معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





دی 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
 
  مدارا با مردم ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

امام زين العابدين(ع) مي­فرمايند:«کان آخر ما اوصي به الخضر موسي بن عمران ما رَفَق احدٌ بأحدٍ في الدنيا إلا رفق الله به يوم القيامة»

امام زين العابدين(ع) مي­فرمايند:«کان آخر ما اوصی به الخضر موسی بن عمران ما رَفَق احدٌ بأحدٍ فی الدنيا إلا رفق الله به يوم القيامة» [1] ؛ حتماً داستان حضرت موسی و خضر را شنيده­ايد که به جهت يک حالت خودبينی که لحظه­ای برای حضرت موسی پيدا شد به او امر شد که به خودسازی بپردازد، حضرت موسی رفت تا اينکه حضرت خضر را پيدا کرد و حضرت خضر نسبت به او تعليماتی را داشت که يکی از آن تعليمات اين است که امام زين العابدين(ع) به آن اشاره مي­کنند و مي­فرمايند: آخرين چيزی که حضرت خضر به موسی بن عمران وصيت کرد اين بود که هيچ کس نسبت به کس ديگر در اين دنيا رفاقت و مدارا نکرده الا اينکه خداوند تبارک و تعالی روز قيامت با او مدارا خواهد کرد، محبت و مدارات با مردم مساوی است با مدارات خداوند متعال با انسان، پس کسی که به همنوع خودش توجه داشته باشد و دلسوز نسبت به مردم باشد اين مدارات و دلسوزي، مدارات خداوند را نسبت به خودش در روز قيامت به دنبال خواهد داشت و شايد مدارات و رفاقت نسبت به مردم از بزرگ­ترين عبادات باشد؛ يعنی اگر امر دائر شود بين يک عبادت شخصی مثل زيارت معصومين يا دعا خواندن و برطرف کردن حوائج مؤمنين قطعاً برطرف کردن مشکلات ديگران مقدم بر عبادت است، ظاهراً در حالات امام(ره) بوده که نقل مي­کنند وقتی ايشان در ايام جوانی زيارت مشرف مي­شدند زيارت را مختصر مي­کردند و زودتر از بقيه به منزل برمي­گشتند و وسائل پذيرائی بقيه را فراهم مي­کردند تا وقتی بقيه از زيارت برگشتند وسائل پذيرائی آماده باشد در صورتی که ما فکر مي­کنيم تقدس به اين است که انسان بيشتر به زيارت مشغول باشد. پس مدارات و رسيدگی به ديگران رفق و مدارات خداوند تبارک و تعالی را در پی دارد لذا بايد توجه داشته باشيم که از اين امر غافل نشويم و دل­های خود را از کينه و بد خواهی و بدبينی نسبت به هم خالی کنيم و با همديگر با مهربانی و محبت برخورد کنيم و بدي­­های ديگران را نسبت به خودمان ناديده بگيريم که اين کار منش و روشی است که مطلوب خداوند تبارک و تعالی است و محبت الهی را به دنبال دارد.

 

«والحمد لله رب العالمين»


 


 

[1] . بحار الأنوار، ج73، ص386، ح6.

 


موضوعات: نکات اخلاقی
[یکشنبه 1392-06-17] [ 06:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  حسن ظن ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

امام علي(عليه السلام) مي فرمايند:«حسنُ الظّن راحةُ القلب و سلامةُ الدّين» ؛ حسن ظن مايه راحتي روح و روان انسان و موجب حفظ دين انسان از آفات و خطرات است.

امام علي(عليه السلام) مي­فرمايند:«حسنُ الظّن راحةُ القلب و سلامةُ الدّين» [1] ؛ حسن ظن مايه راحتی روح و روان انسان و موجب حفظ دين انسان از آفات و خطرات است. اين فرمايش با اينکه کوتاه است کليد سعادت و رستگاری دنيا و آخرت انسان است. حسن ظن هم از نظر عمق معنا دارای مراتب است و هم از نظر سطح مواردی که انسان با آن مواجه مي­شود، البته همين جا قبل از اينکه معنای روايت را عرض کنيم خوب است اين تذکر داده شود که حسن ظن که به عنوان مايه راحتی روح و روان و سلامت دين ذکر شده نسبت به دشمنان يا کسانی که علم داريم در صدد هدم اسلام و دين و مذهب هستند نيست؛ يعنی ما نمي­توانيم مثلاً به آمريکا حسن ظن داشته باشيم چون به تجربه ثابت شده که با دين و مملکت ما دشمنی دارد بلکه حسن ظن بايد نسبت به اخوان و برادران دينی باشد. حسن ظن به اين است که انسان همه گفتار و رفتار و افعال ديگران را چه نسبت به خودش و چه نسبت به سايرين با خوش بينی بنگرد و تفسير سوء از اعمال و رفتار و گفتار ديگران صحيح نيست. اگر انسان به ديگران حسن ظن نداشته باشد دائماً در ناآرامی و اضطراب است و روحش در تلاطم است و هر سخن و حرکتی که از ديگران سر مي­زند را حمل بر سوء قصد و نيت سوء مي­کند و چه بسا مطلبی که اين شخص برداشت مي­کند در ذهن طرف مقابل نباشد اما چون اين شخص نسبت به ديگران سوء ظن دارد منفي­نگر است و هميشه اعمال و گفتار ديگران را حمل بر برداشت منفی خودش مي­کند. بخش زيادی از ناآرامي­های روحی و استرس­ها و فشارهای عصبی که بر انسان عارض مي­شود ناشی از سوء ظنی است که نسبت به ديگران دارد. پس بخش زيادی از نا­آرامي­های جامعه برمي­گردد به سوء ظنی که انسان­ها نسبت به همديگر دارند بعلاوه سوء ظن باعث مي­شود که دين انسان هم در خطر واقع ­شود؛­ چون وقتی حسن ظن موجب سلامت دين باشد در مقابل سوء ظن موجب خطر برای دين و سقوط انسان خواهد شد چون سوء ظن منجر به يک سری گناه در انسان مي­شود و اگر کسی ملاکش را سوء ظن به ديگران قرار دهد طبيعتاً رفتارش را با همان نگاهی که به ديگران دارد تنظيم خواهد کرد و اين ممکن است منشأ غيبت، تهمت، استهزاء، تصميمات نادرست و طراحی نقشه­هايی که باعث ضرر و زيان به ديگران باشد بشود. پس بر خلاف حسن ظن که مي­تواند در يک محدوده وسيعی دين انسان را حفظ کند سوء ظن ممکن است به دين انسان آسيب برساند. انشاء الله که خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق دهد تا نسبت به ديگران حسن ظن داشته باشيم.

«والحمد لله رب العالمين»


[1] . غرر الحکم، حديث4816.

موضوعات: نکات اخلاقی
[جمعه 1392-06-15] [ 02:07:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  علاج گناه به استغفار ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم مي فرمايند: «لکل داءٍ دواء و دواء الذنوب الإستغفار».
بر اساس اين روايت گناه يک بيماري است که علاج هم دارد؛ اينکه پيامبر اکرم (ص) گناه را به عنوان داء مطرح فرمودند نکته ي مهمي دارد.

 

رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله وسلم مي­فرمايند: «لکل داءٍ دواء و دواء الذنوب الإستغفار». [1]

بر اساس اين روايت گناه يک بيماری است که علاج هم دارد؛ اينکه پيامبر اکرم (ص) گناه را به عنوان داء مطرح فرمودند نکته­ی مهمی دارد. ببينيد اگر جسم انسان آسيب ببيند و مرضی در آن پيدا شود اين در واقع يک نقصی است که جسم را از نقطه کمال دور مي­کند. کمال هر شيء به اين است که در آن مسيری که بايد حرکت بکند و ادامه­ی مسير دهد در آن مسير قرار داشته باشد. حال فرض کنيد در اجزاء يک چيز آفت پيدا شود اين نقص است و باعث دور ماندن از کمال شيء است. در مواقعی که جسم گرفتار داء و مرض و بيماری مي­شود دواء برايش تجويز مي­کنند دواء طبيعتاً اين نقص را جبران مي­کند ولی يک نکته است و آن اينکه اگر اين بيماری زياد تکرار شود و اگر زياد مصرف شود کم کم بنيه­ی بدنی ضعيف مي­شود و بازگرداندن آن به نقطه­ی کمال و سلامت مشکلتر است. پيامبر اکرم (ص) مي­فرمايد: گناه برای روح يک بيماری است البته علاج آن استغفار است. اگر کسی گناه مي­کند حتماً بايد استغفار کند و اگر کسی استغفار نکند اين بيماری در روح او مي­ماند و علاج نمي­شود. و در صورت تکرار، روح سلامت و طروات خود را از دست مي­دهد و ديگر آن قوت و طراوت و شادابی خودش را به زحمت بدست مي­آورد. لذا توجه داشته باشيم به اينکه درست است که استغفار علاج گناه است ولی اگر زياد استفاده شود اين طبيعتاً ممکن است انسان را از مرگ نجات بدهد ولی ديگر روح آن روحی که بايد به مراتب اعلی سفر کند، نيست. توجه هم داشته باشيد که همانطوری که بيماری مراتب دارد گناه هم مراتب دارد و يک بيماری مثل سرماخوردگی با يک دارو بهبود پيدا مي­کند اما بعضی از گناهان مثل سرطان است. بعضی گناهان است که انسان توفيق علاج آن را پيدا نمي­کند و روح انسان را مي­ميراند. خداوند إن شاء الله به همه ما توفيق دهد که روحمان بيمار نشود و اگر بيمار شد توفيق بدهد که إن شاء الله بتوانيم علاجش کنيم.



[1] . مستدرک الوسائل، ج5، ص316، حديث5972.

موضوعات: نکات اخلاقی
[سه شنبه 1392-06-12] [ 04:42:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا غيبت از بدترین گناهان است ؟ ...

به نقل از خبرگزاری حوزه ؛ يكي از رذايل اخلاقي و موانع خودسازي غيبت مي باشد. غيبت، يعني پشت سر مسلماني حرفي بزنيم كه اگر به گوش او برسد ناراحت شود. فرقي نيست در حرمت غيبت، ميان كنايه و تصريح، بلكه چه بسا كه كنايه بدتر باشد. بعضي از غيبت كنندگان هستند كه چون مي خواهند غيبت كنند با حالت اندوه، حال او را اظهار مي كنند در صورتي كه اندوهي اصلا ندارند. مثلا مي گويند چقدر ناراحت شدم براي فلان كس كه بي آبرو شد در صورتي كه قصد آنها تنها فاش نمودن بي آبرويي آن شخص است.

مي دانيم كه سرمايه انسان در زندگي حيثيت و آبرو و شخصيت اوست و هر چيزي آن را به خطر مي اندازد. گويي جان او را به خطر انداخته، بلكه گاه مي شود كه ترور شخصيت از ترور فیزیکی مهمتر است و اين جاست كه گناه آن از قتل سنگين تر مي شود. پس شخص غيبت كننده هر گاه بخواهد اين عمل ويرانگر را ترك كند بايد از خداوند كمك و ياري بگيرد و با همتي والا نفس سركش خود را مهار و سركوب نمايد و بداند كه غيبت شديدترين و بدترين گناهان است.

غيبت وقتي به صورت ملكه در آمد، براي غيبت كننده لذت بخش مي شود و در اين صورت معالجه چنين شخصي بسيار دشوار است در اين جا بايد غيبت كننده قبل از هر چيز به درمان انگيزه هاي دروني غيبت بپردازد و از طريق خودسازي و تفكر در عواقب سوء اين صفات زشت، اين آلودگي ها را از جان و دل بشويد تا بتواند زبان را از غيبت باز دارد و در مقام توبه برآيد. او بايد در آيات و رواياتي كه در مورد اين عمل زشت وارد شده بينديشد و روزقيامت و صحراي محشر و غضب خداوند را در نظر آورد و ببيند كه اين صفت زشت چه مفسده هايي به وجود مي آورد. چه بسا ممكن است كه غيبت شده آن را بشنود و دشمني او را به دل بگيرد و درصدد تلافي برآيد.

شخص مسلمان مومن و منصف هر چه را براي خود نمي خواهد بايد براي ديگران هم نخواهد و حواس خود را جمع كرده و هر گاه خواست لب به غيبت بگشايد فورا توبه و استغفار نمايد،البته اين توبه بايد قلبي باشد تا حق آن را بپذيرد و آن قدر اين عمل را تكرار كند و به سرزنش خود بپردازد تا به راحتي بتواند آن را ترك كند.

يكي از بدترين صفات تهمت است چون تهمت شامل غيبت هم هست. كسي كه به مسلماني تهمت مي زند هم دروغ گفته و هم غيبت نموده است. چنين كسي مورد تنفرمردم قرار مي گيرد و علت پرهيز دادن مردم از اين عمل زشت، آن است كه دشمني به وجود مي آورد و چه بسا در صورت شنيدن طرف مقابل، باعث عكس العمل او شود. خداوند مي فرمايد؛كسي كه برادرمسلمانش را متهم كند ايمان در قلب او ذوب مي شود همانند ذوب شدن نمك درآب.

تهمت از بدترين انواع دروغ و كذب است، زيرا هم مفاسد عظيم كذب را دارد و هم زيان هاي غيبت را. لذا پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود؛كسي كه به مرد يا زن با ايماني تهمت بزند و يا درباره او چيزي بگويد كه در او نيست، خداوند در روز قيامت او را توده اي از آتش قرار مي دهد تا از مسئوليت آنچه گفته است برآيد.

با وجود اين دو صفت رذيله و ديگر رذايل انسان به بارگاه الهي راه نمي يابد و هر لحظه از درگاه او دورتر مي شود و در صورت تكرار و عدم توبه كارش به جايي مي رسد كه مصداق آيه"ختم الله علي قلوبهم"مي شود و ديگر نور ايمان در آن راهي ندارد و با سرعتي عجيب به اسفل السافلين وارد مي شود و هر گاه در اثر معصيت به اين مرحله رسيد ديگر اميدي به هدايت او نيست. البته خداوند ارحم الراحمين است و اگر بنده صدبار توبه كرد و شكست، مي تواند بازآيد چرا كه در گه او،درگه نوميدي نيست. پس، با هر گناهي كه دارد به درگاه او رو آورد و با توبه اي صادقانه و عزمي راسخ، بر سر ناملايمات نفساني خويش گام گذارد و گذشته ها را جبران كند و ديگر گرد معاصي چون غيبت و تهمت نگردد كه در اين صورت،رحمت و عفو الهي شامل حال او خواهد شد.

رسول خدا(ص) فرمود: واي برشما، دوري كنيد از غيبت زيرا بدتر از زناست، چرا كه زناكار هرگاه توبه كند خداوند توبه اش را قبول مي فرمايد، ولي غيبت كننده را خدا نمي آمرزد تا آن كه غيبت شده از او درگذرد.

در نتيجه مي توان گفت يكي از فلسفه هاي حرمت غيبت اين است كه حرمت اشخاص درهم شكسته نشود و احترام آنان حفظ شود و سرمايه بزرگ آبرو، بر باد نرود.يكي ديگر از عوامل تحريم غيبت آفريدن بدبيني است و اين كه پيوندهاي اجتماعي را سست مي كند.سرمايه اعتماد را از بين مي برد و پايه هاي تعاون و همكاري متزلزل مي شود.


موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-06-11] [ 12:13:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مومن اهل حقد و کینه نیست(روایتی ازامام صادق(ع)) ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

امام صادق(ع) فرموده اند:«المؤمن يَحقِدُ مادام في مَجلسه فإذا قام ذهب عنه الحِقد» بنا به فرمايش امام صادق(ع) يکي از علامات ايمان اين است که مؤمن اهل حقد و کينه نيست.

امام صادق(ع) فرموده­اند:«المؤمن يَحقِدُ مادام فی مَجلسه فإذا قام ذهب عنه الحِقد» [1] بنا به فرمايش امام صادق(ع) يکی از علامات ايمان اين است که مؤمن اهل حقد و کينه نيست. روايات ديگری هم به همين مضمون وارد شده که مي­فرمايد اگر در دل انسان حقد و کينه نباشد نشانه ايمان است. امام صادق(ع) مي­فرمايند: کينه و حقد مؤمن تا زمانی است که در مجلس حضور دارد اما وقتی از مجلس برخاست و بيرون رفت حقد و کينه هم از او زائل مي­شود. در مجلسی که سبب کدورت مي­شود و موجب يک سری تنفرها و کينه­ها مي­شود و گاهی دشمني­هايی در دل افراد نسبت به هم ايجاد مي­شود؛ مثلاً فرض کنيد کسی به حق يا ناحق رفتاری انجام مي­دهد يا سخنی مي­گويد که انسان خوشش نمي­آيد که اين کراهت و خوش نيامدن موجب مي­شود انسان در درون خودش آن محبتی که بايد و شايد نسبت به آن طرف نداشته باشد و تبديل به کينه و نفرت شود، از علامات ايمان اين است که اگر چنين حالتی در نفس انسان پيدا شد زود زائل شود؛ يعنی هر چه هست وقتی که از مجلس بيرون رفت تمام شود و چيزی در دلش باقی نماند. مؤمن هيچ وقت از برادر مؤمنش چيزی به دل نمي­گيرد، پس يکی از علامات ايمان اين است که انسان حقد و کينه برادر مؤمنش را در دل نداشته باشد و انسان برای پيشگيری از حقد و کينه و تنفر درونی بايد رفتار و گفتار ديگران را حمل بر صحت کند و سعی نکند برای رفتار و گفتار ديگران وجوهی را بتراشد که خود اين کار حقد و کينه و دشمنی را بيشتر کند بلکه تا مي­تواند بايد رفتار و گفتار ديگران را حمل بر صحت کند که اين حمل بر صحت کردن به مرور انسان را خوش بين مي­کند و اين خوش بينی به ديگران باعث مي­شود که انسان روابط سالمی با ديگران داشته باشد و راحت تر زندگی کند و آرامش بيشتری داشته باشد. انشاء الله خداوند متعال به ما توفيق دهد که حداقل مراتب پائينی از علامات ايمان را در خودمان ايجاد کنيم.

«والحمد لله رب العالمين»


[1] . تحف العقول، ح310.

موضوعات: نکات اخلاقی
 [ 11:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  رفیق شفیق ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان 

اميرالمؤمنين علي(ع) درباره رفيق و کسي که شايستگي رفاقت دارد مي فرمايند:«مَن دعاکَ إلي الدّار الباقية و أعانکَ عَلي العمل لها فهو الصّديق الشّفيق»؛ کسي که تو را به سوي آخرت و سراي باقي بخواند و به تو در عمل براي آخرت کمک کند صديق شفيق و دوست و رفيق مشفق و دلسوز است.

اميرالمؤمنين علي(ع) درباره رفيق و کسی که شايستگی رفاقت دارد مي­فرمايند:«مَن دعاکَ إلی الدّار الباقية و أعانکَ عَلی العمل لها فهو الصّديق الشّفيق»؛ کسی که تو را به سوی آخرت و سرای باقی بخواند و به تو در عمل برای آخرت کمک کند صديق شفيق و دوست و رفيق مشفق و دلسوز است. انسان به دلائل مختلف مثلاً اينکه مدنی بالطبع است و نياز به ارتباط با ديگران دارد در بين ارتباطات خودش کسانی را به عنوان دوست برمي­گزيند، بخشی از خصلت­ها، روحيه­ها يا منافع مشترک منشأ پيوندهايی به نام دوستی مي­شود، دوستي، هم خيلی خطرناک است و هم خيلی مفيد، بسياری از قِبل دوستان خوب پيشرفت­های بزرگی کرده­اند و بسياری هم از قِبل دوست بد به ورطه هلاکت و نابودی افتاده­اند. در بررسی آسيب­های اجتماعی هميشه يکی از ريشه­های آسيب­های مهم اجتماعی مخصوصاً در بين نسل جوان را دوست بد معرفی مي­کنند؛ يعنی يکی از اسباب جرائم و بزه­های اجتماعی را دوست بد مي­دانند. ميل ارتباط با دوست از همان کودکی در انسان وجود دارد، دوستي­ها و پيوندها شکل مي­گيرد و دوباره اين پيوندها از هم گسسته مي­شود، جابجايی در ارتباطات انسان با انسان­های ديگر وجود دارد و اين پيوندها شدت و ضعف دارد اما اصل اين ارتباطات و پيوندها مسئله­ای غير قابل انکار است و کم هستند کسانی که منزوی باشند و اهل ارتباط نباشند. اين نياز انسان به دوست و رفيق بايد درست مورد توجه قرار بگيرد، رواياتی داريم که کسانی که شايسته دوستی هستند و کسانی که لياقت دوستی را ندارند معرفی کرده­اند و نشانه­هايی را ارائه داده­اند که اين افراد شايسته دوستی نيستند و در مقابل علاماتی را بيان کرده­اند که انسان­هايی با اين علامات شايستگی رفاقت و دوستی دارند، خوب است که انسان اين نشانه­ها را مرور کند تا ببيند آيا خودش به عنوان دوست ديگران اين علامات و نشانه­ها را دارد يا نه و همچنين دوستی ديگران را با خودش بسنجد و ببيند آيا کسانی را که به عنوان دوست خود مي­پندارد واقعاً نشانه­های دوست واقعی را دارند يا نه؟ از ديد اميرالمؤمنين(ع) بهترين دوست و رفيق شفيق و دلسوز کسی است که انسان را به سوی کمال سوق دهد و به سمت سرای آخرت بخواند، خواندن به سرای آخرت هم فقط اين نيست که بگويد بيا حرم برويم و در جلسه دعا شرکت کنيم و زيارت اهل قبور برويم، اينها خوب است ولی اگر دوست شما رفيقی است که شما را به مکان­های مذهبی دعوت مي­کند اما خودش مملو از آلودگي­های اخلاقی است و فقط شما را لساناً به دار آخرت دعوت مي­کند فايده ندارد. علي(ع) نمي­خواهد بگويد رفيق شفيق کسی است که فقط با زبان شما را به ياد خدا بياندازد بلکه منظور اين است که خود او هم عامل باشد پس رفيق شفيق کسی است که لساناً و عملاً انسان را به سمت سرای آخرت دعوت کند.

«والحمد لله رب العالمين»

موضوعات: نکات اخلاقی
[پنجشنبه 1392-06-07] [ 09:53:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ملاک ایمان ...

بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان

روايتي است از امام صادق عليه السلام:
«لما سئل بأيّ شيءٍ علم المؤمن أنّه مؤمنٌ؟» زماني که از امام صادق(ع) سؤال شد که به چه چيزي معلوم مي شود مؤمن واقعاً مؤمن است يعني ملاک ايمان واقعي چيست و از کجا انسان مي تواند هم نسبت به خودش و هم نسبت به ديگران کشف کند که واقعاً مؤمن هست يا نه؟ قال(ع): «التسليم لله و الرضا بما ورد عليه من سرور و سخط» مي فرمايد: تسليم امر خدا باشد و راضي باشد به آنچه که بر او وارد مي شود اعم از اينکه ما ورد عليه يک امر مسرور کننده باشد يا يک گرفتاري و يا مصيبت و مشکلي باشد

روايتی است از امام صادق عليه السلام:

«لما سئل بأيّ شيءٍ علم المؤمن أنّه مؤمنٌ؟» زمانی که از امام صادق(ع) سؤال شد که به چه چيزی معلوم مي­شود مؤمن واقعاً مؤمن است يعنی ملاک ايمان واقعی چيست و از کجا انسان مي­تواند هم نسبت به خودش و هم نسبت به ديگران کشف کند که واقعاً مؤمن هست يا نه؟ قال(ع): «التسليم لله و الرضا بما ورد عليه من سرور و سخط» مي­فرمايد: تسليم امر خدا باشد و راضی باشد به آنچه که بر او وارد مي­شود اعم از اينکه ما ورد عليه يک امر مسرور کننده باشد يا يک گرفتاری و يا مصيبت و مشکلی باشد؛ ملاک ايمان اين است. اگر کسی رضايتش نسبت به خداوند در مواقعی است که ورد عليه السرور يعنی هر وقت که اوضاع بر وفق مرادش پيش برود و هر وقت امور زندگی جريان طبيعی داشته باشد، راضی به رضای خداست و شکر خداوند مي­کند اما به محض اينکه سخط و مشکل و مصيبت به او مي­رسد زبان به گلايه و شکايت باز مي­کند يا حتی اگر زبان به گلايه و شکايت باز نکند در ذهن و قلبش گلايه مند از خداست. اين ملاک ايمان و مؤمن واقعی نيست؛ مؤمن واقعی از زبان امام صادق (ع) کسی است که «التسليم لله و الرضا بما ورد عليه من سرور و سخط» البته توجه داشته باشيد اين به اين معنی نيست که تنبلی و کسالت پيشه کند و بگويد که چرا تلاش کنم؟ راضی هستم به هرآنچه خداوند برای من مقدر فرموده؛ اين درست نيست بلکه در مصائب و مشکلات و سختي­ها بايد تلاش خودش را بکند اما آن مقداری که خارج از عهده و توان اوست ديگر آن را به خدا واگذار مي­کند و راضی است به رضای خداوند. رضايت به سرور و سخت خداوند به معنای دست روی دست گذاشتن و ناظر بودن و عدم تحرک و فعاليت و تلاش نيست. تسليم امر خدا بودن و راضی به رضای خدا بودن به اين است که شخص کار و تلاش خودش را مي­کند اما بيش از اين را به خدا واگذار مي­کند. اينطور نيست که با سرور ايمانش تقويت و با سختی ايمانش ضعيف گردد، بلکه در هر دو حال اعتماد و ايمانش به خداوند بوده و تسليم خداست.

لذا با توجه داشته باشيم که اين معيار مهمی است برای سنجش ايمان خودمان و مي­توان با اين ملاک و معيار درجه خلوص خود را اندازه گرفت يعنی هر چه اين قوي­تر باشد ايمان نابتر خواهد بود. خداوند إن شاء الله به ما توفيق تسليم و رضا بما ورد علينا عنايت بفرمايد.

موضوعات: نکات اخلاقی
[دوشنبه 1392-06-04] [ 03:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم