امام هادی علیه السلام می فرمایند :
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد، او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
حادثهى هفتم تير همچنين نشانهى اقتدار و استحكام هم است؛ چون اگر كسى شهيد بهشتى را مىشناخت و قوّت فكر و اراده و ابتكار در تصميم و اقدام را در اين شخصيت ممتاز مىدانست، خوب مىفهميد كه حذف يك چنين شخصيتى از مجموعهى مديريتى كشور چه معنايى مىدهد. شهيد بهشتى حقيقتاً مثل سنگ آسياى گرانى بود كه با گردش خود، دهها كار انجام مىداد؛ توليد انرژى مىكرد، كار راه مىانداخت، پيش مىرفت و فكر توليد مىكرد. وقتى كسى مثل اين شخصيت را كه در مديريت، در اجرا، در اقدام، در فكر، در مبانى فقهى و فلسفى، در تجربه و جهانديدگى و روشنفكرى و وسعتنظر در آن پايه و رتبه بود، از دل مديريت نظامى نوپا بيرون بكشند و آن را از بين ببرند، بايد نظام فلج مىشد؛ اما نظام نه تنها با رفتن بهشتى و با رفتن شخصيتهاى برجستهى ديگرى كه چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسيدند، فلج و زمينگير نشد، بلكه هر كدام از اين شهادتها مثل خون تازهيى در رگ كالبد زنده و پُرطراوت اين نظام جوان دوانده شد و او را سرحالتر، بانشاطتر و پُرانگيزهتر كرد؛ اين، همان استحكام نظام است، كه تا الان هم همينطور است.
به همين دليل، مردم ما براى شهادت شهدا مثل بقيهى متوفىها، به همديگر تسليت نمىگويند؛ تبريك مىگويند. وقتى بهشتى شهيد شد، مردم مىگفتند: «تبريك و تسليت»؛ غم در كنار فتح؛ اين، هويت اين نظام و انقلاب را روشن مىكند.
امروز هم حادثهى هفت تير زنده است؛ … و هم شهید بهشتی زنده است.
فرازی از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار خانواده شهداى هفتم تير
به یاد مردمانی از قبیله توحید ووارستگانی از چشمه خورشید که نای خداخواهیشان آنان را افلاکی نمود ودید خودآگاهیشان آنان را مفتخر ومقرب ساخت همانی که درپس انسانیت ایثار ندای تسنیم وصال را شنیدن وبه فرمایش الهی قلوبشان رابه قبله توحید گره زدند وشهادت برگزیدند.
یاد وخاطره شهدای 7تیر گرامی باد
علمای جهان اسلام نباید نسبت به این اقدام وحشیانه بیتفاوت باشند؛ چراکه بیشک ترسیم چهره خشن از اسلام که مظهر عطوفت و مهربانی است و هدف پیامبرش اتمام مکارم اخلاق و خود مظهر خلقالعظیم است؛ چیزی جز خواسته آمریکا و دشمنان اسلام نیست.
از دیرباز، پیروان مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) در کنار برادران مسلمان خویش از دیگر مذاهب اسلامی، در کمال صلح و آرامش و با رعایت اخلاق و منش اسلامی زیستهاند.
با این حال، همواره، دستهایی در پس پرده خیانت و تزویر، کوشیده است بذر نفاق و دشمنی را بین پیروان مذاهب اسلامی و در سرزمینهای اسلامی بیفشاند و بدین وسیله، گامی به سوی تحقق اهداف پلید خویش بردارند.
خبر حمله تجاوزکارانه عدهای از مسلماننمایان سلفی باردیگر جهان اسلام را در غمی دوباره فرو برد و به شهادت رسیدن چهار انسان بیگناه به جرم هواداری از مکتب اهل بیت پیامبر(ص) در مصر، لکه ننگی بر پیشانی شیوخ مرتجع بوده که با حمایت از تکفیریهای خشن به دنبال حفظ منافع آمریکا و اسرائیل هستند.
اما انتظار میرود در چنين شرايطی كه دشمن به خون عزيزان شيعه و سنی ما در سوريه، لبنان، مصر، عراق، افغانستان، پاكستان و … چشم دارد، علمای اهل سنت و همچنين، ساير علمای جهان اسلام، دولت مصر و آحاد مسلمانان در قبال اين اقدام تروريستی سكوت نكرده و اجازه تكرار چنين اقداماتی را ندهند.
در آذر ماه هزار و سیصد و پنجاه و چهار شمسی برابر دهم ذی الحجه هزار و سیصد و نود و پنج قمری در قم متولد شدم.
از سیزده یا چهارده سالگی دروس حوزوی را در محضر مرحوم والد -که از معاودین و تحصیل کنندگان محضر علمای فقید نجف اشرف رحمة الله علیهم بودند- شروع کرده و سپس به طور رسمی وارد حوزه علمیه قم شدم.
بعد از دروس مقدمات و سطح، در سال 1375 وارد درس خارج علمای نامی حوزه علمیه قم اعلی الله مقاماتهم شدم.
در دوران تحصیل در قم، به تدریس دروس حوزوی نیز اشتغال داشتم و در حال حاضر در حوزههای علمیه شهرستانها مشغول به تدریس سطح عالی و خارج بوده و در طی سالیان مختلف تمام کتابهای دروس رسمی و بعضاً غیر رسمی حوزه را تدریس کردهام.
عفو و گذشت یکی از صفات برجسته مومنین است و تا حد زیادی سلامت جامعه مبتنی برآن است. قرآن هم در این باره می فرماید: خذ العفو وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلین( اعراف/ 99) عفو و گذشت را شیوه خود قرار ده و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان.پس ادامه حیات اجتماعی مبتنی بر عفو و گذشت است و اگر مردم در گر فتن حق خود سختگیر باشند و از کوچکترین لغزشی چشم پوشی نکنند زندگی بسیار تلخ می شود و روح صفا و صمیمیت و همکاری به کلی از جامعه رخت بر می بندد .همچنین در سوره تغابن آیه 14 در مورد عفو می فرماید: وان تعفوا و تصفحوا و تغفروا بان الله غفور رحیم، اگر عفو کنید و صرف نظر نمایید و ببخشید ( خدا شما را می بخشد) چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است.همچنین نبودن روحیه عفو و گذشت در میان مردم آثار سوء روانی به همراه دارد و شادابی و نشاط را از آنها می گیرد و نتیجه ای جز افسردگی و خشم ندارد و به علاوه ، غضب الهی متوجه مردم خواهد شد و خداوند آنها را به حال خودشان واگذار می کند .امام صادق(ع) فرمود: شخصی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، بستگان من مرا مورد ظلم و ستم و ناسزاگویی قرار داده و با من قطع ارتباط کرده اند ، آیا من هم با آنان همین گونه برخورد کنم، حضرت فرمود: در این صورت خداوند شما را رها می کند و مورد غضب قرار میدهد . پس به دیدار هرکس که با تو قطع ارتباط کرده برو و به هر کس که به تو چیزی نداده ، احسان کن و از کسی که به تو ظلم کرده در گذر و در این صورت ، خدا تو را در برابر آنها یاری می کند . حضرت امیر(ع) در غررالحکم ج1 ، ص 140 می فرماید: العفو تاج المکارم ، عفو و گذشت تاج و زینت فضایل اخلاقی است.
اینجانب مجتبی ارشاد فرزند امین در سال 1344 در محله قدیمی سرپیر شهرگرگان متولد شدم. در سال 1362 تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه علمیه عمادیه آغاز نموده و در سالهای 1365 تا 1370در مدرسه علمیه امام خمینی (ره) گرگان ادامه دادم. در این مدت دروس مقدمات و اکثر سطح را نزد اساتید آن دوره آقایان قربانعلی برقرار, سید کاظم نورمفیدی, سیدعلی رئیسی و سید محمد رضا میبدی گذراندم و برای ادامه تحصیل عازم قم شدم. از مهر ماه سال 1370 در قم تتمه دروس رسائل و مکاسب و همچنین کفایه را از استادانی همانند علی محمدی خراسانی, سید رسول موسوی تهرانی, علی عراقچی همدانی و حسین شب زنده دار استفاده کردم. از سال 1372 تا سال 1388 درس خارج فقه و اصول را از محضر استادان و مراجع معظم حضرات آیات حاج شیخ حسینعلی منتظری, حاج سید موسی شبیری زنجانی, حاج سید کاظم حائری,حاج شیخ جواد تبریزی, حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی, حاج شیخ محمد مومن قمی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی بهره بردم. همزمان در سالهای 1372تا 1376 در دوره تخصصی کلام شرکت داشته و از محضر آقایان علی ربانی, مصطفی ملکیان, غلامرضا فیاضی, حسن ممدوحی, احمد بهشتی, محمد علی گرامی و جعفر سبحانی کتب کلام, کلام جدید, ادیان و فلسفه را استفاده نموده و پایان نامه سطح چهار را با عنوان « بررسی انظار و آرا در باره کلام جدید» با راهنمایی آقایان علی اکبر رشاد و محمد تقی فعالی دفاع کردم. پس از اتمام دروس تخصصی فعالیت پژوهشیم را در سال 1377با کار در موسسه دایرة المعارف فقه اسلامی آغاز کردم. که به مدت شش سال در بخش موسوعه و بخش فرهنگ فقه ادامه داشت. و همچنین از دیگر فعالیت های پژوهشیم همکاری با موسسه فرهنگی میرداماد در شهرستان گرگان در قسمت پاسخ به سوالات بوده که مربوط به سال 1382 تا 1388 است و بخشی از آنها با عنوان « کنکاش اندیشه دینی» به صورت مکتوب در چند جلد چاپ شده است. در مورد تدریس نیز از سال 1364 دروس مقدمات را در گرگان تدریس می کردم در قم هم فقه و اصول تدریس داشتم. از مهر 1389 به گرگان برگشتم و مشغول تدریس در مقطع مقدمات و سطح هستم. در دانشگاه هم از سال 1379 تا کنون دروس معارف اسلامی, اخلاق, متون اسلامی, انسان شناسی, فقه, فقه مقارن, تفسیر آیات الاحکام و قواعد فقهی تدریس می کنم.
دل جانم به مهرت رهنما شد
وخلق وخوی جان محو صفا شد
حدیث عاشقی درمان ماشد
ودرد عشق هم معیار ماشد
دلنوشته :ز-میراحمدی
<< 1 ... 198 199 200 ...201 ...202 203 204 ...205 ...206 207 208 ... 256 >>