معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          
 
  نشانه هاي اراده خير خداوند نسبت به انسان ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی ریس هیات امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتی از رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله و سلّم وارد شده است که مي­فرمايند:

«قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبدٍ خيراً فقّههُ فی الدين و زهّده فی الدنيا و بصّره بعيوب نفسه» [1]

اگر خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده خير داشته باشد و خير او را بخواهد او را در فقيه در دين قرار مي­دهد و نسبت به دنيا زاهد مي­گرداند و او را به عيوب خويش بصير و آگاه مي­گرداند.

اين سه مسئله و سه مطلب اگر در کسی جمع شد طبق اين حديث نشانه اراده خير توسط خداوند تبارک و تعالی نسبت به اوست؛ اين خيلی مهم است که خداوند تبارک و تعالی نسبت به بنده­ای اراده­ی خير کند؛ يعنی به طور ويژه مورد توجه قرار بدهد. خداوند تبارک و تعالی نسبت به هيچ بنده­ای اراده شر ندارد اگر در اين روايت مي­فرمايد: «قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبد خيراً» اين به معنای آن نيست که مثلاً در مقابل، خداوند تبارک و تعالی نسبت به بعضی اراده شر دارد. اصلاً چنين چيزی از ساحت خداوند تبارک و تعالی به دور است. آنچه که به طور معمول وجود دارد اين است که خداوند انسان­ها را مي­آفريند، اسباب و وسايل را در اختيار انسان قرار مي­دهد حال انسان يا شاکر مي­شود يا کفور (يا مؤمن مي­شود يا منافق يا راه سعادت طی مي­کند و راه شقاوت) پس اصلاً امکان ندارد و عقلاً محال است که خداوند نسبت به انسان اراده شر داشته باشد. پس منظور از اين اراده خير يعنی توجه و عنايت ويژه و ايجاد زمينه­های تعالی و پيشرفت؛ يعنی توفيق، توفيق الهی يعنی خداوند با لياقتی که انسان از خود نشان مي­دهد، او را مورد عنايت و حمايت ويژه قرار مي­دهد. پس پيش شرط توجه خير از طرف خداوند به انسان اين است که انسان در ابتدا لياقت­هايی از خود نشان دهد مانند محصلی که در کلاس درس شايستگی از خود نشان مي­دهد و مورد توجه معلم و مدير مدرسه قرار گرفته و مورد تشويق واقع مي­شود. ما الآن در مقام بيان آن شايستگي­ها و لياقت­ها نيستيم که انسان چه شايستگي­هايی بايد داشته باشد که از ناحيه خداوند تشويق شود. اما فرض کنيد که انسانی به اين مرحله رسيده که خداوند نسبت به او توجه ويژه کند و خير او را بخواهد و به او مساعدت کند؛ نشانه­های اين توجه چيست؟

1- يکی از نشانه­ها، تفقه در دين است؛ تفقه در دين نه فقط به معنای آموختن علم فقه که البته اين هم مهم است ولی قطعاً منظور رسول گرامی اسلام از تفقه در دين فقط فقاهت به معنای مصطلح نيست. فقاهت در دين يعنی فهم درست دين و معرفت حقيقی و شناخت مستقيم از دين. کسی که خداوند نسبت به او اراده خير کند فهمش از دين فهم درستی مي­شود معرفت او معرفت کاملی مي­شود يعنی در واقع خدا ترسی و دوری از تعلقات دنيوی و دوری از گناه اين­ها اموری هستند که نشان دهنده وصول به آن معرفت حقيقی و فقاهت است. فقاهت صرفاً چند اصطلاح نيست؛ ممکن است کسی اين اصطلاحات را هم به خوبی ياد بگيرد اما اگر ثمره­ای به دنبال آن نباشد؛ خشيت، اخلاص، عبادت، خضوع، خشوع نباشد، معلوم مي­شود فقاهت در دين برای او حاصل نشده است. پس فهم درست از معارف دينی اگر برای انسان حاصل شد اين نشان مي­دهد که اراد الله به خيراً.

خداوند تبارک و تعالی گاهی به يک قوم و جامعه چنين توجهی دارد يعنی يک قوم و يک جامعه ممکن است مشمول عنايت ويژه خداوند واقع شود. در روايتی وارد شده: «إذا اراد الله بقوم خيراً اکثر فقهائهم و اقل جهالهم» يک قوم و جامعه­ای مشمول خير و عنايت الهی قرار گيرد آن که در آن جامعه فقها زياد هستند و جهال آن کم؛ «فإذا تکلم الفقيه وجد اعواناً و إذا تکلم الجاهل قُهر» جامعه مورد عنايت و جامعه­ای که خداوند نسبت به آنها خير اراده مي­کند به گونه­ای است که اگر يک فقيه سخن بگويد ياران خودش را پيدا مي­کند و دل­ها و انظار به او متوجه مي­شود و اگر جاهل سخن بگويد مورد بی توجهی قرار مي­گيرد يعنی جاهل در جامعه دينی مقهور است. اين يک ميزان قوی و روشن برای اين است که بفهميم يک جامعه و قوم و ملتی جامعه­ای الهی هستند يا نه. اگر در جامعه­ای سخن جهال خريدار دارد و طرفدارانی پيدا مي­کنند، معلوم مي­شود اين جامه از خير دور است. ممکن است در يک جامعه همه مسلمان باشند و همه پيرو مذهب اهل بيت هم باشند اما اگر در آن سخن جاهل خريدار داشته باشد اين حاکی از آن است که جامعه الهی نيست. نشانه جامعه الهی اين است که سخن جاهل مورد اعراض واقع مي­شود و سخن فقيه و عارف و اهل حق در جامعه جا دارد و مردم را به سوی خودش جلب مي­کند.

پس يک نشانه از اينکه اراده خير خداوند شامل شخصی و قومی شده اين است که فقيه در دين شده و در آن جامعه فقها زياد مي­شوند.

2- «و زهّده فی الدنيا» اگر فردی مورد عنايت خداوند تبارک و تعالی باشد، نسبت به دنيا او را زاهد مي­گرداند. زهد در دنيا به معنای آن است که کسی وابستگی و تعلق به دنيا نداشته باشد. رسول گرامی اسلام مي­فرمايد: «الزهد فی الدنيا قصر الامل و شکر کل نعمةٍ و الورع عن کل ما حرم الله» [2] زهد در دنيا به معنای فقر، ناداري، و لباس پينه­ دار نيست بلکه زهد در دنيا طبق فرمايش رسول گرامی اسلام يعنی کوتاهی آرزو لذا کسی که اهل طول الامل است، ولو فقير باشد زاهد نيست. «و شکر کل نعمةٍ» زاهد در دنيا کسی است که هر نعمتی را خداوند به او مي­دهد شاکر است و اهل گلايه و ناشکری نيست. و همچنين کسی است که از محرمات الهی اجتناب مي­کند. چنين شخصی زاهد است و نشانه آن است که اسير شهوات دنيويه نيست. ممکن است کسی فقير باشد ولی اهل اجتناب از محارم الله نباشد؛ هر فقيری زاهد نيست و هر زاهدی هم فقير نيست.

پس يکی از نشانه اراده خير خداوند به انسان اين است که خداوند تبارک و تعالی انسان را نسبت به دنيا زاهد مي­گرداند.

3- «و بصّره بعيوب نفسه» اگر به عيوب خودش بصير و آگاه باشد معلوم مي­شود که خداوند به او عنايت و توجه خاص کرده؛ خيلی مهم است که انسان به عيوب خودش آشنا باشد و خودش را بشناسد و به زوايای پنهانی نفس خودش آگاه باشد و هر حرکت و عملی را که انجام مي­دهد، ملاحظه کند آيا از روی خود خواهی است يا از روی تکليف و وظيفه است؟ ما خيلی از کارها را انجام مي­دهيم اما واقعاً چه مقدار از اين کارها از روی تکليف و وظيفه و امتثال اوامر الهيه است و چه مقدار بر خواسته­های خودمان دور مي­زند؟ انسان الهی انسانی است که به عيوب خودش آگاه است؛ بعضی از افراد به عيوب ديگران آگاه­تر هستند تا به عيوب خودشان. بعضی از اوقات جستجوی عيوب ديگران را مي­کنيم اما در پی يافتن عيوب خودمان نيستيم. اگر کسی اين چنين بود اين معلوم مي­شود که مشمول «اراد الله به خيراً» نيست.

پس طبق اين فرمايش و اين بيان نورانی رسول گرامی اسلام (ص) انسانی که در دين فقاهت پيدا کرده، انسانی که نسبت به دنيا زاهد باشد و از محارم الهی اجتناب کند، اين معلوم مي­شود که «اراد الله به خيراً» .

فقاهت در دين چيست؟ همان چيزی است که امام باقر (ع) مي­فرمايد: «إنّ الفقيه حق الفقيه الزاهد فی الدنيا و الراغب فی الآخرة المتمسک بسنة النبی صلی الله عليه و آله و سلّم» [3] فقيه واقعی کسی است که نسبت به دنيا زاهد است و نسبت به آخرت راغب است و به سنت پيامبر(ص) تمسک مي­کند. زهد در دنيا گفتيم به چه معناست امير المؤمنين (ع) در يک بيان نورانی مي­فرمايند: «الزُّهْدُ كَلِمَةٌ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏ فلم [فَمَنْ‏] لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.» [4] زهد بين دو کلمه است کسی که از گذشته ناراضی و مأيوس نباشد و نسبت به آينده شادمان نشود. اگر نسبت به آنچه برايش مي­آيد فرح پيدا بکند و نسبت به آنچه از دست داده ناراحت شود، چنين شخصی زاهد نيست بلکه زاهد کسی است که حسرت از دست رفته­های اين دنيا را نمي­خورد و نسبت به نصيب اين دنيا هم مغرور و شادمان نمي­شود.

