معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
 
  شهادت امام هادی علیه السلام بر رهروانش تسلیت ...
  16:49 , موضوعات: مناسبتهاي روز

شهادت امام هادی علیه السلام بر رهروانش تسلیت

اوصاف پروردگار

امام هادی علیه السلام می فرمایند :

اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ بحارالانوار، ج4، ص303

به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد، او با همه نزدیکی‌اش دور است و با همه دوری‌اش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.

 


  ختن باران ...

این مصدرلطف ایزدی قرآن است

هر کس بدو روی نموده ای جانا

پاک وبری از حرمان است

این منبع مهر ازلی قرآن است

هرکس گره زد دل خود

نور ازلی درخُتن باران است

 

دلنوشته :ز-مبراحمدی

موضوعات: مناسبتهاي روز
[یکشنبه 1392-06-17] [ 12:30:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چشمه نگاه ...

قرآن گل زیبای یقین است

انسان به نفوس او عجین است

ای دُرّگهر بار دیانت قرآن

ای معدن پاکی وصلابت قرآن

ای مشعل راه درستی عرفان

اندیشه چشمه نگاهت باران

دلنوشته:ز-میراحمدی

موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 11:52:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  علوم قرآنی ...

تهیه کننده:خانم سیده نفیسه حسینی واعظ

تدوين قرآن در زمان رسول خدا(ص)
يكى از دقيق‏ ترين مباحث علوم قرآنى، بررسى تاريخى نگارش و تدوين قرآن است. هر مسلمانى علاقه‏ مند است با تاريخچه كتاب دينى خود آشنا گردد و از لابه ‏لاى مدارك و منابع موجود، ميزان توجه و اهتمام مسلمانان صدر اسلام و ياران پيامبر اكرم(ص) را به اين كتاب مقدس به دست آورد. براى مسلمان جالب است بداند قرآنى كه اكنون بى هيچ تغيير و تحريفى در دست او قرار گرفته، چه فراز و نشيبى را در بستر تاريخ پيموده است.
تاریخ گواه استقبال مردم مسلمان از این کتاب آسمانی است. استقبال مردم مسلمان تشنه وحی الهی همگان را شگفت زده نمود. مسلمانان در زمینه حفظ و کتابت قرآن با همه امکانات به میدان آمده و باشور عشقی وصف ناپذیر به این دو امر مهم پرداختند.
مرحله حفظ قرآن
در آغاز، پيامبر و ياران گرامى او به ضبط قرآن در سينه ‏ها و حافظه ‏ها همت گماردند. عرب از اين نعمت خدادادى (حافظه قوى) در حد كمال برخوردار بود.
قرآن با بيان سحرانگيز خود، هم در قالب و هم در محتوا، زيباترين سخن و پيام را كه در عمق جان نفوذ می‏كرد، به چنين گروهى عرضه نمود. آيات و سوره‏ هاى اوليه كه در مكه نازل می ‏شدند، مسجع و تقريباً موزون بودند. آهنگ آيات و سوره‏ ها چنان دلكش و جذاب بود كه آنان را از خود بی‏خود مى‏ كرد.
پيامبر اكرم(ص) نيز ياران خود را به حفظ آيات و سوره ‏ها تشويق مى ‏نمود. در آغاز رسالت در شهر مكه، نه شمار نويسندگان زياد بود و نه ابزار نوشتن فراهم؛ اين چنين بود كه مسلمانان عرب، قدرت حافظه خويش را در مقدس‏ترين راه به كار گرفته و سينه ‏ها و قلب‏هاى خود را جايگاه آيات نورانى قرآن كردند.
مرحله كتابت قرآن
ضرورت نگارش قرآن كريم در زمان حيات رسول اكرم(ص) كاملاً روشن بود، زيرا اعتماد بر حفظ قرآن در حافظه ‏ها نمی‏ توانست اطمينان خاطر در مورد صيانت قرآن را فراهم سازد. گرچه در عصر نزول، آنان كه سواد خواندن و نوشتن داشتند، بسيار اندك بودند، اما پيامبر اسلام به جهت اهتمام خاص به قرآن براى نوشتن وحى، آنان را كه نوشتن مى ‏دانستند، برگزيد تا با دقت به ثبت و ضبط آيات اقدام نمايند و هرگاه آياتى از قرآن نازل می‏گشت، نويسندگان وحى را فرا خوانده، آنان را به نوشتن وحى فرمان مى‏ داد. اين گروه کُتاب وحی ناميده مى ‏‏شدند.
كاتبان وحى
در شماره كاتبان وحى اختلاف زيادى وجود دارد. ولی محققان تاريخ‏ نويس برآنند كه وحى را على(ع) و زيدبن ثابت و زيدبن ارقم مى نوشتند و حنظلة بن ربيع و معاويه بن ابى سفيان براى پيامبر نامه ‏هاى پادشاهان و رؤساى قبايل را مى ‏نوشتند (مدخل التفسير، ص 241). بدين ترتيب روشن مى ‏گردد كه تنها در مورد عده‏ اى محدود از صحابه پيامبر كه كتابت وحى را بر عهده داشته ‏اند، اتفاق نظر وجود دارد و بسيارى از آن‏ها كه نام‏شان در شمار كاتبان وحى آمده است؛ كتابت غير وحى را بر عهده داشته‏ اند.
رافعى پس از بيان اين نكته كه در تعيين نويسندگان وحى، اختلاف نظر وجود دارد، مى‏ نويسد:
در مورد پنج تن كه عبارتنداز: على بن ابى طالب، معاذ بن جبل، ابى بن كعب، زيدبن ثابت و عبدالله بن مسعود اتفاق نظر وجود دارد (اعجاز القرآن، ص 32).
ابزار كتابت قرآن
ابزار نويسندگى در عصر نزول قرآن بسيار ساده بود. مسلمانان از هر چه كه نوشتن بر آن امكان‏ پذير بود، استفاده می ‏كردند. در بسيارى از احاديث جمع‏ آورى و كتابت قرآن كريم، از اين ابزار نامى به ميان آمده است كه همه قرآن‏ شناسان بر آن‏ها اتفاق نظر دارند.
در روايات تاريخى از ابزارى نظير عسب، لخاف، رقاع، اديم، اكتاف، اقتاب، اضلاع، حرير و قراطيس به عنوان ابزارى كه قرآن را بر آن‏ها مى‏نوشته‏ اند، ياد شده است (ر.ك: بحار الانوار، ج 89، ص 40.)
دكتر راميار مى ‏نويسد: اعراب كاغذ را از قديم مى ‏شناختند. آن هنگام كاغذ در هند ساخته مى ‏شد و از آن‏جا به يمن مى ‏فرستادند و توسط كاروان‏هاى تجارتى تابستانى و زمستانى از يمن به شام و از آن‏جا به روم مى‏ رفت و عربستان آن موقع واسطه تجارت جنوب و شمال بود(تاريخ قرآن، ص 277).
چگونگى كتابت آيات قرآن
الف) كتابت برحسب ترتيب نزول آيات
كاتبان و نويسندگان وحى، آيات هر سوره را كه با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز مى‏ گشت، به ترتيب نزول آن، به دستور شخص پيامبر(ص) مى‏نوشتند. آنان موظف به رعايت ترتيب نزول آيات بودند. در حقيقت، تنظيم آياتى كه نازل مى ‏گشت، زيرنظر و با اشراف كامل پيامبر صورت مى‏ گرفت و اجتهاد و نظر شخصى هيچ‏يك از نويسندگان نمى ‏بايست در اين امر دخالتى داشته باشد. همين چينش و تنظيم آيات نازل شده در كنار يكديگر بود كه سوره‏ اى از قرآن را تشكيل مى‏ داد و تحدى و مبارزه طلبى قرآن نيز به همين سوره‏ ها صورت مى ‏گرفت.
پيامبر و نويسندگانى كه كتابت وحى را بر عهده داشتند و آيات را پى در پى و به ترتيب نزول مى ‏نوشتند، هرگاه «بسم الله» ديگرى نازل مى ‏شد، درمى‏ يافتند كه سوره قبل پايان يافته و سوره‏ اى ديگر آغاز گشته است. در حديثى از امام صادق(ع) مى‏خوانيم: «كان يعرف انقضاء سورة بنزول بسم الله الرحمن الرحيم ابتداء لاخرى.» (التمهيد، ج 1، ص 212) پايان هر سوره‏ اى به واسطه نزول بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز سوره ديگر شناخته مى ‏شد.
ابن عباس گفته است: پيامبر(ص) با نزول بسم الله الرحمن الرحيم می‏دانست كه سوره قبلى پايان يافته و سوره ديگرى آغاز گشته است. (الميزان، ج 12، ص 127 و 128)
بدين ترتيب آيات قرآن براساس ترتيبى طبيعى، كه همان ترتيب نزول بود، در قالب سوره‏ ها مرتب شدند، آيات مكى در سوره‏ هاى مكى و آيات مدنى در سوره ‏هاى مدنى. هرچند گاه ممكن بود تكميل سوره ‏اى كه آياتش پاره پاره نازل مى‏ گشت، مدتى به طول انجامد.
ب) كتابت بدون رعايت ترتيب نزول، به دستور پيامبر(ص)
براساس مدارك تاريخى، گاه آيه يا آياتى نازل مى‏شد، ولى پيامبر به نويسندگان وحى دستور مى‏ داد كه آن آيه يا آيات را در لابه لاى سوره‏اى كه قبلاً نازل شده و پايان يافته بود، قرار دهند. اين‏گونه تنظيم آيات كه خارج از روال طبيعى نزول آيات بوده است، نياز به تصريح و تعيين شخص پيامبر داشت و بى‏ گمان حكمت و مصلحتى در آن نهفته بود.
ابن عباس مى‏ گويد: زمانى بر پيامبر خدا(ص) مى‏ گذشت و سوره‏ هايى چند بر او نازل مى‏ گشت. وقتى آياتى بر او نازل مى‏ شد، بعضى از نويسندگان را احضار كرده و مى ‏فرمود: اين آيات را در سوره ‏اى كه فلان خصوصيات را دارند، بگذاريد. (البرهان، ج 1، ص 334؛ الاتقان، ج 1، ص 190، نوع 18)
ج) كتابت بدون رعايت ترتيب نزول، به اجتهاد صحابه
در برخى از سوره ‏هاى قرآن كريم، ترتيب و تنظيم آيات، مطابق با ترتيب طبيعى نزول نيست و مدركى نيز در دست نيست كه تنظيم آن را به پيامبر(ص) نسبت دهد. مجلسى(ره) در بحارالانوار، يكى از اين سوره‏ ها را سوره ممتحنه ذكر مى ‏كند. نه آيه اول اين سوره در سال هشتم هجرى در شأن حاطب بن ابى بلتعه نازل شده است. (الميزان، ج 29، ص 235.)
به دنبال اين آيات، دو آيه وجود دارد كه نزول آن به سال ششم هجرى پس از صلح حديبيه در شأن فرار زنى به نام سبيعه اسلميه يا كلثوم بنت عقبه، اتفاق افتاده است. (نزول آيه دوازدهم در سال نهم هجرت بوده كه مربوط به بيعت زنان است) (مجمع البيان، ج 9، ص 413)
آخرين آيه اين سوره، كاملاً با آيات اوليه از نظر محتوا هماهنگ است. (ر.ك: بحارالانوار، ج 89، ص 67-70؛ و التمهيد، ج 1، ص 214)
البرهان فى علوم القرآن: محمد بن بهادر عبدالله زركشى. تحقيق عبد الرحمن مرعشلى، حمدى ذهبى و ابراهيم عبدالله كردى. بيروت، دارالمعرفه، 1410ق 1990م.
بحارالانوار: محمد باقر مجلسى. بيروت، الوفاء، 1403ق 1983م.
تاريخ قرآن: محمود راميار. تهران، سپهر، 1362.
تاريخ القرآن: ابوعبدالله زنجانى. تحقيق محمد عبدالرحيم. دمشق، دارالحكمه، 1410ق 1990م.
الاتقان فى علوم القرآن: جلال الدين عبدالرحمن ابوبكر سيوطى. دمشق، بيروت، دارابن كثير، 1414ق.
التمهيد فى علوم القرآن: محمدهادى معرفت. قم، دفتر انتشارات اسلامى.
مدخل التفسير: محمد فاضل لنكرانى. تهران، مطبعة الحيدرى، 1396ق. اعجاز القرآن: مصطفى رافعى. بيروت.
مجمع البيان: امين الاسلام طبرسى. بيروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1408ق 1988م. دو مورد آن قبلاً در بند ب
الميزان فى تفسير القرآن: محمدحسين طباطبايى. بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1394ق 1974م.

موضوعات: باقرآن, علوم قرآنی
[شنبه 1392-06-16] [ 08:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پرسش و پاسخ قرآنی( تصويري که قرآن از پيامبر(ص) عرضه مي‌کند، دقیقاً چيست؟)3 ...

تهیه کننده:خانم مریم علیجانی ازمبلغین مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
بهترين منبع و مأخذي که بي هيچ کم و کاستي وجود ارزشمند پيامبر اسلام(ص) را معرفي نموده همانا قرآن کريم است و بس. در اين‏جا به گونه مختصر به آياتي که معرف شخصيت والاي آن حضرت است اشاره مي‌کنيم:
الف ـ در عظمت شخصيت آن حضرت همين بس که روح والا و قلب پاکش به مرحله‌اي از کمال رسيده بود که مستعد دريافت وحي الهي گرديد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ» بگو: جز اين نيست که من بشري همچون شمايم، با اين تفاوت که به من وحي مي‌شود. (فصلت/ 6)
ب ـ او به مقامي رسيده است که خداوند متعال او را مذکي و معلم و حکمت آموز مردمان قرار مي‌دهد: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» اوست آن‏که در ميان مردم درس ناخوانده، پيامبري از خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنان مي‌خواند و پاکشان مي‏سازد و کتاب و حکمت به آنان مي‌آموزد» (جمعه/ 2)
ج ـ او داراي بهترين خلق و خو است: «َإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» به راستي تو بر خوي بزرگواري مي‌باشي.( قلم/ 4)
دـ «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» به مهر و بخشايشي که از خداست براي مردم نرم شدي و اگر درشت خوي سخت دل بودي از گرد تو پراکنده مي‌شدند. پس از آنان درگذر و براي ايشان آمرزش بخواه و با آنان مشورت کن و چون بر کاري تصميم گرفتي بر خدا توکل کن. (آل عمران/159)
آري، پيامبر اکرم(ص) پس از بازگشت به مدينه، کساني که در جنگ احد گريخته بودند با آنان درشتي ننمود بلکه از آنان دلجويي کرد و خداي تعالي در اين آيه مي‌فرمايد: که آن نرمي و نيک خويي تو به رحمت من بود.
هـ ـ‌ قرآن کريم آن حضرت را حريص به هدايت مردمان و دل‌سوز و مهربان به آن‏ها معرفي مي‌فرمايد:
«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» به‌راستي شما را پيامبري از خودتان آمد که رنج بردن شما بر او گران است به هدايت شما حريص است و به مؤمنان مهرورز و مهربان است. (توبه/ 128)
وـ آري در عظمت رسول خدا همين بس که قرآن کريم او را الگوي تمام عيار انسان‌ها مي‌داند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» به‌راستي که شما را در سيره و سخن رسول خدا سرمشقي است نيکو. (احزاب/ 21)

موضوعات: باقرآن, پرسش وپاسخ قرآنی
 [ 08:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پرسش و پاسخ قرآنی2 ...

تهیه کننده:خانم مریم علیجانی از مبلغین مدرسه
در بحث گذشته در موضوع «حسابگر کیست» گفته شد اولین کسی که انسان‏ها را مورد محاسبه قرار می‏دهد خداوند است لکن
طبق روایاتی که در منابع حدیثی شیعی وجود دارد و عباراتی از زیارت جامعه کبیره که می‏فرماید: «وایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم» بازگشت مردم و محاسبه اعمال در روز قیامت برعهده پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیز است.
ب) رهبران امت
در نگاه اول ممکن است این شبهه پیش آید که امامان شیعه همان منزلتی را که خدا دارد، دارند و این نوعی شرک در الوهیت است. اما چنین تصوری در صورتی است که دو عمل در عرض هم باشند، اما اگر حسابرسی و بازگشت به خداوند اصل باشد سپس خداوند فردی را معین کند تا مردم به او مراجعه کنند و حساب مردم را نیز به آن فرد واگذارد، منافاتی با فعل خداوند متعال ندارد، مانند شفاعت و هدایت که در اصل از آن خداست ولی خداوند اذن می‏دهد افراد شایسته مانند پیامبران و اولیای الهی شفاعت و هدایت نمایند به ویژه آن‏که در جمله‏ های «ان الینا ایابهم» «ثم علینا حسابهم» «الینا» و «علینا» که خبر نیز مقدم شده و مفید و حصر است یعنی بازگشت آن‏ها تنها به سوی ماست و حساب آن‏ها فقط بر ما خواهد بود در نتیجه حسابگر اعمال در قیامت گرچه در اصل از آن خداوند است، اما خدا می‏تواند آن را به دیگران از جمله پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) واگذار نماید.
غالباً در قرآن مجید هر زمان که حضرت حق سبحانه به لفظ جمع به خود نسبت داده است و مراد از آن جمیع کارگزاران الهی اعم از فرشتگان و پیامبران و… می‏باشد.
و استبعادی نیست در این معنا که ائمه اطهار(ع) نیز شامل این مجموعه بوده باشند چه این گروه که هرگاه ملائکه حساب توانند کرد چرا ائمه هدی(ع) نتوانند و این تناقضی میان فراز زیارت و آیه شریفه پدید نمی‏ آید بلکه موید آن است. براین اساس محاسب بودن و مرجع بودن ائمه در طول محساب بودن و مآب بودن خدای تعالی است نه در عرض آن. (یدالله پور، بهروز، 1388، مثنوی بلند عشق، قم، نشر معارف، ص48)
در روایات می‏خوانیم که خداوند حساب هر امت را به عهده امام و رهبر آسمانی آن امت گذارده است چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «اذکان یوم القیامه و کلنا الله بحساب شیعتنا» در روز قیامت خداوند حساب شیعیان ما را به خود ما واگذار می‏کند (طوسی، محمدبن حسن، 1314ق، الامالی، قم، نشردارالثقاقه، ص 406)
و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) این‏گونه بیان شده: ای علی(ع)، تو علامت بزرگ خداوند در زمین بعد از من و رکن بزرگ در قیامت هستی، هر کس در سایه تو پناه بگیرد رستگار خواهد بود، چرا که حساب خلایق به تو سپرده شده و بازگشت‏شان نزد توست. میزان میزان تو، صراط صراط تو، موقف موقف تو و حساب حساب تو است.
هر کس تکیه‏ گاهش تو باشی نجات می‏یابد و هر کس با تو مخالف کند سقوط می‏کند و هلاک می‏شود (هلالی، سلیم بن قیس، انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، 1416ق، اسرارآ محمد، قم، نشر الهادی، ص547.)

موضوعات: باقرآن, پرسش وپاسخ قرآنی
 [ 08:32:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قرآن و ادبیات فارسی ...

تهیه کننده:خانم فاطمه احمدی ازمبلغین مدرسه

وَالْعَصْرِ (۱) انَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (۲) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (۳)
در تفسیر این آیه شریفه، حق تعالی به روزگار قسم یاد می‏کند که محل عبرت ناظران است و اثر قدرت قادران، به این‏که انسان‏ها در خسران و زیان هستند.(1) زیرا همه عمر خود را به غفلت می‏گذرانند و غافل از این هستند که هرچه روز می‏گذرد، آن‏ها قدمی به روز آخر نزدیک‏تر می‏شوند. آنان غافلند و در معاصی و گناه غوطه‏ ور و هر روز بازگشت خود به سوی حق را به تأخیر می ‏اندازند و فکر می‏کنند که برای همیشه در این دنیا خواهند ماند.
مولانا از این سوره بسیار آموزنده استفاده می‏کند و انسان را به یاد روز مرگ و این‏که روزی از این دنیا خواهیم رفت، می ‏اندازد و این‏گونه متذکر می‏شود که: سخنانی که آدمیان به یکدیگر می‏گویند، چون هر لحظه در حال مرگ‏ هستند، باید وصیتی به حساب آوری که پدر در دم مرگ با پسر خود می‏گوید. تا به این طریق برای تو عبرت و رحمت را به همراه داشته باشد. اگر دیدی اغراض نفسانی نمی‏گذارند تو با این دید به مردم نگاه کنی، این اغراض ر.ا از قلبت بیرون کن و در این راه بسیار تلاش و کوشش کن و احساس عجز و ناتوانی نکن و بدان که با هر عاجزی، قادر مطلقی هست که می‏تواند عجز تو را برطرف کند. پس با ناله و تضرع به سوی او رو بیاور و:
پس تضرع کن که ای هادیّ زیست                  باز بودم، بسته گشتم، این زچیست؟
سخت‏ تر افشرده‏ ام در شر قدم                            که لفی خسرم ز قهرت دم به دم
از نصیحت‏ های تو کر بوده ‏ام                           بت‏شکن دعوی و بتگر بوده‏ ام(2)
در مقابل خداوند متعال تضرع کن و بگو ای هدایت کننده‏ ی راه حیات طیبه من که پیش از این دست و پایم باز بود، ولی به زنجیر گناه بسته شد، دلیل این امر چیست؟ خداوندا، من در طریق شر و بدی با گام‏های محکم‏تری حرکت می‏کنم، چرا که به جهت قهر تو، لحظه به لحظه در زیانکاری به سر می‏برم. گوشم از شنیدن نصایح تو کر بوده، به ظاهر ادای بت‏شکنی داشتم، ولی در باطن بت ساز بوده ‏ام. (3) ناگاه وقت مرگ فرا می‏رسد. مرگ به تو می‏گوید: آن‏قدر که من به طبل کوبیدم، از شدت ضربات، پاره شد و آن‏قدر که فریاد زدم که من دارم به زودی به تو می‏رسم، گلویم گرفت، اما آنان که ایمان به خداوند متعال آوردند و اعمال نیکو و صالح انجام دادند، چرا که دانستند وقت رحیل به زودی خواهد رسید، از این طایفه مستثنا هستند و خسران و زیانکاری شامل آنان نخواند شد.
در ادامه آیه شریفه، ما به بر پا داشتن صبر و دریافت حق و حقیقت توصیه شده‏ ایم، بنابراین مولانا در قالب داستان زیبایی، صبر را این‏گونه تفسیر می‏کند:
لقمان حکیم از روی صفا و خلوص نزد حضرت داوود (ع) رفت و دید که ایشان دارند با آهن زره می‏سازند و به یکدیگر وصل می‏کنند. او در شگفتی فرو رفت و با خودش گفت: چه کار کنم؟ آیا بپرسم که چرا این چنین می‏کنی؟ اما با خود گفت: بردباری بهتر است، اگر صبر کنم، به مقصودم زودتر و بهتر می‏رسم. این یک حقیقت است که اگر مجهولی را که دیدی و عنان اختیار را از دست ندادی، آن مجهول زودتر برای تو روشن خواهد شد. بردباری آن پرنده‏ی سبکبالی است که پروازش از همه‏ ی پرندگان عالی‏تر است. بی‏ صبری و نابردباری موضوع آسان را پیچیده ‏تر و تاریک‏تر می‏کند.
لقمان از این گفتگو با خودش به این نتیجه رسید که تحمل کند و چیزی نگوید. داوود(ع) حلقه‏ ها را در مقابل دیدگان لقمان حکیم زره ساخت و پوشید و آن‏گاه خود گفت: ای لقمان، این زره پوشاک بسیار شایسته است که برای جلوگیری از ورود جراحت در جنگ و پیکار ساخته‏ ام.
گفت لقمان: «در صبر هم نیکو دمی است             که پناه و دافع هر جا غمی است»
صبر را با حق قرین کرد ای فلان                         آخر والعصر را آگه بخوان
صد هزاران کیمیا، حق آفرید                               کیمیایی همچو صبر آدم ندید(4)
لقمان گفت: آری، بردباری هم نیروی بسیار شایسته ایست که پناهگاه و دفع کننده‏ ی هر گونه غم و اندوه است. خداوند ما صبر را با حق و حقیقت قرین فرموده و آخر سوره والعصر هر دو را لازمه ‏ی مردان با ایمان قرار داده است. حق جل و علا صدها هزار کیمیا آفریده، ولی هیچ‏کس کیمیایی به عظمت صبر ندیده است. علامه جعفری از این ابیات استفاده کرده و این‏چنین نصیحت می‏کند که: برادر عزیزم، صبر گنج پرقیمتی است، صبر کن، تا از رنج‏های ریشه ‏داری تو را نجات بدهد. بردباری نیرویی بس عجیب است که انسان را به سوی کشف هر راز پنهانی رهنمون می‏گرداند. من هم مثل تو می‏دانم صبر تلخ است، آری خیلی تلخ است، اما میوه‏ ی شیرینی چون شکر به دنبال دارد. (5)
1- خواجه عبدالله انصاری، تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، تألیف امام احمد میبدی، ج 2، چ سوم، تهران: اقبال، 1374،ص 637.
2- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، ج6، چ ششم، تهران: زوّار، 1372، ص 43 و کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص240 و محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج13، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، ص240.
3- کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفتر ششم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص240.
4- مولانا جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی ، به کوشش محمد استعلامی، ج3، چ ششم، تهران: زوّار، 1372، ص89؛ کریم زمانی، شرح جامع مثنوی معنوی، دفترسوم، چ هفتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1383، ص482.
5- محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد تحلیل مثنوی، ج7، چ یازدهم، تهران: انتشارات اسلامی، 1367، صص402 و 404-405.

موضوعات: باقرآن, قرآن وادبیات فارسی
 [ 08:29:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پنجره ای به نور ...

در این جلسه تصمیم بر این شد که بعد از ضرورت نبوت و دلایل این ضرورت، به اهداف آن بپردازیم که برای طولانی نشدن، تنها به یک مورد از اهداف پرداخته و آن را به طور مختصر توضیح می‏دهیم.
همان‏طور که انسان برای رسیدن به کمال، به وحی آسمانی نیازمند است و حکمت الهی اقتضاء می‏کند که مسیر صحیح زندگی او را با تشریع قوانین آسمانی تعیین نماید، به رهبری نیز نیازمند است که قوانین الهی را اجرا کند تا انسان در سایه‏ ی حکومت الهی به کمال لازم برسد، زیرا انسان موجودی اجتماعی است و می‏خواهد با انسان‏های دیگر زندگی کند و خدماتی به آن‏ها ارائه نماید و در مقابل از خدمات دیگران بهره ‏مند شود.
جامعه به مقررات و قوانینی نیازمند است که حدودها را مشخص کند و با توجه به ابعاد وجودی انسان، حقوق فرد و جامعه در آن رعایت شده باشد. در غیر این صورت، نظم اجتماعی برقرار نخواهد شد. این مقررات و قوانین باید به وسیله‌ی پیامبران از ناحیه‏ ی خداوند متعال به بشر ابلاغ شود، چون او انسان را آفریده و از نیازهای مادی و معنوی، فردی و اجتماعی او آگاه است و قانونی که جعل می‏کند، بر اساس مصالح و مفاسد واقعی انسان است.
اصول دعوت انبیاء یکی است
همه‏ ی انبیاء الهی یک هدف را تعقیب می‏کردند و آن، سعادت انسان‏ها از طریق ایمان به خدا و روز قیامت و تعلیم و تربیت صحیح دینی و تقویت اصول اخلاقی در جوامع بشری بوده است.
قرآن کریم در آیات مختلف، هدف از بعثت پیامبران الهی را بیان کرده است که برخی مربوط به نبوت خاصه و برخی دیگر راجع به نبوت عامه است. اما آنچه که در مورد پیامبران خاص به عنوان هدف از نبوت آنان بیان شده است، اختصاص به آنان ندارد، زیرا آنچه مطرح شده، درباره ‏ی عنوان نبوت و رسالت است، نه ویژگی شخصی آن پیامبر.
اهداف نبوّت
تعلیم دست نیافتنی‏ ها، دعوت به یکتاپرستی، تکامل عقل، بیداری گرایش‏ های خفته، برپایی قسط و عدالت در جامعه بشری، متذکرشدن غافلان، یاد آوری نعمت‏ها، سفارش به اخلاق ستوده، آزادی انسان و… .
1ـ تعلیم دست نیافتنی‏ ها
قرآن کریم، تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است:
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» چنان‏که در میان شما رسولی از خودتان فرستادیم که آیات ما را برای شما تلاوت می‌کند و نفوس شما را (از پلیدی جهل) پاک و منزّه می‌گرداند و به شما تعلیم کتاب و حکمت می‌دهد و آنچه را نمی‌دانید، به شما می‌آموزد. (بقره/ 151)
جمله ‏ی «وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» این آیه از معارف و حقایقی خبر می‏دهد که فکر و اندیشه‏ ی انسان، با همه ‏ی پیشرفت او در علم و صنعت، از دسترسی به آن ناتوان است و تنها از طریق نبوّت و دستاوردهای وحی، می‏توان به آن‏ها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند، خردهای اولین و آخرین، از ادراک توحید و معاد بی ‏بهره‏ اند. عقل از کجا بفهمد که قیامت، پنجاه دستگاه و موقف دارد … عقل و دانش بشری، هرقدر که پیشرفت و تکامل یابد، باز نمی‏ تواند از این نوع معارف اطلاع یابد.
از این رو است که خدای سبحان خطاب به آن حضرت فرمود:«وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا» و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان (دشمنان اسلام) همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور سازند، حال آن‏که آن‏ها خود را از راه حق و صواب دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رسانید و خدا به تو این کتاب (قرآن مجید) و (مقام) حکمت (و نبوت) را عطا کرده و آنچه را نمی‌دانستی به تو بیاموخت و خدا را با تو لطف عظیم و عنایت بی‌اندازه است. (نساء / 113)
پس تنها فضل و وحی الهی است که سبب می‏شود تا دریچه ‏هایی از جهان غیب به روی انسان باز شود و معارف ناب و حقایق نامتناهی به بشر روی آورد و خرد او را بارور کند.
اگر عقل به تنهایی برای فهمیدن همه ‏ی احکام کافی بود، خداوند نمی ‏فرمود:
«رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» رسولانی را فرستاد که بشارت دهند و (بدان را) بترسانند تا آن‏که پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجّتی نباشد، و خدا همیشه مقتدر و کارش بر وفق حکمت است. (نساء/ 165)
و اگر عقل و خرد، به تنهایی برای هدایت بشر کافی بود و به نبوت و وحی نیاز نبود، خداوند در قیامت، تبهکاران را به دوزخ می‏برد و به آنان می‏فرمود: من با دادن عقل، حجت را بر شما تمام کردم، در حالی که خداوند می‏فرماید: ما برای اتمام حجت، پیامبران را فرستادیم تا کسی نتواند در صحنه ‏ی معاد بر خداوند احتجاج کند.
پیامبران به عنوان بهترین موهبت‏ های الهی، برای رهایی بشر از قلمرو طبیعت فرستاده شدند و کار آنان از محدوده‏ ی عقل، بزرگ‏تر و گسترده ‏تر است، به ویژه این‏که دستاوردهای عقلی، خطا و اشتباه و تغییر دارد و همیشه فرضیه ‏های جدید، جایگزین فرضیه‏ های گذشته می‏شود.

موضوعات: باقرآن
 [ 08:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم