیادی پیرامون مسئله یقین وارد است که نشانه اهمیت بر این مسئله می باشد.از باب مثال در مورد آخرت آنچه از سوره مبارکه بقره برداشت می شود مراد یقین به آخرت است. . از مرحوم آیت الله شیرازی ( مفتی حرمت تنباکو) سوال شد:  اگرمُخبر صادقی به شماخبر دهد که شما یک هفته بیشتر زنده نمی مانی و بعد از دنیا خواهی رفت چه می کنی ؟ ایشان در جواب فرمودند: همان کاری را انجام می دهم که از اوایل جوانی انجام می دادم .چون از همان اوایل جوانی به آخرت یقین داشتم و می دانستم هرکاری که در دوران زندگی انجام می دهم باید فردای قیامت پاسخگو باشم.این نمونه ای از یقین واقعی است.البته هر یقینی نمی تواند مارا به سعادت برساند چه بسا یقینی که برخواسته از انحرافات و تبلیغات سوئی است که عامل سقوط انسان گردد همچون یقین ابن ملجم .مراد حضرت زین العابدین از یقین درذیل دعای مکارم الاخلاق ،  یقینی است که مطابق با واقع باشدو عامل سعادت و ورود انسان به بهشت گردد.چیزهایی که باعث از بین رفتن یقین می گردد عبارتند از : 1-غلبه هوای نفس ، امام علی (ع) می فرمایند: یُفسِدُ الیقینَ الشکُ و الغلبةُ الهوی 2- حرص زیاد برای رسیدن به مظاهر دنیایی ( من کَثُرَ حـــرصُهُ قَلَّ یَقینُه ) 3 - طمع ( امام علی (ع) : سَبَبُ فسادِ الیقینِ الطمعُ ) 4- رفاقت و مصاحــــــــــبت با ابناء دنیا (از امام علی (ع) : خُلتَةُ ابناءِ الدنیا تُشینُ الدین و تُضعِفُ الیقین ) 5- مال دوستی (امام علی (ع) : حُبُ المال یُوهِنُ الدین و یُفسِدُ الیقین .) و آنچه باعث تقویت و تکمیل یقین می گردد عبارتند از: ایمان پویا ( ایمانی که توفیق بازنگـــــــری در اعمال را در شبانه روز به انسان بدهد ) امام علی (ع) : مَن یومن یزداد یقـــــــیناً  و نیز شکرگزاری نعمت هاکه از امام کاظم (ع) وارد است: تعاهَدُ عِبادَالله نِعَمَه بِاصلاحِکم انفسَکم ، تزدادُ یقیناً.

موضوعات: مؤسس مدرسه, سخنرانی
[شنبه 1392-06-02] [ 06:56:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ارزش طالب علم ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي فرمايند: «مَن کان في طلب العلم کانت الجنّة في طلبه»؛ کسي که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسي که طالب علم باشد به قدر و منزلتي مي رسد که بهشت خواهان و طالب او مي شود

رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: «مَن کان فی طلب العلم کانت الجنّة فی طلبه»؛ کسی که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسی که طالب علم باشد به قدر و منزلتی مي­رسد که بهشت خواهان و طالب او مي­شود، البته اين علمی که در اينجا گفته شد که طالب آن مطلوب جنت است علم حقيقی و معرفت واقعی است نه صرف ياد گرفتن اصطلاحات علمي، البته ياد گرفتن اصطلاحات علمی مقدمه است برای آن معرفت حقيقي، علم واقعی و معرفت حقيقی در دائره تنگ اين الفاظ و اصطلاحات نيست، چه بسا کسی اين اصطلاحات و الفاظ را بداند و در دائره آنها گرفتار شود اما به علم حقيقی و معرفت نرسد، علم حقيقی همان است که خداوند مي­فرمايد: «إنما يخشی الله من عباده العلماء» [1] ؛ علم واقعی و حقيقی علمی است که موجب خشيت الهی بشود و آن معرفتی که در دل انسان خشيت و خوف نسبت به خداوند متعال ايجاد کند معرفت حقيقی محسوب مي­شود. بندگان عالم و با معرفت هستند که از خداوند خشيت دارند؛ يعنی اگر کسی ده­ها کتاب بنويسد و سال­ها در بين مردم به عنوان عالم و دانشمند مطرح باشد اما اين علم موجب خشيت الهی در او نشود از علماء حقيقی محسوب نخواهد شد، آن کسی که طالب علم حقيقی باشد بهشت طالب اوست، کسی که يک ساعت تفکرش برابر با سال­ها عبادت عابد است عالم حقيقی است، کسی که تفکرش باعث معرفت و خشيت او شود عالم حقيقی محسوب مي­شود و کسی که به اين درجه از معرفت برسد شايسته جنت است و بهشت برای انسان­های با کمال و با معرفت بنا شده و منتظر چنين انسان­هايی است، پس طلب علم و معرفتی که خشيت الهی را در پی داشته باشد باعث مي­شود که انسان به درجه­ای از ارزش و رتبه برسد که زمين خاکی و عالم مادی برای او تنگ و تاريک است و بايد در جنان سُکنی گزيند، وقتی انسان از حدود عالم ماده بالاتر رفت و به عالم ملکوت سير کرد شايسته اقامت در بهشت خواهد شد و بهشت انتظار چنين انسان­هايی را مي­کشد، اگر مي­خواهيم اهل بهشت باشيم و در جنت دارای مقامات باشيم بايد اين معرفت را در خودمان بيشتر کنيم، منظور از جنتی که در اين روايت به آن اشاره شده جنت الاعمال است وگرنه خداوند متعال جنات متعددی دارد بهشت حور و انهار و… جنت الاعمال است، ما يک جنت الاخلاق داريم، جنت الصفات داريم. پس اين شايستگي­ها وقتی برای انسان حاصل مي­شود که علمی که موجب خشيت الهی است در او ايجاد شود.

«والحمد لله رب العالمين»



[1] . فاطر/28.

موضوعات: نکات اخلاقی
 [ 02:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یکم شهریور سالروز تولد ابن سینا ...

 

امام خميني (ره) در كتاب مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه در باره ابن سينا مي گويد:

“النابغه العظمي والاعجوبة الكبري و في حدة الذهن و جودة القريحه لم يكن له كفوا احد”

ابن سينا نابغه بزرگ و اعجوبه (شگفتي )بزرگ است كه در تيز هوشي و خوش فهمي همتايي براي او نيست .

موضوعات: مناسبتهاي روز
[جمعه 1392-06-01] [ 09:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  15 دستور برای زندگی ازاستاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی ...

استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.

۱. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

۳.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

۷.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.


موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 07:16:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فقط گوینده رفتارهای نیک نباشیم ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

اميرالمؤمنين علي(ع) مي­فرمايد: «مَن نصب نفسه للناس اماماً فعليه أن يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالاجلال مِن معلم الناس و مؤدبه» [1]

حضرت مي­فرمايند: کسی که خودش را برای مردم پيشوا و قائد و راهنما قرار مي­دهد - امام يعنی کسی که پيشرو است که مراتب متفاوت دارد؛ گاهی امام کل جامعه است، گاهی امام يک شهر است و گاهی امام يک مسجد است و منظور از امام هم الگو است يعنی کسی که مردم از او اثر مي­پذيرند و فعل و قول او در مردم اثر گذار است و به نحوی هدايت و امامت گروهی در اختيار اوست- بر او لازم است که قبل از تعليم ديگران خودش را تعليم کند و ابتدا به خودش يادآوری کند و بعد به ديگران و بايد تأديب ديگران به عملش باشد قبل از آنکه با زبان بخواهد ديگران را تأديب کند، اگر کسی به زبان نصحيت کند و توصيه اخلاقی کند و مثلاً بگويد ايها الناس نماز شب بخوانيد، تهمت نزنيد، غيبت نکنيد و به دنيا دل نبنديد نفس گفتن اين امور خوب است ولی اگر قبل از تأديب به لسان مردم اين امور را در او تجلی يافته ببينند و ببينند که خود آن شخص اهل غيبت و تهمت نيست و خودش اهل نماز شب است و اهل حرص و ولع نسبت به دنيا نيست طبيعتاً اين اوقع فی النفوس است همان گونه که در روايت است که مي­فرمايد: «کونوا دعاة الناس بغير السنتکم» حال خدای نکرده اگر بين عمل و قول تناقض باشد و مردم ببينند که زبان يک چيز مي­گويد و عمل چيز ديگری است نبايد اميد داشت که در مردم تأثيرگذار باشد. بعد حضرت مي­فرمايند: کسی که نفس خودش را تعليم مي­دهد و در مقام تأديب نفس خودش است سزاوارتر است به گرامی داشتن از کسی که فقط مردم را تعليم مي­دهد و در مقام تأديب مردم است يعنی در دوران امر بين کسی که اهل تعليم و تأديب ديگران نيست و به تعليم و تأديب خود مشغول است و کسی که فقط در مقام تعليم و تأديب ديگران است، شخصی که به تعليم و تأديب خود مشغول است سزاوار تعظيم و تکريم است و شايسته گرامی داشتن است، البته اگر کسی معلم نفس خود باشد و معلم و مؤدب مردم هم باشد طبيعتاً برای تعظيم و تکريم شايسته­تر است. نمي­گوييم هر چه را انسان به ديگران مي­گويد بايد خودش عمل کند چون انسان معصوم نيست و امکان ندارد هر آنچه را مي­گويد ابتدا خودش عمل کند و منظور اين نيست که انسان نبايد هيچ گناهی مرتکب شود تا بعد از آن بتواند به تعليم و تأديب ديگران بپردازد و فقط انبياء و معصومين(ع) به هدايت مردم بپردازند بلکه منظور اين است که انسان بايد سعی کند ابتدا خودش عامل به آنچه مي­گويد باشد تا قول او در ديگران تأثيرگذار باشد. در روايتی از پيامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده که حضرت مي­فرمايند: «يطلع قومٌ من اهل الجنّة علی قوم من اهل النّار و يقولون ما أدخلکم النار و قد دخلنا الجنّة لفضل تأديبکم و تعليمکم فيقولون إنّا کنّا نأمر بالخير و لانفعله» [2] گروهی از اهل بهشت بر گروهی از اهل جهنم مي­گذرند و به اهل جهنم مي­گويند شما چرا در آتشيد در حالی که ما به خاطر تعليم و تأديب شما به بهشت آمده­ايم، اهل نار در پاسخ مي­گويند ما به خير و نيکی امر مي­کرديم اما خود عمل نمي­کرديم. اين خيلی سخت است که انسان با تعليم و تأديب ديگران سبب دخول آنان در بهشت گردد اما خودش در جهنم سقوط کند. اميدواريم که خداوند متعال به ما لطف و عنايت داشته باشد که مبادا از کسانی باشيم که به سبب قول و گفته ما ديگران اهل بهشت شوند و خود ما اهل جهنم گرديم و انشاء الله خداوند متعال به ما توفيق عمل و فعل خير عنايت کند و به ما توفيق دهد که بتوانيم خودمان را قبل از ديگران تأديب کنيم و معلم نفس خود باشيم.

«والحمد لله رب العالمين»


[1] . بحار الانوار، ج2، ص56، حديث33.

[2] . مکارم الاخلاق، ج2، ص364، حديث2661.

موضوعات: نکات اخلاقی
 [ 05:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پرسش و پاسخ قرآنی حسابگر کیست؟ ...

تهیه کننده:مبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

حسابگر کیست؟
اما این‏که چه کسی و یا چه کسانی انسان را مورد محاسبه قرار می‏دهند و اعمال او را بررسی می ‏نمایند، آیات و روایات فراوانی در این زمینه نقل شده، اما اولین کسی که انسان‏ها را مورد محاسبه قرار می‏دهد، خداوند است.
الف) خداوند
با توجه به آیات فراوان از جمله «إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ» آری محققاً به‏ سوی ما می‏ آیند و حسابشان به عهده ماست. (غاشیه/26-25)
خداوند می ‏فرماید: بازگشت و محل اصلی مراجعه پس از مرگ، خدا خواهد بود، انسان‏ ها در دنیا هرگونه عمل کنند، در نهایت به سوی او خواهند آمد و پاداش و محاسبه اعمال آن‏ها را او انجام می‏دهد.
آیات در واقع می‏خواهند بین بشارت‏ های الهی به مؤمنان و عذاب کافران در روز قیامت جمع نمایند که ای پیامبر، اگر در دنیا کسی کافر شد، نگران نباش، زیرا در قیامت نزد ما خواهد آمد و ما اعمال همه انسان‏ ها، چه کافر و چه مؤمن را به طور دقیق مورد بررسی قرار می‏دهیم و مخالفان را عذاب و مؤمنان را بهره ‏مند از نعمت‏های الهی قرار خواهیم داد.
باتوجه به این‏که خداوند در آیات قبل از آیات فوق‏ الذکر می‏فرماید: پس تو ای پیامبر، ایشان را تذکر بده که وظیفه تو تنها تذکر است، وگرنه تو تسلطی بر آنان نداری، تذکر را هم تنها به کسانی بده که تذکر پذیرند، نه آن‏ها که اعراض کرده و کفر ورزیدند، که خدا ایشان را به عذاب بزرگ شکنجه خواهد داد و در جای دیگر خداوند به رسول خود می‏فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ ـ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ـ  إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَكَفَرَ ـ  فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ» (غایشه/24-21)
دو آیه مورد بحث می‏خواهد  نوعی دلداری و تسلی خاطر به پیامبر بدهد که اگر چه عده ‏ای با تو مخالفند، لجاجت می‏ ورزند و تو را اذیت و آزار می‏کنند، اما این مسأله نسبت به امر مهم نبوت اهمیت ندارد، زیرا بازگشت همه آن‏ها به‏سوی ماست و اعمال آن‏ها مورد محاسبه دقیق ما قرار خواهند گرفت به ‏گونه‏ ای که هیچ‏ چیز از ما پنهان نخواهد شد. پاداش و مجازات‏ ها نیز به دست ما می‏ باشد.
پس در قیامت، حسابگر خداوند است، خدای عالم و عادل و عزیز که به احدی ظلم نمی‏کند و حساب او از هر حسابگر دیگر کفایت می‏کند «… وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ»(الانبیاء/ 47) و کافی است که ما حساب کننده باشیم. حسابگری که مهربان است و به تمام ریز و درست کار و افکار ما آگاه است، حسابگری که در یک چشم به ‏هم زدن به حساب خلایق می‏رسد و او سریع ‏ترین حسابگر است. «… وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ»(الانعام/ 62) خدای تعالی حساب عمل مردم را از موقع مناسبش تاخیر نمی‏ اندازد و اگر به ظاهر حساب و پاداش عملی تاخیر می‏افتد، برای رسیدن موقع مقتضی است.
شخصی از حضرت علی(ع) پرسید: خداوند چگونه این همه خلایق را حسابرسی می‏کند؟ به امام فرمودند: همان‏گونه که همه آن‏ها را روزی می‏دهد، حساب همه آن‏ها را می‏رسد. پرسید: چگونه حسابرسی می‏کند در حالی‏که آنان خدا را نمی‏ بینند؟ حضرت فرمودند: «کما یَرُزقُهُم و لایرونه»(نهج البلاغه، کلمات قصار 300) خدای متعال به همه اعمال بندگان علم حضوری دارد، حساب و نتیجه‏ ی اعمالشان بر او روشن است و نیازی به حساب تک تک آن‏ها نیست، گرچه ثمره آن برای بندگان در قیامت آشکار می‏گردد.

موضوعات: باقرآن, پرسش وپاسخ قرآنی
 [ 05:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قرآن و ادبیات فارسی ...

تهیه کننده:خانم فاطمه احمدی ازمبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٥) لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (٦)
درباره این آیه شریفه تفاسیر گوناگونی شده است. مولانا در مثنوی خود طبق روش همیشگی، همراه با تذکراتی، آیات را تفسیر می‏کند که در این‏جا به گوش ه‏ای از آن اشاره می‏کنیم.
ایشان در دفتر ششم خود این‏گونه آغاز می‏کند که می‏خواهد خیلی از ناگفتنی ‏ها را بگوید. در کلام عارفان، گاه کلماتی است که هر کسی نمی‏ تواند آن‏ها را بفهمد و درک کند، لذا این‏گونه اشاره می‏کند که خداوند متعال نیز به پیامبران خود دستورات را می ‏گفت و از آن‏ها می‏ خواست تا به مردم ابلاغ کنند، چه آن‏ها را گوش کرده و عمل کنند و چه گوش نکنند.
در ادامه می‏گوید: ای انسان، به همه چیز خوب نگاه کن تا بتوانی به حقیقت آن دست پیدا کنی و خدا را در آن ببینی، زیرا تو فقط همین ظاهر نیستی و باطنی عمیق در وجود تو قرار دارد. این جسم، ظاهر توست. وقتی شاه عالم وجود اراده فرماید که روح به او بپیوندد، فرشتگان فریاد می‏زنند: ای ارواح، از مرکوب جسم ‏ها و بدن‏ ها پایین آمده و مجرد شوید. خداوند متعال با پوششی از صوت و حرف و گفتگو پرده ‏ای بر باغ معانی می‏ کشد تا از آن باغ چیزی جز رایحه و بویی به مشام آدمی نرسد. این جاست که می‏ فرماید: ای طالب حقیقت، تا می ‏توانی این بو را به کمک عقل و هوشت بیشتر استشمام کن، بلکه آن بو، گوش تو را گرفته، به سوی اصل می‏ برد. در ادامه تشبیه جالبی می‏کند، این‏که: خودت را از دچار شدن به بیماری زکام محافظت کن، این سرما تو را دچار بیماری‏های نفسانی می‏کند.
می‏دانیم که بیماری زکام، مانع رسیدن بو به مشام انسان می‏شود. در این‏جا نیز کبر، غرور، خودبینی، هواپرستی، دچار شدن به قیل و قال دنیوی و شنیدن و گفتن حرف‏های لغو و بیهوده را زکام معنی می‏کند، زیرا همۀ، این‏ها مانع رسیدن آن بوی حقیقت به مشام جان انسانی می‏شود. می‏فرماید: وقتی دیدی زمین روحت از سردی و انجماد روحی کسانی که تو را به امور دنیوی مشغول می‏کنند، تأثیر پذیرفته، به سوی معارف حقیقی رو بیاور و نصیحت ناصحان حقیقی را گوش کن و به آن‏ها عمل کن. ای کسانی که خورشید حقیقت را نادیده گرفته و خود را به قیل و قال مشغول ساخته ‏اید، نصایح خیرخواهانه حضرت حق و انبیا و اولیاء و مصلحان فقط بر گوش ظاهری شما اثر می‏گذارد، ولی بر گوش باطن‏ تان مؤثر نمی‏ افتد. بنابراین نصیحت ما در شما اثر نمی‏گذارد، البته بدان که نصیحت شما نیز در ما اثر نمی‏گذارد.
مهر آن در جان توست و پند دوست        می‏زند بر گوش تو بیرون پوست
پنــد مــا در تــو نگیــرد ای فلان        پنــد تــو در ما نگیرد هم، بدان(1)
در جایی دیگر، ایشان در قالب داستانی، نکاتی ظریف و عارفانه بیان می‏کند. داستان خریده شدن بلال حبشی توسط یکی از یاران پیامبر(ص) از اُمیّه که از مشرکین قریش بود.
بلال، به دین اسلام پیوسته بود، اُمیّه از این کار بسیار ناراحت شده، او را به سختی شکنجه‏ می‏کرد، اما بلال در مقابل همه شکنجه ها «احد احد» می‏ گفت و از دین خود دست بر نمی‏ داشت. تا این‏که این خبر به پیامبر(ص) رسید. ایشان کسی را برای خریدن بلال نزد اُمیّه فرستاد. قاصد به اُمیّه گفت: من برده‏ ای سپید به تو می‏دهم و تو این برده‏ ی سیاه را به من بده. اُمیّه گفت: 200 درهم نقره هم باید بپردازی و او قبول کرد. اُمیّه بلند خندید و گفت: اگر در خریدن این غلام این‏قدر اشتیاق نشان نمی‏دادی، من حتی حاضر بودم معادل یک دهم مالی که به من پرداختی بفروشم. اما قاصد گفت: ای سبک مغز، تو مانند کودکان، جواهری را با دانه گردویی مبادله کردی. من به ظاهر سیاه او نگاه نمی‏کنم، بلکه روح و باطن اوست که در نظر من به دو جهان می‏ ارزد.
مولانا از این‏جا به بعد نکات اخلاقی را متذکر می‏شود که: همان‏گونه که مسافران کاروان ‏ها، طلاها و جواهرات خود را دود اندود می‏کردند تا از یغمای حرامیان در امان بماند، بلال نیز به منزلۀ طلای نابی است که برای محفوظ ماندن از حسادت حاسدانی که در حماقت خانه‏ ی دنیا زندگی می‏کنند، ظاهرش سیاه شده است. یعنی :
1ـ تو ای انسان نباید کمالات و فضایل خود را برای دیگران  ظاهر کنی، مبادا که حسادت بددلان برانگیخته شود.
2ـ چشم ظاهر بین خود را حقیقت بین کن تا بتوانی از محسوسات ظاهری گذشته و حقیقت روح قدسی را بشناسی، چنان‏که آن کافر، مفتون ظاهر شده بود، لذا نتوانست ضمیر تابناک بلال را بشناسد.
در ادامه گفتگو می‏گوید: بلال، صفت بندگی خود را به تو نشان داد. یعنی تو فقط بندگی او را دیدی، نه آقایی او را. این غلام را بگیر و به جای بلال را به من بده، ما هر دو سود برده‏ ایم، اما سود تو مجازی است و سود من حقیقی. ای کافر به‏ هوش باش که دین شما برای شما و دین من برای من است.
این تو را و آن مرا، بردیم سود            هین لکم دین ولی دین این جهود
خود سزای بت پرستان این بود            جلّش اطلس، اسب او چوبین بود
همچو گور کافران پر دود و نار            وز بـرون بربسته صـد نقش و نگار(2)
سزای بت ‏پرستان یعنی ظاهرپرستان این است که اسبی چوبین با زینی حریر داشته باشند. صورت بدون محتوا مانند قبر کافران است که اندرونش سرشار از دود و آتش است، ولی نمای بیرونی‏ اش از نقش و نگارهای بسیار آراسته شده است.
1- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر 6، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص47 و مولانا جلال‏الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، چ ششم، ج6، تهران: زوّار، 1372 ص 12.
2- کریم زمانی، همان، ص 313؛ مولانا جلال‏الدین محمد بلخی، همان، ص 55؛ محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج 13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، 413.

موضوعات: باقرآن, قرآن وادبیات فارسی
 [ 05:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم