معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان










جستجو





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
 
  توسل ازمنظرقرآن کریم ...

۱-آیه ۶۴سوره نسا ء :"لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاء وک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوالله توابا رحیما“  اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند نزد تو می آمدند پس از خدا آمرزش می خواستند رسول هم برای آنان طلب آمرزش می کرد خدارا توبه پذیر ومهربان می یافتند.

آیه بیانگر این است :که استغفار وشفاعت پیامبر برای امتش پذیرفته می شود وقتی در زمان حیات دنیوی این امر محقق می شود چرادر زمان حیات برزخی واخروی نباشد.

چنانچه سمهودی نویسنده سنی مذهب کتاب وفاء الوفاءحکایت عربی را که پس از فوت حضرت رسول (صلی الله علیه وآله )سرمزارش آمد وتوسل واستغفار کرد ودعایش مستجاب شدرانقل کرده ومی گوید:"این حکایت مشهور است و نویسندگان تمام مذاهب آن رانیکو دانسته ابن عساکر وابن خوری ودیگران با سند آن رااز محمد بن حرب هلالی آورده اند.”

ابن فدیک که از پیروان تابعین وپیشوایان ثقه و مشهور کتاب صحیح بخاری است می گوید :(اگر کسی نزد قبر پبامبر بایستد و  این آیه را بخواندو هفتاد باربگوید صلی الله علیک یا محمد ،ملکی اورا صدا میزند صلی الله علیک یا فلان وهیچ حاجتی از او ساقط نمی شود.)

مالک پیشوای مذهب مالکی به این آیه  در جواز توسل به پیامبر پس از رحلتش تصریح می کند.

۲-آیه ۱۶۹ سوره آل عمران:"لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون” کسانی را که درراه خدا کشته شده اند مرده نپندارید بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی می خورند.

آیه فوق به صراحت دلالت بر حیات برزخی اموات (شهیدان)می کند تاحدی که حتی ویژگیهای زندگی دنیوی مثل روزی خوردن رانیز برای آنها اثبات می کند بنابراین انبیا واولیا هم مانند سایر اموات از حیات برزخی بهره مند هستند.مگر حضرت رسول نفرمود"مرکب و نوشته علما ازخون شهدا برتر است."پس  آنچه برای شهدا ثابت است درباره انبیا و علما هم به مراتب ثابت است .پس آنان هم می توانند نقش واسطه گری خودرا انجام دهند با آنکه می دانیم روح انسان باقی و فنا ناپذیر است پس می تواند دعا کند.

آیا می توان گفت شهید زنده است آن قدر که نزد حق روزی می خورد اما پیامبر واولیا ی الهی نعوذ بالله مرده وبی تاثیر وبی خبر از عالم هستند؟

علاوه بر همه اینها آیا اعتقاد به اینکه شخص مرده میشنود یا نمی شنود آنقدر مهم واز ضروریات وواجبات دین است که معتقدین به آن را کافر ومشرک محسوب کنند؟

۳-آیه ۳۵سوره مائده :"یاایها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیله “ای کسانی که ایمان آورذه اید تقوا پیشه کنید و(برای رسیدن به قرب او ) وسیله ای بجویید.

در تفسیر صافی ذیل این آیه ازعیون اخبارالرضا ـ علیه السلام ـاز پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم  ـنقل شده است که (وسیله امامانی از فرزندان امام حسین ـ علیه السلام  ـمی باشند وآنان عروه الوثقی و وسیله بین بندگان و خدای تعالی می باشند.)

4-آیه 57 سوره اسراء:"اولئک الذین یدعون  یبتغون الی ربهم الوسیله “آنهایی راکه کافران به خدایی می خوانند ؛آنان خود به درگاه خدا وسیله تقرب می جویند.

از آیه فوق به دست می آیداصل وسیله و واسطه جستن می تواند درست باشد اما وسیله نمی تواند بت ها یا اشیا ویا افرادی باشند که نزد خدا مقبولیتی ندارند بلکه وسیله باید مقبول خدا باشد.

۵-آیه ۹۷و۹۸سوره یوسف :"قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین *قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الغفور  الرحیم ” (درآنحال برادران یوسف )عرضه داشتند :ای پدر برای تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطای بزرگی مرتکب شدیم (حضرت یعقوب )فرمود:به زودی از درگاه خدا برای شماآمرزش می طلبم که او بسیار آمرزنده ومهربان است.

با اینکه هرکس می تواند بی واسطه با خدا سخن بگوید وبرادران یوسف هم بعد از پشیمانی می توانستند بی واسطه از خدا طلب بخشایش کنند اما از پدرشان خواستند که از آنها نزد خدا شفاعت کند واز وسیله ای آبرومندتر بهره بردند وحضرت یعقوب پیامبر ـ علیه السلام ـ هم آن پذیرفت.

۶-آیه ۹۶ سوره یوسف:"فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا…"پس هنگامی که بشیر آمد پیراهن یوسف را بر رخسارش افکند دیده اش بینا گشت.

آیا خدای تعالی بدون پیراهن یوسف نمی توانست چشمان یعقوب را شفا دهد؟البته که می توانست اما این کار رابه وسیله پیراهن یوسف وبا تبرک جستن یعقوب به آن انجام داد.

حال می توان گفت که پیراهن یوسف استثنا است و متن صریح قرآن را جوری دیگر تاویل وتفسیر کرد ؟چرا از طرف خدا پیراهن یوسف موثر باشداما حرم پیامبر خاتم وتوسل به  او وتبرک جستن به آن مزار پاک که افضل اولیا وانبیا رادر بر دارد بی تاثیر ونعوذ بالله مغضوب اله می باشد.

نه چنین نیست قطعا مرگ حجاب آن بزرگان واقع نمی شود چنان که ازسیره علمای سلف برمی آیدتوضیح وشرح آن را بعدا می نویسم .

نویسنده:طالب کوی یار


موضوعات: مناسبتهاي روز
[جمعه 1392-05-11] [ 06:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  او هست ...

برای اثبات خدای تعای راههای فراوانی وجوددارد کتابهای آسمانی وفلاسفه ازدلایل مختلف وجود خدا را اثبات کرده اند .در بعضی از مقدمات حسی وتجربی ودر برخی دیگر ازمقدمات عقلی استفاده شده است .بعضی مستقیما خدای حکیم وبرخی دیکر واجب الوجود(موجودی که وجوش نیازمند موجود دیگر نیست) رااثبات کرده.اند

ساده ترین راه اثبات خدا

توجه وتفکر در نشانه های خدا وجهان ؛پدیده های زمین و آسمان وشگفتی های خلقت آنها واز همه مهمتر شاید وجود انسان باشد که سراپا بر وجود خالق خود گواهی می دهد.

دیدم سایت مردمان زیبا به برخی از این نشانه ها پرداخته است لذا آن را در اینجا آوردم:

زمین اندازه آن دقیق است.  اندازه زمین و جاذبه آن باعث ایجاد لایه نازکی اطراف آن می شود که بیشتر آن نیتروژن و اکسیژن است و فقط تا 50 مایل بالاتر از سطح زمین را تحت پوشش قرار می دهد. اگر زمین کوچکتر بود امکان وجود اتمسفر غیرممکن بود مانند سیاره تیر. اگر زمین بزرگتر بود، اتمسفر فاقد هیدروژن می شد مانند سیاره مشتری. زمین تنها سیاره ای است که اتمسفری با ترکیب درست گازها دارد که حیات را برای انسان ها، حیوانات و گیاهان ممکن می سازد.

زمین در فاصله مناسبی از خورشید قرار گرفته است. به نوسانات دمایی که بدن ما به سختی می تواند تحمل کند توجه کنید منفی 30 درجه تا مثبت 120 درجه. اگر زمین کمی دورتر از خورشید بود همه ما یخ می زدیم. اگر کمی جلوتر بود می سوختیم. حتی انحراف کوچکی در موقعیت زمین نسبت به خورشید زندگی روی زمین را غیرممکن می سازد. زمین این فاصله با خورشید را زمانی که با سرعت 67000 مایل در ساعت دور آن می چرخد حفظ می کند. همچنین همزمان دور محور خود نیز می گردد و باعث می شود سطح زمین هر روز به درستی گرم و سرد شود.


ماه به دلیل کشش گرانشی آن اندازه و فاصله مناسبی از زمین دارد. ماه باعث جزر ومد و حرکت اقیانوس ها می شود بنابراین آب اقیانوس ها راکد نمی ماند، اما در عین حال آب اقیانوس های بزرگ بر روی قاره ها سرازیر نمی شود.


آب
بی رنگ، بی بو و بدون طعم و مزه است، و هیچ موجود زنده ای نمی تواند بدون آن زندگی کند. بیشتر بدن انسان ها، گیاهان و حیوانات از آب تشکیل شده است (تقریبا دو سوم بدن انسان آب است). در ادامه به این موضوع می پردازیم که چرا ویژگی های آب آن را برای حیات ما مناسب کرده است:

آب نقطه جوش و انجماد بالایی دارد. آب به ما اجازه می دهد که در محیطی که نوسان درجه حرارت وجود دارد زندگی کنیم، و دمای بدن ما روی 98.6 درجه ثابت نگه می دارد.


آب یک حلال عمومی است. خاصیت آب این است که می تواند صدها ماده شیمیایی، معدنی و مغذی را در سراسر بدن و در کوچکترین رگ های خونی به جریان بیندازد.


آب از نظر شیمیایی خنثی است. آب تاثیری بر ساختار موادی که منتقل می کند ندارد، و این امکان را برای بدن فراهم می کند که مواد غذایی، دارویی و معدنی را جذب و استفاده کند.


آب کشش سطحی بی نظیری دارد. بنابراین می تواند در گیاهان بر خلاف جاذبه بالا برود و این ماده حیات بخش و همچنین مواد مغذی به نوک بلندترین درختان برسند.


آب از بالا به پایین یخ می زند و یخ روی آب شناور می ماند، بنابراین ماهی ها می توانند در زمستان زنده بمانند.


نود و هفت درصد آب جهان در اقیانوس ها قرار دارد. اما در کره زمین، سیستمی طراحی شده که نمک را از آب جدا می کند و سپس آن آب را در سراسر سیاره زمین پراکنده می سازد.


فرآیند تبخیر آب اقیانوس ها را می گیرد و نمک را بر جای می گذارد، ابرهایی را ایجاد می کند که به آسانی بوسیله باد جابه جا می شوند و آب را برای انسان ها، گیاهان و جانوران در سراسر سیاره به ارمغان می آورند. این سیستم پالایش است که امکان زندگی روی زمین را فراهم می کند، سیستمی که آب را احیا و قابل استفاده مجدد می کند.


مغز انسان
همزمان اطلاعات بسیار زیادی را پردازش می کند. مغز شما تمام رنگ ها و چیزهایی که می بینید را درک می کند، دمای اطراف شما، فشار گام های شما بر زمین، صداهای اطراف، خشکی دهانتان، حتی بافت و جنس کیبوردتان. مغز احساسات شما، افکار و خاطرات شما را نگهداری و پردازش می کند. همزمان مغز فعالیت های مداوم بدن شما مانند الگوی تنفس، حرکت پلک، گرسنگی و حرکات ماهیچه ها را کنترل می کند.

مغز انسان بیش از یک میلیون پیام را در ثانیه منتقل می کند. مغز اهمیت این اطلاعات را می سنجد و اطلاعات غیرضروری را جدا می کند. عملکرد مغز متفاوت از سایر اندام ها است. هوش شما، توانایی در استدلال، احساسات، رویا پرازی و تدبیر، عمل کردن، و ارتباط با دیگران  توسط مغزتان انجام می شود.


چشم ها… هفت میلیون رنگ را تشخیص می دهند. به صورت خودکار متمرکز می شوند و همزمان 1.5 میلیون پیام را ارسال می کنند. فرضیه تکامل روی تغییر و تحولات در موجودات زنده موجود تمرکز می کند. هنوز فرضیه تکامل به تنهایی نمی تواند مبدا اولیه مغز یا چشم و یا بوجود آمدن موجودات زنده از ماده بی جان را به صورت کامل توضیح دهد.


2.
آیا خدا وجود دارد؟ جهان مبدأیی دارد- علت آن چیست؟

دانشمندان معتقدند که جهان در نتیجه یک انفجار عظیم نور و انرژی بوجود آمده است، که آن را بیگ بنگ می نامند. این انفجار مبدا هر چیزی است که اکنون وجود دارد: آغاز جهان، مبدا فضا، و حتی مبدا اولیه خود زمان.


رابرت جاسترو متخصص فیزیک نجومی، که خود را منکر وجود خدا معرفی می کند، می گوید، “اساس هر چیزی که در جهان اتفاق می افتد در آن لحظه نخستین بنیان نهاده شده است؛ هر ستاره، هر گیاه و هر مخلوق زنده ای در جهان در نتیجه وقایعی که در لحظه انفجار کیهانی اتفاق افتاده بوجود آمده است… جهان ناگهان بوجود آمد و ما نمی توانیم بفهمیم علت آن چیست.”


استیون وینبرگ، برنده جایزه نوبل فیزیک، می گوید در زمان این انفجار، “جهان صدها هزار درجه سانتی گراد حرارت داشت… و جهان با نور و روشنایی پر شده بود.”


جهان همیشه وجود نداشته است. جهان آغازی دارد… چه چیز باعث آن شد؟ دانشمندان هیچ توضیحی برای انفجار ناگهانی نور و ماده ندارند.


3.
آیا خدا وجود دارد؟ جهان با قانون های طبیعی یکسانی در جریان است. چرا؟

ممکن است بیشتر چیزهای زندگی در تغییر باشد، اما به چیزهایی توجه کنید که هیچگاه تغییر نمی کنند:


جاذبه زمین همیشه وجود دارد، فنجان داغ چای روی میز سرد می شود، زمین طی 24 ساعت دور خود می گردد، و سرعت نور تغییری نمی کند چه روی زمین و چه در کهکشان های دور.


چه چیز باعث می شود قوانین طبیعت هیچگاه تغییر نکنند؟ چرا جهان این چنین منظم و پایا است؟


“بزرگترین دانشمندان تحت تاثیر اعجاب آن قرار گرفته اند. هیچ ضرورت منطقی برای جهان وجود ندارد که از قوانین پیروی کند، چه رسد به پیروی از قوانین ریاضیات. این شگفتی نشات گرفته از این حقیقت است که جهان مجبور به حرکت در این مسیر نیست. آسان است جهانی را تصور کنیم که در آن شرایط به صورت غیرقابل پیش بینی لحظه به لحظه تغییر می کنند یا حتی جهانی که چیزها ناگهان به وجود می آیند و ناگهان از بین می روند.”


ریچارد فینمن، برنامه جایزه نوبل الکتروداینامیک کوانتوم، می گوید، ” اینکه چرا طبیعت بر پایه ریاضیات است یک معما است… این حقیقت که قوانینی وجود دارند نوعی معجزه است.”


4.
آیا خدا وجود دارد؟ کد DNA عملکرد سلول ها را برنامه ریزی می کند.

تمام دستورالعمل ها، آموزش ها، تعلیمات از روی  قصد و نیت هستند. کسی که دستورالعملی می نویسد هدفی دارد.  آیا می دانستید که در هر سلول بدن ما یک کد دستورالعمل با جزئیات کامل وجود دارد، مانند یک  برنامه کامپیوتری کوچک؟ احتمالا می دانید یک برنامه کامپیوتری از صفر و یک ایجاد شده است مانند این 110010101011000. روشی که آنها کنار هم گذاشته می شوند به کامپیوتر می گوید چه کند. کد DNA در هر یک از سلول های ما خیلی شبیه به هم هستند. این کد از چهار ماده شیمیایی ساخته شده است که دانشمندان به صورت مختصر A، T ،G ،C   می نامند. آنها به این صورت در سلول ها کنار هم چیده شده اندCGTGATCGCATGC . سه میلیارد از این حروف در هر سلول انسان وجود دارد!


درست مانند وقتی که شما تلفن خود را برنامه ریزی می کنید، DNA نیز سلول را راهنمایی می کند. DNA یک برنامه سه میلیارد کلمه ای است که به سلول می گوید چگونه عمل کند. DNA یک دفترچه راهنمای کامل است.


چرا این موضوع اینقدر شگفت انگیز است؟ شاید یک نفر بپرسد…چگونه این برنامه اطلاعاتی در هر سلول انسان وجود دارد؟ باید گفت که اینها صرفاً مواد شیمیایی نیستند. این ها موادی هستند که عملکرد سلول را هدایت می کنند، و به تفضیل مشخص می کنند که بدن شخص دقیقاً چگونه باید عمل کند.


دلایل طبیعی و بیولوژیکی هیچ توضیحی ندارند که چه زمانی اطلاعات برنامه ریزی شده ایجاد شده اند. شما نمی توانید دستورالعملی را پیدا کنید که چنین اطلاعات جامعی داشته باشد بدون اینکه کسی بدون دانش آن را نوشته باشد”

۲-دلایل عقلی و فلسفی برای اثبات خدا

اما دلایل عقلی وفلسفی هم برای اثبات او وجود دارد که برخی از آنها را در اینجا می آوریم:برهان اول راازبراهین ساده فلسفی دانسته اندمن متن این دوبرهان را ازسایت مرکز ملی پاسخگویی دینی در اینجا گذاشته  ام.

۱“-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب».این برهان از چهار مقدمه‌ یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.
این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل می‌شود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.
با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر می‌شود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر،‌ موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر می‌باشند و وجود هر یک از آن‌ها به وسیلة علتی ایجاب می‌شود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آن‌ها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،‌تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آن‌ها باطل و محال می‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آن‌ها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آن‌ها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آن‌ها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.
به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:
علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی‌کند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.
مثال: فرض می‌کنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آن‌ها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، می‌گوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم می‌گوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور… یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آن‌ها به زبان حال می‌گویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند،‌ ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که این‌ها وجود پیدا کرده اند.”

نویسنده:طالب کوی یاز

موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 01:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اثبات یکتایی اوکه هرآنچه داریم ازاوست ...

بعداز بيان راه هاى خداشناسى، اين بحث مطرح مى شود كه آيا امكان دارد در جهان دو يا چند خالق و آفريننده وجود داشته باشد؟  براى اثبات توحيد و يگانگى خدا دلايل گوناگونى بيان داشته اند كه در اينجا به دو برهان از آنها اشاره می شود

۱ـ برهان تركيب

دوگانگى، مستلزم تركيب است و مركب بودن، مستلزم نياز و احتياج، و نياز، با خداوندگارى سازگار نيست.

توضيح

اگر مبدأ و خالق آفريده ها متعدد باشد و هر دو بى نياز و واجب الوجود باشند، بايد بين آنان تمايز باشد، زيرا دوگانگى بدون تمايز و جدا بودن امكان پذير نيست و اگر دوگانگى داشته باشند بايد از يك جهت متشابه و از جهت ديگر متمايز باشند و لازمه آن مركب بودن از جهات مختلف است و لازمه تركيب، نياز به اجزاست و نياز، با وجوب وجود سازگار نيست.[1]ميان خواست هاى آنها تمانع و تزاحم برقر مى شود به گونه اى كه اراده و قدرت هر يك مزاحم اراده و قدرت ديگرى مى گردد. شهيد مطهرى برهان تمانع را مبتنى بر تضاد اراده نمى داند بلكه آن را مبتنى بر امتناع وجود هر حادثه ممكن فرض مى كند، يعنى اگر واجب الوجود متعدد باشد، با فرض هماهنگى و توافق اراده ها باز هم تمانع وجود خواهد داشت.

4ـ برهان فرجه يعنى اگر دو واجب و خدا باشد بايد تفاوتی بين آنان باشد زيرا لازمه تكثر تفاوت است و گرنه دوتا نخواهند بود;

2ـ برهان تمانع

اگر مبدأ و آفريدگار جهان متعدد باشد فساد و اختلال در دستگاه آفرينش پديد خواهد آمد و همچنين عجز و ناتوانى آنها ثابت مى گردد به اين بيان:

اگر مبدأ متعدد باشد و هر دو واجب الوجود و بى نياز باشند بين افعال و كارهاى آنها تزاحم و تمانع به وجود خواهد آمد; به طور مثال اگر اراده يكى به حركت چيزى تعلق گيرد و اراده ديگرى به سكون، بايد حركت و سكون، هر دو وجود پيدا كنند، در اين صورت اجتماع ضدين در يك زمان لازم مى آيد; در نتيجه، قدرت به آن تعلق نمى گيرد با اينكه دو واجب الوجود اراده كرده اند آن را ايجاد كنند. پس عجز و ناتوانى آنها ثابت مى شود و لازمه ناتوانى، نياز و حدوث است بنابراين تعدد آفريننده جهان، باعث محال و تناقض خواهد گرديد.[2]

در پاورقى هاى اصول فلسفه، پنج برهان در اثبات وحدت خدا بيان شده كه عبارت است از:

1ـ برهان وحدت عالم كه دليل وحدت مبدأ عالم است; اين برهان داراى چهار مقدمه به اين شرح است:

الف) وحدت عالم يك وحدت واقعى و طبيعى است;

ب) عالمى جز اين عالم نيست;

ج) معلول واحد جز از علت واحد صادر نمى شود;

د) واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات و الحيثيات است.

2ـ برهان واجب الوجود; واجب الوجود غيرمتناهى است و در وجود صرف و واقعيت محض و لايتناهى تعدد و تكثر نيست;

3ـ برهان تمانع; مقصود آن است كه اگر مبدأ متعدد باشد،

5ـ اگر خداى ديگرى وجود داشت از جانب او نيز پيامبرانى فرستاده مى شد زيرا لازمه خدايى هدايت بشر است.[3]


[1]ـ  شرح مقاصد، ج 4، ص 32.

[2]ـ  شرح عقايد فلسفى، ص 56.

[3]ـ براى توضيح بيشتر ر.ك: به اصول فلسفه،ج 5، صص 110

نویسنده:طالب کوی یار

موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 12:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ارتباط عجیب ...

در این جهانی باشکوه وزیباکه وقتی خوب بنگری هر ذره ای از آن دست اشاره به سوی خالقی حکیم دارد  وبه قولی :

جلوه کند نگار من تازه به تازه نو به نو                       دل برد از دیار من تازه به تازه نو به نو

چرا ارتباط با خدا آن زیبا آفرین بی همتا را انکار کنیم همان که با همه مخلوقاتش از درون دلشان تکلم می کند وعقل روشنگر راچون چراغی فرا رویشان قرار داده ازطریق وحی وانسان های برگزیده تر نیز چشم انسان را به  جهان های پیشارویش که عقل به تنهایی یارای رسیدن به آن را ندارد باز می کند. آیا این را نمی توان باکمی تفکر دریافت ؟یا اینکه آنان که حال عمل به دستورات خوشبختی را ندارند وشادی را فقط در آزادی بی شرط مقرون با هرچه دلم (نفسم)خواست میجویند برای راحتی شان انکارش می کنند؟…

وقتی این موجودات کوچک چنین با هم ارتباط دارند آیا ارتباط با خالق ازطریق وحی غیر ممکن است؟البته می دانم که خود شما چیزهای بیشتری را دیده و یا میدانید این مثالهایی راکه آورده ام نمونه های کوچکی هستند

«در اطراف ما حوادث و جریانهایی وجود دارد که از دایره محدود حواس ما خارجند، ولی می‌توان آنها را درک نمود. انسان امروزی به ساختن ابزاری موفق شده‌ است که می‌تواند صدای پرواز پشه را از فاصله بسیار دور، طوری بگیرد و ارسال نماید که گویی آن پشه، از کنارگوش انسان گذشته است. حتی می‌تواند صدای برخورد پرتوها (Cosmic Rays) را ضبط کند. چنین ابزاری امروزه در در تمام دنیا یافت می‌شود.

بدین سان ابزاری ساخته شده که به وسیله آن می توان صداهایی را ضبط و دریافت نمود که با حس شنوایی معمولی، برای هیچکس قابل درک نیستند.

این ابزار ویژه دریافت و ادراک، منحصر به دستگاه‌های ماشینی نیست؛ بلکه مطالعه موجودات زنده نشان می‌دهد که خداوند در موجودات زنده نیز چنین نیرویی گذاشته است. بدون تردید حس شنوایی و سایر حواس انسانها، بسیار محدود است؛ اما حواس سایر حیوانات با حواس انسانها تفاوت زیادی دارد. مثلاً سگ، قادر است به وسیله حس بویایی به سراغ حیوانی برود که از راه بیرون رفته و راه را گم کرده است. قفلی را که دزد شکسته و سپس وارد خانه شده است، به سگ نشان می‌دهند و سگ پس از بوییدن قفل، می‌تواند از میان جمعیت به سراغ دزدی برود که قفل را دست زده و آن را شکسته است. بسیاری از حیوانات قادر به شنیدن صداهایی هستند که از دایره شنوایی، احساس و ادراک ما بیرون‌ می باشند.

تحقیقات و مطالعات نشان می‌دهد که برخی از حیوانات صداهایی با فرکانس بسیار پایین (Telepathy) تولید می کنند. یک پروانه ماده (Moth) را در اتاقی رها کنید که پنجره‌اش باز باشد. پروانه ماده، صداهایی تولید می کند که برای پروانه نر از فاصله بسیار زیاد قابل شنیدن هستند. لذا پروانه نر پس از شنیدن صداها به پروانه ماده پاسخ می‌دهد. نوعی جیرجیرک وجود دارد که پاها و بالهایش را روی یکدیگر می‌مالد و صدایی ایجاد می کند که در خاموشی شب از فاصله حدود یک مایل شنیده می‌شود. این حشره کوچک با جابجا کردن ششصد تن هوا، جفت خودش را به سوی خود متوجه می‌کند. جنس ماده این حشره، به ظاهر خاموش است؛ اما با یک شیوه بسیار پررمز و راز، پاسخی بی سر و صدا می‌دهد که حشره نر آن را می‌شنود. جفت نر، این پاسخ بسیار پررمز و راز را که برای هیچکس قابل شنیدن نیست، به صورت شگفت آوری درک نموده، جهت صدا را پیدا کرده، خود را به حشره ماده می‌رساند. قوت شنوایی یک ملخ معمولی (Grasshoper) به اندازه ای تیز است که می‌تواند حرکت اتم «Atom» هیدروژن را بشنود.

نمونه‌های بسیار زیادی وجود دارد که در پرتو آنها به خوبی می‌‌توان فهمید که رسانه‌های حیاتی زیادی در طبیعت وجود دارد؛ و هرچند به ظاهر قابل رؤیت نیست، ولی برای موجودات زنده‌ای که دارای حواس ویژه ای هستند، قابل درک می باشد. از اینرو اگر شخصی مدعی شود که من صداهایی را از جانب خدا دریافت می‌کنم که همگان قادر به شنیدن آن‌ صداها نیستند، در این ادعا چه چیز باورنکردنی و شگفت‌آوری وجود دارد؟! اگر در جهان هستی چنین ابزارها و دستگاه‌های گیرنده و فرستنده‌ای وجود دارد که برخی از موجودات، صدای آنها را می‌شنوند و برخی دیگر از شنیدن آن عاجزند، دیگر چه جایی برای شگفت و انکار باقی می ماند که خداوند، به وسیله رسانه‌های پنهان، پیغام خودش را به یک شخص ابلاغ کند و در او توانی بیافریند که بتواند پیام الهی رادریافت نماید. واقعیت، این است که میان تصور وحی و الهام و میان مشاهدات و تجربیات، هیچگونه تضادی وجود ندارد. بلکه وحی و الهام، نوعی مشاهده است که ما، آن را در شکلهای مختلفی تجربه می کنیم و نوعی امکان می باشد که ما، آن را به صورت واقعیت می یابیم.

تجربه، ثابت کرده است که این امر، فقط مخصوص حیوانات نیست؛ بلکه چنین خصوصیتی در انسانها نیز بالقوه وجود دارد. دکتر الکسی کاریل می‌گوید: «مرزهای روانی افراد در چارچوب مکان و زمان، از لحاظ امکان وجود بی نهایت و نامحدود هستند».(۱) بطور مثال: برخی می توانند دیگران را به خواب مصنوعی (Hyponotic Sleep) فرو ببرند و آنها را به خنده یا گریه وادار کنند و یا تخیلات بخصوصی را در آنان القا نمایند. در خواب مصنوعی ابزار ظاهری بکار گرفته نمی‌شود و تنها برای کسی محسوس می باشد که هیپنوتیزم می کند یا هیپتونیزم می شود. از اینرو چرا وجود ارتباط غیرمحسوس میان خدا و پیامبر، برای ما غیرممکن و خارج از تصور می باشد؟ بعد از اعتراف به وجود خدا و پذیرش وجود این توانایی در انسان، دیگر انکار وحی و الهام هیچگونه دلیل عقلانی‌ای ندارد.»(وحیدالدین خان:ترجمه احمد سلامی)

نویسنده:طالب کوی یار


موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 12:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اثبات نبوت ...

یکی از دلایل عقلی که علمای امامیه برای اثبات اصل نبوت ذکر کرده اند بر مبنای قاعده لطف است. «لطف، آن است که مکلّف، با آن، به فرمان برداری نزدیک تر و از انجام گناه دورتر شود.»

شیخ مفید نیز در تعریف قاعده لطف می گوید: لطف، عبارت است از آن چه که مکّلف، با آن، به فرمانبری نزدیک و از گناه دور می شود و در اصل توان مکلّف بر انجام تکلیف، مؤثّر نبوده و به حدّ اجبار نرسیده باشد:

بنابراین وقتی که انسان با ابزارهای مادی چون حس وشناخت عقلی نتواند به طور کلی از عوالم وحقایق سر نوشت ساز زندگی اش مثل جهان آخرت وراههای رسیدن به خوشبختی در جهان ابدی وپیمودن مسیر قرب الهی وهدف نهایی خلقتش و…آگاه شود پس نیاز است خدای تعالی هادیانی برای او بگمارد که امین وصادق وآگاه باشند پس چه کسی بهتر از انبیا که معصوم از خطا وموید به وحی والهام وتایید الهی هستند

بو علی سینا، در مورد ثبات نبوت از طریق قاعده لطف می گوید:

«جایز نیست که عنایت نخستین خداوند، یعنی علم خداوند به نظام خیر، منافعی همانند وجود مو بر پلکهای چشم و ابروها و فرو رفتن کف پاها و غیره را اقتضا کند ولی نبوت را که اساس و سرامد منافع بشری است را، اقتضا نکند» (ابوعلی سینا، الهیات کتاب شفا، ص 441 و 556)

نویسنده:طالب کوی یار

موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 12:43:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شناخت حق امام ...

در فضیلت زیارت بعضی از معصومین می خوانیم که بهای زیارت شان به شرط معرفت به حقشان بهشت است .

اما منظور از این عرفان چیست ؟

بزرگی می فرمود:یعنی بدانی که مرگ وزندگی برای امام فرقی ندارد همانطور که اگر در ایام حیاتشان به زیارتشان می رفتی از احوال تو مطلع می شدند و دستگیری می کردند و بقیه مسایل …در زمان فوتشان هم همین حالت وجود دارد .

بله مرگ برای آن بزگواران مانع وحایل از معرفت به این عالم نیست .پس حواسمان با شد اگر به زیارت رفتیم یقین داشته باشیم که او مارا می بیند وصدای ما را می شنود.نباشد که او به ما توجه کند وما در حال گناه باشیم .چنانچه در زیارت نامه امام رضا (علیه السلام ) شهادت می دهیم که آقا جان تو جایگاه مارا می بینی و صدای مارا می شنوی و… .

قابل توجه است که در زیارت حضرت فاطمه معصومه هم آمده است که(من زارها عارفا بحقها فله الجنه)

حتی در زمان زندگیشان هم دوری راه و غیبت از حضورشان مانع آگاهی آنان به احوال دوستانشان نمی شد واگر می خواستند از هر چیزی به اذن حضرت حق مطلع می شدند. همانطور که در اصول کافی آمده است یکی از اصحاب امام به دیدار آقا آمد وقتی کنیز درب را باز کرد یک شوخی با کنیز کرد امام از داخل اتاق اورا صدا زد وبازداشت وبه او فرمود که مگر نمیدانی که این پرده ها برای ما حایل نیست .


موضوعات: مناسبتهاي روز
[پنجشنبه 1392-05-10] [ 09:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دین جهانی ...

ماه رمضان ماه خدا،قطعه ای از بهشت و نشانه رحمت خدا بر بندگان در جهنم سوزان دنیاست ماهی که نور و سرور و مهربانیش تمام موجودات را در برمی گیرد اما وااسفاه ودریغا بر آن تشنگان بی خبری که باران زلال رمضان را نمی بینند ویا اینکه ظرف وجودشان را وارونه به سوی آن می برند وناامید وبی نصب می مانند.

واقعا اسلام دینی است که نیکی وزیبایی و رحمت وتمام نشاط وخوبی را برای همه میخواهد یکی از مناجات های بعداز نماز ماه رمضان به روایت ازپیامبر اسلام این است که برای همه فارغ از دین و ملیت و کشور ونژاد ورنگ وجنس به طور یکسان ازخدا طلب آسایش می کند :

خدایا برساکنان قبرها سرور وشادی داخل بفرما. 
خدا یا همه فقرا ونیازمندان را بی نیاز گردان .
خدایا هر برهنه ای را بپوشان .
خدایا وام وقرض هر بدهکاری را بپرداز .
خدایا بر هر گرفتاری گشایش  عطا کن.
خدایا هر غریبی را به وطن باز گردان.

خدایا هر فسادی از امور مسلمانان را اصلاح کن.

خدایا هربیماری را شفا ده .

خدایا هراسیری را آزاد کن. …

این دعایی جهان شمول وبشر شمول است چنانکه اسلام دین جهان شمول است وآزادی وآسایش وحیات طیبه و…را برای همه می خواهد پیامبرش اینگونه دعا می کند.
اما چه روسیاه وجاهل وچقد ردورند ازاین پیامبر مهربان؛ آنان که هر روز به بهانه ای مثل کفر وشرک و…حتی کسانی را که به سوی قبله آنان نماز می خوانند می کشند ونام خود را مسلمان می گذارند.

موضوعات: مناسبتهاي روز
 [ 09:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم