بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
«لما سئل علي(ع) عن أشد المصائب قال: المصيبة بالدين» وقتي از اميرالمؤمنين علي(ع) درباره اشد مصائب سؤال شد حضرت فرمودند: مصيبت به دين از أشد مصائب است.
مصيبت لازمه زندگی مادی است و انواع مصائب هم فرق ميکند و هميشه بر انسان در زندگی شخصياش منقصتهايی وارد ميشود مثل نقص مالي، نقص جاني، نقص جسمي، فقر و غيره که همه اين موارد مصيبت است که بر انسان وارد ميشود. بر مصائب صبر کردن اجر و پاداش دارد ولی اين به معنای اين نيست که کسی تلاش نکند تا مصائب را برطرف کند. مصائبی که برای انسان پيش ميآيد گاهی به اختيار و اراده خود انسان است يعنی منشأ آن مصائب خود انسان است و گاهی اراده و مشيت انسان در تحميل اين مصائب مدخليت ندارد که ما فعلاً نميخواهيم وارد مباحثی که مربوط به شعب و شقوق مصيبت است بشويم لکن اگر بخواهيم مصائب را از حيث شدت بسنجيم و از اين زاويه بخواهيم قضاوت کنيم طبق فرمايش اميرالمؤمنين(ع) سختترين مصيبتها مصيبت به دين است. واقع اين است که ما به عنوان طلبه و روحانی بايد مصيبت بر دين را أشد المصائب بدانيم يعنی ما بايد مصيبتهايی که به زندگی شخصی ما وارد ميشود را تحمل کنيم و بر آنها صبر کنيم اما به عنوان متکفل امر دين و کسانی که وظيفه تبيين دين و مرزبانی عقيده و اخلاق جامعه را داريم مصيبت بر دين بايد از همه مصائب بر ما سختتر و گرانتر باشد، حال بايد ببينيم چقدر مصيبت بر دين برای ما سخت است؟ آيا مصيبتی که بر زندگی شخصی ما وارد ميشود بر ما سختتر است يا مصيبتی که بر دين ما وارد ميشود. بههرحال ما بايد در درجه اول توجه داشته باشيم و بدانيم که برای ما به عنوان متوليان امر دين أشد المصائب بايد مصيبت بر دين باشد و با تمام توان تلاش کنيم تا مصيبتی بر دين وارد نشود. معلوم است که چرا مصيبت بر دين از أشد مصائب است، اگر مصيبتی بر دين انسان وارد شود و دين او ضعيف شود و عقيده او سست شود و اخلاقش تغيير کند و از دين فاصله بگيرد بدترين مصائب شامل حال او شده و از اينکه انسان فرزند خود را از دست دهد سختتر است چون وقتی انسان از دين فاصله بگيرد راه سعادت را به سوی خود ميبندد. مصيبت مادی و نقص مالی قابل جبران است اما از دست رفتن دين قابل جبران نيست، در جامعه هم به همين شکل است يعنی اگر مصيبت اقتصادی برای مردم پيش بيايد قابل جبران است اما اگر به دين مردم نقصی وارد شود از أشد مصائب است و قابل جبران نيست. انشاء الله خداوند متعال به همه ما توفيق دهد که نسبت به دين خود و ديگران اهتمام داشته باشيم. «والحمد لله رب العالمين»
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
امام زين العابدين(ع) مي فرمايند: «علامات المؤمن خمس، الورعُ في الخَلوة و الصّدقة في القلّة و الصّبر عند المصيبة و الحلم عند الغَضب و الصّدق عند الخُوف» پنج چيز نشانه ايمان و علامت مؤمن دانسته شده
يکی ورع و پرهيزگاری در خلوت، در انظار ديگران همه اهل ورع و تقوا هستند اما ورع واقعی به اين است که انسان در خلوت خدا را ناظر بر اعمال خود بداند ولی ما انسانها معمولاً برای نظر ديگران بيشتر از نظر خداوند متعال احترام قائليم، جلو ديگران کار حرام از ما سر نميزند اما در خلوت راحتتر حرام و معصيت را مرتکب ميشويم. دومين علامت اين است که انسان در حالی که تنگدست است صدقه بدهد وگرنه کسی که تمکن مالی داشته باشد و صدقه بدهد خيلی هنر نکرده است. سومين علامت اين است که در مصائب صبر کند و تا مصيبتی برای انسان پيش نيايد درجه ايمان او مشخص نميشود. چهارمين علامت اين است که وقتی که خشمگين ميشود کظم غيظ کند، حليم و بردبار باشد وگرنه در شرائط عادی حليم بودن خيلی سخت نيست و پنجمين علامت برای مؤمن اين است که وقتی انسان ميترسد، راست بگويد وگرنه راست گويی در شرائط عادی که هيچ خسارتی را متوجه انسان نميکند خيلی مشکل نيست پس راست گويی وقتی سخت است که منافع انسان در خطر باشد و راست بگويد وگرنه اگر درجايی منافعش در خطر باشد دروغ بگويد مؤمن نيست که در روايت داريم که «الاعتياد بالکذب يورث الفقر» اگر دروغ در رفتار يک فرد عادت شود برای انسان فقر را به دنبال دارد و همچنين اگر در يک جامعهای دروغ شيوع پيدا کند آن جامعه مبتلا به فقر خواهد شد. «والحمد لله رب العالمين» |
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
مسئله رزق و روزي از مسائل مهمي است که از اولويت هاي زندگي همه انسان هاست و توسعه و وسعت در رزق از اموري است که در ادعيه بسياري به آن اشاره شده و انسان از خداوند متعال طلب مي کند، حال اينکه چگونه بايد تحصيل رزق کرد و حد آن چه مقدار است و آيا اساساً رزق زياد مطلقا نعمت است يا گاهي هم مشکلاتي به دنبال دارد بحث مستقلي را مي طلبد که ما فعلاً وارد آن نمي شويم و در اين فرصت کوتاه به بعضي از عوامل معنوي توسعه رزق اشاره مي کنيم.
اينکه ميگوييم بعضی از عوامل معنوی به اين معناست که توسعه رزق حتماً عوامل مادی هم دارد و بدون عوامل مادی از جمله کار، تلاش، تجربه و تدبير رزق و روزی شامل حال کسی نميشود و اين گونه نيست که انسان در منزل بنشيند و هيچ تلاشی نکند و فقط به عوامل معنوی اکتفاء کند و منتظر باشد که رزق و روزی او توسعه پيدا کند. پس انسان علاوه بر عوامل معنوی توسعه رزق بايد از عوامل مادی هم غافل نشود. عوامل معنوی توسعه رزق زياد است که ما به چند نمونه که در روايات ذکر شده به صورت اجمالی و فهرستوار اشاره ميکنيم: 1) صدقه دادن. از رسول اکرم(ص) نقل شده که ايشان فرمودند: «اکثروا مِن الصّدقة ترزقوا» [1] صدقه زياد بدهيد تا رزق و روزی شما زياد شود. 2) حسن نيت. اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايند: «مَن حسُنت نيتُه زيد فی رزقه». [2] 3) حسن خلق. امام صادق(ع) ميفرمايند: «حُسن الخُلق يزيد فی الرزق». [3] 4) دائم الوضوء بودن. رسول گرامی اسلام ميفرمايند: «دُم علی الطهارة يوسّع عليک فی الرزق» [4] بر طهارت مداومت داشته باش که روزی تو را زياد ميکند. 5) دعاء برای برادران ديني. امام باقر(ع) ميفرمايند: «عليک بالدعاء لإخوانک بظهر الغيب فانّه يهيل الرزق» در غياب برادران دينی برای آنها دعا کن که رزق به سوی تو روی ميآورد. 6) نيکو کاري. امام صادق(ع) ميفرمايند: «إنّ البرّ يزيدُ فی الرزق» نيکوکاری رزق و روزی را زياد ميکند. آنچه ذکر شد اموری است که به عنوان بعضی از عوامل معنوی توسعه در رزق بيان شده است، اينکه ميگوييم بعضی از عوامل معنوی به اين خاطر است که ممکن است کسی بگويد من به فلان روايت که دال بر توسعه در رزق بود عمل کردم صدقه زياد دادم ولی رزق و روزی من زياد نميشود ولی اين گونه نيست که هر کس صدقه بدهد گرچه به عوامل ديگر توجه نداشته باشد و هيچ تلاش و کوششی هم نکند حتماً روزی او زياد خواهد شد. پس انسان بايد سعی کند در کنار تلاش و کوشش به عوامل معنوی توسعه در رزق و روزی هم توجه داشته باشد که در اين صورت قطعاً در توسعه رزق و روزی انسان مؤثر خواهد بود. در اينکه انسان بايد برای امرار معاش خود از راه حلال کسب روزی کند ترديدی نيست اما توجه به عوامل مذکور ميتواند به توسعه و برکت رزق کمک کند، در روايت آمده که «خير الرزق ما قلّ و يکفي» يعنی بهترين رزق، رزقی است که انسان را کفايت کند گرچه کم باشد و اين همان برکت داشتن رزق است لذا اگر ميخواهيم توسعه در رزق داشته باشيم و رزق ما برکت داشته باشد و کفايت ما را بکند بايد سعی کنيم که از عوامل معنوی توسعه در رزق غافل نشويم که قطعاً اين امور در توسعه رزق تأثير دارد و اين امور علاوه بر اينکه باعث برکت در رزق و روزی ميشود حاکی از طهارت روحی انسان هم ميباشد. انشاء الله که خداوند متعال به همه ما رزق و روزی واسع و با برکت عنايت بفرمايد. «والحمد لله رب العالمين» [1] . بحار الانوار، ج77، ص176، حديث10. [2] . همان، ج103، ص21، حديث18. [3] . همان، ج71، ص396، حديث 77. [4] . کنز العمال، حديث44154. |
بیان اخلاقی حجه الاسلام سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
امام جواد(ع) مي فرمايند: «مَن أصغي إلي ناطق فقد عبَدَه فإن کان الناطق عن الله فقد عبد الله و إن کان الناطق ينطق عن لسان إبليس فقد عبد إبليس»
کسی که به سخنان سخنران گوش ميدهد در واقع او را عبادت ميکند چون مقهور او واقع ميشود و همه هوش و التفات او به سخنان سخنران است و سخنران با سخنان خود بر شنونده سيطره پيدا ميکند و بر روح و نفس و ذهن مخاطب خود تسلط مييابد ولو برای چند لحظه باشد، حال اگر ناطق و سخنران از خدا سخن بگويد در زمانی که او از خدا سخن ميگويد گويا شنونده خدا را عبادت ميکند چون مفاهيم و مطالبی که سخنران ميگويد روح و جان شنونده را در سيطره ربوبيت الهی قرار ميدهد ولی اگر سخنانی که ميگويد سخنان شيطانی باشد گويا شيطان را عبادت ميکند چون روح و نفس شنونده در سيطره شيطان قرار گرفته است لذا انسان خيلی بايد مواظب باشد که به هر سخنرانی و سخنی گوش ندهد برای اين که ممکن است در همان مدتی که سخن گفته ميشود و انسان به آن سخنان گوش ميدهد انسان را به عبد الشيطان تبديل کند. شيطان هميشه انسان را دعوت به گناهانی مثل شراب، زنا، قمار و غيره نميکند و سخن شيطانی منحصر در سخن گفتن از اين امور نيست بلکه سخن شيطانی گاهی سخنی است که مشتمل بر غيبت و تهمت و دروغ و غيره باشد. چه بسا ممکن است ظاهر سخنی که گفته ميشود گول زننده باشد و انسان فکر کند سخن حق است ولی حقيقت آن دعوت به شيطان و گمراهی باشد، پس حتی در حد يک سخنرانی گوش دادن هم اين عواقب را به دنبال دارد چه رسد به اينکه ما در وظيفه خود کوتاهی هم بکنيم پس انسان بايد سعی کند به سخنانی گوش فرا دهد که او را به عبوديت الهی سوق دهد نه بندگی شيطان. انشاء الله خداوند تبارک و تعالی به برکت انفاس قدسيه ائمه معصومين(ع) بويژه امام جواد(ع) که در آستانه سالروز شهادت اين امام همام هستيم به ما توفيق دهد که عاقبت به خير شويم و در دنيا و آخرت دست ما از دامان اهل بيت(ع) کوتاه نشود.
«والحمد لله رب العالمين»
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت انای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روايتي است از اميرالمؤمنين(ع) که حضرت مي فرمايند: «الاعتياد بالکذب يورث الفقر» کسي که به دروغ عادت کند، اين براي او فقر به دنبال دارد.
کذب آنقدر قبيح است و آثار منفی زيادی هم برای فرد و هم جامعه دارد که لاتعد و لا تحصي. دروغ از اموری است که متأسفانه در جامعه قبح آن ريخته است يعنی به راحتی دروغ ميگوييم و به راحتی قسم دروغ ميخوريم انگار که اصلاً اتفاقی نميافتد. يکی از آثار کذب حال چه کذب شخصی و چه کذب عمومي، فقر است؛ اما اگر برای کسی کذب يک روش شود، اثر آن فقر است و همچنين اگر در يک جامعهای کذب شيوع پيدا کند، فقر از آثاری است که دامن همه جامعه را ميگيرد. اينها خيلی مهم است و اينها از آثار وضعی اعمال ماست؛ در مورد گناه ميگويند اگر زياد شود، فقر و گرفتاری و فلاکت ميآيد اما در بين گناهان کذب هم جزء گناهان است و موجب فقر ميشود. کذب اگر برای يک شخص روش شود موجب فقر است و برای جامعه نيز اگر در عموم جامعه اهل کذب شوند بی ترديد طبق فرمايش اميرالمؤمنين(ع) موجب فقر خواهد شد. «والحمد لله رب العالمين» |
بیان اخلاقی سیدمجتبی نورمفیدی رءیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
روايتي است از رسول گرامي اسلام (ص) که مي فرمايند: «اکثروا ذکر الموت فما من عبدٍ اکثر ذکره الا احيا الله قلبه و هون عليه الموت». حضرت(ص) مي فرمايد: زياد به ياد مرگ باشيد به دنبال اين جمله که امر به ذکر موت مي کنند دو اثر و دو خاصيت براي کثرت ذکر موت بيان مي کنند: 1. احياء القلب و 2. راحت شدن موت
اين حکايت از اين ميکند که قلب انسان با اينکه زنده است و ميتپد ميتواند بميرد؛ مردن قلب به چيست؟ اين همه انسانها قلبشان ظاهراً زنده است و بواسطه آن زندگی ميکنند اما فی الواقع قلب مرده است قلب و دل تاريک و ظلماني، روح و جان و نفس آميخته با زشتيها دل غافل مرده است. گاهی آنقدر انسان درگير کار و امور روزمره ميشود که خدا را فراموش ميکند اما ذکر موت و مرگ، قلب را بيدار و زنده ميکند و از پژمردگی بيرون ميآورد مثل گلی که هوای تازه به آن نرسد پژمرده ميشود و به محض اينکه هوای تازه به آن ميرسد شکوفا ميشود و طرواوت پيدا ميکند قلب و روح انسان هم همين گونه ميباشد و بايد هوای تازه به روح انسان تزريق شود و اين هوای تازه به قلب وقتی تزريق ميشود که انسان به ياد خدا باشد و از غفلت بيرون بيايد و ذکر مرگ ياد خدا را زنده ميکند و پيوندهای ناصحيح انسان را با دنيا کم رنگ ميکند. و دوم آسان شدن مرگ است. طبق آنچه که در روايات آمده معلوم ميشود مرگ چيز سختی است؛ سکرات موت برای قليلی از مردم آسان ميشود و خيلی از مؤمنين ممکن است که هنگام مردن گرفتار اين سکرة باشند بسته به اينکه چقدر ريشه در اين دنيا دوانده باشند مثل درختی که سالها تنومند شده و ريشهاش در عمق خاک گسترده شده است. درخت با ريشه قوی در خاک به سختی از خاک بيرون ميآيد. انسانی که در امور دنيا غرق شده و تار و پود دنيا اين گونه در امور زندگی ريشه ميدواند، مردن برای او سخت است. مرگ وقتی ميباشد که اين درخت روح ميخواهد از خاک و از اين عالم کنده شود. حال اگر کسی باشد که انسان با ايمانی است و عاقبت به خير هم شده اما اين وابستگيها در او باشد اين سکرات موت موقع خروج روح از بدن برای او ايجاد ميشود. يک شبه نميتوان اين تعلقات را قطع کرد تا موت راحتتر شود؛ طبق روايت راه اينکه مرگ آسانتر شود اين است که کمتر بگذاری ريشه در اين دنيا محکم شود و هر مقداری که انسان کمتر ريشه دواند مرگش آسانتر خواهد شد. البته از دنيا لذت ببرد و به دنيا به عنوان مزرعة الآخرة نگاه کند اما ريشه ندواند و به خاطر دنيا حق را ناحق نکند و اين قدر دنيا برايش جاذبه نداشته باشد که رفاقت و اخوت و همه اينها را ناديده بگيرد و اخلاق و ديانت را زير پا بگذارد. اين حديث، حديث پرباری است و جای بسط و گفتگو و بحث بيشتری دارد که با اين وقت کم ما نميتوان به آن پرداخت در هر صورت احياء قلب و آسان شدن موت اينها از آثار قهری ذکر موت است . « والحمد لله رب العالمين» |
بیان اخلاقی حجه الاسلام والمسلمین سیدمجتبی نورمفیدی رئیس هیأت امنای مدرسه علمیه الزهرا(س)گرگان
يکي از وظايف اصلي روحانيت هدايت است و اصلاً شايد مهم ترين شأن روحانيت هدايت باشد همان شأني که انبياء داشتند که ابلاغ رسالت الهي بود و از آنجا که علماء هم ورثة الانبياء مي باشند مبلّغ پيام الهي محسوب مي شوند و اين مهم ترين شأن روحانيت است.
ادله زيادی ميتوان برای ضرورت و اهميت پرداختن به اين موضوع ذکر کرد، هدايت و ارشاد و وعظ در واقع در زندگی انبياء و ائمه معصومين(ع) دائمی بوده يعنی آنها به خاطر ويژگيهای شخصيتی که داشتند گفتارشان، عملشان، حضر و سفرشان و لحظه لحظه عمرشان وعظ و نصيحت و ارشاد بوده چون انسانهای کاملی بودند که لحظهای از ياد خداوند متعال غافل نبودهاند لذا سخنان و حرکات آنها وعظ و ارشاد بوده چون در برترين نقطه از قلههای کمال و معنويت زندگی ميکردند و در عين حال که در اوج بودند آن قدر با مردم مأنوس بودند که اين در اوج بودن باعث نميشد که از احوال مردمی که پيرامون آنها بودند غافل شوند و وعظ و نصيحت و ارشادشان دايمی بوده بر خلاف ما که خيلی بايد تلاش کنيم تا قول و عملمان يکی شود، همه ما حرف خوب ميزنيم ولی عمل ما منطبق با قولمان نيست، اين تلاشی است که انسان بايد در زندگی خود داشته باشد همان گونه که بسياری از بزرگان اين گونه بوده و تلاش کردهاند شأن هدايت و وعظ و نصيحت در وجود آنها تجسم پيدا کند لذا همان گونه که در انظار مردم مواظب سخن و عمل خود بودند در خفاء و خلوت هم اين مراقبت را داشتند، منظور اين نيست که اصلاً گناه نميکردهاند چون فقط معصومين(ع) هستند که عاری از گناه ميباشند اما مراقبت داشتند که جلوت آنها با خلوتشان فرق نداشته باشد. اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد: «إنّ اعظم النّاس منزلةً عند الله يوم القيامة أمشاهم فی ارضه بالنّصيحة لخلقه» [1] برترين مقام و منزلت در روز قيامت در نزد خداوند متعال از آن کسانی است که بيش از ديگران به نصيحت و خيرخواهی مردم مشغول بودهاند. اين بالاترين پاداش يک مبلّغ و موعظه گر است، اين موعظه هم منحصر به بالای منبر و ايام محرم و ماه مبارک رمضان نيست و اين ايام فرصتی است که افراد زيادی خودشان را در معرض نُصح و موعظه قرار ميدهند و الا انسان هميشه ميتواند نصحيت و خيرخواهی را نسبت به ديگران داشته باشد پس نصيحت و خيرخواهی مردم اين آثار را دارد که انسان برترين مقام و منزلت را در روز قيامت نزد خداوند تبارک و تعالی بدست ميآورد. اين خيرخواهی هم اعم است از خيرخواهی بيانی و باطنی و اين گونه نيست که انسان در درون خود نسبت به مردم اصلاً احساس دلسوزی و محبت نداشته باشد ولی به زبان آنها را برای مردم بيان کند. در روايت ديگری رسول خدا(ص) ميفرمايد: خداوند متعال در روز قيامت عذاب را از سه گروه برميدارد:«الراضی بقضاء الله و الناصح للمسلمين و الدال علی الخير» [2] خداوند عذاب را از کسی که راضی به قضاء الهی باشد و همچنين اهل نصحيت و خيرخواهی و راهنمايی کننده مردم به خير و نيکيها باشد برميدارد. پس نفس دلالت و راهنمايی مردم به خير و نصيحت عذاب را از انسان برميدارد چه آن راهنمايی و نصيحت در مردم اثر گذار باشد و چه نباشد لذا نفس نصيحت مسلمين اين ارزش را دارد که عذاب را از انسان بردارد، گذشته از اين که موعظه شايد هزاران فائده مادی و غير مادی هم برای انسان داشته باشد ولی بالاترين پاداش رفع عذاب از انسان است و نه تنها رفع عذاب بلکه برترين منزلتها برای انسان است، اينکه انسان به وعظ و ارشاد و نصيحت مردم و تبيين حقايق و معارف بپردازد بالاترين منزلتها را برای او به دنبال دارد همان گونه که انبياء به خاطر همين وعظ و ارشاد و هدايت بالاترين منزلتها را بدست آوردهاند، وقتی انبياء بالاترين منزلتها را دارند وارثان انبياء هم ميتوانند به خاطر همان شأن و جايگاه در رتبههای بعد از منزلت بالايی برخوردار شوند لذا بايد به مقوله وعظ و نصيحت به طور عميق نظر شود و اين منحصر در قول نيست و بايد عمل ما هم اين چنين باشد و ارزش اين کار را بدانيم که موعظه و نصيحت از چه درجهای از ارزش برخوردار است. انشاء الله خداوند تبارک و تعالی به ما توفيق موعظه و خيرخواهی نسبت به مردم را عنايت کند. «والحمد لله رب العالمين» [1] . کافي، ج2، ص208. [2] . مستدرک الوسائل، ج12، ص431. |