معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
 
  ثبت اعمال در لحظات عمر ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

امير المؤمنين علی عليه السلام در روايتی مي­فرمايند: «إِنَّ عُمُرَكَ عَدَدُ أَنْفَاسِكَ وَ عَلَيْهَا رَقِيبٌ تُحْصِيهَا.» [1]

 

امير المؤمنين خطاب به انسان­ها و بنی آدم مي­فرمايد: عمر شما همان عدد نفس­های شما مي­باشد و بر انفاس شما کسی گماشته شده که اين نفس­ها را مي­شمارد. حقيقت عمر و دوران عمر يعنی همين لحظه­هايی که ما در آن زندگی مي­کنيم. اينکه حضرت مي­فرمايد عمر تو عدد نفس­های توست اين در واقع مي­خواهد اشاره به يک امر مهمی بکند که اولاً نفس­های انسان و لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد چون مي­فرمايد عمر عدد انفاس است و بر اين انفاس انسان کسی گماشته شده که آن را حساب مي­کند. حال اين شمارش و احصاء اين نفس­ها برای اين نيست که فقط چند نفس کشيده­اي! ثم ماذا؟ بلکه اين بدين معنی است که نفس­ها را مي­شمارد، کارها و اعمالی را که انسان در لحظات عمرش انجام مي­دهد، ثبت مي­شود. پس اولين نکته­ای که از اين روايت فهميده مي­شود اين است که لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد و هر نفسی که انسان مي­کشد، حساب و کتاب دارد؛ حال شما حساب کنيد که در روز و هفته و ماه و سال اين لحظات چقدر است. آن وقت آيا ما اين مراقبت را داريم که راجع به لحظه، ­لحظه­ی اعمال و نيات خود دقت کنيم؟

 

دومين نکته اين است که به گذر عمر اشاره مي­کند؛ عمر انسان يک عمر محدود است و هر شماره­ای که برای اين انفاس گذاشته مي­شود يعنی دارد از پيمانه­ی شمارش اعداد انفاس عمر کم مي­شود.

 

پس از اين روايت استفاده مي­شود که بايد قدر تک تک لحظات عمر را دانست. در روايتی از رسول خدا (ص) وارد شده که حضرت(ص) مي­فرمايند: يا ابا ذر«کن علی عمرک اشح منک علی درهمک و دينارک» بر سرمايه عمرت دقت و رقبت بيشتری داشته باش تا بر درهم و دينارت. اينقدر که ما حساب اموال خود را مي­کنيم، لحظات عمر که بيشتر بايد مورد حساب قرار گيرد. در هر صورت اميدواريم خداوند تبارک و تعالی اين توفيق را به ما بدهد که بتوانيم لحظه­های عمرمان را هم خوب استفاده کنيم و هم مراقبت کنيم.­

 

«والحمد لله رب العالمين»

 


 


 

[1] . غرر الحكم: 159، حديث 3046.




موضوعات: نکات اخلاقی
[پنجشنبه 1392-07-25] [ 10:52:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معناي وسيع عبادت ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول گرامی اسلام مي­فرمايند:«النّظر إلی عالمٍ عبادة و النّظر إلی امام المُقسط عبادة والنظر إلی والدين برأفة و رحمة عبادة والنظر إلی أخٍ تودّه فی الله عبادة»؛ رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: نظر و نگاه کردن به عالم عبادت است، نگاه کردن به امام عادل عبادت است، نگاه کردن به پدر و مادر از روی رأفت و رحمت عبادت است و همچنين نگاه کردن به برادر دينی که به او مودت و محبت در راه خدا داری عبادت است.

روايات ديگری هم از معصومين(ع) وارد شده که اموری را به عنوان عبادت نام برده­اند؛ مثلاً امير المؤمنين(ع) مي­فرمايند:«التفکر فی ملکوت السموات و الأرض عبادة المخلصين»؛ تفکر در آسمان و زمين عبادت مخلصين است همچنين از ايشان روايت داريم که مي­فرمايند:«إنّ من العبادة لين الکلام و إفشاء السلام»؛ با نرمی سخن گفتن و همچنين سلام کردن به برادر دينی عبادت است يا مثلاً امام صادق(ع) مي­فرمايند:«حبّنا اهل البيت عبادة» حضرت مي­فرمايند: دوستی ما اهل بيت(ع) عبادت است.

اگر ما اين روايات را کنار هم بگذاريم نتيجه گرفته مي­شود که عبادت در تعاليم اهل بيت(ع) منحصر به اعمال و اوقات خاصی نيست، درست است که برجسته­ترين تجلی عبوديت نماز است و همچنين روزه و حج از جلوه­های زيبای عبادت هستند اما عبادت منحصر در اين امور نيست، عبادت خداوند فقط به اين نيست که انسان خودش يک رابطه شخصی با خداوند تبارک و تعالی پيدا کند چرا که ارتباط شخصی با خداوند متعال قدر متيقن از عبادت است ولی بر طبق آنچه که ائمه معصومين(ع) گفته­اند همه صحنه­های زندگی انسان مي­تواند عبادت باشد البته به شرط اينکه با شرائط خاص خودش باشد؛ مثلاً اينکه گفته مي­شود نظر به عالم عبادت است منظور صرف نگاه کردن به تنهايی نيست بلکه مراد اين است که با نگاه کردن به عالم دل­ها متوجه عالم شود و از علم او بهره گرفته شود.

اينکه گفته مي­شود نظر به عالم و امام عادل و والدين از روی رحمت و رأفت و همچنين نظر به برادر دينی عبادت است يا در روايت آمده که با نرمی سخن گفتن و آشکارا سلام کردن و دوستی اهل بيت(ع) عبادت است، منظور از همه اينها اين است که روح و نفس انسان بايد در يک مسيری قرار گيرد که معرفت و محبت او نسبت به خداوند تبارک و تعالی و همچنين محبت او نسبت به هم نوعان خودش؛ يعنی ساير انسان­ها روز به روز بيشتر شود؛ يعنی خوديت و بُت نفس بايد شکسته شود و ياد بگيرد که به ديگران محبت کند و به ديگران علاقه پيدا کند، پس اگر امر دائر شود بين نماز مستحبی و يا رفع نياز از يک نيازمند و کمک به حل مشکل برادر دينی همه بالاتفاق مي­گويند که رفع نياز از برادر دينی مقدم بر نماز مستحبی است لذا ما مي­توانيم از صبح تا شب بدون اينکه در مسجد و محراب و حرم باشيم عبادت را صيد کنيم و قرب خود را به خداوند تبارک و تعالی بيشتر کنيم؛ مثلاً شرکت در درس برای کسب علم و دانش و يا سلام کردن به ديگران عبادت است. عبادت منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن و غيره نيست، پس فرصت­های زيادی برای قرب الهی در زندگی انسان وجود دارد و انسان عاقل اين فرصت­های پر سود که برای او ايجاد مي­شود و منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن نيست را از دست نمي­دهد، انشاء الله که خداوند متعال توفيق انجام عبادت و عمل به فرامين خودش را به ما عنايت کند.


موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-07-21] [ 09:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  محاسبه نفس ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتی است از اميرالمؤمنين علي(ع) که حضرت مي­فرمايند:«قيّدوا أنفسکم بالمحاسبة و املکواها بالمخالفة»، حضرت مي­فرمايند: نفس خودتان را با محاسبه مهار کنيد، محاسبه نفس از امور مهمی است که در فرمايشات اهل بيت(ع) خيلی بر آن تأکيد شده است، محاسبه نفس مسير زندگی انسان را تنظيم مي­کند و در حقيقت يک کنترل جدی بر راه و روش و مسير زندگی است مثل کسانی که در حال رانندگی هستند که اگر سرعت خود را مراقبت کنند ناخود آگاه سرعت بالا نمي­رود تا منجر به حادثه شود، محاسبه کردن نفس، امری است که مؤکداً به آن سفارش شده، علي(ع) مي­فرمايند: انسان بايد هر روز به خودش رجوع کند و سؤالاتی را از خودش بپرسد که چه اعمالی را انجام داده­ام، پس بايد هر روز اعمال خود را کنترل کنيم که چه اعمالی از ما سر زده است؛ مثلاً با ديگران چگونه رفتار کرده­ايم؟ آيا به کسی ظلم نکرده­ايم؟ آيا حقوق ديگران را ادا کرده­ايم يا خير؟ انسان وقتی خودش را به محاسبه عادت دهد طبيعتاً موفق به توبه نسبت به خطاهای خودش و جدّيت و تلاش برای انجام کارهای خير و نيکو خواهد شد، اگر محاسبه نفس نباشد انسان رها مي­شود و گاهی آن قدر در امور زندگی غرق مي­شود که وقتی متوجه مي­شود مي­بيند فرسنگ­ها از مسير اصلی دور شده و فاصله گرفته است، سخن در باب محاسبه نفس بسيار است، روايات و دستورات زيادی داريم که تأکيد بر محاسبه نفس مي­کنند، در مراقبت­هايی که علماء علم اخلاق توصيه و سفارش مي­کنند يکی از امور مهم و اولين قدم برای تعالی روح و تکامل نفس انسانی محاسبه نفس است، پس محاسبه باعث مي­شود که انسان از گناهان و غفلت­هايی که مرتکب شده توبه کند و وقتی توبه کند بار او سبک­تر مي­شود و توفيق شکر نعمت پيدا مي­کند، اميرالمؤمنين(ع) در ادامه روايت مي­فرمايند: با مخالفت با نفس خود، مالک او شويد، تبعيت از نفس، انسان را مملوک نفس مي­کند، اگر به دنبال اطاعت از خواهش­های نفسانی برويم ما عبد و مطيع نفس شده­ايم و اين اشتهای سيری ناپذير نفس بر تسلط بر انسان هيچ گاه متوقف نمي­شود پس اگر سروری و آقايی مي­خواهيم و اگر به دنبال اين هستيم که ابتکار عمل زندگی به دست خودمان باشد بايد با خواسته­های نفسانی مخالفت کنيم و تنها راه مالک شدن بر نفس، مخالفت با نفس است که هر چه با خواهش­های نفسانی بيشتر مخالفت شود نفس هم بيشتر در مقابل انسان رام مي­شود و بر عکس هر چه بيشتر به خواسته­های نفسانی پاسخ داده شود نفس هم بيشتر بر انسان مسلط خواهد شد. إنشاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق دهد که بتوانيم نفس خود را تحت کنترل خود در آوريم و نگذاريم که نفس بر ما مسلط شود.

«والحمد لله رب العالمين»

 


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-15] [ 11:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  عقوبت برخي گناهان در همين دنيا ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي فرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلي الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغي علي الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) مي فرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع مي شود و به آخرت واگذار نمي شود: يکي عقوق والدين، ديگري بغي و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکي ديگران است …

رسول اکرم(ص) مي­فرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلی الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغی علی الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع مي­شود و به آخرت واگذار نمي­شود: يکی عقوق والدين، ديگری بغی و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکی ديگران است. گناه و معصيت بدون مجازات نيست، وقتی قرار بر اين است که همه اعمال و رفتار انسان مورد بازخواست قرار گيرد و حتی از خطورات ذهنيه انسان هم سؤال خواهد شد طبيعتاً نسبت به عملی که انسان بر خلاف فرمان الهی انجام مي­دهد و مخالفت­هايی که با اوامر و نواهی الهی صورت مي­گيرد بدون ترديد مستحق مجازات خواهد بود، حال اگر کسی توبه کرد به حسب آنچه که خداوند متعال وعده و تفضل فرموده است توبه، ماحی سيئات است و گناهان را محو مي­کند و اين فرصت برای همه فراهم است که از گناهان خود توبه کنند و به سوی خداوند متعال باز گردند لذا خوب است که انسان از اين فرصتی که خداوند تبارک و تعالی برای او قرار داده استفاده کند و از گناهان گذشته خود توبه کند که اگر انسان توفيق توبه واقعی پيدا کند خداوند متعال سيئات او را که در گذشته انجام داده به واسطه توبه محو خواهد کرد، اما اگر کسی گناه کند و توبه نکند يا بعضی از کارهايی را انجام دهد که توبه از آن گناهان پذيرفته نمي­شود قطعاً بايد در انتظار عذاب و عقاب الهی باشد مگر اينکه در قيامت شفاعت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) شامل حال او شود، بالاخره خداوند متعال اين قدر مهربان است و اين قدر بخشنده و کريم است که دوست ندارد بنده­اش گرفتار عذاب جهنم شود و به همين جهت به هر بهانه­ای او را مي­بخشد و وسائل مختلفی را تعبيه کرده که انسان با تمسک به آنها از ورود به عذاب الهی نجات پيدا کند، بر عکس ما انسان­ها هميشه دنبال بهانه هستيم که يکديگر را اذيت کنيم.

اما در مورد بعضی از گناهان چندان فرصتی به انسان داده نمي­شود و در همين دنيا عقوبت مي­شود؛ يعنی بر خلاف ساير گناهان که خداوند متعال فرصت­های متعددی را نصيب انسان مي­کند تا خودش را از گرفتار شدن به عذاب و عقاب الهی نجات دهد در مورد بعضی از گناهان اين فرصت از انسان سلب مي­شود و در همين دنيا عقاب مي­شود، اينکه عقاب و عذاب انسان در مورد بعضی از گناهان جلو انداخته مي­شود به معنای اين نيست که انسان در آخرت عقاب نمي­شود بلکه علاوه بر عقاب دنيوی و اثری که در دنيا بر زندگی انسان مي­گذارد در آخرت هم معاقب خواهد بود و مهم­تر اين است که اگر در دنيا عقاب شود فرصت بازگشت نخواهد داشت، پس بعضی از گناهان اين خاصيت را دارند که عقوبت آنها جلو مي­افتد؛ يکی از آن گناهان، عقوق والدين است، اگر فرزندی گرفتار عقوق والدين شود در همين دنيا مجازات خواهد شد و بر عکس اگر کسی به والدين خود احترام و محبت کند و به آنها خدمت کند آثار و برکات زيادی را برای او به دنبال خواهد داشت، يکی ديگر از گناهانی که عقوبت آن در همين دنيا گريبان انسان را مي­گيرد ظلم نسبت به مردم است و همچنين کسی که نسبت به احسان ديگران ناسپاس باشد؛ يعنی همان گونه که شکر احسان نعمت را افزون مي­کند کفر نسبت به احسان ديگران نه تنها باعث سلب نعمت از انسان مي­شود بلکه باعث عقوبت و گرفتاری انسان در همين دنيا خواهد شد. انشاء الله خداوند متعال به ما توفيق دهد که از گناهان دوری کنيم و مشمول اين روايت نشويم.

«والحمد لله رب العالمين»

موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-07-14] [ 08:46:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ارزش عالمان ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روز اول سال تحصيلی جديد است. لذا روايتی را از باب تيمن و تبرک خدمت دوستان عزيز عرض مي‏کنيم. اميرالمؤمنين علی (ع) مي‏فرمايند: «هلک خزّان الأموال و هم أحياءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعيانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب» [1] ؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شده‏اند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. اين يک مقايسه مهم بين طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام اميرالمؤمنين (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی مي‏تواند به عمق اين بيان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در اين بيان مي‏فرمايند: کسانی که طالب دنيا هستند و به جمع‏آوری مال و ثروت مي‏پردازند هلاک شده‏اند، گر چه زنده باشند. تعبير «خزّان الاموال» که در اين روايت بکار رفته به اين معنی است که اين اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ يعنی هيچ نسبتی بين آنها و مال ايجاد نمي‏شود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نمي‏بخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پيدا مي‏کند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هيچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هيچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونه‏ای هستند که بين صاحب علم و علم يک ارتباط و اتصال پيدا مي‏شود- منظور از علم، علم حقيقی است نه صرف دانستن يک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بميرند باقی هستند و در اذهان باقی مي‏مانند.

در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غير خودشان از ناحيه اهل صدق؛ يعنی معصومين (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها ترديدی نيست، مطالب زيادی گفته شده، ولی ما چنانکه که بايد و شايد به کلام اين بزرگواران ايمان قلبی نداريم. اگر چند کودک از يک مالی خبر دهند و بگويند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دست‏يابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار مي‏بريم، اما عجب آن است که با اين که معصومين (ع) که صادق‏ترينِ مردم اين عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زيادی را فرموده‏اند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه مي‏دهند برای فرمايشات معصومين (ع) ارزش و اعتبار قائل نيستيم. اگر به ما بگويند درباره علم و ارزش آن سخن بگوييد هر کدام از ما توانايی ارائه يک سخنرانی غرّاء را داريم اما آن ايمان قلبی که محرِّک برای تحصيل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که اين همه فضيلت برای آن بيان شده علمی است که نتيجه و ثمره داشته باشد، کما اينکه علی (ع) مي‏فرمايد: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که اين علم دارای ثمره است. همچنين اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم مي‏شود که اين علم مثمِر است. اميرالمؤمنين (ع) در جای ديگری مي‏فرمايد: «خير العلوم ما اصلحک»؛ بهترين علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، يا هيچ تغييری در انسان ايجاد نکند و يا موجب افساد او شود اين علم هيچ ارزشی ندارد و خود اين علم حجاب است و باعث مي‏شود تا انسان بيشتر به پرتگاه سقوط نزديک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن مي‏فرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات» [2] ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بين رفته باشد.

پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بيت (ع) و آنچه در حوزه‏های علميه رايج و مرسوم است و ميراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت اين علوم را حفظ کرده و سينه به سينه به نسل‏های بعدی منتقل کرده‏اند، مسئله‏ای است که نبايد از آن غافل باشيم و ما هم برای حفظ و ترويج اين علوم بايد تلاش کنيم و هر کسی در حد توان خودش بايد تلاش کند تا اين علوم را به نسل‏های بعد منتقل کند. نبايد تصور شود فقط امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کرده‏اند، البته اين علوم طبيعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ يعنی نقش بعضی از علماء در حفظ اين علوم و ترويج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پيش برد آن، افراد با مراتب مختلف بايد حضور داشته باشند؛ مثلاً يک ساختمان که مي‏خواهد ساخته شود يک سرمايه‏گذار و يک معمار مي‏خواهد، اما در عين حال به کارگر ساده هم نياز دارد. بنای رفيع علم هم بنايی است که اگر امروز به اين رفعت رسيده هم امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ کليني، علامه حلي، محقق حلی و شيخ انصاری برای آن زحمت کشيده‏اند و هم کسانی که در مراتب پايين‏تر قرار داشته‏اند برای رفعت آن زحمت کشيده‏اند. ما کارگری ساده هستيم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفيع علم تلاش کرده‏اند، پس نمي‏شود گفت با وجود بزرگانی مثل شيخ طوسی و شيخ مفيد و غيره نيازی به ما نيست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترويج علم و دانش بايد تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران اين بنا فرا گرفته‏ايم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل مي‏کنيم خود کمکی است برای حفظ اين بنا، پس انسان بايد در جريان زندگي، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترويج بنای علم و معرفت ايفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفيع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصيب او خواهد شد، در حالی که ما اينها را ناديده گرفته و فکر مي‏کنيم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند يک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفيع علم ايفاء نقش کند. اما نبايد به اين اکتفاء کند بلکه بايد سعی کند نقش خودش را از يک کارگر ساده نسبت به اين بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم اين قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جديد وجود دارد. لذا ما بايد با تلاش و همت خود سعی کنيم بناهای جديد و نو را که اهل ايمان به سکونت در آنها نيازمندند در اين وادی احداث کنيم، پس فکر نکنيم ما در اين جهت نقشی نداريم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفيع علم الهی قرار گرفته‏ايم و اين هم نياز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابيدن بدست نمي‏آيد. تمام کسانی که در هر رشته‏ای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفته‏اند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کرده‏‎اند کما اينکه فرموده‏اند: «لايدرک العلم براحة الجسم»، اين کلام هم مختص به علم نيست بلکه هيچ چيزی براحتی بدست نمي‏آيد و انسان بايد سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه مي‏خواهد دست يابد، کسانی که در تاريخ و در عرصه‏های مختلف علمی و هنری و غيره نام آور شده و به مقامی دست يافته‏اند کسانی بوده‏اند که زحمت فراوان کشيده و تلاش کرده‏اند، ابن سينا مي‏گويد: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهميت قائلند و در جهت آن تلاش مي‏کنند لکن ما به اندازه يک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهميت قائل نيستيم.

لذا بايد قدر فرصت‏ها را بدانيم و به ارزش علم و طلب آن واقف شويم و اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را که مي‏فرمايند: «نوم مع علم خير من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنيم. حال اگر ما تلاش کنيم تا علم و دانش خود را افزايش دهيم قطعاً نسبت به دل مشغولي‏های بی حاصل و وقت گذراني‏ها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما توفيق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) فرموده‏اند باور قلبی پيدا کنيم که اگر اين باور قلبی پيدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتيجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بيشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به ديگران به ديده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقيرآميز و توهين‏آميز است، مثل اينکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقيرآميز داشته باشد که اين قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگ‏بينی باشد، همان بلايی که شيطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شيطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بينی و تکبر داشت کما اينکه خداوند متعال مي‏فرمايد: «الا ابليس ابا و کان من المستکبرين» که اين خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. اين کبر درونی بدترين آفت و بيماری برای روح انسان است، طالب علم بايد اين کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هيچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به ديگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به ديگران به ديده تحقير نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پايينی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولياء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوب‏تر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصيل آن هستيم بايد موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنين علمی را درک کرده و به دنبال تحصيل آن باشيم و به آن عمل کنيم و ميوه‏ها و ثمرات اين علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنيم و کسی که با اين هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اينکه رسول اکرم (ص) مي‏فرمايند: «تکفّل الله برزقه».



[1] . نهج البلاغه، حکمت 147.

[2] . مجادله/11.



موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-08] [ 08:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ارزش طالب علم ...
ground="pic/home/box2_6.gif">



بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي فرمايند: «مَن کان في طلب العلم کانت الجنّة في طلبه»؛ کسي که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسي که طالب علم باشد به قدر و منزلتي مي رسد که بهشت خواهان و طالب او مي شود


رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: «مَن کان فی طلب العلم کانت الجنّة فی طلبه»؛ کسی که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسی که طالب علم باشد به قدر و منزلتی مي­رسد که بهشت خواهان و طالب او مي­شود، البته اين علمی که در اينجا گفته شد که طالب آن مطلوب جنت است علم حقيقی و معرفت واقعی است نه صرف ياد گرفتن اصطلاحات علمي، البته ياد گرفتن اصطلاحات علمی مقدمه است برای آن معرفت حقيقي، علم واقعی و معرفت حقيقی در دائره تنگ اين الفاظ و اصطلاحات نيست، چه بسا کسی اين اصطلاحات و الفاظ را بداند و در دائره آنها گرفتار شود اما به علم حقيقی و معرفت نرسد، علم حقيقی همان است که خداوند مي­فرمايد: «إنما يخشی الله من عباده العلماء» [1] ؛ علم واقعی و حقيقی علمی است که موجب خشيت الهی بشود و آن معرفتی که در دل انسان خشيت و خوف نسبت به خداوند متعال ايجاد کند معرفت حقيقی محسوب مي­شود. بندگان عالم و با معرفت هستند که از خداوند خشيت دارند؛ يعنی اگر کسی ده­ها کتاب بنويسد و سال­ها در بين مردم به عنوان عالم و دانشمند مطرح باشد اما اين علم موجب خشيت الهی در او نشود از علماء حقيقی محسوب نخواهد شد، آن کسی که طالب علم حقيقی باشد بهشت طالب اوست، کسی که يک ساعت تفکرش برابر با سال­ها عبادت عابد است عالم حقيقی است، کسی که تفکرش باعث معرفت و خشيت او شود عالم حقيقی محسوب مي­شود و کسی که به اين درجه از معرفت برسد شايسته جنت است و بهشت برای انسان­های با کمال و با معرفت بنا شده و منتظر چنين انسان­هايی است، پس طلب علم و معرفتی که خشيت الهی را در پی داشته باشد باعث مي­شود که انسان به درجه­ای از ارزش و رتبه برسد که زمين خاکی و عالم مادی برای او تنگ و تاريک است و بايد در جنان سُکنی گزيند، وقتی انسان از حدود عالم ماده بالاتر رفت و به عالم ملکوت سير کرد شايسته اقامت در بهشت خواهد شد و بهشت انتظار چنين انسان­هايی را مي­کشد، اگر مي­خواهيم اهل بهشت باشيم و در جنت دارای مقامات باشيم بايد اين معرفت را در خودمان بيشتر کنيم، منظور از جنتی که در اين روايت به آن اشاره شده جنت الاعمال است وگرنه خداوند متعال جنات متعددی دارد بهشت حور و انهار و… جنت الاعمال است، ما يک جنت الاخلاق داريم، جنت الصفات داريم. پس اين شايستگي­ها وقتی برای انسان حاصل مي­شود که علمی که موجب خشيت الهی است در او ايجاد شود.

«والحمد لله رب العالمين»



[1] . فاطر/28.



موضوعات: نکات اخلاقی
[پنجشنبه 1392-07-04] [ 05:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اثر دور نمودن غيبت از برادر ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي­فرمايند:«مَن تطوَّل علي أخيه في غيبته سمعها في مجلسٍ فردّها عنه ردّ الله عنه الف بابٍ من السّوء في الدّنيا و الآخرة»

رسول اکرم(ص) مي­فرمايند:«مَن تطوَّل علی أخيه فی غيبته سمعها فی مجلسٍ فردّها عنه ردّ الله عنه الف بابٍ من السّوء فی الدّنيا و الآخرة» [1] رسول گرامی اسلام مي­فرمايند: کسی که به برادرش کمک کند و در مورد غيبتی که درباره او شنيده بر او منت بگذارد(تطوّل؛ يعنی منت گذاشتن و کمک کردن) و غيبت را از او دور کند؛ يعنی از غيبت شونده دفاع کند در اين صورت خداوند متعال هزار باب سوء را در دنيا و آخرت از او دور مي­کند. دفاع از برادر دينی در مجلسی که غيبت او مي­کنند باعث مي­شود که خداوند تبارک و تعالی هزار باب سوء را در دنيا و آخرت از انسان دور کند، غيبت مسئله­ای است که کمتر به آن توجه مي­شود و مخصوصاً در جمع­های طلبگی به راحتی غيبت ديگران مي­شود و اگر هم گفته شود غيبت نکنيد توجيه مي­آورند که فسق اين شخص آشکار است و نه تنها غيبت او جايز است بلکه واجب الغيبة است لذا انسان بايد زبان خود را مواظبت کند و مواظب باشد که هتک آبروی مؤمنين نشود چرا که حفظ آبروی مؤمنين از ديد شارع اهميت دارد و انسان بايد سعی کند تا آبروی افراد را حفظ کند نه اينکه با غيبت و امثال آن حيثيت و آبروی مؤمنين را زير سؤال ببرد.

«والحمد لله رب العالمين»



[1] . امالی شيخ صدوق، ص350.

موضوعات: نکات اخلاقی
[سه شنبه 1392-06-19] [ 08:53:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم