سالها دو برادر با هم در مزرعهای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی میکردند.
یک روز به خاطر یک سوءتفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند.
یک روز صبح در خانه برادر بزرگتر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید.
نجـار گفت:"من چند روزی است که دنبال کار میگردم، فکر کردم شاید شما کمی خردهکاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟”
برادر بزرگ جواب داد: “بله، اتفاقا من یک مقدار کار دارم.
به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن. آن همسایه در حقیقت برادر کوچکتر من است.
او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد و وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. حتما این کار را به خاطر کینهای که از من به دل دارد، انجام داده است. در انبار مقداری الوار دارم، از تو میخواهم تا بین مزرعه من و برادر کوچکم حصاری بکشی تا دیگر او را نبینم.”
نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازهگیری و ارهکردن الوار.
برادر بزرگ به نجار گفت: “من برای خرید به شهر میروم، اگر وسیلهای نیاز داری بگو تا برایت بخرم.”
نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد: “نه، چیزی لازم ندارم.”
هنگام غروب وقتی برادربزرگ به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود.
نجار به جای حصار، یک پل روی نهر ساخته بود.
کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟
در همین لحظه برادر کوچکتر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادر بزرگش دستور ساختن آن را داده است.
از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او بخاطر آن سو تفاهم و برای کندن نهر معذرت خواست.
دوباره هردو برادر به زورهای خوش دوستی برگشتند.
برادرها نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است.
نزد او رفتند و و بعد از پرداخت مزدش و تشکر، از او خواست تا چند روزی مهمان آنها باشد.
نجار گفت: “دوست دارم بمانم ولی پلهای زیادی هست که باید آنها را بسازم.
اگر کسی در مسیر مستقیم نباشد ، یعنی بر اساس واجب و مستحب حرکت نکند و از حرام و مکروه اجتناب نداشته باشد اصلا سالک نیست و قیام و اقدام چنین انسانی از بحث خارج است .چون راهِ لقای حق یکی بیش نیست و آن هم انجام آنچه خدا دوست می دارد و ترک آنچه خدا دوست نمی دارد . عمل_عرفانی_در_پرتو_علم_وحیانی ، ص ۷۸
حاج اسماعیل دولابی ؛از هر چیز تعریف کردند بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از این نیست!مصباح_الهدی ، ص19
معارف اصلی اسلامی ، در کتاب و سنت نهفته است.(بیانات حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا مجتبی نورمفیدی ( رئیس هیات امناء مدرسه علمیه الزهراء(س) گرگان)
حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا مجتبی نورمفیدی در این جلسه چنین اظهار نمودند: یکی از آثار و برکات نهضت سید الشهداء ، نجات دین در حوزه معرفتی است. بخش مهمی که کمتر مورد توجه واقع شده ، انحرافی است که از ناحیه دستگاه بنی امیه در حوزه دینی پدید آمده است. دو گروه عمده ، گروه افراطی و تفریطی به عنوان منحرفین از مسیر اسلام ناب ، آغازگر انحراف در حوزه معرفتی بودند.
وی افزودند: از جمله انحرافات در حوزه معرفتی این بود که قرآن در بلادهای متعدد به شکل های مختلف قرائت می شد و این مسئله به صورت یک معزل در آمده بود که البته بعد از رحلت پیامبر(ص) از سوی امام علی (ع) اقداماتی جهت رفع این مسئله انجام گرفت بطوری که تمام آنچه از قرآن چه در زمینه شآن نزول ، تاویل و تفسیر آن که همه به انشاءو املاء پیامبر اکرم(ص) بود و در اختیار داشتند به مسجد برده شد ولی متاسفانه در مقابل حرکت امام علی (ع) گفتند که ما را به قرآن شما نیازی نیست.همچنین منع تدوین حدیث از سوی خلیفه دوم،با این توجیه که حدیث با آیات قرآن مخلوط می شود ، از جمله انحرافاتی بود که در آن زمان وجود داشت.
وی همچنین افزودند: از دیگر انحرافاتی که از سوی دستگاه بنی امیه وارد حوزه معرفتی دین شد ، تفسیر حدیث نبوی و تطبیق آن به نفع خواسته های خودشان بود.معارف اصلی اسلامی در کتاب و سنت می باشد، آنان انکار کتاب و سنت نمی کردند بلکه معارف کتاب و سنت را تغییر دادند و از این رهگذر خسارات زیادی بر دامن اسلام وارد کردند که هنوز آثارش وجود دارد.
نورمفیدی در ادامه خطاب به طلاب این مدرسه اظهار نمودند: از جمله مسئولیت های طلاب ، مبارزه با انحرافاتی است که در حوزه معارف دینی وجود دارد که لازمه ی این کار ابتدائا تجهیز خود فرد به شناخت دقیق و درست از حوزه دین است و در مقابل شبهات ، ریز شبهات صید شده و آماده برای پاسخگویی باشند.
رئیس هیآت امناء این مدرسه در پایان ضمن اشاره به خطبه حضرت زینب (س) بیان نمودند: آنچه حضرت زینب(س) را رنج می داد انحرافاتی بود که در حوزه معرفت دینی وجود داشت با بیان جمله ما رایت الا جمیلا بیان نمودند که ما راضی به خواست خداوند هستیم ولی خواست خدا این چنین مقدر نشده بود شما مسئول این کار هستید.خط مهم تبلیغی حضرت زینب(س) در ادامه تلاش های امام حسین (ع) ، نگاه اهل بیت (ع) را راجع به معرفت دینی و حقیقت معارف دینی بیان می کند که این از مهمترین ابعاد نهضت حضرت امام حسین (ع) است.
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی ریس هیات امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روايتی از رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله و سلّم وارد شده است که ميفرمايند:
«قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبدٍ خيراً فقّههُ فی الدين و زهّده فی الدنيا و بصّره بعيوب نفسه» [1]
اگر خداوند تبارک و تعالی نسبت به بندهای اراده خير داشته باشد و خير او را بخواهد او را در فقيه در دين قرار ميدهد و نسبت به دنيا زاهد ميگرداند و او را به عيوب خويش بصير و آگاه ميگرداند.
اين سه مسئله و سه مطلب اگر در کسی جمع شد طبق اين حديث نشانه اراده خير توسط خداوند تبارک و تعالی نسبت به اوست؛ اين خيلی مهم است که خداوند تبارک و تعالی نسبت به بندهای ارادهی خير کند؛ يعنی به طور ويژه مورد توجه قرار بدهد. خداوند تبارک و تعالی نسبت به هيچ بندهای اراده شر ندارد اگر در اين روايت ميفرمايد: «قال رسول الله (ص) اذا أراد الله بعبد خيراً» اين به معنای آن نيست که مثلاً در مقابل، خداوند تبارک و تعالی نسبت به بعضی اراده شر دارد. اصلاً چنين چيزی از ساحت خداوند تبارک و تعالی به دور است. آنچه که به طور معمول وجود دارد اين است که خداوند انسانها را ميآفريند، اسباب و وسايل را در اختيار انسان قرار ميدهد حال انسان يا شاکر ميشود يا کفور (يا مؤمن ميشود يا منافق يا راه سعادت طی ميکند و راه شقاوت) پس اصلاً امکان ندارد و عقلاً محال است که خداوند نسبت به انسان اراده شر داشته باشد. پس منظور از اين اراده خير يعنی توجه و عنايت ويژه و ايجاد زمينههای تعالی و پيشرفت؛ يعنی توفيق، توفيق الهی يعنی خداوند با لياقتی که انسان از خود نشان ميدهد، او را مورد عنايت و حمايت ويژه قرار ميدهد. پس پيش شرط توجه خير از طرف خداوند به انسان اين است که انسان در ابتدا لياقتهايی از خود نشان دهد مانند محصلی که در کلاس درس شايستگی از خود نشان ميدهد و مورد توجه معلم و مدير مدرسه قرار گرفته و مورد تشويق واقع ميشود. ما الآن در مقام بيان آن شايستگيها و لياقتها نيستيم که انسان چه شايستگيهايی بايد داشته باشد که از ناحيه خداوند تشويق شود. اما فرض کنيد که انسانی به اين مرحله رسيده که خداوند نسبت به او توجه ويژه کند و خير او را بخواهد و به او مساعدت کند؛ نشانههای اين توجه چيست؟
1- يکی از نشانهها، تفقه در دين است؛ تفقه در دين نه فقط به معنای آموختن علم فقه که البته اين هم مهم است ولی قطعاً منظور رسول گرامی اسلام از تفقه در دين فقط فقاهت به معنای مصطلح نيست. فقاهت در دين يعنی فهم درست دين و معرفت حقيقی و شناخت مستقيم از دين. کسی که خداوند نسبت به او اراده خير کند فهمش از دين فهم درستی ميشود معرفت او معرفت کاملی ميشود يعنی در واقع خدا ترسی و دوری از تعلقات دنيوی و دوری از گناه اينها اموری هستند که نشان دهنده وصول به آن معرفت حقيقی و فقاهت است. فقاهت صرفاً چند اصطلاح نيست؛ ممکن است کسی اين اصطلاحات را هم به خوبی ياد بگيرد اما اگر ثمرهای به دنبال آن نباشد؛ خشيت، اخلاص، عبادت، خضوع، خشوع نباشد، معلوم ميشود فقاهت در دين برای او حاصل نشده است. پس فهم درست از معارف دينی اگر برای انسان حاصل شد اين نشان ميدهد که اراد الله به خيراً.
خداوند تبارک و تعالی گاهی به يک قوم و جامعه چنين توجهی دارد يعنی يک قوم و يک جامعه ممکن است مشمول عنايت ويژه خداوند واقع شود. در روايتی وارد شده: «إذا اراد الله بقوم خيراً اکثر فقهائهم و اقل جهالهم» يک قوم و جامعهای مشمول خير و عنايت الهی قرار گيرد آن که در آن جامعه فقها زياد هستند و جهال آن کم؛ «فإذا تکلم الفقيه وجد اعواناً و إذا تکلم الجاهل قُهر» جامعه مورد عنايت و جامعهای که خداوند نسبت به آنها خير اراده ميکند به گونهای است که اگر يک فقيه سخن بگويد ياران خودش را پيدا ميکند و دلها و انظار به او متوجه ميشود و اگر جاهل سخن بگويد مورد بی توجهی قرار ميگيرد يعنی جاهل در جامعه دينی مقهور است. اين يک ميزان قوی و روشن برای اين است که بفهميم يک جامعه و قوم و ملتی جامعهای الهی هستند يا نه. اگر در جامعهای سخن جهال خريدار دارد و طرفدارانی پيدا ميکنند، معلوم ميشود اين جامه از خير دور است. ممکن است در يک جامعه همه مسلمان باشند و همه پيرو مذهب اهل بيت هم باشند اما اگر در آن سخن جاهل خريدار داشته باشد اين حاکی از آن است که جامعه الهی نيست. نشانه جامعه الهی اين است که سخن جاهل مورد اعراض واقع ميشود و سخن فقيه و عارف و اهل حق در جامعه جا دارد و مردم را به سوی خودش جلب ميکند.
پس يک نشانه از اينکه اراده خير خداوند شامل شخصی و قومی شده اين است که فقيه در دين شده و در آن جامعه فقها زياد ميشوند.
2- «و زهّده فی الدنيا» اگر فردی مورد عنايت خداوند تبارک و تعالی باشد، نسبت به دنيا او را زاهد ميگرداند. زهد در دنيا به معنای آن است که کسی وابستگی و تعلق به دنيا نداشته باشد. رسول گرامی اسلام ميفرمايد: «الزهد فی الدنيا قصر الامل و شکر کل نعمةٍ و الورع عن کل ما حرم الله» [2] زهد در دنيا به معنای فقر، ناداري، و لباس پينه دار نيست بلکه زهد در دنيا طبق فرمايش رسول گرامی اسلام يعنی کوتاهی آرزو لذا کسی که اهل طول الامل است، ولو فقير باشد زاهد نيست. «و شکر کل نعمةٍ» زاهد در دنيا کسی است که هر نعمتی را خداوند به او ميدهد شاکر است و اهل گلايه و ناشکری نيست. و همچنين کسی است که از محرمات الهی اجتناب ميکند. چنين شخصی زاهد است و نشانه آن است که اسير شهوات دنيويه نيست. ممکن است کسی فقير باشد ولی اهل اجتناب از محارم الله نباشد؛ هر فقيری زاهد نيست و هر زاهدی هم فقير نيست.
پس يکی از نشانه اراده خير خداوند به انسان اين است که خداوند تبارک و تعالی انسان را نسبت به دنيا زاهد ميگرداند.
3- «و بصّره بعيوب نفسه» اگر به عيوب خودش بصير و آگاه باشد معلوم ميشود که خداوند به او عنايت و توجه خاص کرده؛ خيلی مهم است که انسان به عيوب خودش آشنا باشد و خودش را بشناسد و به زوايای پنهانی نفس خودش آگاه باشد و هر حرکت و عملی را که انجام ميدهد، ملاحظه کند آيا از روی خود خواهی است يا از روی تکليف و وظيفه است؟ ما خيلی از کارها را انجام ميدهيم اما واقعاً چه مقدار از اين کارها از روی تکليف و وظيفه و امتثال اوامر الهيه است و چه مقدار بر خواستههای خودمان دور ميزند؟ انسان الهی انسانی است که به عيوب خودش آگاه است؛ بعضی از افراد به عيوب ديگران آگاهتر هستند تا به عيوب خودشان. بعضی از اوقات جستجوی عيوب ديگران را ميکنيم اما در پی يافتن عيوب خودمان نيستيم. اگر کسی اين چنين بود اين معلوم ميشود که مشمول «اراد الله به خيراً» نيست.
پس طبق اين فرمايش و اين بيان نورانی رسول گرامی اسلام (ص) انسانی که در دين فقاهت پيدا کرده، انسانی که نسبت به دنيا زاهد باشد و از محارم الهی اجتناب کند، اين معلوم ميشود که «اراد الله به خيراً» .
فقاهت در دين چيست؟ همان چيزی است که امام باقر (ع) ميفرمايد: «إنّ الفقيه حق الفقيه الزاهد فی الدنيا و الراغب فی الآخرة المتمسک بسنة النبی صلی الله عليه و آله و سلّم» [3] فقيه واقعی کسی است که نسبت به دنيا زاهد است و نسبت به آخرت راغب است و به سنت پيامبر(ص) تمسک ميکند. زهد در دنيا گفتيم به چه معناست امير المؤمنين (ع) در يک بيان نورانی ميفرمايند: «الزُّهْدُ كَلِمَةٌ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ فلم [فَمَنْ] لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.» [4] زهد بين دو کلمه است کسی که از گذشته ناراضی و مأيوس نباشد و نسبت به آينده شادمان نشود. اگر نسبت به آنچه برايش ميآيد فرح پيدا بکند و نسبت به آنچه از دست داده ناراحت شود، چنين شخصی زاهد نيست بلکه زاهد کسی است که حسرت از دست رفتههای اين دنيا را نميخورد و نسبت به نصيب اين دنيا هم مغرور و شادمان نميشود.
در هر صورت به حسب اين کلام نورانی رسول گرامی اسلام (ص) درس خواندن ما مقدمهای است برای تفقه در دين؛ اگر درس فقه ميخوانيم صرف اين درس و حضور در اين درسها و تعلم فقه مصطلح باب خير را برای ما ميگشايد اما لزوماً اين چنين نيست که با تعلم فقه و فقاهت در وادی خير بمانيم. تعلم فقاهت زمينهای است برای ورود به معرفت دينی و تفقه و فهم درست دين اگر ما از اين باب گذشتيم و به آن وادی اصلی نزديک شديم مشمول اراده خداوند به خير نسبت به خودمان هستيم آنگاه مشمول اين روايت هستيم «إذا اراد الله بعبد خيراً فقّهه فی الدين» البته در کنار آن بايد زهد در دنيا و بصيرت نسبت به خودمان پيدا کنيم.
بهرحال اين فرصتها و اين درسها ميگذرد. چنانچه امروز روز اول سال تحصيلی جديد است، به سرعت باد روز آخر اين سال تحصيلی خواهد رسيد چنانچه سالهای گذشته اين گونه بود. حال که بنا است ما اين ساعت از روز را در ايام تحصيلی در درسها شرکت کنيم، اهميت بدهيم بر حضور در کلاس درس. واقعاً آنهايی که به جايی رسيدند از هر نظر کسانی بودند که هميشه اهل همت بودند. اين يک جلسه درس در اين روز و در اين مدرسه از ناحيه من و شما ممکن است به نظر بيايد که در جريان تاريخ هيچ اثری نميگذارد ولی زندگی خودمان را عوض ميکند. اهميت دادن به حضور در درس و مطالعه درس و مباحثه آن و جديت را بابی بدانيم که ما را به آن وادی ايمن و عنايت خداوند ميرساند. بالاخره حيف است اگر بی توجه باشيم چرا که عمر در يک چشم بهم زدن ميگذرد و البته دغدغه و مشکلات زندگی قهراً هست و بايد باشد ولی اگر ما به اين راه ايمان داريم اين حديث را سر لوحه زندگی خودمان قرار بدهيم که ميفرمايد: «من طلب العلم تکفل الله له برزقه» کسی که طلب علم بکند رزق و روزی او را خداوند متکفل است. البته اين بدين معنی نيست که انسان اهل تدبير نباشد؛ انسان در همه چيز بايد اهل تدبير باشد اما اعتماد قلبی و ايمان قلبی بايد باشد در عين حال تلاش هم بايد بکند اما اين تلاش نبايد به گونهای رقم بخورد که انسان طالب علم را از مسير تحصيل علم دور بکند. اگر ما به صدق گفتار رسول خدا (ص) ايمان داريم (که داريم) نبايد نگران رزق و روزی باشيم و در طلب و تحصيل علم جديت داشته باشيم با همه مشکلاتی که قبلاً بوده و هست ولی اين مشکلات ميگذرد و آنچه برای انسان باقی ميماند بايد ببينيم که چيست.
إنشاء الله خداوند به همه ما توفيق بدهد و تلاش و جديت کنيم تا بتوانيم اهل تفقه در دين باشيم و از عمر و لحظات خود استفاده کنيم. در روايتی با همين مضمون «اذا اراد الله» آمده که اگر اراده خير خداوند شامل کسی بشود اعمال صالح او بيشتر ميشود و چه عمل صالحی بالاتر از تحصيل علم؛ آيا اجری بالاتر از جهاد داريم که مجاهدان بدون حساب وارد بهشت ميشوند؟ در حالی که ميگويند روز قيامت يک ميزان ميگذارند که مداد علما و دماء شهدا را در آن ميزان ميگذارند و در عين حال مداد علما سنگينتر است از دماء شهدا. لذا بايد قدر لحظات را دانست إنشاء الله خداوند هم به ما توفيق بدهد.
[1] . بحار الانوار، ج77، ص80، حديث3.
[2] . تحف العقول، ص58.
[3] . اصول کافي، ج1، ص70، حديث8.
[4] . بحار، ج77، ص172، حديث8.
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
امير المؤمنين علی عليه السلام در روايتی ميفرمايند: «إِنَّ عُمُرَكَ عَدَدُ أَنْفَاسِكَ وَ عَلَيْهَا رَقِيبٌ تُحْصِيهَا.» [1]
امير المؤمنين خطاب به انسانها و بنی آدم ميفرمايد: عمر شما همان عدد نفسهای شما ميباشد و بر انفاس شما کسی گماشته شده که اين نفسها را ميشمارد. حقيقت عمر و دوران عمر يعنی همين لحظههايی که ما در آن زندگی ميکنيم. اينکه حضرت ميفرمايد عمر تو عدد نفسهای توست اين در واقع ميخواهد اشاره به يک امر مهمی بکند که اولاً نفسهای انسان و لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد چون ميفرمايد عمر عدد انفاس است و بر اين انفاس انسان کسی گماشته شده که آن را حساب ميکند. حال اين شمارش و احصاء اين نفسها برای اين نيست که فقط چند نفس کشيدهاي! ثم ماذا؟ بلکه اين بدين معنی است که نفسها را ميشمارد، کارها و اعمالی را که انسان در لحظات عمرش انجام ميدهد، ثبت ميشود. پس اولين نکتهای که از اين روايت فهميده ميشود اين است که لحظات عمر انسان حساب و کتاب دارد و هر نفسی که انسان ميکشد، حساب و کتاب دارد؛ حال شما حساب کنيد که در روز و هفته و ماه و سال اين لحظات چقدر است. آن وقت آيا ما اين مراقبت را داريم که راجع به لحظه، لحظهی اعمال و نيات خود دقت کنيم؟
دومين نکته اين است که به گذر عمر اشاره ميکند؛ عمر انسان يک عمر محدود است و هر شمارهای که برای اين انفاس گذاشته ميشود يعنی دارد از پيمانهی شمارش اعداد انفاس عمر کم ميشود.
پس از اين روايت استفاده ميشود که بايد قدر تک تک لحظات عمر را دانست. در روايتی از رسول خدا (ص) وارد شده که حضرت(ص) ميفرمايند: يا ابا ذر«کن علی عمرک اشح منک علی درهمک و دينارک» بر سرمايه عمرت دقت و رقبت بيشتری داشته باش تا بر درهم و دينارت. اينقدر که ما حساب اموال خود را ميکنيم، لحظات عمر که بيشتر بايد مورد حساب قرار گيرد. در هر صورت اميدواريم خداوند تبارک و تعالی اين توفيق را به ما بدهد که بتوانيم لحظههای عمرمان را هم خوب استفاده کنيم و هم مراقبت کنيم.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] . غرر الحكم: 159، حديث 3046.
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
رسول گرامی اسلام ميفرمايند:«النّظر إلی عالمٍ عبادة و النّظر إلی امام المُقسط عبادة والنظر إلی والدين برأفة و رحمة عبادة والنظر إلی أخٍ تودّه فی الله عبادة»؛ رسول اکرم(ص) ميفرمايند: نظر و نگاه کردن به عالم عبادت است، نگاه کردن به امام عادل عبادت است، نگاه کردن به پدر و مادر از روی رأفت و رحمت عبادت است و همچنين نگاه کردن به برادر دينی که به او مودت و محبت در راه خدا داری عبادت است.
روايات ديگری هم از معصومين(ع) وارد شده که اموری را به عنوان عبادت نام بردهاند؛ مثلاً امير المؤمنين(ع) ميفرمايند:«التفکر فی ملکوت السموات و الأرض عبادة المخلصين»؛ تفکر در آسمان و زمين عبادت مخلصين است همچنين از ايشان روايت داريم که ميفرمايند:«إنّ من العبادة لين الکلام و إفشاء السلام»؛ با نرمی سخن گفتن و همچنين سلام کردن به برادر دينی عبادت است يا مثلاً امام صادق(ع) ميفرمايند:«حبّنا اهل البيت عبادة» حضرت ميفرمايند: دوستی ما اهل بيت(ع) عبادت است.
اگر ما اين روايات را کنار هم بگذاريم نتيجه گرفته ميشود که عبادت در تعاليم اهل بيت(ع) منحصر به اعمال و اوقات خاصی نيست، درست است که برجستهترين تجلی عبوديت نماز است و همچنين روزه و حج از جلوههای زيبای عبادت هستند اما عبادت منحصر در اين امور نيست، عبادت خداوند فقط به اين نيست که انسان خودش يک رابطه شخصی با خداوند تبارک و تعالی پيدا کند چرا که ارتباط شخصی با خداوند متعال قدر متيقن از عبادت است ولی بر طبق آنچه که ائمه معصومين(ع) گفتهاند همه صحنههای زندگی انسان ميتواند عبادت باشد البته به شرط اينکه با شرائط خاص خودش باشد؛ مثلاً اينکه گفته ميشود نظر به عالم عبادت است منظور صرف نگاه کردن به تنهايی نيست بلکه مراد اين است که با نگاه کردن به عالم دلها متوجه عالم شود و از علم او بهره گرفته شود.
اينکه گفته ميشود نظر به عالم و امام عادل و والدين از روی رحمت و رأفت و همچنين نظر به برادر دينی عبادت است يا در روايت آمده که با نرمی سخن گفتن و آشکارا سلام کردن و دوستی اهل بيت(ع) عبادت است، منظور از همه اينها اين است که روح و نفس انسان بايد در يک مسيری قرار گيرد که معرفت و محبت او نسبت به خداوند تبارک و تعالی و همچنين محبت او نسبت به هم نوعان خودش؛ يعنی ساير انسانها روز به روز بيشتر شود؛ يعنی خوديت و بُت نفس بايد شکسته شود و ياد بگيرد که به ديگران محبت کند و به ديگران علاقه پيدا کند، پس اگر امر دائر شود بين نماز مستحبی و يا رفع نياز از يک نيازمند و کمک به حل مشکل برادر دينی همه بالاتفاق ميگويند که رفع نياز از برادر دينی مقدم بر نماز مستحبی است لذا ما ميتوانيم از صبح تا شب بدون اينکه در مسجد و محراب و حرم باشيم عبادت را صيد کنيم و قرب خود را به خداوند تبارک و تعالی بيشتر کنيم؛ مثلاً شرکت در درس برای کسب علم و دانش و يا سلام کردن به ديگران عبادت است. عبادت منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن و غيره نيست، پس فرصتهای زيادی برای قرب الهی در زندگی انسان وجود دارد و انسان عاقل اين فرصتهای پر سود که برای او ايجاد ميشود و منحصر در نماز خواندن و روزه گرفتن نيست را از دست نميدهد، انشاء الله که خداوند متعال توفيق انجام عبادت و عمل به فرامين خودش را به ما عنايت کند.