در هر صورت به حسب اين کلام نورانی رسول گرامی اسلام (ص) درس خواندن ما مقدمه­ای است برای تفقه در دين؛ اگر درس فقه مي­خوانيم صرف اين درس و حضور در اين درس­ها و تعلم فقه مصطلح باب خير را برای ما مي­گشايد اما لزوماً اين چنين نيست که با تعلم فقه و فقاهت در وادی خير بمانيم. تعلم فقاهت زمينه­ای است برای ورود به معرفت دينی و تفقه و فهم درست دين اگر ما از اين باب گذشتيم و به آن وادی اصلی نزديک شديم مشمول اراده خداوند به خير نسبت به خودمان هستيم آنگاه مشمول اين روايت هستيم «إذا اراد الله بعبد خيراً فقّهه فی الدين» البته در کنار آن بايد زهد در دنيا و بصيرت نسبت به خودمان پيدا کنيم.

بهرحال اين فرصت­ها و اين درس­ها مي­گذرد. چنانچه امروز روز اول سال تحصيلی جديد است، به سرعت باد روز آخر اين سال تحصيلی خواهد رسيد چنانچه سال­های گذشته اين گونه بود. حال که بنا است ما اين ساعت از روز را در ايام تحصيلی در درس­ها شرکت کنيم، اهميت بدهيم بر حضور در کلاس درس. واقعاً آنهايی که به جايی رسيدند از هر نظر کسانی بودند که هميشه اهل همت بودند. اين يک جلسه درس در اين روز و در اين مدرسه از ناحيه من و شما ممکن است به نظر بيايد که در جريان تاريخ هيچ اثری نمي­گذارد ولی زندگی خودمان را عوض مي­کند. اهميت دادن به حضور در درس و مطالعه درس و مباحثه آن و جديت را بابی بدانيم که ما را به آن وادی ايمن و عنايت خداوند مي­رساند. بالاخره حيف است اگر بی توجه باشيم چرا که عمر در يک چشم بهم زدن مي­گذرد و البته دغدغه و مشکلات زندگی قهراً هست و بايد باشد ولی اگر ما به اين راه ايمان داريم اين حديث را سر لوحه زندگی خودمان قرار بدهيم که مي­فرمايد: «من طلب العلم تکفل الله له برزقه» کسی که طلب علم بکند رزق و روزی او را خداوند متکفل است. البته اين بدين معنی نيست که انسان اهل تدبير نباشد؛ انسان در همه چيز بايد اهل تدبير باشد اما اعتماد قلبی و ايمان قلبی بايد باشد در عين حال تلاش هم بايد بکند اما اين تلاش نبايد به گونه­ای رقم بخورد که انسان طالب علم را از مسير تحصيل علم دور بکند. اگر ما به صدق گفتار رسول خدا (ص) ايمان داريم (که داريم) نبايد نگران رزق و روزی باشيم و در طلب و تحصيل علم جديت داشته باشيم با همه مشکلاتی که قبلاً بوده و هست ولی اين مشکلات مي­گذرد و آنچه برای انسان باقی مي­ماند بايد ببينيم که چيست.

إنشاء الله خداوند به همه ما توفيق بدهد و تلاش و جديت کنيم تا بتوانيم اهل تفقه در دين باشيم و از عمر و لحظات خود استفاده کنيم. در روايتی با همين مضمون «اذا اراد الله» آمده که اگر اراده خير خداوند شامل کسی بشود اعمال صالح او بيشتر مي­شود و چه عمل صالحی بالاتر از تحصيل علم؛ آيا اجری بالاتر از جهاد داريم که مجاهدان بدون حساب وارد بهشت مي­شوند؟ در حالی که مي­گويند روز قيامت يک ميزان مي­گذارند که مداد علما و دماء شهدا را در آن ميزان مي­گذارند و در عين حال مداد علما سنگين­تر است از دماء شهدا. لذا بايد قدر لحظات را دانست إنشاء الله خداوند هم به ما توفيق بدهد.



[1] . بحار الانوار، ج77، ص80، حديث3.

[2] . تحف العقول، ص58.

[3] . اصول کافي، ج1، ص70، حديث8.

[4] . بحار، ج77، ص172، حديث8.


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-29] [ 12:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ثبت اعمال در لحظات عمر ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

امير المؤمنين علی عليه السلام در روايتی مي­فرمايند: «إِنَّ عُمُرَكَ عَدَدُ أَنْفَاسِكَ وَ عَلَيْهَا رَقِيبٌ تُحْصِيهَا.» [1]

 

امير المؤمنين خطاب به انسان­ها و بنی آدم مي­فرمايد: عمر شما همان عدد نفس­های شما مي­باشد و بر انفاس شما کسی گماشته شده که اين نفس­ها را مي­شمارد. حقيقت عمر و دوران عمر يعنی همين لحظه­هايی که ما در آن زندگی مي­کنيم. اينکه حضرت مي­فرمايد عمر تو عدد نفس­های توست اين در واقع مي­خواهد اشاره به يک امر مهمی بکند که اولاً نفس­های انسان و لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد چون مي­فرمايد عمر عدد انفاس است و بر اين انفاس انسان کسی گماشته شده که آن را حساب مي­کند. حال اين شمارش و احصاء اين نفس­ها برای اين نيست که فقط چند نفس کشيده­اي! ثم ماذا؟ بلکه اين بدين معنی است که نفس­ها را مي­شمارد، کارها و اعمالی را که انسان در لحظات عمرش انجام مي­دهد، ثبت مي­شود. پس اولين نکته­ای که از اين روايت فهميده مي­شود اين است که لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد و هر نفسی که انسان مي­کشد، حساب و کتاب دارد؛ حال شما حساب کنيد که در روز و هفته و ماه و سال اين لحظات چقدر است. آن وقت آيا ما اين مراقبت را داريم که راجع به لحظه، ­لحظه­ی اعمال و نيات خود دقت کنيم؟

 

دومين نکته اين است که به گذر عمر اشاره مي­کند؛ عمر انسان يک عمر محدود است و هر شماره­ای که برای اين انفاس گذاشته مي­شود يعنی دارد از پيمانه­ی شمارش اعداد انفاس عمر کم مي­شود.

 

پس از اين روايت استفاده مي­شود که بايد قدر تک تک لحظات عمر را دانست. در روايتی از رسول خدا (ص) وارد شده که حضرت(ص) مي­فرمايند: يا ابا ذر«کن علی عمرک اشح منک علی درهمک و دينارک» بر سرمايه عمرت دقت و رقبت بيشتری داشته باش تا بر درهم و دينارت. اينقدر که ما حساب اموال خود را مي­کنيم، لحظات عمر که بيشتر بايد مورد حساب قرار گيرد. در هر صورت اميدواريم خداوند تبارک و تعالی اين توفيق را به ما بدهد که بتوانيم لحظه­های عمرمان را هم خوب استفاده کنيم و هم مراقبت کنيم.­

 

«والحمد لله رب العالمين»

 


 


 

[1] . غرر الحكم: 159، حديث 3046.




موضوعات: نکات اخلاقی
[پنجشنبه 1392-07-25] [ 10:52:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معناي وسيع عبادت ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول گرامی اسلام مي­فرمايند:«النّظر إلی عالمٍ عبادة و النّظر إلی امام المُقسط عبادة والنظر إلی والدين برأفة و رحمة عبادة والنظر إلی أخٍ تودّه فی الله عبادة»؛ رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: نظر و نگاه کردن به عالم عبادت است، نگاه کردن به امام عادل عبادت است، نگاه کردن به پدر و مادر از روی رأفت و رحمت عبادت است و همچنين نگاه کردن به برادر دينی که به او مودت و محبت در راه خدا داری عبادت است.

روايات ديگری هم از معصومين(ع) وارد شده که اموری را به عنوان عبادت نام برده­اند؛ مثلاً امير المؤمنين(ع) مي­فرمايند:«التفکر فی ملکوت السموات و الأرض عبادة المخلصين»؛ تفکر در آسمان و زمين عبادت مخلصين است همچنين از ايشان روايت داريم که مي­فرمايند:«إنّ من العبادة لين الکلام و إفشاء السلام»؛ با نرمی سخن گفتن و همچنين سلام کردن به برادر دينی عبادت است يا مثلاً امام صادق(ع) مي­فرمايند:«حبّنا اهل البيت عبادة» حضرت مي­فرمايند: دوستی ما اهل بيت(ع) عبادت است.

اگر ما اين روايات را کنار هم بگذاريم نتيجه گرفته مي­شود که عبادت در تعاليم اهل بيت(ع) منحصر به اعمال و اوقات خاصی نيست، درست است که برجسته­ترين تجلی عبوديت نماز است و همچنين روزه و حج از جلوه­های زيبای عبادت هستند اما عبادت منحصر در اين امور نيست، عبادت خداوند فقط به اين نيست که انسان خودش يک رابطه شخصی با خداوند تبارک و تعالی پيدا کند چرا که ارتباط شخصی با خداوند متعال قدر متيقن از عبادت است ولی بر طبق آنچه که ائمه معصومين(ع) گفته­اند همه صحنه­های زندگی انسان مي­تواند عبادت باشد البته به شرط اينکه با شرائط خاص خودش باشد؛ مثلاً اينکه گفته مي­شود نظر به عالم عبادت است منظور صرف نگاه کردن به تنهايی نيست بلکه مراد اين است که با نگاه کردن به عالم دل­ها متوجه عالم شود و از علم او بهره گرفته شود.

اينکه گفته مي­شود نظر به عالم و امام عادل و والدين از روی رحمت و رأفت و همچنين نظر به برادر دينی عبادت است يا در روايت آمده که با نرمی سخن گفتن و آشکارا سلام کردن و دوستی اهل بيت(ع) عبادت است، منظور از همه اينها اين است که روح و نفس انسان بايد در يک مسيری قرار گيرد که معرفت و محبت او نسبت به خداوند تبارک و تعالی و همچنين محبت او نسبت به هم نوعان خودش؛ يعنی ساير انسان­ها روز به روز بيشتر شود؛ يعنی خوديت و بُت نفس بايد شکسته شود و ياد بگيرد که به ديگران محبت کند و به ديگران علاقه پيدا کند، پس اگر امر دائر شود بين نماز مستحبی و يا رفع نياز از يک نيازمند و کمک به حل مشکل برادر دينی همه بالاتفاق مي­گويند که رفع نياز از برادر دينی مقدم بر نماز مستحبی است لذا ما مي­توانيم از صبح تا شب بدون اينکه در مسجد و محراب و حرم باشيم عبادت را صيد کنيم و قرب خود را به خداوند تبارک و تعالی بيشتر کنيم؛ مثلاً شرکت در درس برای کسب علم و دانش و يا سلام کردن به ديگران عبادت است. عبادت منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن و غيره نيست، پس فرصت­های زيادی برای قرب الهی در زندگی انسان وجود دارد و انسان عاقل اين فرصت­های پر سود که برای او ايجاد مي­شود و منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن نيست را از دست نمي­دهد، انشاء الله که خداوند متعال توفيق انجام عبادت و عمل به فرامين خودش را به ما عنايت کند.


موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-07-21] [ 09:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  محاسبه نفس ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتی است از اميرالمؤمنين علي(ع) که حضرت مي­فرمايند:«قيّدوا أنفسکم بالمحاسبة و املکواها بالمخالفة»، حضرت مي­فرمايند: نفس خودتان را با محاسبه مهار کنيد، محاسبه نفس از امور مهمی است که در فرمايشات اهل بيت(ع) خيلی بر آن تأکيد شده است، محاسبه نفس مسير زندگی انسان را تنظيم مي­کند و در حقيقت يک کنترل جدی بر راه و روش و مسير زندگی است مثل کسانی که در حال رانندگی هستند که اگر سرعت خود را مراقبت کنند ناخود آگاه سرعت بالا نمي­رود تا منجر به حادثه شود، محاسبه کردن نفس، امری است که مؤکداً به آن سفارش شده، علي(ع) مي­فرمايند: انسان بايد هر روز به خودش رجوع کند و سؤالاتی را از خودش بپرسد که چه اعمالی را انجام داده­ام، پس بايد هر روز اعمال خود را کنترل کنيم که چه اعمالی از ما سر زده است؛ مثلاً با ديگران چگونه رفتار کرده­ايم؟ آيا به کسی ظلم نکرده­ايم؟ آيا حقوق ديگران را ادا کرده­ايم يا خير؟ انسان وقتی خودش را به محاسبه عادت دهد طبيعتاً موفق به توبه نسبت به خطاهای خودش و جدّيت و تلاش برای انجام کارهای خير و نيکو خواهد شد، اگر محاسبه نفس نباشد انسان رها مي­شود و گاهی آن قدر در امور زندگی غرق مي­شود که وقتی متوجه مي­شود مي­بيند فرسنگ­ها از مسير اصلی دور شده و فاصله گرفته است، سخن در باب محاسبه نفس بسيار است، روايات و دستورات زيادی داريم که تأکيد بر محاسبه نفس مي­کنند، در مراقبت­هايی که علماء علم اخلاق توصيه و سفارش مي­کنند يکی از امور مهم و اولين قدم برای تعالی روح و تکامل نفس انسانی محاسبه نفس است، پس محاسبه باعث مي­شود که انسان از گناهان و غفلت­هايی که مرتکب شده توبه کند و وقتی توبه کند بار او سبک­تر مي­شود و توفيق شکر نعمت پيدا مي­کند، اميرالمؤمنين(ع) در ادامه روايت مي­فرمايند: با مخالفت با نفس خود، مالک او شويد، تبعيت از نفس، انسان را مملوک نفس مي­کند، اگر به دنبال اطاعت از خواهش­های نفسانی برويم ما عبد و مطيع نفس شده­ايم و اين اشتهای سيری ناپذير نفس بر تسلط بر انسان هيچ گاه متوقف نمي­شود پس اگر سروری و آقايی مي­خواهيم و اگر به دنبال اين هستيم که ابتکار عمل زندگی به دست خودمان باشد بايد با خواسته­های نفسانی مخالفت کنيم و تنها راه مالک شدن بر نفس، مخالفت با نفس است که هر چه با خواهش­های نفسانی بيشتر مخالفت شود نفس هم بيشتر در مقابل انسان رام مي­شود و بر عکس هر چه بيشتر به خواسته­های نفسانی پاسخ داده شود نفس هم بيشتر بر انسان مسلط خواهد شد. إنشاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق دهد که بتوانيم نفس خود را تحت کنترل خود در آوريم و نگذاريم که نفس بر ما مسلط شود.

«والحمد لله رب العالمين»

 


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-15] [ 11:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  عقوبت برخي گناهان در همين دنيا ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي فرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلي الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغي علي الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) مي فرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع مي شود و به آخرت واگذار نمي شود: يکي عقوق والدين، ديگري بغي و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکي ديگران است …

رسول اکرم(ص) مي­فرمايند:«ثلاثةٌ من الذنوب تعجّل عقوبتها و لاتؤخر إلی الآخرة؛ عقوق الوالدين و البغی علی الناس و کفر الإحسان»؛ حضرت رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: از بين گناهان، سه گناه هستند که مجازات آنها در همين دنيا واقع مي­شود و به آخرت واگذار نمي­شود: يکی عقوق والدين، ديگری بغی و ظلم بر مردم و سوم هم کفر نسبت به احسان و نيکی ديگران است. گناه و معصيت بدون مجازات نيست، وقتی قرار بر اين است که همه اعمال و رفتار انسان مورد بازخواست قرار گيرد و حتی از خطورات ذهنيه انسان هم سؤال خواهد شد طبيعتاً نسبت به عملی که انسان بر خلاف فرمان الهی انجام مي­دهد و مخالفت­هايی که با اوامر و نواهی الهی صورت مي­گيرد بدون ترديد مستحق مجازات خواهد بود، حال اگر کسی توبه کرد به حسب آنچه که خداوند متعال وعده و تفضل فرموده است توبه، ماحی سيئات است و گناهان را محو مي­کند و اين فرصت برای همه فراهم است که از گناهان خود توبه کنند و به سوی خداوند متعال باز گردند لذا خوب است که انسان از اين فرصتی که خداوند تبارک و تعالی برای او قرار داده استفاده کند و از گناهان گذشته خود توبه کند که اگر انسان توفيق توبه واقعی پيدا کند خداوند متعال سيئات او را که در گذشته انجام داده به واسطه توبه محو خواهد کرد، اما اگر کسی گناه کند و توبه نکند يا بعضی از کارهايی را انجام دهد که توبه از آن گناهان پذيرفته نمي­شود قطعاً بايد در انتظار عذاب و عقاب الهی باشد مگر اينکه در قيامت شفاعت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) شامل حال او شود، بالاخره خداوند متعال اين قدر مهربان است و اين قدر بخشنده و کريم است که دوست ندارد بنده­اش گرفتار عذاب جهنم شود و به همين جهت به هر بهانه­ای او را مي­بخشد و وسائل مختلفی را تعبيه کرده که انسان با تمسک به آنها از ورود به عذاب الهی نجات پيدا کند، بر عکس ما انسان­ها هميشه دنبال بهانه هستيم که يکديگر را اذيت کنيم.

اما در مورد بعضی از گناهان چندان فرصتی به انسان داده نمي­شود و در همين دنيا عقوبت مي­شود؛ يعنی بر خلاف ساير گناهان که خداوند متعال فرصت­های متعددی را نصيب انسان مي­کند تا خودش را از گرفتار شدن به عذاب و عقاب الهی نجات دهد در مورد بعضی از گناهان اين فرصت از انسان سلب مي­شود و در همين دنيا عقاب مي­شود، اينکه عقاب و عذاب انسان در مورد بعضی از گناهان جلو انداخته مي­شود به معنای اين نيست که انسان در آخرت عقاب نمي­شود بلکه علاوه بر عقاب دنيوی و اثری که در دنيا بر زندگی انسان مي­گذارد در آخرت هم معاقب خواهد بود و مهم­تر اين است که اگر در دنيا عقاب شود فرصت بازگشت نخواهد داشت، پس بعضی از گناهان اين خاصيت را دارند که عقوبت آنها جلو مي­افتد؛ يکی از آن گناهان، عقوق والدين است، اگر فرزندی گرفتار عقوق والدين شود در همين دنيا مجازات خواهد شد و بر عکس اگر کسی به والدين خود احترام و محبت کند و به آنها خدمت کند آثار و برکات زيادی را برای او به دنبال خواهد داشت، يکی ديگر از گناهانی که عقوبت آن در همين دنيا گريبان انسان را مي­گيرد ظلم نسبت به مردم است و همچنين کسی که نسبت به احسان ديگران ناسپاس باشد؛ يعنی همان گونه که شکر احسان نعمت را افزون مي­کند کفر نسبت به احسان ديگران نه تنها باعث سلب نعمت از انسان مي­شود بلکه باعث عقوبت و گرفتاری انسان در همين دنيا خواهد شد. انشاء الله خداوند متعال به ما توفيق دهد که از گناهان دوری کنيم و مشمول اين روايت نشويم.

«والحمد لله رب العالمين»

موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-07-14] [ 08:46:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ارزش عالمان ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روز اول سال تحصيلی جديد است. لذا روايتی را از باب تيمن و تبرک خدمت دوستان عزيز عرض مي‏کنيم. اميرالمؤمنين علی (ع) مي‏فرمايند: «هلک خزّان الأموال و هم أحياءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعيانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب» [1] ؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شده‏اند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. اين يک مقايسه مهم بين طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام اميرالمؤمنين (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی مي‏تواند به عمق اين بيان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در اين بيان مي‏فرمايند: کسانی که طالب دنيا هستند و به جمع‏آوری مال و ثروت مي‏پردازند هلاک شده‏اند، گر چه زنده باشند. تعبير «خزّان الاموال» که در اين روايت بکار رفته به اين معنی است که اين اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ يعنی هيچ نسبتی بين آنها و مال ايجاد نمي‏شود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نمي‏بخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پيدا مي‏کند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هيچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هيچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونه‏ای هستند که بين صاحب علم و علم يک ارتباط و اتصال پيدا مي‏شود- منظور از علم، علم حقيقی است نه صرف دانستن يک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بميرند باقی هستند و در اذهان باقی مي‏مانند.

در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غير خودشان از ناحيه اهل صدق؛ يعنی معصومين (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها ترديدی نيست، مطالب زيادی گفته شده، ولی ما چنانکه که بايد و شايد به کلام اين بزرگواران ايمان قلبی نداريم. اگر چند کودک از يک مالی خبر دهند و بگويند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دست‏يابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار مي‏بريم، اما عجب آن است که با اين که معصومين (ع) که صادق‏ترينِ مردم اين عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زيادی را فرموده‏اند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه مي‏دهند برای فرمايشات معصومين (ع) ارزش و اعتبار قائل نيستيم. اگر به ما بگويند درباره علم و ارزش آن سخن بگوييد هر کدام از ما توانايی ارائه يک سخنرانی غرّاء را داريم اما آن ايمان قلبی که محرِّک برای تحصيل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که اين همه فضيلت برای آن بيان شده علمی است که نتيجه و ثمره داشته باشد، کما اينکه علی (ع) مي‏فرمايد: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که اين علم دارای ثمره است. همچنين اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم مي‏شود که اين علم مثمِر است. اميرالمؤمنين (ع) در جای ديگری مي‏فرمايد: «خير العلوم ما اصلحک»؛ بهترين علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، يا هيچ تغييری در انسان ايجاد نکند و يا موجب افساد او شود اين علم هيچ ارزشی ندارد و خود اين علم حجاب است و باعث مي‏شود تا انسان بيشتر به پرتگاه سقوط نزديک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن مي‏فرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات» [2] ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بين رفته باشد.

پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بيت (ع) و آنچه در حوزه‏های علميه رايج و مرسوم است و ميراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت اين علوم را حفظ کرده و سينه به سينه به نسل‏های بعدی منتقل کرده‏اند، مسئله‏ای است که نبايد از آن غافل باشيم و ما هم برای حفظ و ترويج اين علوم بايد تلاش کنيم و هر کسی در حد توان خودش بايد تلاش کند تا اين علوم را به نسل‏های بعد منتقل کند. نبايد تصور شود فقط امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کرده‏اند، البته اين علوم طبيعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ يعنی نقش بعضی از علماء در حفظ اين علوم و ترويج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پيش برد آن، افراد با مراتب مختلف بايد حضور داشته باشند؛ مثلاً يک ساختمان که مي‏خواهد ساخته شود يک سرمايه‏گذار و يک معمار مي‏خواهد، اما در عين حال به کارگر ساده هم نياز دارد. بنای رفيع علم هم بنايی است که اگر امروز به اين رفعت رسيده هم امثال شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ کليني، علامه حلي، محقق حلی و شيخ انصاری برای آن زحمت کشيده‏اند و هم کسانی که در مراتب پايين‏تر قرار داشته‏اند برای رفعت آن زحمت کشيده‏اند. ما کارگری ساده هستيم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفيع علم تلاش کرده‏اند، پس نمي‏شود گفت با وجود بزرگانی مثل شيخ طوسی و شيخ مفيد و غيره نيازی به ما نيست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترويج علم و دانش بايد تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران اين بنا فرا گرفته‏ايم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل مي‏کنيم خود کمکی است برای حفظ اين بنا، پس انسان بايد در جريان زندگي، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترويج بنای علم و معرفت ايفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفيع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصيب او خواهد شد، در حالی که ما اينها را ناديده گرفته و فکر مي‏کنيم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند يک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفيع علم ايفاء نقش کند. اما نبايد به اين اکتفاء کند بلکه بايد سعی کند نقش خودش را از يک کارگر ساده نسبت به اين بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم اين قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جديد وجود دارد. لذا ما بايد با تلاش و همت خود سعی کنيم بناهای جديد و نو را که اهل ايمان به سکونت در آنها نيازمندند در اين وادی احداث کنيم، پس فکر نکنيم ما در اين جهت نقشی نداريم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفيع علم الهی قرار گرفته‏ايم و اين هم نياز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابيدن بدست نمي‏آيد. تمام کسانی که در هر رشته‏ای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفته‏اند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کرده‏‎اند کما اينکه فرموده‏اند: «لايدرک العلم براحة الجسم»، اين کلام هم مختص به علم نيست بلکه هيچ چيزی براحتی بدست نمي‏آيد و انسان بايد سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه مي‏خواهد دست يابد، کسانی که در تاريخ و در عرصه‏های مختلف علمی و هنری و غيره نام آور شده و به مقامی دست يافته‏اند کسانی بوده‏اند که زحمت فراوان کشيده و تلاش کرده‏اند، ابن سينا مي‏گويد: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهميت قائلند و در جهت آن تلاش مي‏کنند لکن ما به اندازه يک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهميت قائل نيستيم.

لذا بايد قدر فرصت‏ها را بدانيم و به ارزش علم و طلب آن واقف شويم و اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع) را که مي‏فرمايند: «نوم مع علم خير من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنيم. حال اگر ما تلاش کنيم تا علم و دانش خود را افزايش دهيم قطعاً نسبت به دل مشغولي‏های بی حاصل و وقت گذراني‏ها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما توفيق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) فرموده‏اند باور قلبی پيدا کنيم که اگر اين باور قلبی پيدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتيجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بيشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به ديگران به ديده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقيرآميز و توهين‏آميز است، مثل اينکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقيرآميز داشته باشد که اين قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگ‏بينی باشد، همان بلايی که شيطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شيطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بينی و تکبر داشت کما اينکه خداوند متعال مي‏فرمايد: «الا ابليس ابا و کان من المستکبرين» که اين خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. اين کبر درونی بدترين آفت و بيماری برای روح انسان است، طالب علم بايد اين کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هيچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به ديگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به ديگران به ديده تحقير نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پايينی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولياء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوب‏تر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصيل آن هستيم بايد موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی مي‏خواهيم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنين علمی را درک کرده و به دنبال تحصيل آن باشيم و به آن عمل کنيم و ميوه‏ها و ثمرات اين علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنيم و کسی که با اين هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اينکه رسول اکرم (ص) مي‏فرمايند: «تکفّل الله برزقه».



[1] . نهج البلاغه، حکمت 147.

[2] . مجادله/11.



موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-07-08] [ 08:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ارزش طالب علم ...
ground="pic/home/box2_6.gif">



بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول اکرم(ص) مي فرمايند: «مَن کان في طلب العلم کانت الجنّة في طلبه»؛ کسي که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسي که طالب علم باشد به قدر و منزلتي مي رسد که بهشت خواهان و طالب او مي شود


رسول اکرم(ص) مي­فرمايند: «مَن کان فی طلب العلم کانت الجنّة فی طلبه»؛ کسی که در طلب علم و دانش باشد در واقع بهشت و جنت طالب اوست. کسی که طالب علم باشد به قدر و منزلتی مي­رسد که بهشت خواهان و طالب او مي­شود، البته اين علمی که در اينجا گفته شد که طالب آن مطلوب جنت است علم حقيقی و معرفت واقعی است نه صرف ياد گرفتن اصطلاحات علمي، البته ياد گرفتن اصطلاحات علمی مقدمه است برای آن معرفت حقيقي، علم واقعی و معرفت حقيقی در دائره تنگ اين الفاظ و اصطلاحات نيست، چه بسا کسی اين اصطلاحات و الفاظ را بداند و در دائره آنها گرفتار شود اما به علم حقيقی و معرفت نرسد، علم حقيقی همان است که خداوند مي­فرمايد: «إنما يخشی الله من عباده العلماء» [1] ؛ علم واقعی و حقيقی علمی است که موجب خشيت الهی بشود و آن معرفتی که در دل انسان خشيت و خوف نسبت به خداوند متعال ايجاد کند معرفت حقيقی محسوب مي­شود. بندگان عالم و با معرفت هستند که از خداوند خشيت دارند؛ يعنی اگر کسی ده­ها کتاب بنويسد و سال­ها در بين مردم به عنوان عالم و دانشمند مطرح باشد اما اين علم موجب خشيت الهی در او نشود از علماء حقيقی محسوب نخواهد شد، آن کسی که طالب علم حقيقی باشد بهشت طالب اوست، کسی که يک ساعت تفکرش برابر با سال­ها عبادت عابد است عالم حقيقی است، کسی که تفکرش باعث معرفت و خشيت او شود عالم حقيقی محسوب مي­شود و کسی که به اين درجه از معرفت برسد شايسته جنت است و بهشت برای انسان­های با کمال و با معرفت بنا شده و منتظر چنين انسان­هايی است، پس طلب علم و معرفتی که خشيت الهی را در پی داشته باشد باعث مي­شود که انسان به درجه­ای از ارزش و رتبه برسد که زمين خاکی و عالم مادی برای او تنگ و تاريک است و بايد در جنان سُکنی گزيند، وقتی انسان از حدود عالم ماده بالاتر رفت و به عالم ملکوت سير کرد شايسته اقامت در بهشت خواهد شد و بهشت انتظار چنين انسان­هايی را مي­کشد، اگر مي­خواهيم اهل بهشت باشيم و در جنت دارای مقامات باشيم بايد اين معرفت را در خودمان بيشتر کنيم، منظور از جنتی که در اين روايت به آن اشاره شده جنت الاعمال است وگرنه خداوند متعال جنات متعددی دارد بهشت حور و انهار و… جنت الاعمال است، ما يک جنت الاخلاق داريم، جنت الصفات داريم. پس اين شايستگي­ها وقتی برای انسان حاصل مي­شود که علمی که موجب خشيت الهی است در او ايجاد شود.

«والحمد لله رب العالمين»



[1] . فاطر/28.



موضوعات: نکات اخلاقی
[پنجشنبه 1392-07-04] [ 05:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت